ظهرای تابستون
خنکی کولرای آبی
خونه آروم و بی صدا
یکی خونه نیست یکی چرت ظهره
منم پای تلویزیون نشستم و دارم هاروست مون بازی میکنم و قراره مزرعمو (که اسمش الدورادو بود) رو سر و سامون بدم
یادش بخیر واقعا
اون موقع که اینترنت نبود بدونم چیکار باید بکنیم یادمه یه کتاب راهنمای کاملم براش چاپ شده بود یه نشری بود کتابای راهنما چاپ میکرد (لوحه خانه) من خریده بودم از رو اون طرز تهیه غذاها رو یاد میگرفتم
Sent from my SM-N950F using Tapatalk