مدت ها پیش عنوان جدید مرد پراوازه ی دنیای گیم ، استاد شینجی میکامی عرضه شد. بازی که با وجود برخی مشکلات تبدیل به یکی از بهترین عناوین چند سال اخیر سبک SURVIVAL HORROR شد.
The Evil Within یا به قول ژاپنی ها Psycho Break ساخته دست بازیسازی است که برای داستان در بازی هایش اهمیت زیادی قائل است. شینجی میکامی بزرگ قبلا با سری Resident Evil علاقه اش به تعریف قصه های جذاب و شنیدنی را نشان داده و با The Evil Within این موضوع را به اثبات رسانده است.
این بازی داستانی پیچیده و درگیر کننده دارد و ماجراهای یک کاراگاه پلیس به نام «سباستین» را به نمایش می گذارد. شخصیت اصلی بازی یک گاراگاه کهنه کار به نام «سباستین کستلانوس» است. او به همراه همکارانش «جولی کیدمن» و «جوزف اودا» طی یک سری وقایع عجیب، در مقابل یک شبح اسرارآمیز به نام «روویک» قرار می گیرند.
یک روز در حالی که سباستین، جوزف و جولی در حال بازرسی صحنه یک قتل عام در بیمارستان روانی Beacon بودند با نیرویی شیطانی و قدرتمند مواجه می شوند. پس از اینکه همکاران سباستین توسط یک مرد مرموز با کلاه سفید و صورت سوخته کشته می شوند، خود او نیز به شکلی غافلگیرانه مورد حمله قرار می گیرد و بیهوش می شود. وقتی سباستین به هوش می آید کرایمسون سیتی را شهری پر از هرج و مرج می بیند که زمین هایش ویران شده اند و موجودات روح زده در خیابان ها و مکان های مختلف آن پرسه می زنند.
سباستین در ابتدای ماجراجویی خود در این شهر پر آشوب، با دکتری به نام «مارسلو خیمنز» آشنا می شود که به دنبال بیمارش «لزلی ویدرز» می گردد. پس از اینکه سباستین و دکتر، لزلی را پیدا می کنند، با روویک مواجه می شوند. روویک همان کسی است که در آغاز بازی همکاران سباستین را کشته بود و آنطور که معلوم است قدرت های عجیبی مانند ناپدید شدن، انتقال روح و تغییر دادن زمین دارد. سباستین متوجه می شود که روویک او را در این مکان وحشتناک که با خاطرات افراد مختلف گره خورده به دام انداخته است. از طرف دیگر به نظر می رسد جولی، سخت به دنبال لزلی می گردد که هنوز تحت تاثیر نیروهای شیطانی روویک قرار نگرفته است.
روویک
روویک آزمایشات خود را روی روح و ذهن انسان ها تا مدتی دنبال می کند تا اینکه دکتر خیمنز، درست قبل از تحقق پروژه اصلی روویک با نام STEM به او خیانت می کند. STEM نام ماشینی است که احساسات و افکار و خاطرات تمام ذهن هایی را که به آن متصل هستند به یکی تبدیل می کند. حالا مغز روویک، توسط سازمانی که خیمنز برای آن کار می کند، دستکاری و نمونه برداری شده است. این سازمان شهروندان کرایمسون سیتی، از جمله همسر و دختر سباستین را دزدیده و سعی دارد تا با استفاده از STEM آنها را وارد دنیای روویک کند.
دکتر خیمنز
لزلی
در پایان و با رسیدن نیروهای کمکی پلیس، سباستین از بیمارستان خارج می شود و در بیرون با صحنه ای عجیب مواجه می گردد. او لزلی را می بیند که در حال خارج شدن از دروازه است؛ در همین هنگام دچار سردرد خفیفی می شود و چشمانش تار می شوند و لزلی را گم می کند. دیدن لزلی تنها یک واقعیت را برای سباستین روشن می سازد؛ اینکه روویک به وسیله لزلی وارد دنیای واقعی شده و قادر است روی افرادی که به دستگاهش متصل بودن اند تاثیر بگذارد و از این طریق انتقامش را از سازمانی که به او خیانت کرده بگیرد.
آخرین ویرایش: