نگاهی به The Green knight

darksider666

کاربر سایت
Mar 8, 2016
1,049
نام
رضا قاسمی
سفر زائر جوان سفری به بلندای تاریخ..

مدت زمان زیادی منتظر نمایش عمومی The Green knight بودم ؛ وقتی فهمیدم A24 قرار است برای یک شب به صورت استریم اثر درخشان تولیدی اش را به نمایش عمومی در بیاورد بسیار شوق داشتم چون فردای آن روز یادم است 18 آگوست نمایش عمومی بود !هنوز قبل از خواب تریلر خیره کننده فیلم را در youtube نگاه میکردم. روز نوزدهم اگوست صبح زود قبل از اینکه به سرکار بروم یک نسخه حجم بالای فیلم را که مدت زمانی کمی بود در تورنت ها پخش شده بود دانلود کردم و ظهر بعد از برگشتن از سر کار به تماشای این فیلم نشستم . حتی قبل از اینکه تریلر فیلم را تماشا کنم از پوستر فیلم خوشم آمده بود شاید به این دلیل بود که دارک فانتزی را بشدت دوست دارم یا شاید دلیلش به سالها مطالعه آثار اینچنینی در تاریخ ادبیات انگلیس و جهان در دروان دانشگاه برمیگشت نمی دانم ذاتا این بخش از تاریخ را دوست دارم و دلیل جذابیت بازیهای رایانه ای که ستینگ میدوال دارند برایم بسیار جذابتر هستند. ادبیات قرون وسطا و بالطبع آثار سینمایی ساخته شده از این گونه آثار را دوست دارم و در اینجا برای شما دوستان گرامی برداشت ساده خودم از این شاهکار 2021 که به نظر من بهترین فیلم ساخته شده در 2021 میباشد را روایت خواهم کرد.


merlin_191180493_3ab57d33-3621-4ccb-a4dd-e14be63b336f-mobileMasterAt3x.jpg


در تاریخ اروپا از اول قرن 5 ام تا آخر قرن 15 ام یعنی از سقوط و فروپاشی امپراطوری روم تا رنسانس و عصر تولد دوباره فرهنگ و ایده های جدید را The Middle Ages می نامند ، قرون وسطا را حتماً تا الان اسمش را شنیده اید .

Sir Gawain and the Green Knight یک نمونه از گونه خاص ادبی آن دوران یعنی medieval romance می باشد که توسط فردی ناشناخته به تحریر درآمده است . مضمون وجوهره این اشعار و متون دلاوری های شوالیه ها و داستان شاهان و افسانه های میز گرد و بانوان برجسته و خردمند و عناصر ماورالطبیعه میباشد . خود داستان سرگوین یا گاون یا گاووین در اواخر قرن 14 به نگارش درآمده و نویسنده اش هم ناشناس است و حتی نام داستان هم بعدها به داستان داده شده است . برگردیم به ریویو ساده مان درباره The green knight اول اخطار اسپویل شدن کل داستان ! اگر فیلم را تماشا نکرده اید از خواندن متن به طور کامل اجتناب کنید////

green-knight-a24.png

خوب از کجا شروع کنم ؟ به نظر با یک داستان ساده روبرو هستیم! داستانی که اکثر کسانی که ادبیات زبان انگلیسی را مطالعه میکنند حداقل یکبار آن را خواننده اند. داستانی ساده درباره پسرخواهر آرتور شاه، گاوین که مبارزه با یک نیروی سوپرنچرال را در شب تحویل سال نو می پذیرد . یک شوالیه غول پیکر که به رنگ سبز میزند از راه میرسد و در مرکز میزگرد و در مقابل آرتور شاه و یارانش شجاع ترین را پیش میخواند: شوالیه یا قهرما شما یک ضربه میزند و بعد از یک سال نوبت من میشود و من یک ضربه به او خواهم زد . کارگردان lowery استادانه اقتباس گرفته است منتهی اقتباسی با ریزه کاری هایی بسیار جالب. نقش گاوین را dev patel بازی میکند و چه خوب هم مخصوصا در سکانس های پایانی به شاهان عصر آرتورینی میخورد ، با آن زره chain mail و ریش بلند و موهای جوگندمی شبیه نقاشی های چهره شاهان آن زمان شده است . در آخر هم که کارگردان با آن پایان مرموز ببنیده را در شگفت باقی میگذارد .من عاشق فیلم هایی هستم که تفسیر آخرشان به عهده خودم باشد این من باشم که با قدرت خیال خود تصمیم بگیرم و رای صادر کنم . کارگردانان آثار این چنینی چنان بینش عمیقی دارند که به ما هم اجازه بدهند باهوش باشیم و فکر کنیم .


green-knight.png

گاوین بعد از پذیرفتن چالش با چالاکی از روی میز گرد میپرد و از شوالیه ها تقاضای سلاح میکند یک شمشیر ! یک شمشیر به من بدهید ! در اوایل داستان از صحبت هایی که آرتور در باره این پسر جوان میکند میفهمیم که آرتور و همسرش علاقه زیادی به این پسر داشته اند منتهی فرصت در زندگی نسیبشان نشد که در کنار او بنشینند و با او دم بزنندو بیشتر اورا بشناسند . بخش مونولوگ های آرتور شاه با آن صدای عالی بازیگر انتخاب شده و موسیقی سحر انگیزش در باره گاوین جوان بسیار جادویی در آمده است . گاوین میپذیرد اما چه چیزی را میپذیرد ؟ قطع کردن سر یک مخلوق ناشناخته ؟تا قبل از واردشدن گرین نایت همه چیز نرمال به نظر میرسد عنصر ماورا الطبیعه وجود ندارد در داستان اصلی گاوین یک شوالیه است ولی در نسخه فیلم A24 او پسرخواهر آرتور و مرد جوانی است که قصد دارد به نایت هود برسد و راه زیادی برای اثبات خویش دارد. بعد از قطع کردن سر گرین نایت، او به زندگی برمیگردد سر قطع شده خود را برمیدارد و تبر غول پیکر خود را به جای میگذارد و تبرش بر روی کف پوش سنگی اتاق میز گرد، گویی حیات بوجود می آورد : علف های بسیار کوچک خزه مانند در اطراف تبر رشدمیکنند معلوم نیست این نشان زوال است یا نشان تولد دوباره . خود گرین نایت بوی کهن میدهد گویی مخلوقی اساطیری است اثیری است در قید این زمین نیست براحتی به ضربه گاوین گردن میگذارد و بلافاصله برمخیزد حتی با قطع شدن سرش بر زمین نمی افتد موقع فرود آمدن ضربه کوچک ترین تکانی نمیخورد و از خود بیخود نمیشود . هیبتش برای همه شوالیه های میز گرد هراسناک است و گاوین گویی بخاطر کوچک نشدن دایی خود آرتور شاه که اکنون بیمار و رنجور به نظر میرسد سریع چلنج را میپذیرد تا شاید آرتور شرمنده نشود. بعد از بلند کردن سر شوالیه سبز به گاوین میگوید یک سال فقط یک سال و میرود . در تقاضانامه خودش که بدست همسر شاه خوانده می شود از ضربه زننده میخواهد یکسال بعد در گرین چپل باستانی به دیدار ش بیاید و ضربه زده را بپذیرد. در این یک سال چه در ذهن شوالیه جوان میگذرد؟ او به چه فکر میکند ؟ مرگ قطعی ! زیرا گرین نایت نامیراست ولی او نه ، فانی است و گرفتار زمین . او شب هایش را در میخانه ها میگذارند و شاید زندگی اش ارزش خاصی نداشته باشد نوبل هست بدون شک زیرا به کد مابین شاه وزیر دست یا ریتینر های شاه وفا دار است سریع به فرمان شاهش رودروی خطر میشود ولی در مقابل گرین نایت به ظاهر صاحب خرد و عقلانیت تمام اعصار پیشین است گویی اسرار خود حیات را میداند نگاهایی سنگین بر همه میاندازد نگاهی که با آن تبر در دستش بر دل دلیرترین شوالیه ها شک می افکند. شاید این خرد اعصار و قرون گذشته و حتی آینده در مقابل جان گاوین جوان بسیار بار ارزش تر باشند اما در طی سفر زیارت گونه گاوین اوبه دنبال بدست آوردن عزت و احترام است، صادق بودن و شرف و پایبندی بر قولش گویی برایش بسیار با ارزش تر از زندگی اش است . یک سال سریع میگذرد وبا معشوقه اش با بازی بسیار خوب آلیشا وکندر دیالوگ های مهم و بسیار جالبی در باب رفتن یا نرفتن قبول کردن شکست و پذیرفتن ترس یا نه رفتن و شوالیه شدن و Honor را دوباره بدست آوردن با هم رد و بدل میکنند . سفر شروع می شود واز لحظه خارج شدن از آن شهر قرون وسطایی ما واردآب های نشناخته میشویم ، جهان شبیه جهان ماست و هم نیست . گویی دنیای دیگری است انگار وارد سرزمین جادویی شده ایم انسان ها بسیار کم به نمایش در می آینند و حتی چند راهزن هم هیچ وقت سرنوشتشان مشخص نمی شود . در این سرزمین باستانی و جادویی بشدت یا آور Lordran سری سولز است ما استخوان های شبیه اژدها در کوهپایه مییبنیم! غولانی که به سرزمین موعودشان میروند و جادوگران و انسان های طلسم شده و حیوانات سخن گو! مه و باد و نور مرغزار های وسیع و کوهستان های مه آلود چنان بازی با هم میکنند که تصویر سازی جادویی فیلم را در زمره زیباترین فیلم های من جا میدهد.


Brody-TheGreenKnight.jpg

خود سفر گاوین چه؟ ذات سفر هم سولز گونه است مگر سولز داستان اش چیست؟ شما در نقش یک undead نفرین شده راهی سفری میشوید تا تکلیف سرنوشت خود و شاهان سرزمین و بقیه روح ها را معین کنید ! مگر سفر گاوین غیر از این است او همانند همان undead نفرین شده است که رهسپار سفر سرنوشت است مسیری که میداند مرگ پایان اش است مگر تقدیر دخالت کند. در این سفر او با حوادثی عجیب روبرو میشود جایی ترس بر او غالب میشود موقعی که راهزنان اور تهدید به مرگ میکنند او فریادمیزند من شوالیه نیستم ادای آنها را درآوردم!! اینجا من پیش خودم فکر کردم صبر کن ببنیم این یک آرتورین نایت است چرا وا زد چرا ترسید ؟ چطور میخواهد جلوی شوالیه سبز بایستد و هراس به خود راه ندهد. در اینجا کارگردان استادانه نشان میدهد که او یک انسان است یک مرد جوان با تمام پیچیدگی های روحی ورفتاری! او انسان است میترسد ! از مرگ میترسد و اورا همانند شوالیه سبز به آغوش نمیکشد دلیل هم مشخص است شوالیه از مرگ نمی هراسد زیرا نامیراست ولی گاوین نه .

شاید در طی سفر زیارت گونه اش به دنبال معنی زندگی و بدست آوردن شجاعت و تا پای مرگ روی قول و قرار خود ایستادن آنهم در اول جوانی باشد زمانی که بیشتر همسن و سالانش به فکر خوشگذرانی هستند ولی چیزی عجیب در گوین وجود دارد او میداند که بایدبرود انگار ندایی درونی صدایش میکند فرایش میخواند به او میگوید به دنبال معنای زندگی هستی؟ میخواهی جواب سوال های درون ذهنت را بدست آوری ؟ سوال هایی که ما نمیشنویم ولی از درون چشم های نافذ پاتل میبنیم انگار دریایی از افکار مغشوش در ذهنش وجود دارد. شاید شوالیه سبز پاسخ همه درد هایش باشد شاید راه بدست آوردن مسیر زندگی جدید برای او از دره مرگ میگذرد.
دیدار با غولان چنان برای لحظاتی میخکوبم کرد ناگهان وارد دنیایی دیگر شدم اگر دنیا و جهان بینی فیلم تا این لحظه بشدت مرموز و غریب بود اینجا دیگر اوج گرفت و بشدت مرا به فکر فرو برد ! نمایش شگفت انگیز قرون وسطا هرگز چنین جادویی نبوده و بوده اند آثاری بزرگ که جهان هایی قرون وسطا گونه داشتند سری Lord of the ring یک نمونه بسیار درخشان را میتوانم نام ببرم و جالب است جهان بینی تالکین در خلق جهان میدل ارث نیزشاید از این شعر بی تاثیر نبوده است هرچه باشد تالکین اقتباس خود را از این شعر قرن چهاردهمی حتی به رشته تحریر در آورده است .
در اینجا افسانه و واقعیت چنان با هم قاطی شده اند که وقتی گاوین غول ها را میبند از آنها تقاضای حمل کرد ن خود را میکند : یک مسافر خسته و گم گشته را تا مقصد صومعه سبز با خود میبرید !؟ روباه سخن گو در اینجا نقش راهنمای گوین را دارد و اورا چند بار از مرگ رهایی میدهد یا به سمت مرگ هدایت میکند؟ ؟ من نمیدانم ولی همانند هفت خان اوباید از چندین چالش بگذرد باید خود را جلا بدهد نشان دهد که شوالیه ذاتی است نشان دهد که همانند آرتور از دل افسانه ها با شجاعت است و نمی هراسد ولی او یک انسان است با تمام پیچیدگی های روحی در عصر جادو و خیال . مذهب جای کمی در اثر دارد گهگاه صدای دعایی میآید و در هنگام سفر از خدای مسیح میخواهند او را حفظ کند ولی این دست خدای مسیح نیست که اوار حفظ میکند بلکه شالی جادویی است که مادرش با یک طلسم برایش دوخته است طلسمی که او را از گزند حوادث حفظ خواهد کرد .

دراینجا باید خواهر شاه کملوث اشاره کنیم تا داستان تکمیل گردد: این مادر سر گوین است که جادوگر و اینچنتری خطرناک و قهار است که اخلاقیات را در زمین خودش تعریف میکند او Morgan le fay جادوگر مشهور آرتورین لجند است .

در فیلم گاوین سر به کوئستی میگذارد که مادرش آن را شروع کرده است . او درطی سفرش باطبیعت و غیر طبیعت و مرده و زنده درگیر میشود . خطر ناشناخته ها و عدم قطعیت نتیجه سفر در گام به گام داستان وجود دارد . هر رودرویی طراحی شده تا گاوین را تا نهایت توانش به پیش براند و بربریت این جهان وحشی او را تا مرز در هم شکستگی فیزیکی و روانی پیش میبرد. برترین تست او شوالیه سبز است و اوست که این بازی مرگبار تو یک ضربه بزن من هم یکی را آغاز میکند ولی درست که شوالیه سبز یک نیروی سوپرنچرال است اما این مادر گوین او را احضار کرده است تا پسر جوانش را سریعتر از موعد مقرر برای نایت هودی آماده کند . مادرش میخواهد او در رودرویی با این چالش عظیم خود را بیابد و به جمع میزگرد بپیوندد. در آغاز فیلم او یک شوالیه نیست شبها تا صبح در میخانه ها میگردد و گویی مسیر زندگی را گم کرده است آرتور دوستش دارد گویی میخواهد این پسر خودش باشد و حتی شاید دوست دارد بعد از خودش پادشاه کملوث باشد و مادر میداند که او باید با زور بزرگ شود برای همین این بازی را فراهم می آورد . البته در نهایت این تست مرگبار نه فقط بزرگترین چالش روبروی اوست بلکه نشان میدهد که او ارزش بزرگی و بزرگ بودن را دارد یا نه، توانایی دارد که به معنای واقعی کلمه بزرگمنش باشد یا نه. اگر چه مردم از مادر جادوگر گوین میهراسند منتهی او در اینجا نیت خیری دارد . او کمربندی سبز و جادویی به پسر میدهد تا در مقابل تست ها قرار بگیرد ولی آسیبی نبیند ولی حتی با دانستن اینکه آن شال جادویی انسان را از گزند حوادث حفظ خواهد کرد باز هم گردن نهادن زیر تیغ جلاد سخت است . اگر چه روش مادر در اینجا بسیار خطرناک و حتی مرگبار و تند روی بیش از حد به نظر میاید ولی گوین بدون اینکه بداند در اولین نگاه به شوالیه سبز مسیری را انتخاب میکند چالش را میپذیرد وظیفه ای که اینبار نمیتواند از زیر آن شانه خالی کند .نقشه مادر شاید به به نظر عده ای تندروی بیش از حد باشد منتهی تندروی که در نهایت پاسخ میدهد.


unnamed.jpg
در طی سفر گوین بارها مورد تست قرار میگیرد از پیدا کردن سر یک قدیسه که توسط یک راهزن با تبری غو ل پیکر قطع شده و در اعماق دریاچه افتاده تا مبارزه با گرسنگی و تشنگی و خستگی و سرما و وسوسه های زن لرد مرموز داستان که هرروز به شکار میرود و زن او همانند یک تست روانشناسی سعی دارد گوین را تا مرز شکست اخلاقی و پا گذاشتن روی اصول مردانگی شوالیه ها پیش ببرد و ...قدیسه ونیفرد درشعر اصلی وجود ندارد او بر اساس یک شخصیت واقعی قرن هفتمی است که از دست یک شاهزاده بذات میگریزد و در یک کلیسا مخفی میشود اما شاهزاده پیدا یش میکند وسر او را قطع میکند در افسانه ها امده که از جای سر قطع شده او یک چشمه جادویی به بیرون میجوشد و ..... این شخصیت قدیسه بعدها در تاریخ نقش بازی میکند منتهی کارگردان استادانه با قرار دادن او در دل داستان گوین و پیدا کردن سر او و دیدار با او در جهان ارواح دو داستان را در این حماسه زیبا به خوبی به هم متصل کرده است .

green-knight.gif

گرین نایت کیست؟ در شعر اصلی او نامش lord bertlik de hautdesert است او از دنیای ماورایی توسط جادوگران احضار میشود تا ذات واقعی شوالیه های آرتوری را نمایان کند. در داستان فیلم مورگن مادر گوین است و نقش طراح آزمون را به عهده دارد.در داستان اصلی حضور شخصیت مورگن در چند صفحه آخر داستان است ولی در فیلم کارگردان کلی ریسک میکند و او را به کلیت داستان اضافه میکند . اینگونه داستان تبدیل میشه به یک داستان مادر و فرزندی ، جایی که مادر فرزند تا تا نهایت توان به جلو میرونه تا ببینه چند مرده حلاج است و جربزه شوالیه بودن را دارد یا نه اما در همین حال با طلسمی از فرزند دلبندش محافظت میکند در اقع تمام داستان داستان همین شال سبز و طلسم است .

گوین در نهایت به چپل مخروبه ای میرسد .طبیعت تمام دیوارهای آن را بلعیده است و چنان خزه زده که به صومعه سبز معروف شده است . گاوین جایی به آرتور میگوید یعنی توفکر میکنی یکسال تمام شوالیه سبز پوش رفته و در آنجا منتظر من نشسته است تا شب کریسمس بعدی گردن من را بزند ؟ خوب در صومعه سبز بالای پله های خرابه که چشمه ای از درونش جاری است شوالیه سبز آرمیده است انگار مرده است ولی مگر از اول زنده بود؟ گیاهان دروش پیچیده اند انگار درختی قدیمی است که با دیوارها یکی شده است گوین منتظر مینشیند تا بیدار شود تبرش را برایش پس می آورد ودر پلکان جلوی پای شوالیه سبز قرارمیدهد . او یک روز کامل منتظر میماند وقتی شوالیه در حالت نیمه بیدار به او ذل میزند و بعد روز بعد بلند میشود و از او میپرسد اوه آمدی ؟ ما هم با گوین منتظریم به محراب برویم و برای پایان بازی آماده ایم . صبح روز کریسمس روز پایانی داستان است روز گردن زدن گاوین جوان.

شال بسته به کمر گوین او را از ضربه مرگ نجات خواهد داد و بازی را به پایان خواهد برد اونیز بر روی قولش ایستاده و جوانمردی کرده است به سراغ شوالیه سبز امده است . درکل داستان سرگوین و شوالیه سبز در کل همین سکانس نهایی نهفته است .


Green_Knight_T1.jpg

خوب آیا گوین میمرد یا نه ؟ به قول کارگردان همه بله هم نه!درداستان اصلی او هنگام ضربه اول یک لحظه می ترسد و تکان میخورد و ضربه اصلی را بدون اینکه شال را دربیاورد قبول میکند ! گرین نایت برای اینکه به گاوین جوان نشان دهد که تقلب کرده یک خط کوچک فقط روی گردن او میندازد و بازی را پایان یافته تلقی میکند . همین که گاوین آمده و ایستاده از نظر او بازی تمام است منتهی گاوین باید تمام عمر با آن علامت زخم کوچک روی گردن زندگی کند و بداند که همانند گرین نایت شجاع نبود وضربه را با سحر و جادو پذیرفت و با نوعی سرافکندگی و شرمساری برای گوین داستان به پایان خواهد رسید اما کارگردان در نسخه سینمایی چنان تویستی به کار برده هراسناک و فراموش نشدنی .! تمام قدرت فیلم گرین نایت در این سکانس های نهایی قرار دارددر لحظات نهایی موقع ضربه نهایی را زدن گاوین همانند فیلم نردبان یقعوب که سرباز جنگ ویتنام به دلیل مصرف دارو های هلوسنیک و توهم زا موقع تیر خوردن در یک سفر جادویی در همان چند دقیقه پایانی جان دادن تمام زندگی خود را زندگی میکند ، گاوین نیز زندگی خود را میبیند البته که او شجاع بوده و به بازی تن داده اگر چه او شرف را حفظ نموده و کد شوالیری را حفظ کرده و به مبارزه بازگشته ولی چون جادو دست درکار برده تقدیرش چنین میشود که زندگی ننگینی را داشته باشد . در طی سکانس های نهایی میبینیم که او ضربه دوم را نمیپذیرد و ترسیده و فرار میکند ! تا پای چوبه دار میرود ولی حتی با شال جادویی محافظش از دست گرین نایب فرار میکند. به شهر برمیگردد و شاه در بستر بیماری او را شوالیه و جانشین خودش میکند . به معشوقه اش خیانت میکند کشور گشایی هایش شکست میخورند و در نبرد های اخر عمرش پسرش نیز در جنگ کشته میشود در لحظات پایانی که ما بشدت از این سرنوشت تلخ برای گاوین ناراحت هستیم دشمن وارد کملوث شده است و او با خانواده اش محاصره شده اند ! من دوست داشتم که این لحظات و این دیدن و زندگی کردن زندگی او توسط خودش همه یک رویا باشند همه یک اخطار باشند یک ویژن از آینده که تقدیر به او میگوید اگر با جادو رودروی نایت شدی زنده میمانی ولی این سرنوشت توست : شکست خورده و تنها با فرزند مرده و خانواده تحت محاصره پادشاهی ایت فرو میریزد و تنها خواهی مرد .مرتب آرزو میکردم پایان فیلم آن باشد که من دوست دارم ناگهان در سکانس نهایی دوربین بروروی چهر ه گاوین خم شده زیر تیغ شوالیه سبز برمیگردد !!! با اینکه میدانستم او اینجا کشته خواهد شد خوشحال شدم! دوست داشتم شجاعانه به نایت هود برسد و شجاعتش و صادق بودنش را به گرین نایت نشان دهد. چون می دانستم ذات خوبی داشته است ودر این سفر مسیر زندگی را کشف نموده است . در یک سکانس با جلو های ویژه عالی هنگامی که گوین قبل از زانو زدن به چهره گرین نایب مینگرد چهره گرین نایت به شکلی جادویی به یک تصویر مبهمی از چهره اشخاص مهم زندگی گوین تبدیل میشود ، از آرتور تا خود گوین آیا خود گاوین هم گرین نایت نیست ؟ قرار نیست آنجا بمیرد و توسط طبیعت به حیات برگردد ؟ طبیعت در داستان نقش بسیار مهمی بازی میکند گویی داستان داستان رودرویی انسان و طبیعت است. تبر عظیم گرین نایت علامت مرگ است ولی در عین حال او به زندگی برمیگردد و در اطراف تبرش همیشه گویی اشکالی از حیات جریان دارند.

ناگهان گاوین کاری میکند کارستان و تویست عظیم فیلم را به نمایش میگذارد ! او شال را از دور کمر باز میکند ! تا شال جدا شد دیگر با یک گوین دیگر طرف هستیم یک شوالیه شجاع یک انسان پاک که به کد دلیری و مردانگی گردن نهاده و فانی تصمیم سرنوشت میشود . در این سکانس است که گرین نایب زانو میزند و به صورت او را نوازش میکند :

درود برتو شوالیه شجاع من !



تم اصلی اینجا مشخص میشود : سفر قهرمان و طی طریق کردنش تا رسیدن به بلوغ روحی و روانی .اینجا گوین مسیر را مشخص میکند ، نشان میدهد که بزرگمنش است انسانی شایسته است مرگ را به زندگی خفت بار ترجیح میدهد بدون تقلب با مرگ روبرو میشود شایسته شوالیه گری است و مردن با شجاعت و صداقت بهتراز زندگی است که جلوی رویش خواهد بود . پیچش عظیم اخلاقی داستان حالا از گوین یک قهرمان به تمام معنا میسازد .او برنمیگردد به کملوث البته کسی هم نمیداند شاید حالا که شال محافظ را درآورد گرین نایت او را ببخشد چون شجاعت واقعی ایش را دید که بدون جادو و میرا گردن به قول نهاده است ، بخشش او پایانی بسیار زیبا برای این داستان کهن رقم خواهد زد .
صحبت درباه فیلم بسیار است و کلی میشود درباب مسیحیت و پیگنیزم ( مذهب انگلستان قبل از مسحیت یک نوع بت پرستی ) صحبت کرد یا انسان در مقابل طبیعت یا ذات فاسد دربار حتی با اینکه آرتور شجاعانه از آن دفاع کرده و خیانت وروباه سخن گو و...
حرف و داستان زیاد است همین متن هم بسیارطولانی شد ولی خوب اثر اثر مهمی است البته با سلایق همه جور درنمیاید ولی بهرحال جای صحبت داشت . امیدوارم فیلم را دیده باشید و از آن لذت برده باشید.


رضا قاسمی
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر