این اولین نقد کامل من است و امیدوارم راضی باشید.هرگونه نظرات و انتقاد و یا ایرادات موجود در متن رو با من در میان بذارید
* این نقد بر اساس بازی بر روی PC نوشته شده.
با تشکر
دیمیتری گلوخوفسکی را میشناسید؟او گوینده رادیو ، نویسنده و روزنامه نگار روسی متولد 1979 (هم اکنون 33 ساله) است که اولین کتاب رمان خود را با نام Metro 2033 در 18 سالگی و به صورت رایگان در وبسایت خود منتشر کرد که بالغ بر 3 میلیون مخاطب در جهان پیدا کرد.سال 2010 یک بازی با همین عنوان که توسط گروه 4AGAMES ساخته و توسط THQ منتشر شد و توانست با خلق اتمسفری بی نظیر و ترسناک،گیم پلی خوب و داستانی صد البته گیرا و جالب نظرات مثبت منتقدان را به همراه داشته باشد
(دیمیتری گلوخوفسکی)
در سال ۲۰۱۳ روسیه مورد حمله اتمی قرار گرفته و در اثر پرتوهای رادیو اکتیو انسانها و حیوانات زیادی جهش ژنتیکی انجام میدهند. در این بین بازماندگان برای در امان ماندن از پرتوهای رادیو اکتیو به زیر زمینها و متروها پناه میبرند و بیست سال را به سختی در مترو سپری میکنند.بیست سال بعد از حادثه در سال ۲۰۳۳ فردی به نام آرتیوم در همین مترو متولد شده (به عنوان یک مبارز البته) و توانایی مبارزه با جهش یافتگان را از یک فرد خبره که شکارچی موجودات مرموز مترو در طی این چند سال است، میآموزد. شکارچی به او میگوید که اگر بر نگشت، آرتیوم باید به شهر برود و کمک پیدا کند. حالا او باید به انبارهای مهمات شوروی سابق برود. مکانی که پر از موجودات جهش یافته میباشد. در اولین شهر او با ژنرال میلر آشنا میشود. میلر میگوید که از یک انبار موشک متعلق به روسیه با خبر است که میتواند در خلاص کردن بازماندگان از آنها استفاده کنند. از این رو آرتیوم، میلر و چندی دیگر هم پیمان میشوند که مرکز کنترل موشک را در دست بگیرند. آرتیوم یک سیستم لیزری را در نزدیکی یک برج رادیویی نصب میکند بعد از نصب این سامانه آرتیوم دچار دودلی میشود و بر سر دو راهی قرار میگیرد. راه اول این است که همه بازماندگان و موجودات را نابود کند.راه دوم این است که آرتیوم سامانه موشکی را تخریب کند. (منبع)
گلوخوفسکی یک داستان دیگر در سال 2007 با نام Its getting darker منتشر میکند که در سال 2009 با عنوان Metro 2034 ادامه پیداکرد و بازی Metro Last Light (به اختصار LL ) نیز بر اساس همین رمان نوشته شده.
سازنده بازی همچنان 4AGAMES است اما ناشر بازی قبل یعنی THQ متاسفانه ورشکست میشود و بازی به Deep Silver میرسد.در
LL دنبالبه مستقیم Metro 2033 میباشد.دنباله البته بر پایان تاریک آن که یک سال بعد ( 2014 ) آغاز می شود.قهرمان اصلی بازی یعنی آرتیوم Dark One ها را به وسیله تسلیحات مخوف D6 از بین برده و همچنان نیروهای ارتش کومونیست روسیه و فاشیت ناتزی با یکدیگر در متروهای مسکو میجنگند،و موجودات وحشتناکی که حاصل تغییر ژنتیکی انفجار اتمی هستند بر روی سطح زمین جولان میدهند.آرتیوم پس ازگذشت وقایع بازی اول تبدیل به یک Ranger شده و همراه عجیب او یعنی خان ( khan ) نیز همراهش است.نابودی Dark One ها بدست آرتیوم اشتباه بوده.آن موجودات قصد صلح و ارتباط به آدمیزادها را داشته اند اما آرتیوم همه آنها را نابود کرد اما یک روز خان پیش آرتیوم میاید و میگوید که یک Dark One هنوز زنده است و میتواند مایه نجات بشریت از این مخمصه جنگ و بدبختی باشد.او پس از صحبت با اعضای گروه خود راهی این یافتن این موجود میشود و اتفاقی که دنبال آن می افتد بسیار جالب است که مسلما ما قرار نیست آن را لو دهیم و از ادامه شرح داستان صرف نظر میکنیم.بازی مانند قبل طی یک سیستم که در بازی قرار دارد عملکرد و کارهای آرتیوم را به خاطر خواهد سپرد و در پایان بسته به امتیاز های Moral جمع شده (مانند بازی Dishonored ) شما شاهد پایان خوب بازی با نام رستگاری (Redemption ) و یا پایانی تاریک خواهید بود.
