Assassin Creed:Trivia|پست اول حتما خوانده شود Spoiler Warning*|

نقش مطالب این تاپیک در بهبود اطلاعات شما از داستان AC

  • زیاد

    رای‌ها: 216 74.2%
  • متوسط

    رای‌ها: 44 15.1%
  • کم

    رای‌ها: 13 4.5%
  • هیچ

    رای‌ها: 18 6.2%

  • مجموع رای دهنده‌ها
    291
درود
نظر من در مورد اینکه لوسی تمپلار بوده منفی یکی از دلایلش هم عکس پایین هست.به انگشت لوسی دقت کنید.من با صادق موافقم
صادق:
دزمند با فرو کردن خنجر در بدن لوسی ، راه دروازه بهشت رو باز میکنه.حوا یا به طور کلی یکی از نوادگان حوا رو پیدا و با او آمیزش میکنه.بچه متولد شده نسل جدیدی خواهد بود از Those Who Came Before .آنها دوباره قدرتو به دست میگیرن و انسان ها رو برده خود میکنن.ولی دزمند موقعی اینو میفهمه که دیگه خیلی دیر شده.
gl4vunamp46rttlooteq.png


اینم شعا کامل:
Where other men blindly follow the truth, remember...
Nothing is true.
Where other men are limited by morality or law, remember...
Everything is permitted.
We work in the dark to serve the Light. We are Assassins.
Nothing is true, everything is permitted
_____________________________________
کسی The Da Vinci Disappearance را بازی کرده؟ (یه DLC هست برای AC:BH توی PSN و XBOX LIVE اومد برای PC مثل اینکه معلوم نیست! 8 ماموریت داره 2 مکان جدید داره زره جدید داره 2 حالت مولتی پلیر داره و .... اگه بتونم و وقت کنم تو پست بعدی داستانشو کامل براتون توضیح میدم)

ویرایش:
ممنون آقا حسین بابت پست خوبشون.یک سوال داشتم هیچ چیزی تو این DLC از لوسی و بقیه افراد همراه دزمند نشون ندادند؟
خواهش میکنم..نه تا آنجایی که من اطلاع دارم...
خوب بهتره که داستان DLC رو شروع کنیم
توی پست پایینم داستان
The Da Vinci Disappearance براتون تعریف میکنم
پست ثابت هست به مرور زمان قسمت های جدیدش رو براتون میزارم


پ.ن:نشد توی پست قبلی بزنم چون لینکش کردم به صفحه ی اول-دیگه موضوع بالا هم قاطی نشه
پ.ن:عید همه تون مبارک هر چند خیلی دیر شده
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: Quarantine
سلام.
فکر نکنم لوسی مرده باشه.نمی دونم فقط من اینجوریم اما حس می کنم از همون شماره ی اولش
دارند رو روابط لوسی و دزمند کار می کنند تا اون فرضیه ی دوستمون آقا صادق که بچه ای از این دوتا متولد میشه صحیح بشه.
---------------------------------------------------
درباره ی این DLC جدید یعنی The Da Vinci Disappearance یه خبری یکی دو روز پیش اومده بود مبنی بر این که Assassin Creed بعدی در USA است.در انتهای این DLC مختصاتی در صفحه ظاهر می شه(43 39 18 N 75 27 42 W) که اگر این مختصات رو در Google Earth وارد کنیم یک مکانی درNew York, USA, در وسط های جنگلی در Glenfield ظاهر میشه.از این رو می گن احتمال داره شماره ی 3 در USA باشه البته این هنوز شایعه است و هنوز تایید نشده.
Source
--------------------------------------
ممنون آقا حسین بابت پست خوبشون.یک سوال داشتم هیچ چیزی تو این DLC از لوسی و بقیه افراد همراه دزمند نشون ندادند؟
 
The Da Vinci Disappearance


x7ei0igzhumi7d5w6ahx.png


A Roll Of The Dice


کارگاه:

اتزیو به کارگاه لئوناردو ميرسد، برای اجاره ی یک کشتی لئوناردو به دنبال شاگردش است .
لئوناردو:سالای؟تویی؟اتزیو! من تو این سن پیریم دیگه دارم تنبل میشم.من نمیدونستم که به رم برگشتی.
اتزیو:متاسفانه،نمیتونم بمونم،من برای اجاره یک کشتی اینحام.
لئوناردو:بزار راهنماییت کنم.من یک کاپیتان رو میشناسم،او خیلی دست و دلبازه..وایسا...اسمشو همین اطراف یه جایی نوشته بودم.
اتزیو به کتیبه هایی که روی میز کار هستند نگاه میکند.
اتزیو:با اینا چیکار میکنی؟
لئوناردو:آهان این؟یه سرگرمی برای ذهنه.البته شما باهاش آشنایی داری..فیثاغورث
اتزیو:یادم بیار
لئوناردو:محقق با استعداد یونانی ،کسی که بسیاری از چیزهای مخفی پیرامون کرات آسمانی و عالم ما رو کشف کرد.
اتزیو:این سمبل ها از اونه؟
لئوناردو:از زمان اکتشاف من درباره ی اون سیب بیگانه،اونا ملکه ی ذهنم شدند.من نمادی پیدا کردم که شبیه اون رو شاگردان فیثاغورث کشیدند.
لئوناردو هنوز به دنبال اسم کاپیتان است اما پیدا نمیکند
لئوناردو:من واقعا متاسفم.اسمش از ذهنم فرار کرده..
اتزیو:سیب جاش امنه.شاید بهتر باشه که به نقاشیت تمرکز کنی.به نظر میرسه این یکی شکل یک نجیب زاده باشه
هر دو به نقاشی نیمه تمام مونالیزا خیره شدند.

لئو ناردو:هه! شما لطف داری!با این حال من میتونم ببینم که اون رو بد کشیدم.. و اون خنده..؟تمام.بی معنی.نقاشی رو فراموش کن،من در تحقیقاتم طی روزهای متمادی به موفقیت هایی رسیدم!یک کشـــف بــزرگ. سالای! میتونی بیاری---- اه اون برنگشته.میخواستم با تو به اسکه او برویم،اما ما نمیتونیم کارگاه رو ترک کنیم،چون دستیارم نیست.
اتزیو:باشه.یه کار آسون
لئوناردو:من متاسفم برات سالای دست کم گرفته بودمت
اتزیو:هه هه.منتظر باش و ببین
لئوناردو:اونو(سالای) پیش (روباه خفته) La Volpe Addormentata پیدا میکنی
اتزیو دفتر لئوناردو را ترک میکند و به سراغ La Volpe Addormentata میرود

قمار خانه

اتزیو به اصناف دزدان!!!(همون Thieves guild) میرسد و دستیار لئوناردو را در حال قمار میبیند.
سالای:دوباره
قمارباز:بهت گفته بودم اون تاس ها شانس میارن
اتزیو:جیان جیاکومو؟
سالای:من به این اسم جواب نمیدم
اتزیو:سالای
سالای:بهتر شد.اما نه به انداره کافی.اره! دوباره
اتزیو:لئوناردو،استاد تو،درخواست حضور شماست.
سالای:بزار منتظر بمونه
اتزیو:نه
سالای:عجب لباسی،از راهبان ژولیوس هستی؟
اتزیو:My church is not of God کلیسای من خدا نیست
سالای:بیرون پادشاهی خدا عرصه ی انسان است.تو اونجا رو میپرستی،قربان
اتزیو:با من بیا و خودت بفهم
سالای:به اندازه سرگرم شدم،اما من باید برم
Hermeticists!:خواهش میکنم، نروید.بازی هنوز نیمه تمام است
سالای:متاسفم،مثل اینکه یه پیشنهاد بهتر وجود داره(رو به اتزیو)بریم قربان
اتزیو و سالای مکان LA VOLPE را ترک میکنند،ما توسط 3 HERMETICIST تعقیب میشوند
اتزیو:اون سه مردی که توی قمار خونه تاس بازی ! میکردند دنبالمون میکنند.آرام باش
سالای:چرا؟گوش کن من بازیم رو تموم کردم.(تسویه حساب ندارم)
Hermeticist:ما هستیم!

