ادامه صحبت های اون رفیق ـمون در مورد PlayStation Experience:
Bloodborne Panel
جلسه مربوط به Bloodborne یکی از جلسه ای بود که به خودم قول داده بودم حتماً بهشون سر بزنم. دیدن Miyazaki از نزدیک و صحبت کردن با اون چیزی نیست که آدم همیشه فرصتش رو داشته باشه. چیزی که نمایش دادن، برای همون بخشی بود که توی کنفرانس هم دیدیم، ولی اینجا زمان آزاد بیشتری وجود داشت و بخش های بیشتری نمایش داده شد. Miyazaki در مورد فلسفه طراحی سیاهچال های Chalice و حالت رندوم اون ها صحبت هایی کرد. یه هیولای زشت هم توی بازی وجود داشت که بدنش شبیه کروکودیل بود، کله ـش شبیه Barnacleهای Half Life بود (همون موجوداتی که از سقف آویزون هستن و با زبونشون ما رو بالا میکشن!

) و دهنش هم شبیه Zoidberg (یکی از کاراکترهای Futurama) البته با شاخک های بیشتر! همین طور حملات از راه دور رو هم دیدیم، توسط چوب دستی ای که به یک وسیله تیغدار شلاق مانند تبدیل می شد. Miyazaki خیلی مشتاقانه صحبت میکرد و شور و شوق زیادی داشت. به سوالات سخت هم با فروتنی جواب میداد. لحظات جالبی هم توی جلسه پیش اومد. مثلاً یه دفعه یه نفر تقاضای عکس گرفتن با Miyazaki رو کرد و البته تنها کسی هم بود که تونست باهاش عکس بگیره، چون دست اندرکاران برنامه میترسیدن اگه به نفرات بعدی هم اجازه بدن دیگه همه بخوان این کار رو انجام بدن. یه نفر دیگه داستان خواستگاری از دوست دخترش رو تعریف کرد که وقتی دختره در حال بازی کردن Demon's Souls بوده، ازش خواستگاری کرده! بعد از این داستان، یه نفر بلند شد رفت جلو و از Miyazaki خواستگاری کرد و ملت از خنده روده بر شده بودن!

کلاً جلسه خیلی خوبی بوده و خوشحالم که تونستم در اون شرکت کنم.
The Witness
دوباره به سمت غرفه The Witness رفتم، ولی باز هم یه صف طولانی برای بازی وجود داشت. ولی دیگه باید این دفعه هر طوری شده بازی رو تجربه میکردم. حدود 45 دقیقه توی صف منتظر موندم تا بالاخره نوبت بهم رسید. وقتی پشت بازی نشستم، تقریباً همون لحظه اول عاشقش شدم! استیل هنری خوشگل و با طراوت، عدم وجود HUD و طراحی مینی مالیستی خیلی زود من رو شیفته خودش کرد. بازی ترکیبی از بخش های جستجو در محیط و پازل ها هست. پازل هایی که به شکل یه سری خطوط هستن و با تشخیص الگوهای اون ها، قفل های مناطق بعدی باز میشن. معماهای محیطی هم در بازی وجود داره که بعضی وقت ها تشخیص اون ها خیلی سخت هست. بعد از یک روز پر مشغله و سر زدن به جاهای مختلف توی PS Experience، بعد از 30 دقیقه بازی کردن مغزم دیگه جواب نمیداد و در حال سوختن بود! البته اگه بهم اجازه میدادن برم استراحت کنم و بعدش دوباره بدون صف برگردم سر جای خودم، این کار رو میکردم! بازی هنوز نیاز به پولیش توی بعضی بخش ها داره و یه سری چیزها توی تصویر میپره یا مشکلاتی در لبه ها دیده میشه و البته افت فریم در بعضی بخش ها، ولی در اکثر اوقات 60fps هست. یه کمی هم با سازنده های بازی صحبت کردم و به نظرم میرسه بیشتر از 660 پازل توی بازی وجود داره و تنوع خوبی هم دارن. در مجموع بازی یکی از مورد انتظارترین عناوین من هست، ولی هنوز تاریخ عرضه دقیقی نداره و این طور بهم جواب دادن که "بازی سال آینده، هر وقت آماده بشه منتشر میشه." به نظر میرسه سازنده های بازی بودجه نامحدودی دم دستشون هست و نگرانی ای بابت عرضه بازی ندارن!
یک بار دیگه به سمت غرفه The Order: 1886 رفتم و این بار صف به شدت کوچیک شده بود. رفتم بازی رو امتحان کنم که یکی از سازنده های بازی گفت حاج آقا، از 2 ساعت پیش دیگه کسی نمیتونه توی صف بایسته و باید ساعت 8 (یعنی 30 دقیقه بعدش) دوباره سر بزنی!

به امید امتحان Bloodborne عازم غرفه اون شدم.
Bloodborne
صف Bloodborne تنها و تنها از یک نفر تشکیل میشد! برای همین با اطمینان از اینکه دوباره من رو شوت میکنن بیرون، با ناامیدی به سمت غرفه رفتم. نفر جلویی داخل شد و بعدش یکی از سازنده های بازی که اونجا بود بهم گفت داریم تعطیل می کنیم و دیگه کسی اجازه داخل شدن نداره. داشتم با غم و غصه برمیگشتم که صدام کرد و گفت شوخی کردم و میتونی بازی کنی!

وقتی شروع به بازی کردم، متوجه شدم دمو همون نسخه آلفا هست که ملت بارها در موردش صحبت کردن. قبلاً فقط ویدئوهاش رو دیده بودم و وقتی خودم بازی کردم، تازه متوجه شدم چقدر کنترل های بازی دقیق و عالی هستن و هر حرکت و اسلحه ای به خوبی طراحی شده. البته بازی لبه های به شدت داغونی داشت، مخصوصاً از فاصله نزدیک. ولی نمایش کنفرانس و جلسه که از build جدیدتر بودن، اصلاً به این شکل نبودن. هیچ افت فریمی هم مشاهده نکردم. توضیح بیشتری نیاز نیست، چون قبلاً بارها در مورد این دمو توضیح داده شده. موقع خروج از غرفه باز هم صف طولانی ای تشکیل شده بود و خیلی خوش شانس بودم که تونستم بازی رو تجربه کنم.
A Night Under No Man's Sky
ساعت 8:30 بود و همه غرفه های خوراکی و غذا تعطیل شده بودن و داشتم از گرسنگی می مردم، ولی کنسرت 65daysofstatic در حال آغاز شدن بود. (گروهی که آهنگ های No Man's Sky رو میسازن) با اینکه تعداد حاضرین در سالن خیلی کمتر از کنفرانس اصلی بود، ولی باز هم تعداد قابل توجهی جمع شده بودن که شاید به 800 تا 1000 نفر میرسیدن. Sean Murray (کارگردان بازی) هم وارد سالن شد و صحبت هایی کرد و ملت هم خیلی تحویلش گرفتن. کسی که در کنار Phil Fish و Jonathan Blow به یکی از نمادهای بازی های مستقل تبدیل شده. البته اون دو نفر جوری هستن که ملت یا خیلی باهاشون حال میکنن یا حالشون از اون ها بهم میخوره، ولی Sean Murray رو همه دوست دارن.
کنسرت شروع شد و آهنگ های زیبا پشت سر هم پخش شد، آهنگ هایی به شدت با احساس و انرژی. ویدئویی هم از بازی پخش شد که البته فقط چند ثانیه چیزهای جدید داشت. ویدئو به خوبی با آهنگ ترکیب شده بود و ریتم خوبی پیدا کرده بود. پای من به شدت درد میکرد و گرسنگی هم داشت من رو به فنا میداد، ولی باز هم اونجا موندم. کار گروه موسیقی تموم شد، ولی ملت با جیغ و داد تقاضای یه اجرای دیگه رو کردن. با اینکه نیمه های شب بود، ولی هنوز حدود 500 نفری توی سالن مونده بودن و به شدت تشویقشون میکردن. اون ها هم برگشتن و یه آهنگ زیبای دیگه رو اجرا کردن. Sean Murray آدم خیلی باهوشی هست که این ایده استفاده از کنسرت در PS Experience رو با سونی در میون گذاشته، کنسرتی که یکی از بهترین بخش های این دو روز بود.
روز دوم شروع شد! ساعت 8:15 صبح پشت در بودم و به طور دقیق شمردم که 157 نفر دیگه هم اونجا بودن.

نگهبانی که اونجا بود ما رو به سمت ورودی هدایت کرد و باید 1 ساعت و 45 دقیقه منتظر می موندیم تا داخل بشیم. برای همین مشغول به صحبت کردن با ملت شدم و همه ـشون چیزهای خوبی در مورد The Order: 1886 میگفتن. بخشی از صحبت های من با یکی از این افراد:
"به نظر میرسه سازنده های بازی به انتقادهایی که ازش شده توجه کردن و بعضی از اون ها برطرف شده."
"کدوم انتقادها؟"
"چیزهای کمی از گیم پلی بازی پخش شده، ولی همه اون ها هم یه حالت ساده و ابتدایی دارن. برای همین اعضای GAF زیاد نسبت به بازی خوشبین نیستن."
"GAF? این که میگی چی هست؟!"
"Neogaf، یه فروم بازی هست. من اونجا خیلی پست میدم."
"آهان! پس اون شوخی هایی که Adam Boyes موقع معرفی Street Fighter V میکرد، در مورد اونجا بوده!"
من شوکه شدم که خیلی از گیمرهایی که اطلاعات خوبی هم دارن، چیزی در مورد GAF نمیدونن! به این فکر افتادم که شاید ما توی یه حباب هستیم و اشتباهاً فکر می کنیم نظراتمون در مورد بازی ها اهمیت داره. البته حداقلش اینه که Adam Boyes ما رو تحویل میگیره!
در عظیم ورودی که باز شد، همه ما که پشت در بودیم با سرعت زیاد به سمت داخل دویدیم تا بتونیم غرفه هایی که زود شلوغ میشن رو به چنگ بیاریم. غرفه های Project Morpheus و The Order: 1886. غرفه Project Morpheus به این شکل هست که به شما یک کارت با زمان مشخص میدن تا توی اون زمان برگردین و نیاز به موندن توی صف نباشه. فقط مشکل اینجاست که برای گرفتن همون کارت هم باید توی یه صف طولانی منتظر بمونین!

خوشبختانه تونستم زود یه کارت برای ساعت 1:22PM بدست بیارم و خیالم راحت شد.
The Order: 1886
صف منتظران بازی نه تنها طولانی بود، که از دیروز هم عظیم تر شده بود! انقدر طولانی شده بود که دیگه حالت یه خط مستقیم رو نداشت. از داخل غرفه شروع میشد، دور غرفه میچرخید و مثل یک مار پیچ و تاب میخورد و به سالن بعدی میرسید!

محاسبه های من نشون میداد که حدود 250 نفر توی صف ایستادن! وقتی وارد صف شدم و همین طور هم داشت طولانی تر میشد، یکی از سازنده های بازی اومد و گفت که احتمالاً باید 5 ساعتی صبر کنین تا نوبت بهتون برسه! بعدش تصمیم گرفتن به ملت یه سری کارت بدن (کارت هایی که توی بخش های مختلف PS Experience پخش میشده و متعلق به بازی های مختلف بوده) تا اونایی که فقط دنبال این چیزا هستن صف رو ول کنن، ولی باز هم صف طولانی مونده بود. 30 دقیقه توی صف بودم و داشتم فکر میکردم بمونم یا برم که خوشبختانه متوجه شدم یه عده با دریافت کارت خارج میشن و یه عده دیگه هم از ایستادن توی صف خسته میشن و کم کم افراد بیشتری خارج میشن. در عرض یک ساعت، اون زمان انتظار اولیه 5 ساعته به 3 ساعت و بعدش هم 1.5 ساعت رسید. یعنی در نهایت من بعد از 2.5 ساعت انتظار تونستم بازی کنم. غرفه بازی شبیه یک کلیسا با آجرهای قرمز بود که با نورهایی با حالت باستانی تزیین شده بود. از لوله ها بخار واقعی بیرون می اومد و یک عدد مجسمه Galahad با ابعاد واقعی هم اونجا بود، در کنار اسلحه های Thermite Rifle و Lightning Gun با ابعاد واقعی. کلاً دکوراسیون خیلی جالبی بود و باید هزینه زیادی صرف اون شده باشه.
اول از همه اینکه بازی گرافیک فوق العاده ای داره و مطمئن هستم اعضای ND توی Twitter داشتن در مورد این بازی صحبت میکردن. بازی در حالت فعلی گرافیکش از Uncharted 4 بالاتر هست. شاید مدل Nathan رو نشه توی این بازی دید، ولی از بقیه جهات بالاتره. Post Processing خفنی در همه جا دیده میشه، Draw Distance عالیه و حس CG توی بازی وجود داره. حیف که فاصله خیلی کمی با تلویزیون داشتم و میتونستم حتی پیکسل های تلویزیون رو از نزدیک ببینم. Film Grain زیادی در بازی وجود داره که از اون فاصله کم تا تلویزیون، بیش از حد به چشم میاد. یه کم فاصله ـم رو با تلویزیون بیشتر کردم و اوضاع خیلی بهتر شد. Image Quality فوق العاده هست و به ندرت میشه لبه ای در بازی دید. 4X MSAA به خوبی کار خودش رو انجام میده و حتی از این فاصله نزدیک هم تصویر عالیه.
گیم پلی بازی fun بود. چیزی نبود که باعث حیرت من بشه، ولی خوب و مناسب بود. اسلحه ها بعد از شلیک حس ضربه زدن میدادن و سیستم کاورگیری هم خیلی هوشمندانه بود. سیستمی که شبیه ترکیبی از سیستم های The Last of Us و Gears of War هست. دکمه ای برای کاور گرفتن وجود داره و بعدش میتونین بدون نیاز به دکمه بلند بشین. این سیستم خیلی خوب عمل میکنه و آدم فکر میکنه کاراکتر میدونه که چه زمانی باید کاور بگیره. سیستم سلامتی بازی هم حالت ترکیبی داره. بعد از آسیب های جزیی باید یه گوشه استراحت کنین تا کاراکتر سلامتی خودش رو بدست بیاره، ولی با آسیب های عظیم تر نمیشه این کار رو کرد و باید از Blackwater استفاده کرد که حکم Medkit رو داره. اگه با احتیاط بازی کنین، سریع کشته میشین. همچنین یه حالت QTE برای زمان هایی که آسیب های زیاد می بینین وجود داره که باید X رو پشت سر هم فشار بدین، موضوعی که هیجان خوبی به بازی میده.
Hit Reaction (عکس العمل نسبت به تیرها) پیشرفت خوبی نسبت به ویدئوهای قبلی داشته و دشمن ها شبیه اسفنج نیستن و به خوبی نسبت به هر تیر عکس العمل نشون میدن. انیمیشن های برخورد تیر و افتادن روی زمین خیلی خوب کار شده و به خوبی عکس العمل نشون میدن. Run and Gun هم امکان پذیر هست و بعضی جاها میشه به دل دشمن زد و اون ها رو از نزدیک کشت. ضربات نزدیک (Melee) به شدت رضایت بخش هستن و حس خوبی میدن که هر بار با دفعه قبلش متفاوت هست و به نظر میرسه انیمیشن های زیادی برای این کار طراحی شده. در طول بازی، خیلی به ندرت پیش می اومد که از فضای اکشن خارج بشم. پس اون نگرانی ها در مورد "shoot, cutscene, shoot" حداقل توی این دمو که بیهوده بود.
بخش آشپزخونه خیلی عالی بود و فیزیک خوبی هم توی این بخش دیده میشد و وسایل آشپزخونه و غذاها و ... به خوبی حرکت میکردن. هوش مصنوعی دشمنان قابل قبول بود. کارهای مختلفی میکردن، ولی چیز خاصی که توجهم رو جلب کنه نداشتن.
کنترل های بازی خیلی خوب کار میکردن و فریم ریت هم عالی بود. نمیدونم چرا ویدئوهای بازی یه حالت متلاطم و پر افت و خیز داره، ولی خود بازی خیلی روون بود.
از بازی ایراد خاصی نمیتونم بگیرم به جز یک مورد که خیلی بد بود. بازی از سینک صدای داغونی رنج میبره که در مورد همه مکالمه ها دیده میشه. انیمیشن ها زودتر از تموم شدن صداها به پایان میرسن و این موضوع توی مکالمه ها هم در گیم پلی و هم در cutsceneها دیده میشه. ولی بقیه صداگذاری های بازی مشکلی ندارن. بهتره که این موضوع رو درست کنن، چون روی اعصاب آدم میره و مکالمات رو نمیشه با دقت دنبال کرد.
یه مورد دیگه که باهاش مشکل داشتم هم نبود Lycanها توی دمو بود. البته میشه این قضیه رو به خاطر اسپویل نشدن بازی دونست، ولی مبارزه با Lycanها به نظر خیلی متفاوت میرسه و دوست داشتم تجربه ـش کنم.
در مجموع دموی بازی نظر من رو از حالت بی تفاوت و خنثی به حالت مثبت تغییر داد. فکر میکنم Ready at Dawn میتونه با یک گیم پلی خوب در کنار داستان و فضاسازی های عالی کارهای جالبی بکنه. جلوه های بصری فوق العاده هم که به این ترکیب اضافه میشن.
خوشبختانه بعد از تموم شدن دموی The Order: 1886، ساعت 1:20PM هست و بهترین زمان ممکن برای رفتن سراغ Project Morpheus.
ادامه دارد!