دور از این ایراد داستان بازی که تاثیر مستقیم بر روی محیط دارد،رابطه عاشقانه جالب آرتیوم و آنا هرچند کوتاه اما جالب است نیزعالی جلوه میکند.محیط مترو،واکنش خوب مردم به شما،محیط هایی گیرا همه و همه داستان را هر چه بهتر به شما منتقل میکند و یادداشت هایی که پیدا میکنید نیز مانند هر بازی دیگر توضیحاتی درباره مکان فعلی و یا خاطراتی کسی را به شما میدهد که هرچند زیاد حیاتی و مهم نیست اما خالی از لطف نیز نیست.
[/FONT]
سطح زمین و متروهای مسکو جای امنی نیستند!سربازان سرخ کمونیست و ناتزی و موجودات جهش یافته فرقی ندارد.هیچ کدام از کشتن ما درنگ نخواهد کرد.حال ما چه کنیم؟وارد پایگاه ناتزی ها شده ایم هم اکنون،همه را با شات گان از بین ببرم یا با خزیدن درتاریکی و از بین بردن روشنایی دشمنان را با بکشم؟موجود جهش یافته که سرش به تغذیه از یک جسد گرم است را با تک تیر انداز قبل از اینکه بفهمد چه شده نابود کنم یا مهمات را دخیره کرده و از پشت با چاقو حسابش را برسم؟LL یک شوتر اول شخص است اما قرار نیست همینجوری به جلو بروید و شلیک کنید و تمام.این بازی مانند نسخه اول مترو به گیمر در اکثر مناطق (به خصوص اماکنی توسط انسان ها حفاظت میشود) اجازه میدهد راهش را خودش انتخاب کند.با نقشه و حوصله لامپ را خاموش کند یا به شلیک گلوله و قتل عام دست بزند.خوشبختانه بخش گیم پلی تغییرات هرچند کم اما خوبی داشته که مهمترین آن مخفی کاری است.مخفی کاری به راحتی انجام می شود و مانند بازی قبل یک کابوس نیست و حسی بی نهایت لذت بخش دارد طوری که انگار شما یک دزد حرفه ای یا آدمکش مخفی کار هستید.با رفتن به پشت دشمنان و فشردن یکی از دو کلید که نمایش داده میشود (کلیدها ثابت است اشتباه نکنید) سرنوشت دشمن خود را رقم بزنید.با زدن دکمه V گلوی او را را ببرید یا با زدن E یک مشت محکم به صورتش بزنید و او را بیهوش کنید انتخاب باز هم به عهده شماست.این مخفی کاری خوب اجازه میدهد بعضی مراحل را حتی بدون کشتن کسی پشت سر بگذارید (مسلما بسیار سخت تر است اما میشود).از موارد جالب اضافه شده به مخفی کاری میتوان به ساعت آرتیوم اشاره کرد که یک چراغ آبی داد.زمانی که چراغ روشن شود یعنی شما توسط دشمن قابل رویت هستید و مکان شما مخفی نیست (چراغ فقط به مفهوم مخفی نبودن مکان شما است.این طور نیست که دشمنی به طرف دیگر دارد نگاه میکند و وو شما در نور هستید و چراغ آبی روشن است شما را ببیند).همیشه نمی توان مخفی بود.مترو نبرد برای بقا است این موقع است که اسلحه های گرم بازی وارد عمل میشود.
بازی همانند قبل از اسلحه های متنوعی بهره میبرندخود اسلحه ها تعدادش کافی است اما در این بازی مانند بایوشاک اینفینیتی انتظار نداشته باشید هر 30 دقیقه (حتی ده دقیقه) بتوانید اسلحه عوض کنید!بازی به شما اجاز میدهد پس از برخی مراحل (دیر به دیر) از مغازه های سر راه یا ایستگاه های مترو بازدیدی بکنید و مهمات،اسلحه،چاقو پرتابی و نارنجک و مین تهیه کنید.این محیط ها همانطور که گفته شد دیر به دیر میایند و اکثرا می شود با یک اسلحه تعداد زیادی مرحله را مجبوری میروید.بخش هایی که در آن انسان ها هستند تنوع اسلحه ای ندارد.به عنوان مثال شما یک کلت،یک مسلسل سبک و یک شاتگان دولول دارید.میخواهید اسلحه دشمنان را بگیرید اما همه آنها بدون استثناء kalash (تلفظ صحیح و داخل بازی) دارندتجهیزات اضافه که به اسلحه ها نیز میتوانید ببندید در مغازه ها ، بسیار خلاصه و کم هستند.به عنوان مثال وارد بخش لوله و خان اسلحه میشوید بازی می گوید یا خفه کن یا آتش گیر!که میتوانست دارای موارد متفاوت تر و بیشتر باشد و تغییرات اسلحه را بیشتر به چشم بیاورد.در کل بخش تنوع اسلحه و خرید و فروش نسبت به 2033 شکست میخورد.
