ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
Castlevania Realm [پست اول خوانده شود.]
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Celebrimbor" data-source="post: 3462816" data-attributes="member: 50544"><p style="text-align: center"><img src="http://oi60.tinypic.com/k1t3s0.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><img src="http://oi60.tinypic.com/25g5sbd.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p><p></p><p>حدود یک سال از خورشیدگرفتگی سال 2035 و وقایع پیرامون آن گذشته است، اما زندگی Soma Cruz هرگز به حالت سابق خود بازنگشته و دردسرهایش کمتر نشده است. Soma طی سالی که گذشت واقعاً داشت بدین باور میرسید که او روزی تبدیل به تولد دوباره Count Dracula خواهد شد و نیرویی که درونش بود، بالاخره خود را در قالب یک ارباب تاریکی جدید بروز خواهد داد. اما او از پشتیبانی عاطفی دوست نزدیکش، Mina برخوردار بود. کسی که در حال حاضر داشت از یک قدم زدن عادی به همراهش در خیابانهای زادگاهش در اروپا لذت میبرد. وقتی که بحث «قدرت تسلط» Soma بر ارواح پیش میآید، قدرتهایی که او مدتی طولانی آنها را کنار گذاشته بود، صحبتشان با حضور ناگهانی Celia Fortner قطع میشود. او یک کشیش سایه و بنیانگذار فرقهای نوظهور و مرموز بود که از نیروهای جادویی برخوردار بود؛ این کشیش سیهسرشت، به سرعت موجوداتی را احضار کرده و آنها را به جان Soma میاندازد. Genya Arikado که در حال تحقیق و بررسی در مورد این فرقه بود، با اطلاع از نقشهای که آنها برای کشتن Soma کشیده بودند، از راه میرسد تا با این تهدید مقابله کند؛ با این حال، Celia که کاملا آماده و مجهز آمده بود، یک دیواره جادویی ایجاد میکند تا Soma را از دوستانش جدا کند. Genya تلاش میکند تا چاقویی به سمت Soma پرتاب کند که Soma نیز با استفاده از آن موفق میشود کار موجودات خبیث را تمام کرده و روحشان را جذب کند که متعاقبا باعث میشود او دوباره قدرتهای قدیمی خود را بازیابی کند. سپس، Celia با خندهای شیطانی ناپدید میشود. Genya خطاب به Soma اظهار میکند که: «قدرت تو بازنگشته است، بلکه همیشه همراهت بوده است». علاوه بر این هشداری برای Soma داشت: او باید تحقیقات خود در رابطه با این فرقه را کامل میکرد و Soma میبایست به دلیل خطراتی که برایش داشت، پای خود را از ماجرا بیرون میکشید.</p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://oi57.tinypic.com/vsc3te.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p><p></p><p>Soma، اما کسی نبود که دست روی دست بگذارد. لذا به کمک اطلاعات گردآوری شده توسط Hammer (که حال از ارتش آمریکا خارج شده بود) خود را به مخفیگاه فرقه مرموز میرساند. قلعهای عظیم در وسط کوهستانی پوشیده از برف. Hammer با ورودی ناگهانی Soma را غافلگیر میکند، اما با خوشآمدگویی مناسبی رو به رو نمیشود. Hammer تصور میکرد که با تعقیب Soma خواهد توانست به Yoko Belnades برسد که علاقهای مخفیانه نسبت به او داشت. Hammer که از غیاب Yoko مایوس شده بود، اصرار میورزد که دور و اطراف را بررسی کرده تا جای مناسبی برای برپایی فروشگاه خود پیدا کند و بدین ترتیب دوست جوانش را یاری دهد. اما قصدش بیشتر این بود که از Soma به عنوان واسطهای برای رسیدن به Yoko استفاده کند. با راهی شدن Soma ،Hammer با عجله خود را به قلعه رسانده و در قسمت ورودی، در کمال تعجب، با Yoko Belnades و Julius Belmont مواجه میشود که ظاهرا به دلیل قول و قراری که با کلیسا داشتند، به یکدیگر پیوسته بودند و با گرفتن رد Arikado به اینجا رسیده بودند؛ آنها نیز در حال تحقیق درباره فرقه مرموز بوده و از Soma درخواست میکنند که قلعه را ترک کند. چرا که معتقد بودند، نیروی اهریمنی که درون Soma است او را به اینجا کشانده و (اگر این نیرو بر Soma غلبه کرد) ممکن است مجبور شوند او را نابود سازند. با این همه، Soma از جای خود جم نمیخورد، چرا که بهرحال او به چشمان خود دیده بود که فرقه ناشناس، سعی کرده بود به Mina آسیب برساند. کسی که همه چیزش بود. Julius احساسات Soma را درک کرده، اما Yoko نمیتواند سماجت او را درک کند.</p><p></p><table style='width: 100%'><tr><td><img src="http://oi58.tinypic.com/6eooir.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><span style="color: #daa520"><span style="font-family: 'Old English Text MT'">Julius Belmont</span></span></span><br /> </p> </td><td><img src="http://oi60.tinypic.com/2i1f90k.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><span style="color: #daa520"><span style="font-family: 'Old English Text MT'">Yoko Belnades</span></span></span><br /> </p> </td></tr></table><p></p><p></p><p>در هر حال، زمانی که Julius، بیخبر صحنه را ترک میکند تا به درون قلعه نفوذ کند، Yoko هیچ چارهای نداشت به جز اینکه از Soma بخواهد او را تا مکانی امن در دهکده نزدیک، همراهی کرده تا او نیز بتواند در آنجا فروشگاهی برپا کند و همچنین نقش رابط Julius را داشته باشد. او در میان راه نحوه استفاده از نشانهای جادویی (Magic Seal – نشانهای جادویی حکم کلید را در باز کردن دروازههای اهریمنی دارند) را به Soma آموزش داده و همینطور او را مطلع میسازد که سردسته فرقه ناشناس قادر است دروازههایی به دنیای اهریمنی (محتملا عالم اموات) ایجاد کرده که علاوه بر جذب نیرو، احضار موجوداتی اهریمنی از آن سو را نیز ممکن میسازد. گفته میشود هیولاهایی که توسط این نیرو و از درون تاریکی ایجاد میشوند، شکستناپذیر هستند، پس به همین دلیل، Soma به نشانهای جادویی برای دسترسی به این دروازهها نیاز داشت. دیدار بعدی Soma با Yoko در محلی است که او برای برپایی فروشگاه خود انتخاب کرده بود. Yoko اگرچه از حضور Hammer در آنجا، که او را «شخصی زمخت و خشن» میخواند، ترسیده بود، میبایست آنجا مانده و با ارایه سلاحهای جادویی که از ترکیب ارواح جمعآوری شده توسط Soma با سلاحهای معمولی و جادوی او حاصل شده بود، مبارزات Soma را آسانتر میساخت.</p><p></p><table style='width: 100%'><tr><td><img src="http://oi61.tinypic.com/bdnons.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><span style="color: #daa520"><span style="font-family: 'Old English Text MT'">Celia Fortner</span></span></span><br /> </p> </td><td><img src="http://oi57.tinypic.com/ayodxv.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><span style="color: #daa520"><span style="font-family: 'Old English Text MT'">Dimitrii Binov</span></span></span><br /> </p> </td><td><img src="http://oi61.tinypic.com/2uro9ap.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><span style="color: #daa520"><span style="font-family: 'Old English Text MT'">Dario Bossi</span></span></span><br /> </p> </td></tr></table><p></p><p></p><p>Soma در قلعه به پیش رفته تا در بخش Wizardry Lab با گروه سه نفره Celia و کاندیدهای (تبدیل شدن به) ارباب تاریکی، Dario Bossi و Dmitrii Binov رو به رو میشود که ظاهرا منتظر وی بودند. Dario که با دیدن Soma حتی ذره ای نیز از وی خوشش نیامده بود، آماده حملهور شدن به وی بود، اما در مقابل، Dimitrii قرار داشت که بسیار محتاطتر عمل کرده و همدست خود را به خاطر قضاوت از روی قیافه، مورد سرزنش قرار میدهد. اگرچه همقطار شدن با Soma کار آسانی نبود، اما هدفی در این حربه آنها نهفته بود: بازی کردن با ترسهای Soma – اینکه او برای دیگران خطرناک است. آنها افشا میکنند که بله، قصدشان زنده کردن ارباب تاریکی است، اما نه برای اهداف شیطانی. بلکه Celia معتقد بود که «برای اینکه خدا، کامل و بینقص باشد، باید نقطه مقابل آن، یعنی موجودی از تاریکی مطلق نیز وجود داشته باشد». از آنجایی که نیروی شیطانی که نزدشان از اهمیت بالایی برخوردار بود، رو به زوال بود، آنها شدیداً نیاز به یک ارباب تاریکی داشتند. Celia اذعان میکند که فعلا دو کاندید Soma را به حال خود رها کرده و مدتی بعد در قالب یک آزمون، هر کدام به طور جداگانه با وی رو در رو شده و تلاش خود را در نابودی او انجام دهند. سپس در جواب به Soma بیان میکند که Dimitrii و Dario همزمان با فنای Dracula هستی یافتهاند و قدرتهای او را به ارث بردهاند. Soma (با توجه به ماجرای Graham) بیان میکند که هیچ تضمینی نیست که یکی از آن دو تبدیل به تجسّد ارباب تاریکی شود. اما Celia ادعا میکند که یکی از کاندیدها با متلاشی کردن روح Dracula (نابود کردن Soma) تبدیل به تولد دوباره ارباب تاریکی خواهد شد.</p><p></p><p>Soma رد Dimitrii را گرفته و به Dark Chapel میرسد. او به محض ورود با صحنه مبارزه و سرانجام پیروزی Dimitrii مقابل [موجودی به نام] Malachi و در معرض نمایش گذاشتن مهارت ویژه خود – قابلیت تقلید و کپی کردن نیروهای دیگران – مواجه میشود. Dimitrii با اعتماد به Soma، بیان میکند که مقصود واقعی او مشارکت با نقشه های Celia نیست و تنها میخواهد که از مفهوم حقیقی مهارت هایش مطلع شود. او قصد داشت با تبدیل شدن به ارباب تاریکی و ارتقای نیروهایش، جواب سوالاتش را بیابد. به رغم پافشاریهای Dimitrii ،Soma درخواست او را نپذیرفته و مبارزهای بینشان در میگیرد که Soma پیروز میشود اما لحظه آخر، ترحم نشان میدهد؛ Dimitrii به زانو افتاده بود. اگرچه Soma کار Dimitrii را تمام نمیکند اما او ناگهان نقش بر زمین شده و نوری که شبیه به یک روح بود از بدنش جذب Soma میشود که متعاقبا حسی عجیب بر او چیره میشود. نکته قابل توجه اینکه Soma با جذب این روح، هیچ نیروی جدیدی بدست نیاورده بود. آیا Soma روح یک انسان را جذب کرده بود؟ او در این باره مطمئن نبود.</p><p>Soma به سرعت خود را به Garden of Madness رسانده و Dario را در آن جا مییابد که هیچ احساس دلسوزی و ترحمی برای دوست از پای درآمدهاش از خود نشان نمیدهد. Dario: «چه کسی برایش مهم است که او مرده؟» آیا او مقصود واقعیاش کشتن Soma بود؟ نه – Dario به دلیل تکبر و غرور میخواست تبدیل به ارباب تاریکی شود. همین خود بزرگبینی نیز باعث در گرفتن مبارزهای بین او و Soma میشود. با نزدیک شدن مبارزه به آخرین لحظات خود و همینطور شکست حتمی Dario، در حالی که او هنوز قصد متوقف شدن را نداشت، Celia از راه رسیده و از Dario میخواهد که صبر به خرج دهد، چرا که او نمیخواست تنها کاندید خود را از دست بدهد. Celia قبل از ترک صحنه بیان میکند که Soma را دست کم گرفته، اما هنوز همه چیز تمام نشده و با درخواست از وی برای رسیدن به آخرین طبقه قلعه، او را به یک چالش دعوت میکند. </p><p style="text-align: center"><img src="http://oi57.tinypic.com/2w20pae.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><span style="color: #daa520"><span style="font-family: 'Old English Text MT'">Genya Arikado</span></span></span></p> <p style="text-align: center"></p></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p><p>Soma با رسیدن به Demon Guest House در کمال تعجب با Arikado مواجه میشود که قرار بود از Mina محافظت کند. Arikado دوباره و این بار با عصبانیت، نارضایتی خود را از مداخله Soma در این جریانات، ابراز میکند؛ Soma میبایست همیشه تحت نظر باشد و رها کردن وی به حال خود، میتوانست بسیار خطرناک باشد. Arikado بدین منظور که حضور Soma دیگر کاری بود که شده و نقطه بازگشتی نیز وجود نداشت، به او آزادی عمل میدهد. بهرحال، به هر قیمتی که شده، باید جلوی این فرقه مرموز را میگرفتند. مهم تر از آن، Arikado نامه و طلسمی (در اینجا به این معناست: تکه کاغذ یا قطعه فلزی که جادوگران یا فالبینان در روی آن خطها یا جدولهایی میکشند یا حروف و کلماتی مینویسند و معتقدند که برای محافظت کسی یا چیزی و دفع بدی و آزار از انسان مؤثر است؛ Mina در واقع طلسم را از معبد Hakuba تهیه کرده بود.) از طرف Mina برای Soma به همراه داشت؛ Mina در نامه نوشته بود که «Soma عزیز، میدانم که به دنبال تحقیق درباره فرقهای ناشناس رفتهای و نمیخواهم که بازگردی، چون میدانم که بسیار مصمم و یک دنده هستی. اما هر اتفاقی که افتاد، قول بده که با اتمام جریانات، به سلامت بازگردی و این طلسم را از طرف من قبول کن و آن را به گردنت بینداز. چرا که از تو در مقابل تاریکیها محافظت خواهد کرد و امیدوارم که مفید واقع شود. همیشه برایت دعا خواهم کرد؛ Mina» سپس Arikado ،Soma را از اطلاعاتی که تاکنون دستگیرش شده بود، مطلع ساخته و آن دو از هم جدا میشوند: Arikado راهی یافتن Dario شده و Soma نیز میبایست خود را به طبقه آخر قلعه ملعون میرساند. Soma به محض رسیدن به Condemned Tower با Julius که در حال بررسی یک دیواره جادویی قدرتمند بود، مواجه میشود. Julius اظهار میکند که با قدرتهای افسانهای که دارد، ممکن است بتواند تنها شکاف کوچکی در این دیواره ایجاد کند و به همین دلیل، پس از تبادل اطلاعات با Soma، تصمیم میگیرد به Yoko و Arikado ملحق شود. Soma نیز در نفوذ به این دیواره ناموفق میماند. در هر حال، ملاقاتهای بعدی Soma با Celia و دوستان دور او، تنها باعث افزایش عزم و اراده او در رسیدن به بالاترین نقطه قلعه میشود. </p><p></p><p>قبل از رسیدن به طبقه آخر قلعه، Soma در بخش Silenced Ruins، با صحنهای عجیب مواجه میشود. او Julius را میبیند در حالی که پس از حمله به Dario، به زانو افتاده است. شاید کمی عجیب به نظر برسد که این Belmont با قدرتهای افسانهای اش، به راحتی مغلوب Dario شده بود، اما Soma با پرسیدن از او، متوجه میشود که Julius قادر به استفاده از نشانهای جادویی نیست و مسلما بدون آنها، شکست دادن اعضا و موجودات تحت سلطه این فرقه عملا غیرممکن خواهد بود. </p><p></p><p>و Soma سرانجام به ارتفاعات قلعه میرسد، جایی که نبردی سرنوشت ساز با Dario پاداش وی بود. Soma بسیار مصمم بود که به این گمراه ثابت کند که او «ارباب تاریکی» نیست و هیچگاه هم نخواهد شد. او اظهار میکند: «قدرت هیچ ارزشی ندارد، اگر نحوه استفاده از آن را ندانی. من هرگز به نادانی مثل تو که توسط قدرت خودش کور و مغلوب شده، نخواهم باخت». Dario با این عکسالعمل پاسخ میدهد: «حتی آن Belmont نیز نتوانست مرا شکست دهد، حال، ورگردی مثل تو میخواهد مرا شکست دهد؟ نکند شوخیات گرفته؟ دلیل داشتن این قدرت چیست، وقتی که از آن استفاده نکنی؟ اینطور وانمود نکن که دلیلش را میدانی. داشتن یک چنین قدرتی تنها به این دلیل است: بقای قویترینها» در طول مکالمه، Soma متوجه چیز عجیبی شده بود – اینکه با خیره شدن به آینه بزرگی که پشت سر Dario قرار داشت، او قادر به دیدن بازتاب Dario نبود، بلکه اهریمنی شبحوار و شعلهور در آتش را میدید. او با یکی از نیروهایش، وارد دنیای آینه میشود و این اهریمن را که Aguni نام داشت و با روح Dario ترکیب شده بود، نابود میسازد. با بازگشت به دنیای واقعی، او Dario را در حالی که به زانو افتاده و کاملا بیرمق است، مشاهده میکند. Dario متوجه میشود که نیروهایش همگی از بین رفته و دیگر هیچ کدام عمل نمیکنند، لذا او هیچ چارهای به جز گریختن نداشت. ناگهان، Celia وارد میشود. مایوس از واقعه حادث شده، او ادعا میکند که راه دیگری برای بیدار کردن ارباب تاریکی در نظر دارد و بازی هنوز تمام نشده. سپس از Soma دعوت میکند که در دل قلعه حضور یابد، جایی که قصد داشت دوباره نمایشی برپا کند که باید آن را میدید. </p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://oi59.tinypic.com/2ahe1hl.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p><p></p><p>Soma مسیر مربوطه را دنبال کرده و به مرکز قلعه میرسد، جایی که Mina را در حالی که به یک درخت بسته شده، مییابد. پیش از آنکه او بتواند عکس العمل نشان دهد، Celia اشعهای جادویی به سمت Mina پرتاب کرده که ظاهرا باعث مرگ او میشود. عملی عمدی که به جهت به خشم آوردن Soma ترتیب داده شده بود. Soma کنترل خود را به دلیل خشم و نفرت از دست داده بود و کاملا تسلیم نیروهای هرج و مرج شده بود. لذا این نیروها در انتظار تولد دوباره ارباب تاریکی گرد هم میآیند. Soma هیچ اهمیتی به عواقب و نتیجه کار نمیداد و فقط به فکر گرفتن انتقام بود. ناگهان فردی ناشناس فریاد میزند: «احمق نشو Soma، او Mina اصلی نیست، بلکه همزاد است!» این شخص کسی نبود جز Genya Arikado. به لطف طلسم Mina که Soma به گردن انداخته بود، هنوز دیر نشده بود و نیروهای هرج و مرج، قبل از اینکه تغییر شکل به Dracula انجام پذیرد، متوقف میشوند. با بهرهگیری از موقعیت پیش آمده، این Dimitrii بود که بازگشتی غیرمنتظره انجام میدهد؛ Dimitrii قبلا و آنطور که تصور میشد، به دنیای مردگان سفر نکرده بود؛ او در عوض، کنترل Soma را با تقلید از «نیروی تسلط» وی به دست گرفته بود و در خفا مانده بود. او با تغییر احساسات Soma، قادر شده بود از درون او بگریزد و حال، Dimitrii خود، تمام ملزومات مورد نیاز برای به دست آوردن جایگاه ش به عنوان ارباب تاریکی را به دست آورده بود. او تایید میکند که: «تنها همین نیرو نیاز بود» Celia که کاملا از این حرکت غیرمنتظره خشنود شده بود، به همراه Dimitrii، جمع را ترک میکند تا Dimitrii بتواند با گرفتن روح هیولاهایی قویتر، قدرت خود را افزایش دهد. Arikado با حس کردن جادوی ماوراءالطبیعه و اهریمنی از بخش زیرزمین قلعه، احتمال میداد که آنها به آنجا گریخته باشند. او دوباره از Soma که از همه بیشتر در معرض خطر بود، درخواست میکند که کنار ایستاده تا بقیه راه را او و Julius طی کنند. Soma نیز طبق معمول هیچ قصدی برای پیروی از حرفهای Arikado نداشت. </p><p></p><p>بدین ترتیب، Arikado ،Soma را تا Condemned Tower دنبال کرده و آنجا او را به همراه Julius در تلاش برای شکستن دیواره سیاهی مییابد که قبلا Julius در شکستن آن ناکام مانده بود. اما این بار، Julius با تمام قدرت خود و آگاهی از عواقب دردناک آن، جلو آمده و با شکافتن دیواره، راه را باز میکند. سپس Arikado به سرعت راهی شده و Soma را به همراه Juluis تنها میگذارد. Julius در حالی که خسته و وامانده است، بیان میکند: «سالخوردگی واقعا چیز بدی است» سپس از Soma درخواست میکند که راه خود را ادامه داده و او را ناامید نسازد. Soma وارد پرتالی میشود که او را به بخش Abyss منتقل میسازد. در آخر راه، او Arikado را در حالی که زانو زده بود، مییابد. دیگر دیر شده بود: Dimitrii توانسته بود بر اهریمنی غضبناک، و همین طور نیروهای اهریمنی Arikado چیره شود. Arikado نتوانسته بود بر نیرویی که Dimitrii از قربانی خود به دست آورده بود، غلبه کند. اما این قربانی چه کسی بود؟ در کمال تعجب Soma، این قربانی کسی نبود به جز Celia! کسی که هیچگاه پی به نیت واقعی Dimitrii نبرده بود. Dimitrii به کنایه بیان میکند: «بهرحال او دوست داشت که ارباب تاریکی را ببیند». اما شادمانی زودهنگام Dimitrii، ناگهان با از دست دادن کنترل، از بین رفته و او در رسیدن به حقیقتی ناشناخته ناکام میماند: اینکه مهار کردن «قدرت تسلط» و نگه داشتن آن آسان نبوده و برخلاف روح Soma، روح او نمیتوانست در مقابل یک چنین قدرت عظیمی دوام بیاورد. لحظاتی بیش نمیگذرد که او سر فرود آورده و یک مرتبه بدنش به دلیل فوران و خروج ناگهانی روحهایی که بدست آورده بود، منفجر میشود! </p><p></p><p>با از پای در آمدن Dimitrii، تمامی روحهایی که به چنگ آورده بود، آزاد میشوند؛ حال که روحها، هیچ میزبانی نداشتند، به اجبار، با یکدیگر ترکیب شده و اهریمنی به نام Menace غول پیکر را شکل میدهند! Arikado توسط Dimitrii به بیرون پرتاب شده بود و حال Soma برای مقابله با این کابوس، تنها بود. Soma به مبارزه پرداخته و پس از نبردی سهمگین و خسته کننده، Menace، مغلوب و متعاقباً متلاشی میشود. سپس با بیرون آمدن نیروهای هرج و مرج از Menace و آماده شدن برای عزیمت به عالم اموات، Soma از فرصت استفاده کرده تا روحهای جذب شده خود را نیز با ارواح هرج و مرج ترکیب کرده و باری دیگر از شرّشان راحت شود. مقیاس عظیم این رویداد باعث به لرزه در آوردن قلعه و فرو ریختن خشتهای آن میشود. Soma و Arikado نیز به سرعت از قلعه گریخته و با رساندن خود به دریا کنار، فرو ریختن نهایی قلعه را تماشا میکنند. </p><p style="text-align: center"><img src="http://oi62.tinypic.com/303jo1k.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p><p></p><p>اگرچه پیروز اما کنجکاویهای Soma همچنان به قوت خود باقی بودند. آیا او ارباب تاریکی واقعی بوده است؟ اگر ارباب تاریکی، نقطه تضاد و مقابل خداست، پس وارث ]نیروهای[ او باید لزوما شخصی شرور باشد؟ Arikado، تصور میکرد که شاید روزی دلیلی برای حضور یک ارباب تاریکی وجود داشته باشد، اما این بدان معنا نیست که این شخص باید حتما Soma باشد. چنانکه آن دو شروع به تأمل درباره وقایع و ماجراهای رخ داده میکنند، گروهی از دوستان نیز سر میرسند. Yoko، Hammer، Julius و حتی Mina به پیشواز آنها آمده تا این موفقیت بزرگ را تبریک بگویند. Soma متعجب از حضور Mina، به سمت او دویده تا مورد اعتمادترین دوستش را در آغوش بگیرد. گروه شروع به صحبت و شوخی در مورد رابطه در حال افزایش بین Mina و Soma کرده و اما Arikado تنها در گوشهای ایستاده بود. کسی که Soma هیچگاه پی به هویت واقعیاش نبرد. او که میتواند باشد، به جز همان فرزند گمگشته Dracula. بله، این Alucard بود که تمام مدت داشت به Soma کمک میکرد و تنها کسانی که از هویت واقعیاش مطلع بودند، Yoko و Julius بودند. Alucard فکری متاثر کننده در ذهن داشت: «اگر دنیا به یک Dark Lord نیاز داشته باشد، یکی پدیدار خواهد شد، حتی اگر آن Soma نباشد».</p><p></p><p>حال، تنها سوالی که باقی میماند این است که: «آیا Dracula باری دیگر احیا خواهد شد؟» </p><p></p><p></p><p></p><p style="text-align: center"><span style="color: #ff0000"><span style="font-size: 18px"><span style="font-family: 'Old English Text MT'"><img src="http://oi59.tinypic.com/29m2879.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></span></span></span><span style="color: #ff0000"><span style="font-size: 18px"><span style="font-family: 'Old English Text MT'">Epilogue<img src="http://oi57.tinypic.com/166b128.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></span></span></span><span style="color: #0000ff"><span style="font-size: 15px"><span style="font-family: 'Old English Text MT'"></span></span></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: #0000ff"><span style="font-size: 15px"><span style="font-family: 'Old English Text MT'"></span></span></span></p> <p style="text-align: center"></p> <table style='width: 100%'><tr><td>و این بود داستان پر فراز و نشیب Castlevania تاکنون. اگرچه داستان حاوی تناقضها و بخشهای نادقیقی است، اما شالوده اصلی داستان که «خوب علیه بد» باشد و دارای جهانهای موازی و عمیقی است، دست نخورده باقی خواهد ماند؛ داستان ادامه خواهد داشت، در این مورد هیچ شکی نیست و تا جایی که بتواند به سلطنت خود ادامه خواهد داد. در حال حاضر، تقریبا به ناچار، فرنچایز وارد آینده شده است و به رغم ترسها و نگرانیهای موجود در این زمینه، فرنچایز توانسته با تغییر ندادن ظاهر داستان به شکلی آینده مانند، ابهت و رمزآلود بودن خود را همچنان حفظ کند. هنوز اما سوالاتی بیجواب ماندهاند: آیا فرنچایز به این زودیها به پایان خود رسیده و به حضور 18 ساله خود در صنعت گیمینگ خاتمه خواهد داد؟ آیا Dawn of Sorrow واقعاً آخرین قسمت از داستان بود؟ شاید... مقصد بعدی Castlevania کجا خواهد بود؟ نسل جدید آغاز شده و Koji Igarashi قول داده که Castlevania مسلما در آن حضور خواهد داشت. آیا عنوان بعدی، 3 بعدی خواهد بود، و یا نسل بعد، باعث بازگشت فرمولهای کلاسیک فرنچایز خواهد شد؟ تنها گروه بعدی Belmontها جواب را میدانند.<br /> <br /> بنابراین، تاکنون می دانیم که سرچشمه حقیقی داستان با Leon شروع شده و شاید بنا بر سال وقوع Dawn of Sorrow، این عنوان آخرین قطعه پازل باشد. عنوان بعدی در سری، در چه دوره زمانی رخ خواهد داد؟ آیا دوباره شاهد ورود عنوانی دیگر به فرنچایز شاید بین سال های 1400 تا 2000 میلادی باشیم و سازنده ها دوباره با داستانی عجیب و غریب و نامتعارف، آن را توجیه کنند؟ یا اینکه به آینده بازخواهیم گشت؟ و آیا عناوین 2 بعدی، تنها عناوینی هستند که در فرنچایز خواهیم دید؟ موفقیت اقتصادی عناوین کنسولی مسلما تصمیم گیرنده سرنوشت خواهد بود. تا آن زمان، سیر خود را مهیا کنید، کمی نیز آب مقدس بخرید و یک صلیب را همیشه کنار خود نگه دارید، چرا که هرگز نمیتوان گفت چه زمانی سر و کله Count شرور و مزاحم پیدا خواهد شد! (با اقتباس از Gremlins)<br /> </td></tr></table></blockquote><p></p>
[QUOTE="Celebrimbor, post: 3462816, member: 50544"] [CENTER][IMG]http://oi60.tinypic.com/k1t3s0.jpg[/IMG] [IMG]http://oi60.tinypic.com/25g5sbd.jpg[/IMG] [/CENTER] حدود یک سال از خورشیدگرفتگی سال 2035 و وقایع پیرامون آن گذشته است، اما زندگی Soma Cruz هرگز به حالت سابق خود بازنگشته و دردسرهایش کمتر نشده است. Soma طی سالی که گذشت واقعاً داشت بدین باور میرسید که او روزی تبدیل به تولد دوباره Count Dracula خواهد شد و نیرویی که درونش بود، بالاخره خود را در قالب یک ارباب تاریکی جدید بروز خواهد داد. اما او از پشتیبانی عاطفی دوست نزدیکش، Mina برخوردار بود. کسی که در حال حاضر داشت از یک قدم زدن عادی به همراهش در خیابانهای زادگاهش در اروپا لذت میبرد. وقتی که بحث «قدرت تسلط» Soma بر ارواح پیش میآید، قدرتهایی که او مدتی طولانی آنها را کنار گذاشته بود، صحبتشان با حضور ناگهانی Celia Fortner قطع میشود. او یک کشیش سایه و بنیانگذار فرقهای نوظهور و مرموز بود که از نیروهای جادویی برخوردار بود؛ این کشیش سیهسرشت، به سرعت موجوداتی را احضار کرده و آنها را به جان Soma میاندازد. Genya Arikado که در حال تحقیق و بررسی در مورد این فرقه بود، با اطلاع از نقشهای که آنها برای کشتن Soma کشیده بودند، از راه میرسد تا با این تهدید مقابله کند؛ با این حال، Celia که کاملا آماده و مجهز آمده بود، یک دیواره جادویی ایجاد میکند تا Soma را از دوستانش جدا کند. Genya تلاش میکند تا چاقویی به سمت Soma پرتاب کند که Soma نیز با استفاده از آن موفق میشود کار موجودات خبیث را تمام کرده و روحشان را جذب کند که متعاقبا باعث میشود او دوباره قدرتهای قدیمی خود را بازیابی کند. سپس، Celia با خندهای شیطانی ناپدید میشود. Genya خطاب به Soma اظهار میکند که: «قدرت تو بازنگشته است، بلکه همیشه همراهت بوده است». علاوه بر این هشداری برای Soma داشت: او باید تحقیقات خود در رابطه با این فرقه را کامل میکرد و Soma میبایست به دلیل خطراتی که برایش داشت، پای خود را از ماجرا بیرون میکشید. [CENTER][IMG]http://oi57.tinypic.com/vsc3te.jpg[/IMG] [/CENTER] Soma، اما کسی نبود که دست روی دست بگذارد. لذا به کمک اطلاعات گردآوری شده توسط Hammer (که حال از ارتش آمریکا خارج شده بود) خود را به مخفیگاه فرقه مرموز میرساند. قلعهای عظیم در وسط کوهستانی پوشیده از برف. Hammer با ورودی ناگهانی Soma را غافلگیر میکند، اما با خوشآمدگویی مناسبی رو به رو نمیشود. Hammer تصور میکرد که با تعقیب Soma خواهد توانست به Yoko Belnades برسد که علاقهای مخفیانه نسبت به او داشت. Hammer که از غیاب Yoko مایوس شده بود، اصرار میورزد که دور و اطراف را بررسی کرده تا جای مناسبی برای برپایی فروشگاه خود پیدا کند و بدین ترتیب دوست جوانش را یاری دهد. اما قصدش بیشتر این بود که از Soma به عنوان واسطهای برای رسیدن به Yoko استفاده کند. با راهی شدن Soma ،Hammer با عجله خود را به قلعه رسانده و در قسمت ورودی، در کمال تعجب، با Yoko Belnades و Julius Belmont مواجه میشود که ظاهرا به دلیل قول و قراری که با کلیسا داشتند، به یکدیگر پیوسته بودند و با گرفتن رد Arikado به اینجا رسیده بودند؛ آنها نیز در حال تحقیق درباره فرقه مرموز بوده و از Soma درخواست میکنند که قلعه را ترک کند. چرا که معتقد بودند، نیروی اهریمنی که درون Soma است او را به اینجا کشانده و (اگر این نیرو بر Soma غلبه کرد) ممکن است مجبور شوند او را نابود سازند. با این همه، Soma از جای خود جم نمیخورد، چرا که بهرحال او به چشمان خود دیده بود که فرقه ناشناس، سعی کرده بود به Mina آسیب برساند. کسی که همه چیزش بود. Julius احساسات Soma را درک کرده، اما Yoko نمیتواند سماجت او را درک کند. [TABLE="width: 200, align: center"] [TR] [TD][IMG]http://oi58.tinypic.com/6eooir.jpg[/IMG][CENTER][SIZE=4][COLOR=#daa520][FONT=Old English Text MT]Julius Belmont[/FONT][/COLOR][/SIZE] [/CENTER] [/TD] [TD][IMG]http://oi60.tinypic.com/2i1f90k.jpg[/IMG][CENTER][SIZE=4][COLOR=#daa520][FONT=Old English Text MT]Yoko Belnades[/FONT][/COLOR][/SIZE] [/CENTER] [/TD] [/TR] [/TABLE] در هر حال، زمانی که Julius، بیخبر صحنه را ترک میکند تا به درون قلعه نفوذ کند، Yoko هیچ چارهای نداشت به جز اینکه از Soma بخواهد او را تا مکانی امن در دهکده نزدیک، همراهی کرده تا او نیز بتواند در آنجا فروشگاهی برپا کند و همچنین نقش رابط Julius را داشته باشد. او در میان راه نحوه استفاده از نشانهای جادویی (Magic Seal – نشانهای جادویی حکم کلید را در باز کردن دروازههای اهریمنی دارند) را به Soma آموزش داده و همینطور او را مطلع میسازد که سردسته فرقه ناشناس قادر است دروازههایی به دنیای اهریمنی (محتملا عالم اموات) ایجاد کرده که علاوه بر جذب نیرو، احضار موجوداتی اهریمنی از آن سو را نیز ممکن میسازد. گفته میشود هیولاهایی که توسط این نیرو و از درون تاریکی ایجاد میشوند، شکستناپذیر هستند، پس به همین دلیل، Soma به نشانهای جادویی برای دسترسی به این دروازهها نیاز داشت. دیدار بعدی Soma با Yoko در محلی است که او برای برپایی فروشگاه خود انتخاب کرده بود. Yoko اگرچه از حضور Hammer در آنجا، که او را «شخصی زمخت و خشن» میخواند، ترسیده بود، میبایست آنجا مانده و با ارایه سلاحهای جادویی که از ترکیب ارواح جمعآوری شده توسط Soma با سلاحهای معمولی و جادوی او حاصل شده بود، مبارزات Soma را آسانتر میساخت. [TABLE="width: 200, align: center"] [TR] [TD][IMG]http://oi61.tinypic.com/bdnons.jpg[/IMG][CENTER][SIZE=4][COLOR=#daa520][FONT=Old English Text MT]Celia Fortner[/FONT][/COLOR][/SIZE] [/CENTER] [/TD] [TD][IMG]http://oi57.tinypic.com/ayodxv.jpg[/IMG][CENTER][SIZE=4][COLOR=#daa520][FONT=Old English Text MT]Dimitrii Binov[/FONT][/COLOR][/SIZE] [/CENTER] [/TD] [TD][IMG]http://oi61.tinypic.com/2uro9ap.jpg[/IMG][CENTER][SIZE=4][COLOR=#daa520][FONT=Old English Text MT]Dario Bossi[/FONT][/COLOR][/SIZE] [/CENTER] [/TD] [/TR] [/TABLE] Soma در قلعه به پیش رفته تا در بخش Wizardry Lab با گروه سه نفره Celia و کاندیدهای (تبدیل شدن به) ارباب تاریکی، Dario Bossi و Dmitrii Binov رو به رو میشود که ظاهرا منتظر وی بودند. Dario که با دیدن Soma حتی ذره ای نیز از وی خوشش نیامده بود، آماده حملهور شدن به وی بود، اما در مقابل، Dimitrii قرار داشت که بسیار محتاطتر عمل کرده و همدست خود را به خاطر قضاوت از روی قیافه، مورد سرزنش قرار میدهد. اگرچه همقطار شدن با Soma کار آسانی نبود، اما هدفی در این حربه آنها نهفته بود: بازی کردن با ترسهای Soma – اینکه او برای دیگران خطرناک است. آنها افشا میکنند که بله، قصدشان زنده کردن ارباب تاریکی است، اما نه برای اهداف شیطانی. بلکه Celia معتقد بود که «برای اینکه خدا، کامل و بینقص باشد، باید نقطه مقابل آن، یعنی موجودی از تاریکی مطلق نیز وجود داشته باشد». از آنجایی که نیروی شیطانی که نزدشان از اهمیت بالایی برخوردار بود، رو به زوال بود، آنها شدیداً نیاز به یک ارباب تاریکی داشتند. Celia اذعان میکند که فعلا دو کاندید Soma را به حال خود رها کرده و مدتی بعد در قالب یک آزمون، هر کدام به طور جداگانه با وی رو در رو شده و تلاش خود را در نابودی او انجام دهند. سپس در جواب به Soma بیان میکند که Dimitrii و Dario همزمان با فنای Dracula هستی یافتهاند و قدرتهای او را به ارث بردهاند. Soma (با توجه به ماجرای Graham) بیان میکند که هیچ تضمینی نیست که یکی از آن دو تبدیل به تجسّد ارباب تاریکی شود. اما Celia ادعا میکند که یکی از کاندیدها با متلاشی کردن روح Dracula (نابود کردن Soma) تبدیل به تولد دوباره ارباب تاریکی خواهد شد. Soma رد Dimitrii را گرفته و به Dark Chapel میرسد. او به محض ورود با صحنه مبارزه و سرانجام پیروزی Dimitrii مقابل [موجودی به نام] Malachi و در معرض نمایش گذاشتن مهارت ویژه خود – قابلیت تقلید و کپی کردن نیروهای دیگران – مواجه میشود. Dimitrii با اعتماد به Soma، بیان میکند که مقصود واقعی او مشارکت با نقشه های Celia نیست و تنها میخواهد که از مفهوم حقیقی مهارت هایش مطلع شود. او قصد داشت با تبدیل شدن به ارباب تاریکی و ارتقای نیروهایش، جواب سوالاتش را بیابد. به رغم پافشاریهای Dimitrii ،Soma درخواست او را نپذیرفته و مبارزهای بینشان در میگیرد که Soma پیروز میشود اما لحظه آخر، ترحم نشان میدهد؛ Dimitrii به زانو افتاده بود. اگرچه Soma کار Dimitrii را تمام نمیکند اما او ناگهان نقش بر زمین شده و نوری که شبیه به یک روح بود از بدنش جذب Soma میشود که متعاقبا حسی عجیب بر او چیره میشود. نکته قابل توجه اینکه Soma با جذب این روح، هیچ نیروی جدیدی بدست نیاورده بود. آیا Soma روح یک انسان را جذب کرده بود؟ او در این باره مطمئن نبود. Soma به سرعت خود را به Garden of Madness رسانده و Dario را در آن جا مییابد که هیچ احساس دلسوزی و ترحمی برای دوست از پای درآمدهاش از خود نشان نمیدهد. Dario: «چه کسی برایش مهم است که او مرده؟» آیا او مقصود واقعیاش کشتن Soma بود؟ نه – Dario به دلیل تکبر و غرور میخواست تبدیل به ارباب تاریکی شود. همین خود بزرگبینی نیز باعث در گرفتن مبارزهای بین او و Soma میشود. با نزدیک شدن مبارزه به آخرین لحظات خود و همینطور شکست حتمی Dario، در حالی که او هنوز قصد متوقف شدن را نداشت، Celia از راه رسیده و از Dario میخواهد که صبر به خرج دهد، چرا که او نمیخواست تنها کاندید خود را از دست بدهد. Celia قبل از ترک صحنه بیان میکند که Soma را دست کم گرفته، اما هنوز همه چیز تمام نشده و با درخواست از وی برای رسیدن به آخرین طبقه قلعه، او را به یک چالش دعوت میکند. [CENTER][IMG]http://oi57.tinypic.com/2w20pae.jpg[/IMG] [CENTER][SIZE=4][COLOR=#daa520][FONT=Old English Text MT]Genya Arikado[/FONT][/COLOR][/SIZE] [/CENTER] [/CENTER] Soma با رسیدن به Demon Guest House در کمال تعجب با Arikado مواجه میشود که قرار بود از Mina محافظت کند. Arikado دوباره و این بار با عصبانیت، نارضایتی خود را از مداخله Soma در این جریانات، ابراز میکند؛ Soma میبایست همیشه تحت نظر باشد و رها کردن وی به حال خود، میتوانست بسیار خطرناک باشد. Arikado بدین منظور که حضور Soma دیگر کاری بود که شده و نقطه بازگشتی نیز وجود نداشت، به او آزادی عمل میدهد. بهرحال، به هر قیمتی که شده، باید جلوی این فرقه مرموز را میگرفتند. مهم تر از آن، Arikado نامه و طلسمی (در اینجا به این معناست: تکه کاغذ یا قطعه فلزی که جادوگران یا فالبینان در روی آن خطها یا جدولهایی میکشند یا حروف و کلماتی مینویسند و معتقدند که برای محافظت کسی یا چیزی و دفع بدی و آزار از انسان مؤثر است؛ Mina در واقع طلسم را از معبد Hakuba تهیه کرده بود.) از طرف Mina برای Soma به همراه داشت؛ Mina در نامه نوشته بود که «Soma عزیز، میدانم که به دنبال تحقیق درباره فرقهای ناشناس رفتهای و نمیخواهم که بازگردی، چون میدانم که بسیار مصمم و یک دنده هستی. اما هر اتفاقی که افتاد، قول بده که با اتمام جریانات، به سلامت بازگردی و این طلسم را از طرف من قبول کن و آن را به گردنت بینداز. چرا که از تو در مقابل تاریکیها محافظت خواهد کرد و امیدوارم که مفید واقع شود. همیشه برایت دعا خواهم کرد؛ Mina» سپس Arikado ،Soma را از اطلاعاتی که تاکنون دستگیرش شده بود، مطلع ساخته و آن دو از هم جدا میشوند: Arikado راهی یافتن Dario شده و Soma نیز میبایست خود را به طبقه آخر قلعه ملعون میرساند. Soma به محض رسیدن به Condemned Tower با Julius که در حال بررسی یک دیواره جادویی قدرتمند بود، مواجه میشود. Julius اظهار میکند که با قدرتهای افسانهای که دارد، ممکن است بتواند تنها شکاف کوچکی در این دیواره ایجاد کند و به همین دلیل، پس از تبادل اطلاعات با Soma، تصمیم میگیرد به Yoko و Arikado ملحق شود. Soma نیز در نفوذ به این دیواره ناموفق میماند. در هر حال، ملاقاتهای بعدی Soma با Celia و دوستان دور او، تنها باعث افزایش عزم و اراده او در رسیدن به بالاترین نقطه قلعه میشود. قبل از رسیدن به طبقه آخر قلعه، Soma در بخش Silenced Ruins، با صحنهای عجیب مواجه میشود. او Julius را میبیند در حالی که پس از حمله به Dario، به زانو افتاده است. شاید کمی عجیب به نظر برسد که این Belmont با قدرتهای افسانهای اش، به راحتی مغلوب Dario شده بود، اما Soma با پرسیدن از او، متوجه میشود که Julius قادر به استفاده از نشانهای جادویی نیست و مسلما بدون آنها، شکست دادن اعضا و موجودات تحت سلطه این فرقه عملا غیرممکن خواهد بود. و Soma سرانجام به ارتفاعات قلعه میرسد، جایی که نبردی سرنوشت ساز با Dario پاداش وی بود. Soma بسیار مصمم بود که به این گمراه ثابت کند که او «ارباب تاریکی» نیست و هیچگاه هم نخواهد شد. او اظهار میکند: «قدرت هیچ ارزشی ندارد، اگر نحوه استفاده از آن را ندانی. من هرگز به نادانی مثل تو که توسط قدرت خودش کور و مغلوب شده، نخواهم باخت». Dario با این عکسالعمل پاسخ میدهد: «حتی آن Belmont نیز نتوانست مرا شکست دهد، حال، ورگردی مثل تو میخواهد مرا شکست دهد؟ نکند شوخیات گرفته؟ دلیل داشتن این قدرت چیست، وقتی که از آن استفاده نکنی؟ اینطور وانمود نکن که دلیلش را میدانی. داشتن یک چنین قدرتی تنها به این دلیل است: بقای قویترینها» در طول مکالمه، Soma متوجه چیز عجیبی شده بود – اینکه با خیره شدن به آینه بزرگی که پشت سر Dario قرار داشت، او قادر به دیدن بازتاب Dario نبود، بلکه اهریمنی شبحوار و شعلهور در آتش را میدید. او با یکی از نیروهایش، وارد دنیای آینه میشود و این اهریمن را که Aguni نام داشت و با روح Dario ترکیب شده بود، نابود میسازد. با بازگشت به دنیای واقعی، او Dario را در حالی که به زانو افتاده و کاملا بیرمق است، مشاهده میکند. Dario متوجه میشود که نیروهایش همگی از بین رفته و دیگر هیچ کدام عمل نمیکنند، لذا او هیچ چارهای به جز گریختن نداشت. ناگهان، Celia وارد میشود. مایوس از واقعه حادث شده، او ادعا میکند که راه دیگری برای بیدار کردن ارباب تاریکی در نظر دارد و بازی هنوز تمام نشده. سپس از Soma دعوت میکند که در دل قلعه حضور یابد، جایی که قصد داشت دوباره نمایشی برپا کند که باید آن را میدید. [CENTER][IMG]http://oi59.tinypic.com/2ahe1hl.jpg[/IMG] [/CENTER] Soma مسیر مربوطه را دنبال کرده و به مرکز قلعه میرسد، جایی که Mina را در حالی که به یک درخت بسته شده، مییابد. پیش از آنکه او بتواند عکس العمل نشان دهد، Celia اشعهای جادویی به سمت Mina پرتاب کرده که ظاهرا باعث مرگ او میشود. عملی عمدی که به جهت به خشم آوردن Soma ترتیب داده شده بود. Soma کنترل خود را به دلیل خشم و نفرت از دست داده بود و کاملا تسلیم نیروهای هرج و مرج شده بود. لذا این نیروها در انتظار تولد دوباره ارباب تاریکی گرد هم میآیند. Soma هیچ اهمیتی به عواقب و نتیجه کار نمیداد و فقط به فکر گرفتن انتقام بود. ناگهان فردی ناشناس فریاد میزند: «احمق نشو Soma، او Mina اصلی نیست، بلکه همزاد است!» این شخص کسی نبود جز Genya Arikado. به لطف طلسم Mina که Soma به گردن انداخته بود، هنوز دیر نشده بود و نیروهای هرج و مرج، قبل از اینکه تغییر شکل به Dracula انجام پذیرد، متوقف میشوند. با بهرهگیری از موقعیت پیش آمده، این Dimitrii بود که بازگشتی غیرمنتظره انجام میدهد؛ Dimitrii قبلا و آنطور که تصور میشد، به دنیای مردگان سفر نکرده بود؛ او در عوض، کنترل Soma را با تقلید از «نیروی تسلط» وی به دست گرفته بود و در خفا مانده بود. او با تغییر احساسات Soma، قادر شده بود از درون او بگریزد و حال، Dimitrii خود، تمام ملزومات مورد نیاز برای به دست آوردن جایگاه ش به عنوان ارباب تاریکی را به دست آورده بود. او تایید میکند که: «تنها همین نیرو نیاز بود» Celia که کاملا از این حرکت غیرمنتظره خشنود شده بود، به همراه Dimitrii، جمع را ترک میکند تا Dimitrii بتواند با گرفتن روح هیولاهایی قویتر، قدرت خود را افزایش دهد. Arikado با حس کردن جادوی ماوراءالطبیعه و اهریمنی از بخش زیرزمین قلعه، احتمال میداد که آنها به آنجا گریخته باشند. او دوباره از Soma که از همه بیشتر در معرض خطر بود، درخواست میکند که کنار ایستاده تا بقیه راه را او و Julius طی کنند. Soma نیز طبق معمول هیچ قصدی برای پیروی از حرفهای Arikado نداشت. بدین ترتیب، Arikado ،Soma را تا Condemned Tower دنبال کرده و آنجا او را به همراه Julius در تلاش برای شکستن دیواره سیاهی مییابد که قبلا Julius در شکستن آن ناکام مانده بود. اما این بار، Julius با تمام قدرت خود و آگاهی از عواقب دردناک آن، جلو آمده و با شکافتن دیواره، راه را باز میکند. سپس Arikado به سرعت راهی شده و Soma را به همراه Juluis تنها میگذارد. Julius در حالی که خسته و وامانده است، بیان میکند: «سالخوردگی واقعا چیز بدی است» سپس از Soma درخواست میکند که راه خود را ادامه داده و او را ناامید نسازد. Soma وارد پرتالی میشود که او را به بخش Abyss منتقل میسازد. در آخر راه، او Arikado را در حالی که زانو زده بود، مییابد. دیگر دیر شده بود: Dimitrii توانسته بود بر اهریمنی غضبناک، و همین طور نیروهای اهریمنی Arikado چیره شود. Arikado نتوانسته بود بر نیرویی که Dimitrii از قربانی خود به دست آورده بود، غلبه کند. اما این قربانی چه کسی بود؟ در کمال تعجب Soma، این قربانی کسی نبود به جز Celia! کسی که هیچگاه پی به نیت واقعی Dimitrii نبرده بود. Dimitrii به کنایه بیان میکند: «بهرحال او دوست داشت که ارباب تاریکی را ببیند». اما شادمانی زودهنگام Dimitrii، ناگهان با از دست دادن کنترل، از بین رفته و او در رسیدن به حقیقتی ناشناخته ناکام میماند: اینکه مهار کردن «قدرت تسلط» و نگه داشتن آن آسان نبوده و برخلاف روح Soma، روح او نمیتوانست در مقابل یک چنین قدرت عظیمی دوام بیاورد. لحظاتی بیش نمیگذرد که او سر فرود آورده و یک مرتبه بدنش به دلیل فوران و خروج ناگهانی روحهایی که بدست آورده بود، منفجر میشود! با از پای در آمدن Dimitrii، تمامی روحهایی که به چنگ آورده بود، آزاد میشوند؛ حال که روحها، هیچ میزبانی نداشتند، به اجبار، با یکدیگر ترکیب شده و اهریمنی به نام Menace غول پیکر را شکل میدهند! Arikado توسط Dimitrii به بیرون پرتاب شده بود و حال Soma برای مقابله با این کابوس، تنها بود. Soma به مبارزه پرداخته و پس از نبردی سهمگین و خسته کننده، Menace، مغلوب و متعاقباً متلاشی میشود. سپس با بیرون آمدن نیروهای هرج و مرج از Menace و آماده شدن برای عزیمت به عالم اموات، Soma از فرصت استفاده کرده تا روحهای جذب شده خود را نیز با ارواح هرج و مرج ترکیب کرده و باری دیگر از شرّشان راحت شود. مقیاس عظیم این رویداد باعث به لرزه در آوردن قلعه و فرو ریختن خشتهای آن میشود. Soma و Arikado نیز به سرعت از قلعه گریخته و با رساندن خود به دریا کنار، فرو ریختن نهایی قلعه را تماشا میکنند. [CENTER][IMG]http://oi62.tinypic.com/303jo1k.jpg[/IMG] [/CENTER] اگرچه پیروز اما کنجکاویهای Soma همچنان به قوت خود باقی بودند. آیا او ارباب تاریکی واقعی بوده است؟ اگر ارباب تاریکی، نقطه تضاد و مقابل خداست، پس وارث ]نیروهای[ او باید لزوما شخصی شرور باشد؟ Arikado، تصور میکرد که شاید روزی دلیلی برای حضور یک ارباب تاریکی وجود داشته باشد، اما این بدان معنا نیست که این شخص باید حتما Soma باشد. چنانکه آن دو شروع به تأمل درباره وقایع و ماجراهای رخ داده میکنند، گروهی از دوستان نیز سر میرسند. Yoko، Hammer، Julius و حتی Mina به پیشواز آنها آمده تا این موفقیت بزرگ را تبریک بگویند. Soma متعجب از حضور Mina، به سمت او دویده تا مورد اعتمادترین دوستش را در آغوش بگیرد. گروه شروع به صحبت و شوخی در مورد رابطه در حال افزایش بین Mina و Soma کرده و اما Arikado تنها در گوشهای ایستاده بود. کسی که Soma هیچگاه پی به هویت واقعیاش نبرد. او که میتواند باشد، به جز همان فرزند گمگشته Dracula. بله، این Alucard بود که تمام مدت داشت به Soma کمک میکرد و تنها کسانی که از هویت واقعیاش مطلع بودند، Yoko و Julius بودند. Alucard فکری متاثر کننده در ذهن داشت: «اگر دنیا به یک Dark Lord نیاز داشته باشد، یکی پدیدار خواهد شد، حتی اگر آن Soma نباشد». حال، تنها سوالی که باقی میماند این است که: «آیا Dracula باری دیگر احیا خواهد شد؟» [CENTER][COLOR=#ff0000][SIZE=5][FONT=Old English Text MT][IMG]http://oi59.tinypic.com/29m2879.jpg[/IMG][/FONT][/SIZE][/COLOR][COLOR=#ff0000][SIZE=5][FONT=Old English Text MT]Epilogue[IMG]http://oi57.tinypic.com/166b128.jpg[/IMG][/FONT][/SIZE][/COLOR][COLOR=#0000ff][SIZE=4][FONT=Old English Text MT] [/FONT][/SIZE][/COLOR] [/CENTER] [TABLE="class: grid, width: 1000, align: center"] [TR] [TD]و این بود داستان پر فراز و نشیب Castlevania تاکنون. اگرچه داستان حاوی تناقضها و بخشهای نادقیقی است، اما شالوده اصلی داستان که «خوب علیه بد» باشد و دارای جهانهای موازی و عمیقی است، دست نخورده باقی خواهد ماند؛ داستان ادامه خواهد داشت، در این مورد هیچ شکی نیست و تا جایی که بتواند به سلطنت خود ادامه خواهد داد. در حال حاضر، تقریبا به ناچار، فرنچایز وارد آینده شده است و به رغم ترسها و نگرانیهای موجود در این زمینه، فرنچایز توانسته با تغییر ندادن ظاهر داستان به شکلی آینده مانند، ابهت و رمزآلود بودن خود را همچنان حفظ کند. هنوز اما سوالاتی بیجواب ماندهاند: آیا فرنچایز به این زودیها به پایان خود رسیده و به حضور 18 ساله خود در صنعت گیمینگ خاتمه خواهد داد؟ آیا Dawn of Sorrow واقعاً آخرین قسمت از داستان بود؟ شاید... مقصد بعدی Castlevania کجا خواهد بود؟ نسل جدید آغاز شده و Koji Igarashi قول داده که Castlevania مسلما در آن حضور خواهد داشت. آیا عنوان بعدی، 3 بعدی خواهد بود، و یا نسل بعد، باعث بازگشت فرمولهای کلاسیک فرنچایز خواهد شد؟ تنها گروه بعدی Belmontها جواب را میدانند. بنابراین، تاکنون می دانیم که سرچشمه حقیقی داستان با Leon شروع شده و شاید بنا بر سال وقوع Dawn of Sorrow، این عنوان آخرین قطعه پازل باشد. عنوان بعدی در سری، در چه دوره زمانی رخ خواهد داد؟ آیا دوباره شاهد ورود عنوانی دیگر به فرنچایز شاید بین سال های 1400 تا 2000 میلادی باشیم و سازنده ها دوباره با داستانی عجیب و غریب و نامتعارف، آن را توجیه کنند؟ یا اینکه به آینده بازخواهیم گشت؟ و آیا عناوین 2 بعدی، تنها عناوینی هستند که در فرنچایز خواهیم دید؟ موفقیت اقتصادی عناوین کنسولی مسلما تصمیم گیرنده سرنوشت خواهد بود. تا آن زمان، سیر خود را مهیا کنید، کمی نیز آب مقدس بخرید و یک صلیب را همیشه کنار خود نگه دارید، چرا که هرگز نمیتوان گفت چه زمانی سر و کله Count شرور و مزاحم پیدا خواهد شد! (با اقتباس از Gremlins) [/TD] [/TR] [/TABLE] [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
Castlevania Realm [پست اول خوانده شود.]
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft