در صورت انتخاب یوروث توسط گرالت، وی به نیروهای ساسکیا می پیوندد. با شروع بخش دوم داستان ارتش هنسالت از کدوین را میبینیم که پشت دروازه های Pontar Valley مستقر شده است و سعی در مذاکره با پسر دموند یعنی استنیس دارد. وی که اکنون وارث کشور ادرن است زیر بار حرف های هنسالت نرفته و حاضر نیست Pontar Valley را تقدیم کدوین کند. در این مذاکره استنیس توسط ساسکیا و هنسالت توسط شیلا و دثمولد همراهی می شود. دثمولد جادوگر مذکریست که نفوذ زیادی روی هنسالت دارد. در نهایت مذاکرات به درگیری کشیده می شود و این امر باعث می شود نفرینی قدیمی بیدار شود. سال ها پیش و طی لشکرکشی دیگری از هنسالت به سمت Pontar Valley، جنگ عظیمی بین نیروهای کدوین و ادرن در می گیرد اما در نهایت این جنگ با به آتش کشیده شدن میدان نبرد هزاران تن از هر دو سمت را می سوزاند. سابرینا، ساحره ای از کدوین که باعث این آتش سوزی بود توسط هنسالت سوزانده می شود اما در لحظات آخر نفرینی را روی هنسالت و این میدان نبرد قرار می دهد. با فعال شدن این نفرین نیروهای دو طرف بار دیگر زنده شده و محکوم به نبرد تا ابدیت هستند. بدین ترتیب با جدا شدن ارتش کدوین از شهر و قرار گرفتن میدان نبرد ابدی بین آن ها جنگ امروزی فعلا متوقف می شود. با رسیدن گرالت و یوروث به آن مکان، آن ها موفق می شوند با کمک ساحره ای دیگر به نام فیلیپا که مشاور ساسکیا می باشد استنیس و ساسکیا را به داخل شهر ورگن بیاورند.
با ورود به شهر جلسه ای فوری تشکیل می شود تا موقعیت کنونی را بررسی کنند اما ساسکیا طی این جلسه مسموم می شود. فیلیپا بررسی روی علت مسمویت ساسکیا و روش درمان آن را سریعا شروع می کند و متوجه می شود برای نجات جان ساسکیا نیاز به مواد خاصی دارند که یکی از آن ها خون پادشاهی است. وی به گرالت می گوید برای بدست آوردن این خون دو راه وجود دارد یا استنیس را راضی کند تا اندکی از خون خود را بدهد یا طی ماموریتی غیر ممکن این خون را از هنسالت بگیرد. همچنین وی برای پایان بخشیدن به نفرین سابرینا نیز تحقیقاتی را آغاز می کند. با مسمومیت ساسکیا اولین مظنون در نظر مردم شاهزاده استنیس است که از محبوبیت و قدرت ساسکیا هراس دارد. بنابراین مردم شهر با شورش، به سمت مقر وی هجوم برده و سعی در به قتل رساندن وی می کنند. اما با رسیدن گرالت و یوروث، آن ها موفق می شوند مردم را مدتی آرام کنند. سپس گرالت به نزد استنیس می رود از وی می خواهد برای نجات جان ساسکیا و آرام کردن مردم مقداری از خون خود را به وی بدهد اما غرور استنیس مانع از آن می شود تا خون خود را صرف یک شهروند عادی کند. در نتیجه بار دیگر با شورش مردم گرالت می تواند انتخاب کند که مردم به اتاق استنیس هجوم آورده و وی را سلاخی کنند و خون وی را بدست بیاورد یا آن ها را آرام کرده و برای یافتن خون به فکر هنسالت باشد.
در صورت نجات دادن استنیس گرالت مجبور است شبانه و با استفاده از معادن زیرزمینی به سمت دیگر جنگ و کمپ هنسالت نفوذ کند. در حین این نفوذ وی متوجه می شود لتو پس از این که به این جا تلپورت کرده تریس را رها نموده و تریس اکنون اسیر نیروهای نیلفگارد است. در این حین سفیر نیلفگارد و نیروهایش گرالت را نیز گرفته و سعی در به قتل رسیدن او می کنند اما در کمال تعجب روچ از راه رسیده و گرالت را نجات می دهد. روچ به گرالت هشدار می دهد که همراه شدن با یوروث انتخاب درستی نبوده اما با وی کاری نکرده و از آن جا می رود. با نفوذ به کمپ کدوین، گرالت موفق می شود به چادر هنسالت نفوذ کرده با گروگان گرفتنش مقداری از خونش را بگیرد. با بازگشت به ورگن و درمان ساسکیا، فیلیپا و گرالت موفق می شوند نفرین میدان نبرد را بردارند و بنابراین جنگ آغاز می شود. با کمک گرالت و نیروهای Scoia'tael نتیجه جنگ به سود ساسکیا و Pontar Valley خاتمه می یابد هرچند در حین نبرد و دفاع از ورودی معادن شهر، گرالت و ساسکیا مورد محاصره قرار می گیرد و ساسکیا مجبور می شود هویت خود را فاش سازد. وی همان اژدهایی است که در ابتدای بازی نیروهای فولتست را قلع و قمع کرده بود اما وی از گرالت می خواهد هویتش نزد هیچ کس فاش نسازد. هرچند دثمولد که این محاصره را طرح ریزی کرده بود از این موضوع با خبر شده و موفق به فرار می شود. با شکست هنسالت و ارتش کدوین، وی مجبور به تسلیم شدن می شود. ساسکیا نیز این تسلیم را به دو شرط می پذیرد. ابتدا این که استقلال Pontar Valley را قبول کرده و هرگز ادعای مالکیت آن را نکند و دیگر این که مشاورش دثمولد را نیز اعدام کند. هنسالت نیز می پذیرد.
با پایان جنگ ساسکیا و فیلیپا به سرعت به لاک مویین که مقر تجمع پادشاهان، برای بررسی آشوب شمال است می روند. یوروث و گرالت که هردو به رفتار ساسکیا مشکوک شده اند با بررسی اتاق فیلیپا متوجه می شوند وی در حین درمان ساسکیا و با استفاده از جادویی خاص کنترل وی را نیز در دست گرفته است. بنابراین یوروث برای یافتن ساسکیا و گرالت برای تریس عازم لاک مویین می شوند.