Multi Platform Assassin's Creed 2

سلام.
Assassin's Creed 1 با گرافیک زیبا و گیم پلی منحصر به فرد و داستانی جذاب به یکی از پر طرفدار ترین IP های جدید این نسل تبدیل شده است به گونه ای که هزاران گیمر در سطح جهان بی صبرانه منتظر ارائه نسخه دوم این بازی هستند.
اطلاعاتی که از بازی منتشر شده به صورت زیر می باشد

مجله Game Informer اولين اطلاعات بازي Assassin’s Creed 2 را منتشر كرده است و خلاصه اين اطلاعات به شرح زير است.
............

assassinscreed23.jpg


شما مقداري اسلحه جديد در بازي داريد. از بين انها مي توان به : طبر , چكش , گرز , نيزه , دو نوع شمشير و دو نوع خنجر متفاوت اشاره كرد. هر اسلحه اي داراي يك حركت قوي و منحصر به فرد خود است.

كارگاه da Vinci در بازي موجود است. شما همچنان مي توانيد از ديوار ها بالا برويد و سوار اسب شويد. شما قابليت شنا كردن را در بازي داريد و 100 البته قابليت پرواز به بازي اضافه شده است. همچنين چرخه شب و روز در بازي وجود خواهد داشت.

مكان هاي بازي شامل : Saint Marks Basilica, The Grand Canal, The Little Canal, and the Rialto bridge مي شود. شما قابليت رفتن به حومه شهر Tuscany را خواهيد داشت.

بازي در سال 1476 به وقوع مي پيونند. اگر به ياد داشته باشيد داستان Altair در سال 1191 به وقوع ميپيوست. پس شما به جاي يكي از اجداد جديد Altair / Desmond بازي خواهيد كرد.
به خانواده Auditore اشاره شده است و اسم كاراكتر اصلي بازي Ezio Auditore de Firenze خواهد بود . وي يك نجيب زاده ار فلورانس است همچنين كاراكتر هاي اصلي بازي شامل : Machiavelli, Caterina Sofrza, and Lorenzo de Medici مي شوند. همچنين سو قصد( ترور) به جانه Lorenzo de' Medici در بازي وجود دارد.

بازي داراي يك سيستم جديد است كه به شما نحوه رفتار سربازان دشمن و مردم را نشان خواهد داد. شما مي توانيد دشمنان را خلع سلاح كنيد و از اسلحه هاي انها بر عليه خودشان استفاده كنيد. 16 نوع ماموريت منحصر به فرد وجود خواهد داشت. ديگر ماموريت هاي دزدي كيف وجود ندارد. اگر زيادي مبارزه كرده باشيد نياز داريد تا به ديدن دكتر هاي كنار خيابان برويد. اين دكتر ها سلامتي شما را كامل خواهند كرد.

ابژكت هاي مخفي (مثل پرچم در شماره قبل ) در اين بازي هم وجود دارند منتها اگر شما انها را بدست اورديد شما يك پاداش in-game دريافت خواهيد كرد. ( اين ابژكت ها فقط يك نوع امتياز دهي نيست بلكه به شما وسايلي در بازي اهدا خواهد كرد.) ايتم هاي بازي شامل :‌ پرچم , مجسمه , سكه هاي طلا و تعدادي ديگر خواهد بود كه به انها اشاره نشده است.

دشمنان جديدي به بازي اضافه شده اند كه داراي نوع برخورد و ضعف هاي جديد و منحصر به فرد هستند. از ميان انها مي توان به كماندارن , دشمنان ممتاز , دشمنان خنجر به دست , Brutish ها كه داراي زره هاي سنگين و داراي دو شمشير يا دو طبر هستند و يك سري دشمنان باهوش نيزه زن كه اگر متوجه بشوند شما به انها نزديك شده ايد همراه با سلاحشون در مكاني مخفي خواهند شد.

Ubisoft حدود 240 نفر را براي ساخت اين بازي گمارده است.


















با تشکر ویژه از دوست خوبم کسرا
 
  • Like
Reactions: Darkkahn
خوب دوستان این هم داستان بازی همراه با مقدمه ای راجع به موضوع و پیام اصلی سری شاهکار " اساسینز کرید " :

ترجمش کار خودم هست و اگه استقبال بشه و موافقت بشه می تونم ادامه بدم . . .[

البته دوستانی که هنوز بازی رو تموم نکردن و می خوان خودشون از ماجرای بازی سر در بیارن بهتره که نخونن !

امیدوارم برای اونایی که نسخه 1 رو بازی نکردند و یا از دیالوگ ها و موضوع بازی سر در نمیارن مفید باشه :

قسمت اول : {{ فلسفه ی فرقه ی " اساسینز" }}

" Nothing is True , Everything is Permitted " ((هیچ چیز حقیقت ندارد ، و همه چیز آزاد است ( اجازه گرفتن نمی خواهد!) ))

این شعار اصلی و اعتقاد و باور فرقه ی " اساسینز " هست که در نسخه ی اول بازی بارها از زبان " الطاهر " و استادش " المعلم " و در این

نسخه از زبان " اتزیو " و دوستانش شنیده می شود .

فلسفه و مفهوم این شعار تکیه بر اطلاعات و دستنوشته هایی دارد که از اجداد بزرگ " اساسینز " یا همان " اولین اساسین ها " به ارث رسیده

است تا پرده از ابهامات و جهالت انسان ها بردارد و مردم را از خطرات بزرگ " اطاعت و بردگی و پرستش کورکورانه " آگاه کند...به عبارت

دیگر جوهره و هستی بخش فلسفه و مکتب " اساسینز " تنها یک حقیقت واحد است و حقیقت دیگری به غیر از آن وجود ندارد، بنابراین فرقه ی

" اساسینز " که به این حقیقت یکتا آگاه است ، وظیفه ی خود می داند که تمام انسان ها را از این حقیقت آکاه کند و جلوی سوء استفاده ی دیگران

از این جهالت را بگیرد...

مشکل بزرگی که وجود دارد این است که این حقیقت به قدری تکان دهنده و بهت آور است که در وحله ی اول باور کردن آن بسیار مشکل و غیر

ممکن است ، اما تمامی شواهد و آثار مکتوب به جا مانده از اجداد بزرگ " اساسینز " این حقیقت اعجاب انگیز را به این صورت بیان کرده و حتی به

اثبات رسانده اند :


قسمت دوم : {{ موجوداتی که قبلا آمده بودند }}

قبل از انسانها موجودات پیشرفته تری روی زمین بودند (خدایان و ملائک یا موجودات فضائی) که با کمک " Piece of Eden " (قطعه ای از بهشت یا سیب بهشتی ) فکر و اندیشه انسان ها را تحت کنترل خود درآورده بودند بدون اینکه انسان ها متوجه این موضوع باشند ! " Piece of Eden " یا " سیب بهشتی" ساخته ی دست این خدایان یا موجودات بسیار پیشرفته بود که با تکنولوژی فوق العاده قدرتمند و ظریفی بوجود آمده بود و هدف از ساخت آن ، کنترل مغز انسانها و بکارگیری آنها به عنوان نوکر و برده برای خود و فرزندان و نوادگان بعد از خود بود !

این در واقع ویژگی " پیس آف ایدن " یا سیب بهشتی است که شخصی که صاحب آن سیب بهشتی یا دارنده آن است (ارباب) ، تمام افکار و اندیشه و اعتقادات و باورهای انسانهای اطراف خود را تحت کنترل خود می گیرد بدون اینکه آنها (انسانها) متوجه شوند که کنترل میشوند ! رفتار این انسانهای تحت کنترل هم به گونه ای هست که کاملا از موقعیت خود راضی هستند و برای رئیس یا ارباب خود (شخصی که آنها را کنترل میکند) دعا میکنند و او را می پرستند حتی اگر به دستور او (ارباب) کشته شوند یا دستور بدهد که باید فرزند خودشان را به دست خودشان سر ببرند !!!

این وضع تا رمانی که آن سیب بهشتی در دستان ارباب باشد ادامه خواهد داشت و فرزندان ارباب طریقه ی استفاده از سیب را یاد خواهند گرفت و جای پدر را پر خواهند کرد تا سلطنت را از دست ندهند.

قسمت سوم : {{ آدم و حوا }} یا {{ Adam and Eve }}

هر گونه ارتباط یا ازدواج خانواده ی ارباب ها با انسانها ممنوع است . . . ولی روزی می رسد که " آدم " و " حوا " از نتیجه ی یک ارتباط عاشقانه و مخفی بین یک مرد از انسانها و یک زن از اربابها به دنیا می آیند و به این دلیل که هم خون ارباب ها و هم خون انسانها در رگشان می چرخد، سیب بهشتی روی " آدم " و " حوا " اثر نمی گذارد و تحت کنترل ارباب ها قرار نمی گیرند...آن دو با مشاهده ی وضع غمناک انسان ها ، تصمیم می گیرند برای نجات انسان ها، سیب بهشتی را از ارباب ها بدزدند و انسان ها را آزاد کرده و فرار کنند که همین کار را می کنند ... در نتیجه " آدم " و " حوا " را " اولین اساسین " و ارباب ها را
" اولین تمپلار "
می شناسند که جنگشان از ابتدا تا امروز ادامه داشته و خواهد داشت.

ارباب ها برای تسلط دوباره بر انسانها باید " آدم " و " حوا " و فرزندان آندو را که به فرقه ی "اساسینز " مشهور شده اند از بین ببرند، چون " حیله ی سیب بهشتی " دیگر روی آنها تاثیر ندارد، ولی نمی توانند خودشان مستقیم این کار را بکنند چون همه ی انسانها، ارباب ها را شناخته اند...پس ارباب ها اول تمامی آثار و نشانه های خود را از روی زمین پاک می کنند به جز بعضی از آنها (اهرام ثلاثه مصر، تقویم مایا...) و سپس با فرستادن بلایای طبیعی (طوفان، زلزله...) انسانها را مورد حمله قرار می دهند تا از تعدادشان کاسته شود و ارباب ها را در غم مرگ نزدیکانشان از یاد ببرند...

سپس ارباب ها با مهاجرت به خارج از کره ی زمین، انسانها را از کهکشان های دور دست و غیر قابل دسترسی ، زیر نظر می گیرند تا نقشه ای حساب شده برای تصاحب " سیب بهشتی " یا " قطعه ای از بهشت " طراحی کنند...طبق این نقشه ، ارباب ها چند دهه یا سده صبر می کنند تا انسانها تولید مثل کنند و دوباره جمعیتشان زیاد شود تا تعداد بردگان آینده ی ارباب ها زیاد شود !

قسمت چهارم " {{ جنگ تمپلار ها و اساسین ها }}

ارباب ها با استفاده از سیبهای بهشتی باقی مانده ( که به اندازه ی سیب های دزدیده شده قدرت ندارند ) ، بعضی از انسان های صاحب قدرت و ثروت را با وعده ی ثروت و قدرت بیشتر تحت کنترل خود در آورده و آنها را برای به قتل رساندن " اساسینز " و فرزندان " اساسینز " راهنمایی می کنند بطوریکه سیب بهشتی را در دست این افراد صاحب قدرت قرار می دهند تا ذهن افراد و مقام های با نفوذ و تاثیر گذار آن شهر را کنترل و قانع کنند که " اساسینز " ها دزد و حیله کار هستند و باید اعدام شوند، " اساسینز " ها که تحت کنترل سیب بهشتی در نمی آیند با آگاهی از این موضوع همراه با دوستان و آشنایان و بعضی از شهروندان از شهر فرار کرده و در جای دیگری برای خود ویلایی می سازند تا نقشه ای بکشند و سیب های بهشتی باقی مانده را از چنگ ارباب ها و نمایندگان آنها روی زمین ( تمپلار ها ) درآورند و نابود کنند تا دست ارباب ها را برای همیشه از زمین کوتاه کنند.

قسمت پنجم : {{ سیبهای دردسر ساز }} ( Pieces Of Eden )

" الطاهر " شخصیت اصلی اساسینز کرید 1 موفق می شود که به همراه برادرانش یکی از سیبهای بهشتی را از چنگ " تمپلار ها " در آورده و در خدمت رئیس یا استاد خود " المعلم " قرار دهد تا آن سیب بهشتی را نابود کند ، ولی " المعلم " فریب زیبایی و " قدرت حیله گری " سیب را می خورد و نمی تواند نابودش کند و از آن استفاده می کند تا ذهن مردم خود را کنترل کند که " الطاهر " مجبور می شود با شکست دادن "المعلم " سیب را از چنگ او خارج کند...الطاهر که قسم خورده بود سیب را نابود کند اما او هم در مقابل زیبایی و " قدرت حیله گری " سیب دوام نمی آورد و سیب از دستش روی زمین می افتد و نقشه ای از درونش بیرون می آید که محل دقیق سیبهای دیگر باقیمانده روی کره ی زمین را نشان می دهد... این نقشه ، مکان سیبهای بهشتی دیگری را که قبلا توسط " اساسین "های نقاط مختلف دنیا (بخصوص خاور میانه) از چنگ " تمپلار" ها در آورده شده اند و در معابد مختلف مخفی شده اند را نشان می دهد. به دلیل این که آن " اساسین " ها هم بعد از تصاحب سیب بهشتی نتوانسته بودند نابودش کنند و در نتیجه در معابد و مکانهای مختلفی سیب ها را دور از دسترس انسان ها مخفی کرده اند.

((اگر آن نقشه را بخاطر دارید می دانید که نقاط قرمزی که روی کره زمین علامت گذاری شده بود مکان سیب ها بود ولی در نقشه ایران هم در مناطق جنوبی بوشهر و بندر عباس دو نقطه قرمز وجود داشت و نقاط دیگر روی کره زمین هم اکثرا جاهای نفت خیز و یا معادن با ارزش...را نشان میدادند. این توجه من رو جلب کرد به این موضوع که شاید سیب بهشتی مورد بحث در بازی سمبلی باشد برای نفت و منابع با ارزش قابل استخراج از اعماق زمین ، که بوسیله آن و درآمد هنگفت حاصل از آن میتوان بر مردم حکمرانی کرد.))

قسمت ششم : {{ Desmond Miles }}

دزموند که یکی از بازماندگان خاندان " اساسینز " هست ، توسط پدر و مادرش از همان بچگی به خارج از اجتماع رانده شده و در دهکده ای کو چک و دور افتاده ولی با امنیت کامل مشغول زندگی بود بطوریکه حتی شناسنامه هم برایش تهیه نشده بود تا هیچکس ، بخصوص تمپلارها از وجود او مطلع نشوند، ولی دزموند برای یکبار هم که شده دل به دریا زد و برای خرید موتور سیکلت از اسم و اثر انگشت خود استفاده کرد و چند روز بعد توسط تمپلار ها ربوده شد !!! . . . دزموند با همکاری با " تمپلار " ها موجب شد که نقشه ی مکان سیب های بهشتی باقیمانده ، که سالهاست توسط " اساسینز " مخفی نگه داشته شده بود، به دست تمپلار ها بیفتد... و در عین حال "دزموند" توانسته است بسیاری از مهارتهای جد بزرگ خود " الطاهر " را فرابگیرد...

قسمت هفتم : {{ و بلاخره اساسینز کرید 2 }}

همانطور که در اول اساسینز کرید 2 می بینید، " دزموند " با استفاده از مهارت " ایگل ویژن " (دید عقاب) به دیواری نگاه می کند که پر از نوشته ها و نشانه ها و اعداد و ارقامی است که همگی ذهن دزموند را به سمت همان آثاری که ارباب ها سالها پیش روی زمین باقی گذاشته اند و نابود نکرده اند (اهرام مصر، تقویم مایا، تئوری کائوس، تاریخ 21 دسامبر سال 2012، سوره ی الزلزله، فرمولهای اینشتین...) راهنمایی می کنند. این نشانه ها و نوشته ها توسط شخصی که در همان اتاق ، قبل از " دزموند " مورد آزمایش " تمپلار ها " قرار گرفته بود ( معروف به مورد 16 ) به جا گذاشته شده اند .

در پایان اساسینز کرید 1 ، دزموند با دیدن این نشانه ها پی به نقشه ی شوم تمپلارها می برد که می خواهند با بدست آوردن سیبهای بهشتی باقی مانده روی زمین و فرستادن آنها توسط یک سفینه ی فضایی به سمت ارباب ها (موجودات پیشرفته ی فضائی) که تمپلار ها را با همین سیبها کنترل میکردند ، سلطنت و فرمانروایی را دوباره مثل سابق تقدیم ارباب ها کنند و انسانها را نوکر و برده ی ارباب ها و خودشان را نماینده ی ارباب ها روی زمین...! تاریخ 21 دسامبر سال 2012 نیز نشان دهنده ی زمان پرتاب این سفینه ی فضائی حاوی سیبهای بهشتی می باشد که در آن روز ارباب ها با تصاحب دوباره ی سیب های بهشتی و باز گشت به کره ی زمین ، از انسان ها انتقام خواهند گرفت بطوریکه خورشید در غم انسان ها نابود خواهد شد و تاریکی بر زمین غالب خواهد شد ...!!!

قسمت هشتم : {{ Ezio Auditore Da Firenze }}

دزموند تصمیم می گیرد با کمک لوسی فرار کند تا بتواند با دسترسی به خاطرات " اتزیو " ( ازیو ) مانع موفقیت تمپلارها شود. " اتزیو " که یکی دیگر از اجداد بزرگ دزموند است ( شاید یکی از با مهارت ترین اساسین ها ) در سال 1459 در دوران رنسانس در ایتالیا به دنیا آمد، و تا 17 سالگی از اینکه او هم مانند پدرش یک " اساسین " هست هیچ اطلاعی نداشت... " اتزیو " از خانواده ای بسیار نجیب و محبوب در فلورانس است که دو تا برادر و یک خواهر دارد . در شروع خاطرات ، " اتزیو " با گروهی درگیر می شود که به رهبری " ویری ده پازی " می خواهند شهرت و محبوبیت " اتزیو " و دوستانش را در فلورانس زیر پا بگذارند . " اتزیو " با کمک دوستان و برادر بزرگترش آنها را شکست میدهد ولی " ویری " فرار می کند و برادر اتزیو با دیدن لب زخمی " اتزیو " او را به دکتر راهنمایی میکند...

قسمت نهم : {{ Uberto Alberti }}

" اتزیو " بعد از اینکه با برادرش تا بالای کلیسا مسابقه می دهد، قبول نمی کند که به خانه برگردد و در عوض به سمت خانه ی دوست دخترش " کریستینا وسپوچی " می رود تا شب را با او بگذراند....صبح فردا به دفتر کار پدرش که کارمند محبوب یک بانک معروف در ایتالیا بوده، می رود و می بیند که پدرش با آقایی به اسم " اوبرتو " بطور خیلی صمیمی صحبت می کنند، سپس وارد اتاق می شود و پدرش او را با " اوبرتو " آشنا می کند و توضیح میدهد که چقدر به آقای " اوبرتو " اعتماد دارد...

تا اینکه یک روز که به محل کار پدرش برمیگردد ، پدرش و برادرانش آنجا نیستند و مادر و خواهرش بهش میگن که آنها توسط ماموران دستگیر شده اند و در زندان هستند تا فردا در ملا عام اعدام شوند . اتزیو بلافاصله با آمدن شب به طور مخفیانه به سمت پنجره ی بالایی زندان میره تا پدرش رو ببینه که پدرش بهش میگه باید برگرده به دفتر کار پدر و وارد مکان مخفی داخل اتاق بشه تا در صندوق رو باز کنه و لباسهای " اساسین " پدر و همچنین نامه ای که داخل صندوق هست رو برداره و لباس ها رو بپوشه و نامه رو سریع به " اوبرتو " که نزدیک ترین دوست پدر و خانواده ی " اتزیو " هست برسونه تا " اوبرتو " با کمک اون نامه که مدرکی برای اثبات بی گناهی پدر اتزیو هست آنها رو از اعدام شدن نجات بده....

قسمت دهم : {{ پای چوبه ی دار }}

وقتی اتزیو نامه رو به " اوبرتو " میرسونه از او قول میگیره که فردا در میدان شهر همدیگر رو ملاقات کنند و همه چیز روشن بشه و پدر و برادر بزرگ و برادر کوچک " اتزیو " که هنوز به سن قانونی هم نرسیده بود، از اعدام نجات پیدا کنند. صبح فردا اتزیو به میدان شهر میره و میبینه که دور گردن پدر و دو تا برادرش طناب دار آویخته شده و " اوبرتو " که صمیمی ترین دوست پدر " اتزیو " باشه، داره از گناهانی که خودش برای پدر و برادر های " اتزیو " تراشیده برای مردم حرف می زنه و اونها رو دزد و تبهکار معرفی می کنه که از پولهای بانک دزدی کردند و مردم رو فریب دادند...پدر اتزیو اعتراض می کنه و میگه من مدرکی دارم که خلاف حرفهای تو رو ثابت میکنه ، " اوبرتو " می پرسه: مدرکت کجاست ؟ پدر میگه: همون نامه ای که دیشب پسرم برات آورد. " اوبرتو " میگه: کسی برای من نامه ای نیاورده !!!

در این لحظه اتزیو وارد صحنه میشه و با صدای بلند اعتراض می کنه... مردم تعجب می کنند و با چشم دروغگو به اتزیو نگاه میکنند . . . سربازها که منتظر اومدن ازیو بودند ، به دستور " اوبرتو " زود دستگیرش میکنن تا بعد از اعدام کردن پدر و برادراش ، "ازیو " رو هم به جرم دروغگویی و همدستی با اونها اعدام کنند.

در این لحظه " اوبرتو " در نهایت بی اعتنایی به حرفهای " ازیو " و با تهمت زدن به پدر و بردارهای بی گناهش ، جلوی چشمای " اتزیو " دستگیره رو

پائین میکشه و پدر و برادرهای " اتزیو " که فقط سرشون از بالای سکو پیداست ، جلوی چشماش جون میدن و میمیرند...

ادامه دارد . . .

مترجم: Loaded_nigga

منبع مورد ترجمه : giantbomb.com/forums

لطفا در صورت استفاده از مطالب این پست ، منبع مورد استفاده و منبع مورد ترجمه ذکر شود ! دستتون درد نکنه . . .
 
  • Like
Reactions: POOYA1989
اقای aghajari دمت گرم خیلی خوب بود من که منتظرم ادامشم ترجمه کنی.
منم بلاخره بازی رو تموم کردن از همه کسایی که کمک کردن ممنونم.بازی خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر می کردم زیبا و جذاب بود یکی از بهترین بازی های بود که انجام داده بودم.
فقط چندتا سوال:اول اینکه الان 70 درصد بازی رفته واسه صد در صد شدن باید چیکار کنم؟
بعد اینکه لباس الطاهیر و چجوری باید به دست بیارم؟
 
اقا حتما باید 100 پر پیدا کنیم ..تا مرحله اخر بریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:(
اين پرها حكم نوعي ماموريت جانبي رو داره كه در صورت كامل كردنش جايزه‌اي در خور توجه دريافت مي‌كنيد.
البته من خودم هم به دنبالش هستم كه از اين جايزه سر در بيارم و در حال حاضر خبر ندارم كه چي مي‌ده و يا اينكه ارزش وقت گذاشتن داره يا نه(؟).
از دوستان اگر كسي از جايزه مطلع هست بگه.
 
اين پرها حكم نوعي ماموريت جانبي رو داره كه در صورت كامل كردنش جايزه‌اي در خور توجه دريافت مي‌كنيد.
البته من خودم هم به دنبالش هستم كه از اين جايزه سر در بيارم و در حال حاضر خبر ندارم كه چي مي‌ده و يا اينكه ارزش وقت گذاشتن داره يا نه(؟).
از دوستان اگر كسي از جايزه مطلع هست بگه.
تا اونجایی که من متوجه شدم مربوط به مادر اتزیو میشه.اونطوری که یادم میاد هدف اتزیو از جمع کردن اون پرا به نوعی بازسازی یه خاطرست (البته مطمئن نیستم)تا مادرش مجددا به شرایط روحی قبلیش برگرده و بتونه حرف بزنه!
 
دستت درد نکنه خداییش کارت حرف نداره فقط این اشتب رو تصحیح کن از این به بعد
ن شعار اصلی و اعتقاد و باور فرقه ی " اساسینز " هست که در نسخه ی اول بازی بارها از زبان " الطاهر " و استادش " المعلم " و در این

نسخه از زبان " اتزیو " و دوستانش شنیده می شود .

الطاهر نداشتیم همون الطیر درسته به معنی پرنده
 
((اگر آن نقشه را بخاطر دارید می دانید که نقاط قرمزی که روی کره زمین علامت گذاری شده بود مکان سیب ها بود ولی در نقشه ایران هم در مناطق جنوبی بوشهر و بندر عباس دو نقطه قرمز وجود داشت و نقاط دیگر روی کره زمین هم اکثرا جاهای نفت خیز و یا معادن با ارزش...را نشان میدادند. این توجه من رو جلب کرد به این موضوع که شاید سیب بهشتی مورد بحث در بازی سمبلی باشد برای نفت و منابع با ارزش قابل استخراج از اعماق زمین ، که بوسیله آن و درآمد هنگفت حاصل از آن میتوان بر مردم حکمرانی کرد.))

کلا داستانش زیاد بی هدف به نظر نمیاد!!!
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or