سه مرد سلاحشان را میکشند و به اتزیو و سالای حمله ور میشوند،سپس گروه دیگری از HERMETICIST به آنها حمله میشود.اتزیو همه را سلاخی میکند.
سالای:فقط یک مــرد توی رم وجود که میتونه همچین نمایشی انجام بده.تو بــــابــد اتــــزیـــو آدیــــتـــوره باشی...
اتزیو:بیا.ما باید پیش لئوناردو برگردیم.
سالای:تو که زیاد حرف نمیزنی،میزنی؟باشه.من جلوتر میدوم،تو هم پشتم بیا.

قرار ملاقات

اتزیو سالای را ترک میکند تا در مسیر تنها با گروهای چندتایی HERMETICISTS مبارزه کند.اتزیو با سالای در منطقه سنترو قرار ملاقات گذاشت.
سالای:این غریبه ها اروم نیستند.
اتزیو:هواخوهانی با لباسی شبیه به این قبلا ظاهر شده بودند.اونا دنبال یک شی ....هستند که قبلا در اختیار من بود.
سالای:منظورت،تکه ی بهشتی است؟
اتزیو:لئوناردو بهت گفته؟
سالای:اون به من همه چیز رو میگه
اتزیو:من از بی احتیاطی اون که به ما صدمه میزنه میترسم.باید بهش هشدار بدیم
سالای:بسه دیگه چیزی نگو.من بهترین مسیر مخفی رو به خونه بلدم.من هر روز صبح که میرم میخونه ! بعد از تعطیلی اونجا از این مسیر میرم.دنبالم بیا
اتزیو به دنبال سالای میرود.دسته از Hermeticists هنوز به دنبالشان جست و جو میکنند.
سالای:من میرم همین اطراف
سالای:پشت بوم چه قدر جذابه؟
اتزیو:لئوناردو به من گفت که یه چیز خیلی مهم کشف کره
سالای:اون یه چیز مخفی توی دخمه محل قبور برای چندین سال پیش رو پیدا کرده.من فکر کنم به رم بیاد تا پیداش کنه.تو تصوری نداری که او چی دوست داره.اون روش در تمام این مدت کار میکرد،اون هرگز نمیذاشت بیرون برم،اون خیلی هم پست بود.تا جایی که مجبور بودم برای پول از اون گدایی کنم.
اتزیو:واقعا بهت سکه هم نمیداد؟
سالای:بیشتر یا کمتر.اون چیزی رو که نمیدونه براش فرقی نداره ... بده یا نده..به هرحال بیخیالش...از فیرنزه هستی؟بیشتر بهم بگو......
اتزیو:------
سالای:باشه،باشه از تصوراتم استفاده میکنم
دسته های چندتایی دیگری از HERMETICISTS
سالای دیگه این وقت روز وقت مبارزه نیست.دنبالم بیا.
اتزیو:لئوناردو یه چیزی توی دخمه کشف کرده؟
سالای:اون توی ورودی معبدی یه چیزی پیدا که که درباره اش رئ توی کتابش خونده.من که هیچوقت لئوناردو رو توی این چند سال اینقدر باانگیزه ندیده بودم
اتزیو: دیگه چیزی نگفت؟
سالای:اون معبد حاوی اعداد کاملی است،که به وسیله محقق یونانی کشف شده
اتزیو:فیثاغورث

اتزیو و سالای در پشت بام مورد حمله واقع میشند.

سالای:بگیرش.از تیغم بچش. اینو واسه اندازت امتحان کن. اگه میخوای سریعا برگردی؟از شمشیرهایشان دوری کن(اشاره به دشمنان!)

اتزیو و سالای همگی آنها رو شکست میدهند.

اتزیو:لئوناردو رو میشناسم،حدس میزنم با هر کس که بهش گوش کنه درباره ی اکتشافش باهاش حرف میزنه.تا حالا متوجه مردی غریبه این اطراف نشدی؟
سالای:نه..برای چی باید وقتمو توی کارگاه تلف کنم وقتی میتونم برم بیرون و خوش بگذرونم؟وقتی رسیدیم از خودش هم بپرس

دا
وینچی ناپدید میشود
اتزیو و سالای در پایان به کارگاه لئوناردو میرسند.
سالای:استاد!
اتزیو:اونا دزدیدنش
سالای:نه،باید همین جا باشه
اتزیو:معبدی که کشف کرده بود،کجاست:
سالای:لئوناردو
اتزیو:سالای،اگه تو میخوای اونو نجات بدی بگو اون معبد کجاست؟
سالای:من نمیدونم
اتزیو:لعـــنــــــت!
سالای:اتزیو یه چیزی روی کف اتاق نوشته شده

اتزیو:بخون چی نوشته؟
سالای:من نمیتونم بخونم.لئوناردو بهو قول داده بود که یادم بده.اما حالا....
اتزیو:ویلا.نقاشی.میخواد نقاشی رو کامل کنیم؟
سالای:یادم میاد وقتی لئوناردو توی ویلای شما زندگی میکرد،او دنبال دخمه بود.
اتزیو:چند تا از نقاشی هاش توی گالری ویلا بود.اونا چه ربطی به معبد داره،میخواد باهاشون چکار کنه؟
سالای:شاید در یکی از نقاشی هاش پیام مخفی وجود داره؟
اتزیو:نقاشی ها از دست درفته.توی حمله به ویلا همه شون سوخت
سالای:نه نسوخت.فقط رفتند به سنت جان.بورجیا ازشون نگه داری کرد.
اتزیو:شش نقاشی هست
سالای:پنج تا-من به تاجری که اونو داشت گفتم که چهره ی این زن کار لئوناردو هست.اما دیگه نیست و از دست ما رفته.
اتزیو:نقاشی الان دست کیه؟
سالای:Lucrezia Borgia,امارت شوهرش بیرون فرارا هست
اتزیو:پس الان وقتشه که چیزی که ازم دزدیدن برگردونم...

این از مرحله ی اول بازی
برای صد در صد کردن synchronization نباید نوار سلامتی شما از 4 مربع خالی شه
عذر خواهی بابت بدترجمه کردن و روایت و ....
من واقعا نمیدونمHermeticists اسمشو چی بزارم؟


The One Who Got Away
اتزیو آدیتوره به فرارا میرود تا سرنخی از لئوناردو پیدا کند.به محض رسیدن به Belriguardo Palazzo،اتزیو در مقابلش Lucrezia Borgia دوشس جدید فرار را مشاهده میکند،راهش را به سمت او کج میکند تا اطلاعات نقاشی دزدیده شده از ویلا و هر راز مخفی دیگری را به دست بیاورد.

نفوذ

اتزیو از پشت بامی حیاط بیرونی امارت را مشاهده میکند،بورجیا پس از اسب سواری به امارت بازمیگردد.

tufk9oxvubjpt7mpn2b.png

گارد:دوشیزه خانم، سواری لذت بخشی داشتید ؟
Lucrezia:به شدت.از ترس تیغهای پست سرم با سرعت دیوانه وار دور زمین میچرخیدم
گارد:متوجه نشدم!دوشیزه خانم چه کسی قصد جان شما را میکرد؟
Lucrezia:پدرم،(رودریگو بورجیا)آنها(اساسین)را به عجز درآورده،مرا در امنیت نگه داشته است.آنوقت آنها دنبال شکار کردنم هستند.سرم را میخواهند...
گارد:اما خانم
Lucrezia:حومه شهر بی سروصدا بود،همیشه دنبال کشتن من هستند،حواست باشه،نیروهایت را افزایش بده و هر مزاحمی رو که دیدی باخبرم کن.به هیچ کس اجازه ی وردو به امارت را نده حتی به محافظان شخصی شوهرم.
Lucrezia مکان را ترک میکند و برای جای امن تری به امارت داخل میشود.
گارد#1:شنیدی دوشیزه خانم چی گفت.کوچکترین مزاحمتی را که دیدی،صدای زنگ را دربیار
گارد#2: (باشه)....بیچاره آلفونسو،زنش دیوانه شد رفت.
اتزیو با حرکت مخفیانه خود به سمت امارت بلریگاردو حرکت میکند.جمعیت زیادی از نگهبانان در درب وروی ایستاده است.
خدمتکار:اینکارها چه معنی داره؟من فقط قرار کفش هایشان را تمیز کنم
گارد#3:هیچ کس اجازه ی ورود ندارد
خدمتکار:پس یعنی خودش میخواد کفشهای خودشو تمیز کنه؟
گارد#3:هر کاری که دوشیزه خانم انجام میدن یا نمیدن به ما ربطی نداره
خدمتکار:این دیگه چه وضعشه،بزارید توضیح بدم.....
گارد#3:ترجیح میدم اینکار رو نکنی
خدمتکار:همه ی اینها رو به دوک میگم
گارد#3:تا زمانی که همین اطرافی هیچ کس صدای تو را نخواهد شنید.
خدمتکار:به اندازه کافی شنیدم
گارد#3:همونجا که هستی بایست!
خدمتکار:بزارید برم!
گارد#3:تو باید همینجا بایستی تا دوشیزه اجازه ورود را بدن
قبل از رسیدن نگهبانان اتزیو خودش را به انبار امارت رساند.
dcwgtt357m2ramjasmp.png

گارد#4: شنیدم دوک از پاپ برای نگهبانی بیشتر از امارت سربازان بیشتری قرض گرفته
گارد#5: ژولیوس چند تن از سربازانش رو در ازای جانبداری از پاپ در مقابل راونا قرض داده.
گارد#6: خواهیم دید که اتحادشان چه قدر طول میکشد..

کازانوا
mqucs0j4kax9982ffoka.png

اتزیو با بالارفتن از دیوار امارت از پنجره ی کناری وارد میشود.به محض وارد شدن از پنجره ی باز Lucrezia را مشاهده میکند.
Lucrezia:آخر سر اومدی که من رو بکشی،اساسین؟
اتزیو:روز بخیر،Lucrezia یا اینکه باید بگم:دوشیزه خانم
Lucrezia:یک هنوان قرضی از شوهرم هست که به من داده شده،که تمام وصله های منفی به من رو خنثی میکنه.
اتزیو:تو میتونی از جونت دفاع کنی.من برای تزئینات روی دیوارت اینجا هستم.
Lucrezia:دکور جدید ما؟نقاشی ها؟
اتزیو:من دنبال اون پنج تا نقاشی لئوناردو داوینچی هستم که از ویلای ما دزدیدید.میخوام که اونارو بردگردونی
Lucrezia:اگر بودند که به دست آوردنش خیلی راحت بود.زادگاهم،خانواده ام،از من گرفته شد.تو فکر میکنی فرارا عاشق منه؟من یه غریبه ام،یه دورافتاده،یه بی پدر و مادر. نقاشی هات از بین رفتن اساسین
اتزیو:حرفتو باور نمیکنم!
Lucrezia:ترسناکه..نه؟اینکه خیلی چیزارو از دست بدی.شاید ما با هم دیگه راحتتریم

اتزیو شروع به اغوا کردن Lucrezia ! میکند.
اتزیو:شاید.نقاشی ها کجاست.
Lucrezia:به فرانچسکو کولونا و یه کسی که برام خاص بود،...پاتریزیو فروخته شد.اون وقتشو توی واتیکان میگذرونه..من یه دونه از نقاشی ها رو پیش خودم نگه داشتم
اتزیو:بدش به من!
Lucrezia: نگهبان! تابلوی داوینچی رو از گاری برام بیارید.بزارینش پشت دیوار و برید.
اتزیو:خیلی خوبه،حالا چشمهات رو ببند
اتزیو Lucrezia رو نزدیک خودش میکنه و او را آرام نزدیک دیوار میبرد،جاییکه شروع به بستن دستهای Lucrezia میکند(Lucrezia فکر دیگری میکند!)
Lucrezia: شوهرم به زودی با سربازاش میرسه،بهتره که تو زودتری عجله کنی.
اتزیو:من رو ببخشید دوشیزه خانم
Lucrezia :برای چی:
اتزیو:هیچ مردی نمیتونه شما رو درمان(درک) کنه.شما باید برای خودتان کار کنید.سلام من را به دوک برسانید.
Lucrezia متوجه میشود که از اتزیو کلک خورده.......
Lucrezia: نگهبان! نگــــهــــبــــان


در ادامه:
اتزیو از امارت فرار میکند و با داشتن تابلوی داوینچی و اطلاعات جدید به سراغ مکان چهار نقاشی دیگر میرود.او به رم بازمیگردد تا به ماموریتش برای پیدا کردن لئوناردو ادامه دهد........

برای صد در صد تمام کردن مرحله،لازم است هیچ کسی را نکشید.


Memento Mori
elncmujcu1235fk1isnd.png


بعد از بازگشت از فرارا،اتزیو آدیتوره به واتیکان در رم برای پیدا کردن نقاشی از معشوق سابق!Lucrezia Borgia پاتریزیو بازمیگردد.هنگام رسیدن اتزیو شاهد ملاقات کوتاهی بین پاتریزیو با Hermeticist (کیمیاگر شاید بشه گفت ی ه همچین چیزی) میشود.او به طور پنهانی به دنبالشان میرود تا از مکان نقاشی با خبر شود...

تعقیب

پاتریزیو:شما برای نقاشی اینجا هستید.
کیمیاگر:بله،پاتریزیو

هر دو مکان را ترک میکنند و به مکان نقاشی حرکت میکنند.اتزیو در تعقیب آنها

پاتریزیو:اون زن (LUCREZIA) اینو به عنوان هدیه برام فرستاد،اما حالا نمیخوامش ،میخوام که از خونه ام بندازمش بیرون
کیمیاگر:ما بسیار خوشحال میشیم که اینو به گالریمون اضافه کنیم. اما در راستای حرف شما،همسرش منتظر شما در امارتش هست تا دستگیرتون کنه.
پاتریزیو:اون زن فکر میکنه با فرستادن هدیه من بهش علاقه مند میشم؟اونم بعد از ازدواجش با یه مرد دیگه؟
کیمیاگر!:سبک مردان و زنان عادی گنگ است،اما هرمس(هرمس خدای بازرگانی و دزدی و سخنوری!!!!) به ما یاد میدهد که چگونه خوب مطالعه کنیم،این دو هماهنگی به ارمغان میاورند. The ways of men and women are strange, but Hermes teaches us that through careful study, both may be brought to harmony
پاتریزیو:مسلما،یکی مانند Lucrezia که هیچوقت از راه شما عبور نکرد.

آن دو مانعی بر سر راهشان میبینند،و مجبور میشوند که مسیرشان را به امارت پاتریزیو تغییر دهند.

پاتریزیو:این دیگر چیست؟چه خبر است؟
کیمیاگر:دهقانهای لعنتی
پاتریزیو:با من بیا

صحبت

پاتریزیو و کیمیاگر به امارت میرسند و با رهبر کیمیاگران ملاقات میکنند،ارکوله ماسیمو

ارکوله:شما واقعا میفروشید؟
پاتریزیو:البته.اون زن با این نقاشی قصد فریفتن من رو داشت.ان یک رگه اش اسپانیایی هست من اینو میدونم.
ارکوله:به دیگران کمتر اعتماد کنید و با دقت بیشتری عمل کنید،این دنیا،این افراد؛آدمهای تنبل و نادان و عامی را اهداف خود در جهت منافع خود قرار میدهند.
پاتریزیو:تو باید اینو به اون بگی که ای دوشیزه ی خراب!من نظرمو تغییر دادم.این نقاشی سرنوشت کسی رو نمیتونه تغییر بده

پاتریزیو تابلو نقاشی را از سه پایه برمیدارد و به زمین میکوبد.ارکوله و شاگردانش خنجرشان در پشت پاتریزیو فرو میکنند،او بلافاصله مرد.

ارکوله:تابلو نقاشی را بردارید و هر هیچ سرنخی به جای نگذارید.مراقب باشید، دست هیچ کسی نباید به آن برسد.بروید.
شاگردان مکان را ترک میکنند و تابلو نقاشی را با خود میبرند.اتزیو سریعا به دنبال آنها میرود.

در ادامه:
پاتریزیو به دست ارکوله و پیروانش به قتل رسید. اتزیو به دنبال یکی از شاگردان که نقاشی را با خود داشت رفت.اتزیو با استفاده از مهارت های خود او را در واتیکان به قتل میرساند و تابلو نقاشی را با خود برمیدارد.

برای صد در صد تمام کردن این مرحله نباید هنگام تعقیب پاتریزیو از پشت بام ها استفاده کنید.

Bon Voyage
wommh9z28fexk08416pp.png

تزیو برای هر نشانی از تابلو های لئوناردو داوینچی به سمت خانه ی فرانچسکو کولونا حرکت میکند.زنی در ابتدا به اتزیو خوشامد میگوید.زن به اتزیو شرح احوال فرنچسکو را میدهد.او درباره ی اینکه،بانک دارایی فرانچسکو را به حراج گذاشته تا وی قرض هایش را پس دهد.سپس اتزیو درباره ی تابلوهای نقاشی سوال میکند و زن پاسخ وی شرح میدهد که ،تابلوها را به بازرگان فلورانسی که به ساخت و ساز کشتی مشغول است.اتزیو از خانم تشکر میکند و به دنبال بازرگان میرود.

مکالمه

اتزیو به خانه ی فرانچسکو کولونا میرسد.
اتزیو:روز بخیر خانم.اینجا خانه ی فرانچسکو کولونا هست؟
زن:بود،اما حالا همه چی برای بانک هست.ما هر چیزی که داشتیم را از دست دادیم.
اتزیو:حتی تابلوهای نقاشی داوینچی؟
زن:اونا کلکسیون کوچکی از وسایل آقا(!) بود.
اتزیو: من با این وجود به اون نقاشیها علاقه مند هستم؟اونها کجاند؟
زن:سه تا از نقاشی ها به حراج گذاشته شد،اونهارو یکی از بازرگانان فیرنزه خریداری کرد.اون کشتی ها برای راندن توی دریا آماده میکنه.

اتزیو به سمت بندر حرکت میکند تا بازرگان فلورانسی را پیدا کند.وقتی به بندر میرسد داچیو دی لوکا ! میبیند.

داچیو:اتزیو آدیتوره !!(رو به زنی)وقتی به رم برگشتم به بندر برگرد.من داخل کشتی رو بهت نشون میدم.(رو به اتزیو)زندگی توی این قسمت از شهر به جای فیرنزه ی زیبا؟ چه قدر تو خودت فرو رفتی
اتزیو:داچیو. ما از بچه ها بیشتر نیستیم.
داچیو: اطرافت رو نگاه کن. من توی این موقعیت به بقیه کمک میکنم،ولی تو چی،همش تنهایی
اتزیو: دارم بهت هشدار میدم......
داچیو: ما فقط داریم با هم صحبت میکنیم،اینطور نیست؟من اینجا رو دیده بودم که با فریبکاری های خواهر تو راه می افتاد.اون نمیخواست پاش رو توی فیرنزه بزاره اما حالا چی،اون دوشیزه ی رم هست..
اتزیو مشتی بر صورت داچیو میزند و او بر کف زمین می افتد
داچیو:لـــعـــنـــــت به تو،برای چی همینطوری اونجا وایستادید؟بهش حمله کنید.
داچیو و همراهانش به اتزیو حمله میکنند.
داچیو:تو میتونی منو بزنی،اما این به این معنی نمیشه که به فیرنزه(خاندان فیرنزه) که قبولت کنه
داچیو:رومی کثیف
داچیو:پدرت نشون داد که یکی از ما بود،ولی همه ی ما میدونیم که تو بیرون از ما هستی
داچیو:بگیرینش
اتزیو داچیو و تمامی همراهانش را شکت میدهد.
اتزیو:دهنت رو ببند و ببین من چی میخوام.سه تابلو نقاشی داوینچی کجاست؟
داچیو:یکیش توی قایق هست.......دوتای دیگه به یک کاردینال که از مقام های بالای کلیسا هست فروخته شد.
اتزیو:چه جوری پیداش کنم؟
داچیو:من چه بدونم.برو از اون خواهر خرابت(!) بپرس،من مطمئنم که اون با یکی از کاردینال ها خوا.....
اتزیو به شدت داچیو را میزند.گروهی از کیمیاگران میایند(Hermeticists)
شاگرد#1:مارکو کجاست؟اون بعد از برداشتن یک نقاشی دیگه از داوینچی نزدیک واتیکان برگشت اینجا.
شاگرد#2: تصور کن.یک بار که توی معبد! بودیم ،رنسانس واقعی از آموزه های هرمس شروع شد،اینو همه باید بدونند.
شاگرد#1: برادران شکیبا باشید.به زودی رازهای این نقاشی ها را میفهمیم.

در ادامه:
اتزیو سرنخی از محل نقاشی ها به وسیله یک نگهبان کیمیاگر پیدا میکند.

برای صد در صد تمام کردن مرحله نباید توسط کسی شناسایی شوید.

Last Minute Invite
kkfseoi0zhnvn9mbtx.jpg


در اطراف ROSA IN FIORE ،اتزیو از گروهی از زنان خیابانی درباره ی تابلوهای نقاشی سوال میکند.کلودیا آدیتوره با عطوفت تمام از بازگشت برادرش استقبال میکند و به او خوشامد گویی میگوید.او در درباره ی تابلوهای نقاشی صحبت میکند،اینکه آنهای در قلعه ی سنت آنجلو دیده است.اتزیو برای ورود به آن مکان احتیاج به دعوتنامه دارد.

گفت و گو

nynfhgbtcw6ic4spzi16.jpg

اتزیو گروهی از زنان خیابانی دا میبیند و از آنها سوالاتی درباره ی نقاشی ها در اطراف شهر میکند.


اتزیو:روز بخیر.آیا شما خانم ها درباره ی تابلوهای نقاشی داوینچی چیزی شنیده اید؟
کلودیا اتزیو را میبیند.
کلودیا:اتزیو!تو به رم برگشتی!
اتزیو: فقط برای دیدار تو آمدم
کلودیا:اتزیو به من دروغ نگو
اتزیو: من باید به نحوی به نمایش نقاشی های داوینچی برم؟چیزی درباره اش شنیدی؟
کلودیا: امروز یک همایشی در سنت آنجلو هست.تو به دعوتنامه احتیاج داری.خوشبختانه، میدونم که کجا به دست بیاریش.بهت اجازه ی دسترسی به طبقات پایین رو میده.آنجا فقط مخصوص کاردینال ها هست،آن هم افراد رده بالا از آنان.
اتزیو:میدونستم که میتونم روت حساب باز کنم.
کلودیا: درسته...تعدادی از دخترها همراهیت میکنند.موفق باشی،مراقب باش گیرشون نیوفتی.

اتزیو به حیاط میرسد تا دعوتنامه نمایش را بدزدد.اتزیو بعد از باز کردن صندوقچه شوکه میشود،زیرا که دعوت نامه ای وجود نداشت.

اتزیو:دعوت نامه اینجا نیست.

خوشبختانه او قاصدی را میبیند که دعوتنامه در دست اوست.
f3t7sqgp1m0wmsbree8.jpg

در ادامه:
اتزیو بعد از تعقیب قاصد و از پای درآوردنش،دعوتنامه را به دست میاورد.

برای صد در صد تمام کردن مرحله لازم است که نگهبانان هیچ جنازه ای را در منطقه ی ممنوعه یافت نکنند(restricted area)



The Ezio Auditore Affair

88wt0cazeuhkf1s2fxk.png


اتزیو آدیتوره با داشتن دعوتنامه برای پیدا کردن دو تابلوی نقاشی دیگری از لئونارد داوینچی به سمت قلعه ی سنت آنجلو راه می اقتد.

زنان
lpufssks6ezngdvz6702.jpg

اتزیو با گروهای از زنان خیابانی کنار برج واتیکان ملاقاتی ترتیب میدهد.اتزیو شرح چگونگی وارد شدن به سنت آنجلو و دزدیدن نقاشی ها را به آنها میدهد.

اتزیو:با من بیا.بار اول که وارد شدیم،جای تابلو را بهتان نشان میدم و میدزدینش،تابلوها را به کارگاه لئوناردو میاورید،Captio ؟(فهمیدید؟)
زنان توسط اتزیو به سمت سنت آنجلو رهبری میشوند آنها به در مکان مورد نظر که تابلوها در آنجا وجود دارد میرسند.

نگهبان#1: دعوتنامه؟
اتزیو: به فرمایید.
اتزیو دعوتنامه ره به نگهبان میدهد و گروهی از زنان در اطراف اتزیو به این سو و آن سو میجهند.
نگهبان:ای وای..امیدوارم هرچه زودتر برگردی....
اتزیو اطراف را چرخ میزند،در محوطه بیرونی قلعه در جستجوی اولین تابلو.
کاردینال#1: چه جسارتی! من تا به حال همچین زاویه ای از عید تبشیر ندیده بودم.
کاردینال#2: احساس میکنم که از ترکیب ها به اندازه ی کافی استفاده کرده.نور خدا به درستی بیان نشده است.بر من که هیچ تاثیری نگذاشت.
کاردینال#1: دوست من، شما حقیقتا در سبک خودتان گیر کرده اید.

اتزیو اولین تابلو را شناسایی میکند و به دزدها(زنان)اشاره میدهد.زودی پس از آن،نگهبانی از قلعه می آید و کاردینال ها به داخل اتاق دعوت میکند..
گارد#2: طبقات بالا حالا فقط برای کاردینال ها باز است.
اتزیو با حرکت مخفی خود تابلو دیگری را شناسایی میکند و به دزدان علامت میدهد.اتزیو از قلعه بدون هیچ حرکت قابل توجهی خارج میشود.
گارد#3: دو تا از نقاشی ها نیست!مرافب دزدها باشید!....
n58ukg2143vu67ibhok.jpg

در ادامه:
اتزیو قلعه را از دو تابلوی نقاشی خالی میکند.او به سمت کارگاه لئوناردو بازمیگردد

*برای صد در صد کردن مرحله،لازم است از هیچ سلاحی استفاده نکنید.
*عنوان مرحله شباهتی با فیلم The Thomas Crown Affair که بر اساس رمانی در سال 1962 ساخته شد دارد.در آن فیلم مرد بانکدار ثروتمندی تصمیم به دزدی نقاشی مونه میگیرد.


Decoding Da Vinci

9ojzzhopd08ym19b98m.jpg




اتزیو به کارگاه لئوناردو بازمیگردد.سالای مشغول پیدا کردن هر گونه نشانه ای در تابلوهای نقاشی داوینچی میباشد.


اتزیو:چیزی پیدا کردی؟
سالای:هیچی درش نیست.نه صفحه مخفی ای،نه نشانه ای ، هیچی
اتزیو:این امکان نداره.باید یک چیز ویژه ای باشه،یک معنی خاصی،بیشتر فکر کن.
سالای:من به اندازه کافی فکر کردم.این نقاشی ها خالیه
اتزیو:سالای،لئوناردو چیزی رو ازت مخفی نمیکرد؟
سالای:اون غالبا کارهاش رو وارونه انجام میده...اتزیو،...لئوناردو از جوهری استفاده میکرد که نامرئی بود...اما ما که نمیتونیم چیزهای نامرئی رو ببینیم...میتونیم...
اتزیو!از هدیه ات(دید عقابی) استفاده کن.
اتزیو:چی؟تو هم درباره اش میدونی؟

0eytygg4rrr7adjo23pc.jpg


اتزیو به سالای میگوید که تابلو را کنار شومینه قرار دهد.

اتزیو:خوب حالا باید حلش کنیم.
سالای:امیدوارم.من که بیشتر از این نمیتونم بفهمم.
سالای: اتزیو فکر میکنی اونا(Hermeticist ) به لئوناردو آسیب میزنند؟خشونت لئوناردو رو وحشت زده میکنه.
اتزیو:متاسفانه،این دنیا محل خشونت آمیزی هست.
سالای:به من نگاه نکن،من نمیتونم ببینمشان.

اتزیو در تابلوها به دنبال سرنخی میگردد.

اتزیو:کشیده هایی رو نقاشی هست!
سالای:درست حدس زده بودیم!

او شروع به مرور تابلوها میکند تا سرنخ های بیشتری به دست آورد.
اتزیو:یکی دیگه پیدا کردم.این یکی کامل هست.این دوتا یه طرح توی دوتا تابلو هستند.یکی دیگه،اونجا،بازم هست..
سالای:خوب فکر کنم همه رو پیدا کردی!
اتزیو:بله همه را پیدا کردم،به نظر میرسه با هم یک معنی رو بدن.
سالای:خوب اونا رو بکش
اتزیو:آره...برام یه کاغذ و قلم بیار.
اتزیو شروع به کشیدن میکند.
سالای:این یک نقشه نیست؟ورودیش رو بهم نشون بده.
اتزیو:اول باید محل شروع رو مشخص کنیم.
سالای:صبر کن!تابلوهای دیگه ای که سوختند چی؟
اتزیو:اینطور که به نظر میرسه بهشون احتیاج نخواهیم داشت.

اتزیو تکه های نقشه را به هم متصل میکند.
اتزیو:ایناهاش!وردوی مقبره!
سالای:بریم،هرچه سریعتر باید برش گردونیم.
اتزیو:منتظرم باش دوست قدیمی،دارم می آیم.
ufpwtcbmd6mn2bo0xl0.jpg

در ادامه:
اتزیو با پیدا کردن نشانه ی مخفی داوینچی موفق به پیدا کردن مقبره ای میشود که وی در نقاشی هایش اشاره کرده بود.اتزیو به مقبره حرکت میکند.

برای صد در صد تمام کردن مرحله لازم است،معمای مقبره را در پنج دقیقه حل کنید.




The Temple of Pythagoras

qsnlblcyov9xp2jgdvx5.jpg


مقبره توسط اتزیو از نقاشی های داوینچی شناسایی میشود.اتزیو وارد آنجا میشود در جستجوی دوست قدیمیش.

دانشمند یونانی


اتزیو وارد مقبره میشود و جستجویش را برای لئوناردو شروع میکند.صدای لئوناردو به گوش میرسد.
jyt08m77lx5my7dt58o.jpg

ارکوله:لئوناردو،من هنوز درک نمیکنم که چرا یکدفعه از آرمانهای ما دور شدی و علیه آن عمل کردی؟
لئوناردو:اعتماد چیزی وحشتناک هست.
ارکوله:تو به من خیانت کردی!
نوچه های ارکوله شروع به زدن لئوناردو میکنند،تا زمانی که اتزیو به نزدیک آنها میشود.دست از زدن برمیدارند.اتزیو مخفیانه درحال مشاهده است.
ارکوله:به در ورودی کجاست؟
لئوناردو:من چه قدر ساده بودم....فکر میکردم تو به دنبال دانشی هستی که من میخواستم.
ارکوله:برای چی دنبال دانشی باشم که نمیتونم ازش استفاده کنم؟ما الان فرصتی برای ساختن جهانی بهتر داریم،که در آن آزادیمان را به سرنوشتمان تبدیل کنیم.
لئوناردو: و چی میشود اگر من بخشی از تصور تو نباشم؟
ارکوله: احمقانه است.نمیتونی ببینی؟ما میتوانیم نادانی را طرد کنیم.آزادی مردم از طبقات اجتماعی و پادشاهی،از احساسات حیوانی آنها است.هر کسی میخواهد که حقیقت را درچنگ خود داشته باشد.
لئوناردو:منو اینجا در تاریکی زیر زمین میزنی،مردم ایتالیا رو میخواهی روشنفکر کنی؟
ارکوله:متحدان فیثاغورث در آن یکی معبد هستند.ما هر دو مون میدونیم کجا هست.اون اعدادی که کل طبیعت رو پیوند میده،همه چی رو پیوند میده.اون منشا همه چیز هست.با داشتنش،ما میتونیم که ذهن ها رو باز کنیمو توش رو با دانش پر کنیم.
لئوناردو: همانطور که خوبه همانطور هم بده
ارکوله:این سوگند کیمیاگری است.با هم بشریت را به خدایان تبدیل میکنیم.حالا،به من ورودی رو نشون بده!
لئوناردو:چرا؟مگه تو نمیدونی کجاست؟
ارکوله:از کجا باید بدونم؟
لئوناردو:تو میدونی که بشریت چه چیزی رو احتیاج داره،من اکتشاف یک وردوی مخفی ساده رو فرض کردم
ارکوله:تو---کجاست؟
لئوناردو:حدس بزن
ارکوله:تحملم دیگه تموم شد.
لئوناردو:بدنم شاید درد رو احساس کنه،اما ذهن من باقی میمونه و بهش آسیبی نمیرسه.
اتزیو خودش را نمایان میکند.
2mie1y6naci8sljp0b7f.jpg

اتزیو:دست نگه دارید
ارکوله:اتزیو آدیتوره ! تو همون کسی بودی که چزاره بورجیا رو دستگیر کرد.کسی که جهالت گسترده ی رومی ها رو نگه داشت،لئوناردو دوست مارو متقاعد کن که ورودی معبد را باز کنه و ما رو به سمت عصر طلایی بشریت راهنمایی کنه.
اتزیو:ایا دوستمون رو باید با زدن متقاعد کنیم؟یا اینکه تو مایل باشی من از خنجرم استفاده کنم؟
ارکوله:بر خلافش،چیزی که من میخواهم یک راه حل مهربانه بیشتر نیست.با یکی کننده های فیثاغورث ما باهم بشریت را ارتقا خواهیم داد.
اتزیو:نه در تحت عقیده ی من
ارکوله:پس انقلاب بدون تو شروع خواهد شد.بکشیدش!
گروهی از نوچه های ارک.له به اتزیو حمله ور میشوند.
ارکوله:لئوناردو،من باید بدونم
ارکوله:خواهش میکنم،برای آینده ی بشیریت!
اتزیو به همگی نوچه ها غلبه میکند.ارکوله وحشت زده به دنبال راهی برای کشتن اتزیو میگردد.
ارکوله:برید،جلوشو بگیرید.
اتزیو:بسیار گستاخانه
ارکوله:از من دور شو اساسین
اتزیو:همه ما در زیر خاک شبیه به هم هستیم،yet these people persist in their witch hunts!
ارکوله:تو خیال داری ما رواز برگشت به ریشه های اصلی اولیه مون دور کنی؟
اتزیو تیغش را در شکم ارکوله فرو میکند.
ارکوله:تو....ای اساسین........دشمن دانش هستی.....؟
اتزیو:یک نفر باید برای جستجوی حقیقت انتخاب شود.
ارکوله:این مردم از دست رفته....هشدار امپراطوری ها....من میخواستم که درد و رنجشان تمام شود.
اتزیو:شاید تو حقیقت را در مرگ بفهمی.Requiescat in pace
اتزیو ارکوله را رها میکند و سراغ لئوناردو میرود.
اتزیو:بیا.این مکان رو ترک کنیم.
لئوناردو:نمیتونیم اتزیو،بدون پیدا کردن معبد فیثاغورث نمیتونیم اینجا رو ترک کنیم.
اتزیو:تو صدمه دیدی!
لئوناردو:من خوب میشم.اگر اعداد سمت چپ دست نخورده باشه،ما یک ریسک دیوانه وار برای کشفش باید انجام بدیم.
لئوناردو با فشار دادن ماشین مثلثی شکل درب وردوی اتاق بعدی را باز میکند.
لئوناردو:میای؟
اتزیو:مشعل رو بردار.من جلوتر حرکت میکنم.
لئوناردو:خدا رو شکر که ماسیمو رو برای برداشتن نقاشی هام فرستادم،اگر دیرتر میرسید،اونا به چیزی که برنامه ی دلخواهشان میرسیدند.
اتزیو و لئوناردو به تالار بزرگی میرسند.
لئوناردو:پیروان فیثاغورث معتقدند که روح در بین زمین حرکت میکند،مثل باریکه از نور.احتراق آتش،نمادی از دانش است.
اتزیو شروع به کشف معمای اتاق میکند.
لئوناردو:تو باید تقریبا اونجا باشی!
اتزیو:گفتنش برای تو آسون هست
اتزیو در را باز میکند ووارد تالار بعدی همراه لئوناردو میشود.
لئوناردو:ما باید رو به جلو ادامه بدیم!
لئوناردو:حدس میزنم سالای بعد از خوش گذرونیهاش فلورین(واحد پول)هایی که به سختی به دست آورده بودمشون رو خرج کرده؟
اتزیو:اون جاش تو خونه امنه
لئوناردو:من رهاش کردم.....البته درباره ی فلورین ها...
اتزیو:احتیاج نیست تو به من دروغ بگی.سالای متناسب به توــه.من اینو قبول دارم
لئوناردو: من.....
اتزیو:لئوناردو داوینچی کلمه نداره؟اینبار اوله..
آنها وارد درب دوم میشوند.
لئوناردو:این روم احتیاح به مقداری نور داره
لئوناردو مشعل های دیگری را هم روشن میکند.
لئوناردو:تو هم شنیدی؟صدای باد بود.
اتزیو شروع به حل کردن چندین معما میکند.
لئوناردو:فیثاغورثیان معتقد بودند که عدد، بنیان هستی را تشکیل می داد، علت هماهنگی و نظم در طبیعت اعداد بودند.
اتزیو یک راه خروج در بالای سرش را باز میکند.
اتزیو:حالا میتونم از اینجا برگردم.
اتزیو یک راه خروج دیگر پیدا میکند و چرخ دنده ی یک پروانه شروع به چرخیدن میکند.
لئوناردو:چرخ داره میچرخه،ادامه بده!
اتزیو در دیگری را فعال میکند.
لئوناردو:فقط یک اتاق دیگر مونده قبل از اینکه با به مرکز برسیم.
آنها اتاق پایانی را پیدا میکنند و لئونارد مشعل های دیگری را روشن میکند.
f0e25bbp19ogk67cb2b0.jpg

لئوناردو:چه قدر غیر منتظره!لذت بخشه!
اتزیو:آتش دانایی
لئوناردو:دقیقا
اتزیو شروع به امتحان کردن ستون ها میکند با پریدن بر روی هرکدام آنها فعال میشوند.
اتزیو:لئوناردو بیا اینجا!
اتزیو:این نمادها رو میشناسی؟
لئوناردو:نه...صبر کن! این ها رو من روی Apple Of Eden سیب بهشتی که بهم نشون دادی بودن.
اتزیو ادامه میدهد و معبد باز میشود.
اتزیو:من طراح اینجا رو میشناسم!
اتزیو دستش را بر روی یکی از پدال ها قرار میدهد،معبد روشن میشود.
لئوناردو:اینهای که نماد فیثاغورثی ها نیست.43 19 39 N 75 27 42 W.این اعدا بی معنی ــه.
اتزیو به سمت خروجی حرکت میکند.
لئوناردو:داری میری؟
اتزیو:هیچ عددی نمیتواند دنیا را درست کند.بیا دوست من.من باید با چزاره بورجیا تموم کنم.این برای ما در نظر گرفته نشده است.
لئوناردو:اتزیو!چرا بهم نگفتی؟
اتزیو: دیگه رو چه کاری مشغول هستی؟
لئوناردو:خوب من چند تا کا رو همزمان انجام میدم.مثلا یکیش ،چیزای جالبی در باره ی لویی دوازدهم شنیدم اونکه اون مهنسه!.اره!تو فکر اینم که سنت جان رو موقعی که به ویلا(ویلای آدیتوره)حمله شد تعمیرش کنم،البته بعد از اینها به خانمها آموزش میدم که هنگام داشتن بچه بدن آنها چه تغییرهایی خواهد کرد.
اتزیو:جالبه.بیشتر بهم بگو...

پایان
lp073xfmtkqe7m9js1b.jpg

برای صد در صد تمام کردن مرحله:لازم است که از نوار سلامتی شما ذره ای کم نشود.



 
آخرین ویرایش:
حسین جون ترکوندی!!!
این دی ال سی رو پی سی هم هست؟
احتیاج به بازی اصلی که نداره؟
خواهش....تا اونجایی که من میدونم 8 و 9 مارچ برای XLIVE ,و PSN اومد.برای PC هنوز نامعلوم هست(TBA)


Helmschmied Drachen Armor
زرهی که در نسخه یCodex Editionو the Auditore Edition وجود داشت(برای BROTHERHOOD)همچنین توی Assassin's Creed: Project Legacy با قیمت 200,000 florins قابل دسترسی است.
توی طرح های اولیه قرار بوده این زره سفید باشه که بعدا به سیاه تغییر داده شد.Helmschmied Drachen ترجمه ی آلمانی:helmet smith dragon هست

پست بالا ویرایش شد
 
  • Like
Reactions: Farh@d
مرسی از حسین جان که زحمت کشیدن، من نوشته هاتو نمیخونم چون هنوز بازیش نکردم :d

دوستان این 100 در صد شدن هر ماموریت که با یه کار خاصی انجام میشه تو هر ماموریست تو داستان بازی تاثیر داره ؟
سوال در مورد بازی: http://forum.bazicenter.com/showthread.php?t=30050
اینجا فقط در مورد داستان و معماها بحث میشه

100% شدن ماموریت یعنی اینکه شما ماموریت رو به بهترین شکل ممکن و به همون روشی که خود بازی میگه انجام دادین و با شروع هر ماموریت شرط لازم واسه 100% شدن ماموریت رو میگه، مثلا میگه شما باید فرد مورد نظر رو باHidden Blade بکشین، اگه این کار رو بکنین، ماموریت 100% میشه، و اگه مثلا با شمشیر بکشین 100% نمیشه
این مسئله فقط توی کامل شدن State بازی تاثیر داره، نه توی داستان!
 
بچه ها شاید مثلث برمودا به بازی مرتبط باشه!!!!
یعنی مثلا دزموند 66 قطعه رو پیدا کنه بعد مینروا تو گذشته بهش بگه پرتش کن اون تو تا خشم خدایان ففروکش کنه و بدست کسی نرسه!!!!
ممکنه برمودا یه پورتال باشه یا جایی که آدم و حوا سقوط کردن و 1 aoe در اونجا safe باشه:دی(ذهن رو حال کنین!)

جكي شايد در مورد مثلث برمودا راست بگه اخه هر كي رفت ديگه برنگشت دو نفر از شجاع ترين افراد امريكا با هوا پيما اونجا رفتن و وقتي به اونجا رسيدند صداي اونه اومد كه ميگفت ((اينجا خيلي زيباست ولي ما نمي تونيم دريا رو ببينيم)) وبعد هيچ پيغامي دريافت نشد اونها موقعيتشون هتي با ارتفاع اندازه گيري ميشد ولي GPS نشون ميداد اونها 100 متر وقتي بالا تر از دريا بودند اين اتفاق افتاد
(يعني نا پديد شدند ):-o شايد اونجا واقعا يك پورتال باشه:-?@-):-ss:ban:
 
درود

نکاتی درباره ی Aquilius
*وی یک اساسین رومی است و از نوادگان Altair میباشد.Aquilius فرزند Lucius است.
*Aquilius به معنای عقاب است همان معنایی که اسامی Altair ,Ezio میدهند.
*همچنین در صور فلکی Aquila ستاره ای درخشان به نام Altair وجود دارد.
*اولین حضور وی در Assassin’s Creed:French Graphic Novel میباشد.

+++++++++++++++++++

داستان
The Da Vinci Disappearance کامل شد.

 
جكي شايد در مورد مثلث برمودا راست بگه اخه هر كي رفت ديگه برنگشت دو نفر از شجاع ترين افراد امريكا با هوا پيما اونجا رفتن و وقتي به اونجا رسيدند صداي اونه اومد كه ميگفت ((اينجا خيلي زيباست ولي ما نمي تونيم دريا رو ببينيم)) وبعد هيچ پيغامي دريافت نشد اونها موقعيتشون هتي با ارتفاع اندازه گيري ميشد ولي GPS نشون ميداد اونها 100 متر وقتي بالا تر از دريا بودند اين اتفاق افتاد
(يعني نا پديد شدند ):-o شايد اونجا واقعا يك پورتال باشه:-?@-):-ss:ban:
من یک جایی دیدم که کلوپ مونترالی تو برمودا شعبه دارد یعنی ممکنه
که قضیه برمودا با ماسونها مرتبط باشد از طرفی در واقیت داوینچی ماسون بود
پس چرا اساسین ؟
من هنگ زدم :))
 
Freemasonry در اواخر قرن 16 و 17 بطور رسمی بوجود اومد و اگه بدونین داوینچی تا سال 1519 عمر کرد. عملا غیر ممکنه چنین چیزی:d قرار نیست هرکی IQــش بالا بود ماسون باشه که:d
 
قرن 14 میگن به وجود اومدش فراماسونگرایی که البته شواهد و مدارک اینو میگن ولی ممکنه از زمان های دورتر هم بوده باشه. تو مصر و اهرام مصر هم که منشا و پایتخت فراماسون ها هستش میشه مدارکش رو دید. (هرم با یک چشم در وسطش که البته نه فقط مصر بلکه به همه جای دنیا کشیده شده - تو زمان قاجاریه تو مشهد هم ساخته شده که میگن هنوز هم هست ... )
قضیه ی هلوکاست و قتل عام یهودی ها و حکم هیتلر برای شلیک به یهودی ها هم میگن مربوط به همینه که ناتزی ها تمام یهودی رو به چشم توطئه کنندگان میدیدن.

=============

این تاپیکو من ندیدم بهتر بود یه جا دیگه زده میشد AC که انحصاری ایکس باکس نیستش آخه!
تو انجمن بررسی و معرفی بازی ها اگه زده میشد بیشتر بهش میمومد.
 
آخرین ویرایش:
قرن 14 میگن به وجود اومدش فراماسونگرایی که البته شواهد و مدارک اینو میگن ولی ممکنه از زمان های دورتر هم بوده باشه. تو مصر و اهرام مصر هم که منشا و پایتخت فراماسون ها هستش میشه مدارکش رو دید. (هرم با یک چشم در وسطش که البته نه فقط مصر بلکه به همه جای دنیا کشیده شده - تو زمان قاجاریه تو مشهد هم ساخته شده که میگن هنوز هم هست ... )
قضیه ی هلوکاست و قتل عام یهودی ها و حکم هیتلر برای شلیک به یهودی ها هم میگن مربوط به همینه که ناتزی ها تمام یهودی رو به چشم توطئه کنندگان میدیدن.

=============

این تاپیکو من ندیدم بهتر بود یه جا دیگه زده میشد AC که انحصاری ایکس باکس نیستش آخه!
تو انجمن بررسی و معرفی بازی ها اگه زده میشد بیشتر بهش میمومد.
اینجوری اگه بخوایم حساب کنیم که قضیه چشم جهان بین برمیگرده به سالها قبل از میلاد مسیح! همونطور که شما استناد کردید، قدیمی ترین مدارک Freemasonry برمیگرده به سال 1390 میلادی که البته به هیچ عنوان تائید شده نیستند. ولی مدارک تائید شده ثابت میکنند که قانون اساسی اندرسون(اساسنامه لژ Freemasonry انگلیس که قدیمی ترین لژ Freemasonry مدرن هم به شمار میاد) در سال 1723 نوشته شدند. مصر هم به هیچ عنوان پایتخت Freemasonry محسوب نمیشه.
به مدرکتون راجع به Mason بودن ِ داوینچی اشاره ای نکردید! فکر نمیکنم تو هیچ منبعی چنین چیزی تائید شده باشه.
 
آقا موقعی که دزموند وارد Sanctuary میشه و روح اتزیو رو میبینه میگه اتزیو بعد جنگ یه بار دیگه هم اینجا اومده بوده .
دلیلش چیه ؟ کی ؟ چرا ؟
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or