اما خود اسلحه ها موقع شلیک لذت بخش هستند .صرف نظر از صدای تقریبا یکسان و نه چندان دلچسب ( kalash مانند تفنگ بادی صدا می دهد تا یک مسلسل تهاجمی ! ) شلیک با اسلحه ها خوب کار شده است و مواردی هرچند ساده مانند پر کردن خشاب هیجان زیادی را به بازی می دهد.به عنوان مثال Mutant ها شما را محاصره کرده اند و از هر طرف بر سر شما میریزند،این وسط پر کردن خشاب اسلحه هایی نظیر شات گان 6 تیر هیجان را بالا میبرد و باید خودتان به شخصه دربازی آن را تجربه کنید.
یکی از مهمترین بخش های گیم پلی هوش مصنوعی است که مترو LL در آن صفر مطلق است!آدمیزادها هنگامی که جسدی را پیدا میکنند مانند احمق ها و بدون هدف خاصی الکی به همه جا نور میندازند،پشت یک کاور بزرگ (نظیر یک قطار ! ) قایم شوید عقلشان نمیکشد که من پشت چه هستم در عوض کل خشاب خود را روی قطار خالی میکند،حرکات از همه احمقانه تر است و دشمن هیچ تاکتیک و حرکت موثری برای شما ندارد،و موجودات جهش یافته نیز که دیگر هیچ!!!همه آنها از یک نقطه در یک خط حرکت میکنند.به دفعات برای من پیش آمد که فقط یک نقطه را هدف گرفتم و کل 6 فشنگ شات گان را خالی کردم.پس از خوابیدن دود دیدم چهار Mutant مرده!این به مهارت تیر اندازی نیست بلکه به هوش ضعیف است که شما را حتی به عنوان بهترین گیمر سبک شوتر وادارد میکند برای راحتی و صرفه جویی در مهمات به دنبال سر دشمن بیخودی نگردید و فقط شلیک کنید و آن ها به راحتی هرچه تمامتر میمیرند.هیولاها و آدمیزاد های LL حتی بازی اول هم بسیار ضعیفتر هستند و فوق العاده سریع میمیرند.یکی دیگر از موارد بد گیم پلی طراحی مراحل است.محیط ها فوق العاده خوب و ترسناک هستند اما بسیار کوتاه و کوچک.بازی آغاز به هیچ وجه خوبی ندارد،هیچی نشده می افتیم به دنبال Dark one و میزنیم به قلب دشمن و با پاول (Pavel) همراه میشویم که حسابی سر شما را درد خواهد آورد!مراحل کوتاه کوتاه است.بیش از حد کوتاه.به عنوان مثال آرتیوم خاطره خود را می گوید،بازی شروع شده،در سخنرانی ارتش رایش یک تیر شلیک میکند پاول،فرار و تمام!!!البته بازی از هنگام جدایی پاول بهتر میشود.مراحل طولانی تر می شوند اما باز هم نظیر مثال ذکر شده داریم.مراحل نیز از Metro 2033 کم می آورد و آن انتظار گردش های طولانی در تونل تاریک مترو به تنهایی و یا در محیط های باز را فراموش کنید.
موتو این بازی 4A Engine نام دارد.گرافیک مترو 2033 و LL به طور کلی بسیار خوب است.اما گرافیک LL دارای یک سری ایرادات است.بدترین ایراد آن افت فریم بسیار زیاد در PC هایی که کارت گرافیک ATI دارد میباشد.بازی بروی روی PC گرافیک بهتری دارد اما عملکر خوبی در این بازی ندارد.در مکان های باز مخصوصا، این افت فریم به جای بزرگترین Mutant بلای جان شما خواهد شد و از بازی چیزی نخواهید فهمید!خوشبختانه این مورد بیشتر به بیرون از مترو ختم می شود و همه جا شاهد آن نیستیم! "بهترین عملکرد این بازی بر روی XBOX 360 میباشد درحالی که PS3 نیز بسیار زیبا و خوب عمل میکند " (به نقل از نقد ویدئویی گیم اسپات).البته گفته شده آپدیت ها در رفع افت فریم Pc کمک خواهد کرد اما باز هم آن به طور 100 درصد عمل نمیکند.نمی دانم بگویم موتور ایراد دارد یا بازی رفع ایراد نشده به آن صورت،بزرگترین مسئله بعدی باگ است.باگ ها به وضوح روئیت میشوند.Mutant های مرده در دیوار فرو میروند،از میله های آهنی زندان مانند رد می شوید،پشت قطاری قایم شده اید تیر به طرف دیگر آن میخورد اما جلوی شما جرقه میزند،باران فقط در راهی که شما میروید میبارد،ساختمان های دور دست را وقتی میبیند پارچه هایی از آنها به احتراز آمده است مانند بازی های 10 سال پیش تکان میخورند و ... مورد بعدی طراحی شخصیت ها است.چهره ها جالب و خوب است اما استیل و شکل کلی همه یک جور است،قد بلند بدن و سر بسیار کشیده!
صرف نظر از موارد بالا گرافیک بازی در به نمایش گذاشتن محیط بازی به طور کلی عالی میکند.اتمسفر خارق العاده رسم شده،محیط مترو و ساکنین آن طبیعی جلوه می کنند و شما را مشتاق به کمی گردش در ایستگاه میکند تا اینکه شما را فراری دهد و به میدان جنگ بفرستد.بازی دارای سکانس های معرکه ای است و برخی مناطق که روح ها وجود دارند به معنای واقعی مو به تن شما سیخ میکنند!از بهترین لوکیشن ها میتوان به فلش بک سقوط هواپیما اشاره کرد که با موزیکی که پخش می شود وصحنه ای که میبینم،انفجار اتمی و نور آن،فریاد های خلبان که اصلا مصنوعی جلوه نمی کند و شما را میترساند و لرزش های هولناک هواپیما به شخصه اشک در چشمان خودم جمع شد،و یا یک لوکیشن دیگر وارد یک راهرو با چند تخت می شوید،به ظاهر هیچی وجود ندارد،پیش میروید و چراغ قوه شما جلو را روشن می کند اما بعد می فهمید اطرافی شما خالی نیست!پس از خاموش شدن چراغ ارواح مردگان مترو را در اتاق خواهید دید،پس از رسیدن به پایان اتاق و کشف یک لوت خوب کلی زمزمه با صداهای بلند پخش میشود و وقتی برمیگردیدی میبینید اجساد در حال ظاهر شدن هستند،من واقعا یک لحظه ترسیدم و فورا فرار کردم.اما همه چیز که قطع شد وبه اتاق برگشتم نه دیگر جسدی بود نه زمزمه نه روحی!
------------------------------
نتیجه کلی و ارزش بازی :
استدیو 4Agame سختی های زیادی متحمل شده است.از نداشتن چند صندلی سالم و خوب و میز کار گرفته تا نداشتن سیستم گرمایش و سرمای وحشتناک.بودجه نه چندان جالب بازی را هم در نظر بگیرید.مترو با ایراداتی که گفته شد تجربه ای فرای خارق العاده است.به قدری از این بازی خوشم آمد (بهترین بازی من در این چند ماه.حتی بهتر از بایوشاک) که وقت گذاشتم و چنین نوشتم از بازی (اولین نقد).صرف نظر از باگ ها و مشکلات و پایانی که نمی شود گفت عالی ( خیلی ها از اینکه دائما پایان تاریک نصیبشان میشود و تازه میفهمند سیستم Moral چیست تازه متوجه می شوند چه خبر است)،Metro Last Light تجربه ای ناب است.اگر به دنبال یک بازی ترسناک واقعی هستید و از شلیک کردن بی هدف به زامبی های خسته و اتمسفرهای مصنوعی خسته شده اید ، LL تجربه ای ناب است که انتظار شما را می کشد
با تشکر از شما از مطالعه این مقاله
* این نقد بر اساس بازی بر روی PC نوشته شده.
با تشکر
----------------
Metro Last Light Review
Metro Last Light Review
دیمیتری گلوخوفسکی را میشناسید؟او گوینده رادیو ، نویسنده و روزنامه نگار روسی متولد 1979 (هم اکنون 33 ساله) است که اولین کتاب رمان خود را با نام Metro 2033 در 18 سالگی و به صورت رایگان در وبسایت خود منتشر کرد که بالغ بر 3 میلیون مخاطب در جهان پیدا کرد.سال 2010 یک بازی با همین عنوان که توسط گروه 4AGAMES ساخته و توسط THQ منتشر شد و توانست با خلق اتمسفری بی نظیر و ترسناک،گیم پلی خوب و داستانی صد البته گیرا و جالب نظرات مثبت منتقدان را به همراه داشته باشد
(دیمیتری گلوخوفسکی)
در سال ۲۰۱۳ روسیه مورد حمله اتمی قرار گرفته و در اثر پرتوهای رادیو اکتیو انسانها و حیوانات زیادی جهش ژنتیکی انجام میدهند. در این بین بازماندگان برای در امان ماندن از پرتوهای رادیو اکتیو به زیر زمینها و متروها پناه میبرند و بیست سال را به سختی در مترو سپری میکنند.بیست سال بعد از حادثه در سال ۲۰۳۳ فردی به نام آرتیوم در همین مترو متولد شده (به عنوان یک مبارز البته) و توانایی مبارزه با جهش یافتگان را از یک فرد خبره که شکارچی موجودات مرموز مترو در طی این چند سال است، میآموزد. شکارچی به او میگوید که اگر بر نگشت، آرتیوم باید به شهر برود و کمک پیدا کند. حالا او باید به انبارهای مهمات شوروی سابق برود. مکانی که پر از موجودات جهش یافته میباشد. در اولین شهر او با ژنرال میلر آشنا میشود. میلر میگوید که از یک انبار موشک متعلق به روسیه با خبر است که میتواند در خلاص کردن بازماندگان از آنها استفاده کنند. از این رو آرتیوم، میلر و چندی دیگر هم پیمان میشوند که مرکز کنترل موشک را در دست بگیرند. آرتیوم یک سیستم لیزری را در نزدیکی یک برج رادیویی نصب میکند بعد از نصب این سامانه آرتیوم دچار دودلی میشود و بر سر دو راهی قرار میگیرد. راه اول این است که همه بازماندگان و موجودات را نابود کند.راه دوم این است که آرتیوم سامانه موشکی را تخریب کند. (منبع)
گلوخوفسکی یک داستان دیگر در سال 2007 با نام Its getting darker منتشر میکند که در سال 2009 با عنوان Metro 2034 ادامه پیداکرد و بازی Metro Last Light (به اختصار LL ) نیز بر اساس همین رمان نوشته شده.
سازنده بازی همچنان 4AGAMES است اما ناشر بازی قبل یعنی THQ متاسفانه ورشکست میشود و بازی به Deep Silver میرسد.در
May 14 امسال منتشر شد و باز هم بازی خوبی ظاهر شد.در اینجا نگاهی به عناصر مختلف بازی میپردازیم
داستان :
LL دنبالبه مستقیم Metro 2033 میباشد.دنباله البته بر پایان تاریک آن که یک سال بعد ( 2014 ) آغاز می شود.قهرمان اصلی بازی یعنی آرتیوم Dark One ها را به وسیله تسلیحات مخوف D6 از بین برده و همچنان نیروهای ارتش کومونیست روسیه و فاشیت ناتزی با یکدیگر در متروهای مسکو میجنگند،و موجودات وحشتناکی که حاصل تغییر ژنتیکی انفجار اتمی هستند بر روی سطح زمین جولان میدهند.آرتیوم پس ازگذشت وقایع بازی اول تبدیل به یک Ranger شده و همراه عجیب او یعنی خان ( khan ) نیز همراهش است.نابودی Dark One ها بدست آرتیوم اشتباه بوده.آن موجودات قصد صلح و ارتباط به آدمیزادها را داشته اند اما آرتیوم همه آنها را نابود کرد اما یک روز خان پیش آرتیوم میاید و میگوید که یک Dark One هنوز زنده است و میتواند مایه نجات بشریت از این مخمصه جنگ و بدبختی باشد.او پس از صحبت با اعضای گروه خود راهی این یافتن این موجود میشود و اتفاقی که دنبال آن می افتد بسیار جالب است که مسلما ما قرار نیست آن را لو دهیم و از ادامه شرح داستان صرف نظر میکنیم.بازی مانند قبل طی یک سیستم که در بازی قرار دارد عملکرد و کارهای آرتیوم را به خاطر خواهد سپرد و در پایان بسته به امتیاز های Moral جمع شده (مانند بازی Dishonored ) شما شاهد پایان خوب بازی با نام رستگاری (Redemption ) و یا پایانی تاریک خواهید بود.
[FONT=Tahoma, Verdana, Arial, Calibri, Geneva, sans-serif]یکی از اولین ایرادات وارد بر این بازی همین سیستم جمع آوری Moral می باشد.بازی دائما انتخاب های انسان دوستانه و یا کمک به مردم در اختیار شما نمیگذارد که به راحتی Moral بدست آورید بلکه در کنار آن مواردی بی منطق جای داده شده که از طریق انجام آنها میتواند امتیاز جمع کنید.به عنوان مثال در یک تونل باید جسدهای پوسیده و اسکلت شده مخفی را پیدا کنید،در اتاق آرتیوم گیتار را بنوازید (نواختن که چه عرض کنم سه تار به صورت نامنظم و زشت شده میشه ! )،راه ها و مهمات های مخفی پیدا کنید، انواع دیالوگها را تا آخر بایستید و گوش دهید و ... که این موارد را من هرچی فکر کردم نفهمیدم آخر یک جسد گندیده و دو فشنگ مخفی شده چه دخالتی در پایان بازی دارد!اوضاع وقتی بدتر میشود زمانی که میفهمید این امتیاز را میتوانید از دست هم بدهید!به عنوان مثال در یک نقطه یک Mutant بدون دفاع اسیر شده و فقط از ترس بر سر شما فریاد میزنید،اگر او را بکشید Moral از دست خواهید داد و یا یک مثال دیگر فردی در قایق خود خوابیده و شما فشنگ های نظامی او را میدزدید! (هرجند مواردی که در بازی برای انجام از دست دادن Moral در نظر گرفته شده منطقی تر از دریافت آن میباشد)اما درطرف مقابل بازی یک سری انتخاب های حیاتی نیز در مقابل شما میگذارد که جالب و است به راحتی تشخیص داده میشوند اما بسیار کم است.من به شخصه با اینکه پس از کلی تلاش سعی کردم انسان خوبی باشم بازهم مانند قبل پایان تاریک را تجربه کردم(به شخصه طرفدار پایان تاریک هستم البته) ! این سیستم جالب نیست و به هیچ وجه منطق قابل قبولی ندارد و ممکن است برخی گیمرها راضی نشوند!تنها موقعی که نیز می خواهید بفهمیدید انتخاب شما مثبت بوده و Moral گرفتید ، این است که صفحه یک لحضه یک فلش کوچک سفید همراه با زمزمه به صورت کوتاه پخش می کند و بس.دور از این ایراد داستان بازی که تاثیر مستقیم بر روی محیط دارد،رابطه عاشقانه جالب آرتیوم و آنا هرچند کوتاه اما جالب است نیزعالی جلوه میکند.محیط مترو،واکنش خوب مردم به شما،محیط هایی گیرا همه و همه داستان را هر چه بهتر به شما منتقل میکند و یادداشت هایی که پیدا میکنید نیز مانند هر بازی دیگر توضیحاتی درباره مکان فعلی و یا خاطراتی کسی را به شما میدهد که هرچند زیاد حیاتی و مهم نیست اما خالی از لطف نیز نیست.
[/FONT]
گیم پلی :
سطح زمین و متروهای مسکو جای امنی نیستند!سربازان سرخ کمونیست و ناتزی و موجودات جهش یافته فرقی ندارد.هیچ کدام از کشتن ما درنگ نخواهد کرد.حال ما چه کنیم؟وارد پایگاه ناتزی ها شده ایم هم اکنون،همه را با شات گان از بین ببرم یا با خزیدن درتاریکی و از بین بردن روشنایی دشمنان را با بکشم؟موجود جهش یافته که سرش به تغذیه از یک جسد گرم است را با تک تیر انداز قبل از اینکه بفهمد چه شده نابود کنم یا مهمات را دخیره کرده و از پشت با چاقو حسابش را برسم؟LL یک شوتر اول شخص است اما قرار نیست همینجوری به جلو بروید و شلیک کنید و تمام.این بازی مانند نسخه اول مترو به گیمر در اکثر مناطق (به خصوص اماکنی توسط انسان ها حفاظت میشود) اجازه میدهد راهش را خودش انتخاب کند.با نقشه و حوصله لامپ را خاموش کند یا به شلیک گلوله و قتل عام دست بزند.خوشبختانه بخش گیم پلی تغییرات هرچند کم اما خوبی داشته که مهمترین آن مخفی کاری است.مخفی کاری به راحتی انجام می شود و مانند بازی قبل یک کابوس نیست و حسی بی نهایت لذت بخش دارد طوری که انگار شما یک دزد حرفه ای یا آدمکش مخفی کار هستید.با رفتن به پشت دشمنان و فشردن یکی از دو کلید که نمایش داده میشود (کلیدها ثابت است اشتباه نکنید) سرنوشت دشمن خود را رقم بزنید.با زدن دکمه V گلوی او را را ببرید یا با زدن E یک مشت محکم به صورتش بزنید و او را بیهوش کنید انتخاب باز هم به عهده شماست.این مخفی کاری خوب اجازه میدهد بعضی مراحل را حتی بدون کشتن کسی پشت سر بگذارید (مسلما بسیار سخت تر است اما میشود).از موارد جالب اضافه شده به مخفی کاری میتوان به ساعت آرتیوم اشاره کرد که یک چراغ آبی داد.زمانی که چراغ روشن شود یعنی شما توسط دشمن قابل رویت هستید و مکان شما مخفی نیست (چراغ فقط به مفهوم مخفی نبودن مکان شما است.این طور نیست که دشمنی به طرف دیگر دارد نگاه میکند و وو شما در نور هستید و چراغ آبی روشن است شما را ببیند).همیشه نمی توان مخفی بود.مترو نبرد برای بقا است این موقع است که اسلحه های گرم بازی وارد عمل میشود.
اما خود اسلحه ها موقع شلیک لذت بخش هستند .صرف نظر از صدای تقریبا یکسان و نه چندان دلچسب ( kalash مانند تفنگ بادی صدا می دهد تا یک مسلسل تهاجمی ! ) شلیک با اسلحه ها خوب کار شده است و مواردی هرچند ساده مانند پر کردن خشاب هیجان زیادی را به بازی می دهد.به عنوان مثال Mutant ها شما را محاصره کرده اند و از هر طرف بر سر شما میریزند،این وسط پر کردن خشاب اسلحه هایی نظیر شات گان 6 تیر هیجان را بالا میبرد و باید خودتان به شخصه دربازی آن را تجربه کنید.
یکی از مهمترین بخش های گیم پلی هوش مصنوعی است که مترو LL در آن صفر مطلق است!آدمیزادها هنگامی که جسدی را پیدا میکنند مانند احمق ها و بدون هدف خاصی الکی به همه جا نور میندازند،پشت یک کاور بزرگ (نظیر یک قطار ! ) قایم شوید عقلشان نمیکشد که من پشت چه هستم در عوض کل خشاب خود را روی قطار خالی میکند،حرکات از همه احمقانه تر است و دشمن هیچ تاکتیک و حرکت موثری برای شما ندارد،و موجودات جهش یافته نیز که دیگر هیچ!!!همه آنها از یک نقطه در یک خط حرکت میکنند.به دفعات برای من پیش آمد که فقط یک نقطه را هدف گرفتم و کل 6 فشنگ شات گان را خالی کردم.پس از خوابیدن دود دیدم چهار Mutant مرده!این به مهارت تیر اندازی نیست بلکه به هوش ضعیف است که شما را حتی به عنوان بهترین گیمر سبک شوتر وادارد میکند برای راحتی و صرفه جویی در مهمات به دنبال سر دشمن بیخودی نگردید و فقط شلیک کنید و آن ها به راحتی هرچه تمامتر میمیرند.هیولاها و آدمیزاد های LL حتی بازی اول هم بسیار ضعیفتر هستند و فوق العاده سریع میمیرند.یکی دیگر از موارد بد گیم پلی طراحی مراحل است.محیط ها فوق العاده خوب و ترسناک هستند اما بسیار کوتاه و کوچک.بازی آغاز به هیچ وجه خوبی ندارد،هیچی نشده می افتیم به دنبال Dark one و میزنیم به قلب دشمن و با پاول (Pavel) همراه میشویم که حسابی سر شما را درد خواهد آورد!مراحل کوتاه کوتاه است.بیش از حد کوتاه.به عنوان مثال آرتیوم خاطره خود را می گوید،بازی شروع شده،در سخنرانی ارتش رایش یک تیر شلیک میکند پاول،فرار و تمام!!!البته بازی از هنگام جدایی پاول بهتر میشود.مراحل طولانی تر می شوند اما باز هم نظیر مثال ذکر شده داریم.مراحل نیز از Metro 2033 کم می آورد و آن انتظار گردش های طولانی در تونل تاریک مترو به تنهایی و یا در محیط های باز را فراموش کنید.
گرافیک و موتور بازی
موتو این بازی 4A Engine نام دارد.گرافیک مترو 2033 و LL به طور کلی بسیار خوب است.اما گرافیک LL دارای یک سری ایرادات است.بدترین ایراد آن افت فریم بسیار زیاد در PC هایی که کارت گرافیک ATI دارد میباشد.بازی بروی روی PC گرافیک بهتری دارد اما عملکر خوبی در این بازی ندارد.در مکان های باز مخصوصا، این افت فریم به جای بزرگترین Mutant بلای جان شما خواهد شد و از بازی چیزی نخواهید فهمید!خوشبختانه این مورد بیشتر به بیرون از مترو ختم می شود و همه جا شاهد آن نیستیم! "بهترین عملکرد این بازی بر روی XBOX 360 میباشد درحالی که PS3 نیز بسیار زیبا و خوب عمل میکند " (به نقل از نقد ویدئویی گیم اسپات).البته گفته شده آپدیت ها در رفع افت فریم Pc کمک خواهد کرد اما باز هم آن به طور 100 درصد عمل نمیکند.نمی دانم بگویم موتور ایراد دارد یا بازی رفع ایراد نشده به آن صورت،بزرگترین مسئله بعدی باگ است.باگ ها به وضوح روئیت میشوند.Mutant های مرده در دیوار فرو میروند،از میله های آهنی زندان مانند رد می شوید،پشت قطاری قایم شده اید تیر به طرف دیگر آن میخورد اما جلوی شما جرقه میزند،باران فقط در راهی که شما میروید میبارد،ساختمان های دور دست را وقتی میبیند پارچه هایی از آنها به احتراز آمده است مانند بازی های 10 سال پیش تکان میخورند و ... مورد بعدی طراحی شخصیت ها است.چهره ها جالب و خوب است اما استیل و شکل کلی همه یک جور است،قد بلند بدن و سر بسیار کشیده!
صرف نظر از موارد بالا گرافیک بازی در به نمایش گذاشتن محیط بازی به طور کلی عالی میکند.اتمسفر خارق العاده رسم شده،محیط مترو و ساکنین آن طبیعی جلوه می کنند و شما را مشتاق به کمی گردش در ایستگاه میکند تا اینکه شما را فراری دهد و به میدان جنگ بفرستد.بازی دارای سکانس های معرکه ای است و برخی مناطق که روح ها وجود دارند به معنای واقعی مو به تن شما سیخ میکنند!از بهترین لوکیشن ها میتوان به فلش بک سقوط هواپیما اشاره کرد که با موزیکی که پخش می شود وصحنه ای که میبینم،انفجار اتمی و نور آن،فریاد های خلبان که اصلا مصنوعی جلوه نمی کند و شما را میترساند و لرزش های هولناک هواپیما به شخصه اشک در چشمان خودم جمع شد،و یا یک لوکیشن دیگر وارد یک راهرو با چند تخت می شوید،به ظاهر هیچی وجود ندارد،پیش میروید و چراغ قوه شما جلو را روشن می کند اما بعد می فهمید اطرافی شما خالی نیست!پس از خاموش شدن چراغ ارواح مردگان مترو را در اتاق خواهید دید،پس از رسیدن به پایان اتاق و کشف یک لوت خوب کلی زمزمه با صداهای بلند پخش میشود و وقتی برمیگردیدی میبینید اجساد در حال ظاهر شدن هستند،من واقعا یک لحظه ترسیدم و فورا فرار کردم.اما همه چیز که قطع شد وبه اتاق برگشتم نه دیگر جسدی بود نه زمزمه نه روحی!
نتیجه کلی و ارزش بازی :
استدیو 4Agame سختی های زیادی متحمل شده است.از نداشتن چند صندلی سالم و خوب و میز کار گرفته تا نداشتن سیستم گرمایش و سرمای وحشتناک.بودجه نه چندان جالب بازی را هم در نظر بگیرید.مترو با ایراداتی که گفته شد تجربه ای فرای خارق العاده است.به قدری از این بازی خوشم آمد (بهترین بازی من در این چند ماه.حتی بهتر از بایوشاک) که وقت گذاشتم و چنین نوشتم از بازی (اولین نقد).صرف نظر از باگ ها و مشکلات و پایانی که نمی شود گفت عالی ( خیلی ها از اینکه دائما پایان تاریک نصیبشان میشود و تازه میفهمند سیستم Moral چیست تازه متوجه می شوند چه خبر است)،Metro Last Light تجربه ای ناب است.اگر به دنبال یک بازی ترسناک واقعی هستید و از شلیک کردن بی هدف به زامبی های خسته و اتمسفرهای مصنوعی خسته شده اید ، LL تجربه ای ناب است که انتظار شما را می کشد
امتیازات
گرافیک : 8.5/10
گیم پلی : 7.5/10
داستان : 9
ارزش تجربه و تکرار مجدد : بسیار بالا
گرافیک : 8.5/10
گیم پلی : 7.5/10
داستان : 9
ارزش تجربه و تکرار مجدد : بسیار بالا
با تشکر از شما از مطالعه این مقاله