به به چرا این تاپیک رو قبلا ندیدم؟
یه خاطره میخوام تعریف کنم شاید قبلا تو بازیسنتر گفته باشم
آقا بابای ما از دوران جوانی عربستان سعودی مشغول به کار بود و یادمه از قدیم الایام اکثر کنسول ها رو واسه داداش های بزرگترم خریده بود
بابام اونجا با شوهر عمه م مغازه داشتن و اونجا کار میکردن عمه م اینا هم دوبی بودن بابام هر 3 سالی 6 ماه میومد ایران ولی بین این 3 سال ما هر سال یه بار میرفتیم دوبی خونه عمه م یا خاله م بابام هم میومد دوبی همو میدیدم بعد بابام چون خیلی کم مارو میدید دیگه هر وقت میومد کم نمیذاشت داداش نامردم هم دستش به کم نمیرفت و همیشه تقاضای جدید ترین کنسول ها رو میکرد
مثلا میرفتیم دوبی میدیدم پسر عمه مون کنسول جدید گرفته دیگه فقط منتظر بود بابام بگه دارم میام ایران چی میخواید سوغاتی بیارم
آقا خاطره کنسول های قبلی رو نمیگم چون ربطی به این تاپیک ندارن پس مستقیم میرم سراغ PS2
آقا ما یدونه PS1 اورجینال داشتیم این کنسول بلانسبت مثل خر ازش کار کشیده بودیم و یادمه تو اون 5 سالی که داشتیم 2 بار لنزش رو عوض کردیم خلاصه کنسول ما دیگه داغون شده بود و خیلی کم بازی ها رو بالا میاورد
بابام معمولا جمعه ها بعد از ناهار تلفن میزد خونه صحبت میکردیم یادمه جمعه بود ساعت های 1 ظهر زنگ زد و گفت من فردا میخوام از سعودی برم دوبی چی میخوای بیارم واستون بعد داداش نامردم بعضی وقت ها منو شیر میکرد میفرستاد جلو
گفتم ما فقط لنز جدید واسه PS1 میخوایم گفت خیره
چند روز بعدش یادمه بابام با مامان بزرگم و بابا بزرگم اومدن ایران یادمه دل تو دلم نبود که لنز جدید برسه و کنسول رو راه بندازیم حدودا ساعت 9 رسیدن دم در خونه
من دم در ایستاده بودم که تا اومدن ببینمشون خلاصه ماشین رسید و پیاده شدن
اول با بابام رو بوسی کردیم و رفتم بابا بزرگ مامان بزرگم رو دیدم و همون اول بسم الله هنوز بار ها رو از ماشین پایین نیاورده بودن گفتم لنز آوردی؟ گفت نه
یعنی داغون شدم اشک تو چشمام جمع شد
یهو گفت به جاش PS2 خریدم
آقاباورم نمیشد مثل اسب میرفتم و میومدم
سریعا بار رو باز کردیم مثل اینکه بابام پول داده بود به پسر عمه م و اون واسمون خریده بود یادمه پسر عمه چندتا بازی هم همراه کنسول خریده بود
یه بازی کاپتن سوباسا بود یدونه call of duty 3 یدونه street fighter alpha اگه اشتباه نکنم و یه فاینال فنتسی
اون شب رو تا صبح بازی کردیم و از خاطراتیه که هرگز یادم نمیره