ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
خلاقیت در بازیهای ویدیویی
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="peyman_eun" data-source="post: 4717249" data-attributes="member: 150495"><p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><img src="http://s8.picofile.com/file/8326500592/Portal_2.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(184, 49, 47)"><span style="font-size: 18px">Portal 2</span></span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">یکی از بازیهای اولشخص شوتر که در نگاه اول نیز میتوانید به خلاقیت آن پی ببرید بازی "Portal 2" است. کلأ این بازی را به همین خلاقیتش میشناسند و در بسیاری از سایتها به عنوان خلاقانهترین بازی نسل 7 شناخته شده است. داستان آن در بسیاری از سایتها جزو 10 داستان برتر تاریخ بازیها شناخته شده است و پایان آن نیز جزو بهترین پایان تاریخ بازیها. بگذریم از این عنوانها... بیایید از چیزهایی حرف بزنیم که هر گیمری پس از تجربهی این بازی به آن اذعان دارد. یکی از آن موارد، صداگذاری خارقالعاده این بازی است. به جرأت میتوان گفت معنی صدای سهبعدی را با این بازی درک میکنید! موسیقی این بازی هم زیبا بود و ترانههای زیبایی همچون Want You Gone (در پورتال 2) و Still Alive (در پورتال 1) که توسط Jonathan Coulton و Ellen McLain خوانده شدهاند در آن شنیده میشود. هرچند که معماهای این بازی متفاوت بودند ولی ساختار یکسانی داشتند. به همین خاطر بخشی از بازی تا حدی خستهکننده میشد اما بازی در نقاط اوج داستان بسیار هیجانانگیز میشد. سبک بازی اول شخص شوتر است و حالت معمایی و پازلگونه دارد. در بازی پورتال 2 گاهی معماها بسیار سخت و پیچیده میشوند و این بازی دارای جزئیات و خلاقیتهای علمی بسیاریست. به عبارت دیگر این بازی در عین سادگی (در ساخت)، بسیار پیچیده است! این بازی در پس پردهی خود آیندهی تکنولوژی و پیشرفت رباتها را در معرض نمایش قرار داده است. داستان حس شوخطبعی خاصی دارد و شخصیتها و رباتهای بامزهای هم همچون "ویتلی" که بسیار پرحرف است و لهجه خاصی هم دارد! در بازی وجود دارند. این بازی داستان بسیار جالب و پایان شاهکاری داشت! گیمر در پایان این بازی حس میکند قیامت برپا شده است! </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">سوال: خلاقیت این بازی در چیست؟ به نظرم استفادهی خلاقانه و علمی از محدودیتهای موجود! به عبارت دیگر، گیمپلی بازی به نحوی معمایی بود که انگار گیمر با یک مسئلهی ریاضی و یا سنجش هوش مواجه شده است! گیمر باید با توجه به محدودیتهای موجود (گیمر با اسلحه خود قادر است تنها دو عمل خاص انجام دهد: ساخت دریچه نارنجی و ساخت دریچه آبی) و به کارگرفتن ذهن و هوش! معماهای دروازههای رنگی را حل کند و مراحل را به اتمام برساند. </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">کدام بازی شوتری را سراغ دارید که چنین محدودیت عجیبی داشته باشد؟ نه خبری از کلاشنیکف است نه شاتگان نه اسنایپر نه بمب نه نارنجک و نه ... هیچکدام. در واقع سلاح اصلی این بازی هوش و ذکاوت شماست! به این میگویند خلاقیت!</span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><img src="http://s7.picofile.com/file/8391753884/2.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(184, 49, 47)"><span style="font-size: 18px">Cave Story</span></span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">در یک غار تاریک از خواب بیدار میشوی، نمیدانی چرا اینجا هستی و هیچی را به یاد نمیآوری. حتی اسمت را فراموش کردهای. آری در مورد "داستانِ غار/Cave Story" حرف میزنم. دهکدهی "میمیگا" ها را پیدا میکنی (Mimigaها موجوداتی کمیاب از نژاد خرگوش هستند)، در بین موجودات این دهکده خرگوشی را پیدا میکنی که با بقیهی خرگوشها فرق دارد! که بعدأ معلوم میشود یک دختر (انسان) بوده که طلسم شده و به شکل خرگوش ها درآمده است (اسم این دختر "سو ساکاموتو" هست). این دهکده توسط یک دکتر بی رحم و دیوانه! کنترل میشود که به میمیگاها اذیت و آزار میرساند. او به دنبال دختری به نام "سو ساکاموتو" هست. همان دختری که تبدیل به یک خرگوش شده بود. ولی اشتباهأ خرگوش دیگری به نام Toroko را به جای او دستگیر میکنند. جزیرهی میمیگاها شناور هست. این جزیره در حال سقوط هست! و دنیای میمیگاها دارد به نابودی کشیده میشود و ساکنان این جزیره باید به این امید زنده باشند که وقتی جزیره سقوط میکند و منفجر میشود راه نجاتی برای فرار داشته باشند. آری یک اژدهای پرنده! که چند تا از تخمهایش را در سرتاسر بازی میتوانید مشاهده کنید. و اما دکتر به دنبال چیست؟ داستان از این قرار هست که اگر میمیگاها گلهای قرمز را میخوردند، تبدیل به میمیگاهای غولپیکر و خطرناکی میشدند. حال دکتر داستان ما به دنبال ایجاد یک ارتش بزرگ در سرتاسر جهان هست! و ... بعضی از بازیها به شدت داستان محور هستند و پتانسیل تبدیل شدن به یک انیمه، فیلم یا سریال را دارند و فکر میکنم این قضیه برای داستان بازی Cave Story کاملأ صادق هست، چون این بازی همهی فاکتورهای تبدیل شدن به یک انیمه یا سریال را دارد، هم درام تأثیرگذاری دارد هم کمدی دلچسبی دارد هم کاراکترهای جذاب و متنوعی دارد و هم داستان به شدت منسجم و زیبایی دارد. در مورد گیم پلی این بازی هم باید بگویم که بسیار هوشمند است! و یک بازی مستقل ماجراجویانه، اکشن، سرعتی و عکسالعملی محسوب میشود. ضمن اینکه تنوع امکانات و سلاحهای بازی (از جمله انواع تفنگها، انواع بمبها و ...) نیز بسیار زیاد است و همچنین بسیاری از امکانات بازی قابلیت ارتقا یافتن دارند. تعداد کاراکترهای بازی بسیار زیاد است و هر کدام از این کاراکترها به بهترین شکل ممکن پرداخته شدهاند. بعدها یک نسخه سه بعدی از این بازی نیز منتشر شد. اما چه چیزی این بازی رو از اکثر بازی های ایندی مجزا میکند؟ انتخاب پایان بازی، این بازی میتواند با انتخاب نادرست شما جوری تمام شود که فرار را بر قرار ترجیح داده، با اژدها پرواز کرده و از جزیرهی میمیگاها دور شده و نابود شدن تمام آنها را شاهد باشید!! جالب اینجاست که اگر اشتباه انتخاب کنید بخش عمدهای از بازی را از دست میدهید. مدت زمان گیمپلی این بازی برخلاف حجم کمِ آن بسیار زیاد است. بازی های خیلی کمی هستن که قابلیت انتخاب در پایان بازی را به گیمر واگذار میکنند، بازی هایی مثل هوی رین، نورهود و Cave Story. بازی "داستان غار" اولین بار برای PC ساخته شد و سپس برای نینتندو دی اس و ... بیخود نیست که ساخت این بازی توسط کمپانی Pixel به مدت 5 سال طول کشیده است. کلأ بازی هایی که ایدههای جدیدی دارند مدت ساختشان به یکی دو سال محدود نبوده و این بازی نشان میدهد که ژاپنیها هم دستی دارند در بازیسازی! به نظر من ویژگی اصلی هر بازی ایندی باید خلاقیت و نوآوری آن باشد و ماهیت این سبک بازیها با خلاقیت آمیخته شده است. </span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><img src="http://s7.picofile.com/file/8391754068/Journey_official_artwork.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(184, 49, 47)"><span style="font-size: 18px">Journey</span></span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">یکی از جالبترین بازیهای ایندی که در همان نگاه اول میتوان به منحصر به فرد بودن، جادو و خلاقیت آن پی برد بازی عرفانی و شاعرانه "Journey" است. این بازی ویژگیهای منحصر به فرد زیادی دارد به جرأت میتوان گفت هیچ بازی دیگری مشابه این بازی نیست و سازندگان این بازی مفاهیم عرفان شرقی را در این بازی پیادهسازی کردهاند. توجه کنید که با کاراکتری بی نام و نشان روبرو هستیم که حتی چهرهاش معلوم نیست، کاراکتری شبیه انسان با ردایی قرمزرنگ که به سمت نور درخشانی حرکت میکند و در انتها با آن نور یکی میشود! در عرفان شرقی این همان مفهوم یکی شدن خالق و مخلوق است و این نور که کاراکتر داستان ما به سمت آن حرکت میکند نماد خالق است. توجه کنید که نور بسیار لطیف است و هرچه انسان لطیفتر شود و از خود بینشان شود بیشتر به خالق نزدیک میشود. بنابراین نباید به صورت سطحی به این بازی نگریست و باید توجه داشت که مفاهیم وحدت وجود که در عرفان شرقی وجود دارد در این بازی پیادهسازی شده است. بدون شک عرفان در خلوت و تنهایی به اوج میرسد و در این بازی این تنهایی در جهت بینش و تفکر عمیقتر و خلق احساسات انسانی به خدمت گرفته شده است. توجه کنید که کاراکتر داستان ما ابتدا در کویری خشک و بیکران قرار دارد و به سمت روشنایی خیره شده است. در ماسههای داغ کویر تنها و تنها قبرهایی میبینیم که آنها نیز نام و نشانی ندارند! انگار این کویر نیز همانند ساکنان این قبرها مرده است اما روزگاری در چنین بیابان بیآبوعلفی هم زندگی جریان داشته است. پس از گذشتن از کویر، کاراکتر داستان ما به سرما و یخبندان برمیخورد اما هدف تغییری نکرده است و او به هر دلیلی قصد دارد به سمت روشنایی نور حرکت کند. گیمر باید در این بازی خود را به سمت این نور معنوی و درخشان رها کند و با کاراکتر بینام و نشان این بازی همسفر شود و به کمک شال خود به سمت روشنایی پرواز کند. موسیقی این بازی توسط کامپوزری به نام Austin Wintory ساخته شده و معروفترین ترانه بازی هم I was Born for This نام دارد که اگر اشتباه نکنم آستین وینتوری با این آلبوم موسیقی متن جادویی خود نامزد Grammy هم شده بود. حالت Co-op بازی هم تجربه بسیار جالبیست چون در این حالت با همکاری نفرات دیگر که آنها نیز نام و نشانی ندارند به سمت نور بالای کوه حرکت میکنید. بین شما و گیمرهای دیگر هیچ راه ارتباطی بجز تولید یک آوای خاص وجود نخواهد داشت، نه قابلیت چت و نه تایپ فراهم شده است زیرا اینها با فضا و اتمسفر بازی در تضاد هستند. همچنین در کنار هم روبان پشت سرتان شارژ شده و در نتیجه میتوانید در کنار همدیگر مدت زمان بیشتری پرواز کنید. این بازی گیمآور ندارد و در سرتاسر بازی فضای معنوی خاصی حاکم است و بازی بیشتر در آرامش سپری میشود. گیمپلی بازی مکانیسمهای سادهای همچون راه رفتن، پریدن، پرواز کردن و گفتن آوایی برای برقراری ارتباط با محیط دارد اما این گیمپلی ساده در کنار عناصر مختلف دیگر همچون اتمسفر بازی، زیباییهای بصری و چشماندازهای هنری بینظیر و همچنین موسیقی زیبای آن یک اثر فراموشنشدنی را رقم زده است. </span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><img src="http://s6.picofile.com/file/8391754418/3.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(184, 49, 47)"><span style="font-size: 18px">Machinarium</span></span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">قطعأ اگر به دنبال بازیهای خلاقانه سبک ماجراجویانه-معمایی باشیم نمیتوانیم از عنوان "Machinarium" که یک بازی فِلَش/Flash محسوب میشود! چشمپوشی کنیم (این بازی برای پلتفرم Flash طراحی شده است و طولانیترین بازی فلش محسوب میشود). بازی که مجموعهای از سبکهای مختلف کمدی، ماجراجویانه، درام، فانتزی، پازل/معمایی و ... است. شخصیت اصلی بازی (جوزف) که از قضا پروتوگانیست داستان نیز هست یک ربات فرسوده و بامزه است که به راحتی قطعاتش متلاشی میشوند ولی او دوباره قطعاتش را سر هم میکند. او میخواهد دوستش "بِرتا" که توسط روباتهایی که "کلاه سیاه" نام دارند ربوده شده و او را مجبور کردهاند که در یک آشپزخانه مشغول کار شود را پیدا کند. این بازی در دسته بازیهای کلیکی (Point and Click) قرار میگیرد و مانند بسیاری از بازیهای این دسته، خصوصیت Hint را به منظور راهنمایی گیمر داراست (گیمر میتواند از دو راهنمایی برای رد کردن هر مرحله استفاده کند که راهنمایی اول بسیار مبهم و راهنمایی دوم بسیار مؤثرتر است اما گیمر برای استفاده از راهنمایی دوم هر دفعه مجبور است یک مینیگیم را پشت سر بگذارد و این موضوع بسیار آزاردهنده است تا جایی که ممکن است بیخیال هرگونه راهنمایی بشوید). اما چرا این بازی خلاقانه است؟ کافیست به طراحیهای محیط و اتمسفر بازی دقت کنید. به ظرافت خلق کاراکترها و محیط بازی دقت کنید. بدون شک این طراحیها و معماری بازی یک اثر هنری شگفتانگیز را خلق کرده است. طراحی پازلها نیز بسیار خلاقانه و هوشمندانه صورت گرفته است و حل بسیاری از معماهای بازی کار دشواریست هرچند بسیار لذتبخش است. گاهی شاید مجبور شوید ساعتها به دنبال یک شیء کوچک بگردید و خلاصه کلافه شوید. همچنین موسیقی این بازی که توسط کامپوزری به نام Tomas Dvorak که بند آن با نام Floex نیز شناخته میشود، شاهکار است و نقاط اوج فراوانی دارد. کافیست که موسیقی The Glasshouse with Butterfly در همین بازی ماشیناریوم و یا معروفترین موسیقی او یعنی موسیقی ابرشاهکار Veronika's Dream را شنیده باشید تا به نبوغ او پی ببرید (یک بار موسیقی Veronika's Dream را بشنوید و در حال و هوای این موسیقی قرار بگیرید. ترجیح میدهم در برابر عظمت این آهنگ سکوت کنم). جالب اینکه در اواخر بازی مشاهده میکنیم به بازی نورهود ارجاعات واضحی داده میشود اما فکر میکنم جزو معدود کسانی باشم که آن را درک کردم! اکثر بازیهای خوب دسته پازل و معمایی وامدار بازی نورهود هستند و الهامات بسیاری از این بازی داشتهاند. بازی ماشیناریوم چیزی نیست جز خلاقیت! از طراحیها و معماری هنری آن گرفته تا داستان بینظیرش که هر گیمری را شیفته خود میکند. واقعأ فکر کردید میتوان با یک نگاه سطحی از این بازی رد شد؟ مسلمأ خیر. بگذارید یکم موشکافانه به داستان بازی نگاه بیاندازیم. این بازی گریزی تأملبرانگیز به مدرنیته و گرایش به سمت ماشینیشدن دارد و از اینکه گرایش به سمت ماشینیشدن تا چه حد میتواند آیندهی بشریت را به خطر بیاندازد و تا حد از آن میتواند سوءاستفاده شود را به نقد میکشد. توجه کنید که در شروع بازی کاراکتر اصلی (جوزف) به شهر اشغالها دور انداخته میشود و به عبارت دیگر همان ابتدای بازی به شما تلقین میشود که نقش یک ربات فرسوده به درد نخور و آشغال را ایفا میکنید! اما نکته دقیقأ همینجاست که همین اشیاء که فکر میکنیم به درد نخور هستند، آنها را دور میاندازیم و نمیدانیم از آنها چه کارهای مفیدی برمیآید، از ترکیب این اشیاء به ظاهر ساده کارهای بزرگ بسیاری میتواند صورت بگیرد و مشکلات بسیاری حل شود، کافیست از پتانسیل این اشیاء درست استفاده کنیم و آنها را به مانند یک موجود زنده ببینیم و استعداد آنها را کشف کنیم! همانگونه که میبینیم ربات داستان ما انگار روح و جان دارد، انگار فهم و شعور دارد! و این مطلب بیانگر عمق مفاهیم داستان این بازی است. </span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><img src="http://s7.picofile.com/file/8391754884/4.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(184, 49, 47)"><span style="font-size: 18px">Desperados</span></span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">از جذابترین، قدرندانستهترین و بهترین بازیهای استراتژی تاکتیکی (RTT) و سبک استراتژی مخفیکاری میتوان به سری "Desperados" خصوصأ نسخه Wanted Dead or Alive اشاره کرد (به نسخه دوم بازی حالت سهبعدی نیز اضافه شد اما بازی ضعیفتری نسبت به نسخه اول بود). این عنوان در زمان خود نوآوریهای زیادی داشت و در کنار سری بازی "کماندوز" پایهگذار اصلی سبک "استراتژی تاکتیکی همزمان" در زمان خودش بود (اولین نبود اما تأثیرگذارترین بود). این بازی عناصر مخفیکاری و تیراندازی را به بهترین شکل ممکن در بازی پیادهسازی کرده بود. از جمله اینکه داستان بازی کاملأ شبیه داستان یک فیلم سینمایی بود و به همان اندازه برای گیمر جذاب بود. نوآوری دیگر اینکه سبک RTT امکانات بسیار خاص و برتریهای زیادی نسبت به بازیهای استراتژی معمول داشت و این سری بازی در کنار سری بازی Commandos از پیشگامان سبک استراتژی تاکتیکی و مخفیکاری بود. به جرأت میگویم اولین بازیهای کامپیوتری که تجربه کردم (بازی نورهود و بازی دسپرادوس) بهترین انتخابهای ممکن بودند و تبدیل به خاطرهانگیزترین بازیهای عمرم شدند. قبل از هر چیز باید به این نکته اشاره کنم که بنده هم نسخه زبان انگلیسی و هم نسخه دوبله فارسی بازی Desperados: Wanted Dead or Alive را بازی کردم و باید بگویم که نسخه دوبله فارسی شاهکار است! صداپیشههای بسیار خوبی برای نسخه دوبله فارسی انتخاب شده بودند و به دلیل سبک داستانمحور بازی لذت دوچندانی به گیمر منتقل میشد. داستان بازی بر پایه سبک وسترن (غرب وحشی) روایت میشود و شامل شخصیتهای با ویژگیهای مختلف است. اما نوآوری بسیار بزرگی که این بازی داشت قابلیت سوئیچ بین چند شخصیت مختلف بود و این بازی شامل 6 شخصیت جذاب (جان کوپر، سَم، دکتر، کِیت، سانچز، یامی) با ویژگیها و قابلیتهای مختلف بود. این 6 شخصیت دارای امکانات و سلاحهای متفاوتی هستند که کار کردن با هر یک از آنها استراتژی متفاوتی را میطلبد. دیالوگهای بازی شاهکار هستند. نیمی از لذت بازی در شنیدن دیالوگهای بامزه و جذاب بازی است و بسیاری از راهبردهای بازی توسط دیالوگها به گیمر فهمانده میشود. صداگذاری بازی شاهکار است چه نسخه انگلیسی چه نسخه دوبله فارسی و یقینأ بهترین دوبله فارسی تاریخ بازیهای ویدیویی را در این بازی شاهد هستیم! حتی دوبله فارسی بازی استراتژیک قلعه/استرانگهولد هم به گرد پای دوبله فارسی این بازی نمیرسد. توجه کنید که داستان این بازی سبک وسترن-ماجراجویی-معمایی دارد و باید به خوبی از هوش خود استفاده نمایید و گاهی ممکن است ساعتها درگیر تفکر روی بازی باشید! شخصیت اصلی داستان یک هفت تیرکش ماهر است که در مسیر سفر خود با اشخاص دیگری روبرو میشود که آنها نیز هر کدام در زمینه خاصی تبحر خاصی دارند و آنها را به گروه خود ملحق میکند تا به صورت تیمی به مقابله با دزدان و خلافکاران بیگانه بپردازند. گیمپلی این بازی بسیار جذاب است، گیمر اختیار دارد به درون هر خانهای که اراده میکند وارد شود و طراحی درون خانهها نیز به خوبی صورت گرفته است. در بازیهای استراتژی تاکتیکی همزمان نکته مهم ایجاد هماهنگی مناسب بین کاراکترهای مختلفیست که کنترل آنها در اختیار گیمر قرار داده میشود و باید در لحظه مناسب بین آنها سوئیچ کنید و با امکاناتی که آن کاراکتر خاص دارد (مثلأ تبحر در تیراندازی، استفاده از یک اسلحه خاص و میزان بالای بُرد تفنگ و ...، تبحر در بمبگذاری، تبحر در درمان و پزشکی، تبحر در گول زدن دشمنان! مثلأ خانم کِیت تبحر خاصی در فریب دشمنان دارد که از گفتنش شرم دارم! و ... یکسری از مهارتها را هم تمام کاراکترها دارند مثل مهارت اسبسواری)، تاکتیک خاصی را پیاده کنید.</span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><img src="http://s8.picofile.com/file/8326500626/g.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(184, 49, 47)"><span style="font-size: 18px">Crysis 2</span></span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بازی "Crysis 2" یکی دیگر از بازیهای اولشخص شوتر است که خلاقیتهای زیادی در ساخت آن به کار رفته است. این بازی انقلاب بزرگی در زمینه گرافیک به وجود آورد! (گرافیک آن روی قدرت نامحدود PC میتواند به مراتب بیشتر از گرافیک آن روی سخت افزار محدود کنسولهای مختلف باشد) این بازی بسیار دشوار است و فضای آخرالزمانی دارد. بازی کرایسیس 2 با استفاده از موتور گرافیکی 3 Cry Engine توسط شرکتی به نام کرایتک (Crytek) ساخته شده است. شاید این بازی شما را هم یاد مرد آهنی بیاندازد! به دلیل اینکه کاراکتر اصلی و بسیاری از کاراکترهای دیگر این بازی زرههای آهنی که حتی صورت آنها را نیز پوشانده است، به تن کردهاند. شروع بازی کرایسیس 2 بسیار شگفتانگیز است و داستان خوب شروع میشود اما در ادامه داستان افت کرده و تا حدی بدون داستان پیش میرود! در واقع بزرگترین مشکل این بازی روایت نامناسب داستان آن است. جلوههای بصری بازی فوقالعاده زیبا و رؤیایی هستند و سینماتوگرافی این بازی خارقالعاده است. سازندگان در این بازی روی جزئیات گرافیکی تمرکز زیادی کرده بودهاند. در نورپردازی این بازی از چندین منبع نور در هر لوکیشن استفاده شده است و تصاویر عمق زیادی دارند. تخریبپذیری محیط در حد نسبتأ مناسبیست و سرعت بازی بسیار بالاست به خصوص سرعت حرکت کاراکتری که گیمر کنترل میکند. بازی کرایسیس 2 ویژگیها و قابلیتهایی دارد که در آثار مشابه آن کمتر دیده شده است. در این بازی شما میتوانید تا حد مشخصی نامرئی شوید. آیتمهای مختلفی در بازی وجود دارند و قابلیتهای نانوسوییت قابل ارتقا هستند. امکان خرید و استفاده از قابلیتهای فرعی نانوسویت برای گیمر مهیا است. گیمپلی بازی بسیار جذاب است. امکانات بسیاری همچون ادوات انفجاری مثل نارنجک، انواع سلاحهای سبک و سنگین، قابلیت نامرئی شدن و ... در بازی مهیا است و کنترل وسایل نقلیه موجود در بازی نیز بسیار نرم و لذتبخش است. موسیقی متن این بازی بسیار اتمسفری و شگفت انگیز است و بسیاری از قطعات توسط کامپوزرهای معروفی همچون هانس زیمر و لورن بالفه ساخته شدهاند. از بهترین موسیقیهای اتمسفری متن بازی میتوان به Aftermath و Epilogue و Crynet Systems اشاره کرد.</span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(243, 121, 52)"><span style="font-size: 18px">ادامه دارد...</span></span></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="peyman_eun, post: 4717249, member: 150495"] [CENTER] [IMG]http://s8.picofile.com/file/8326500592/Portal_2.jpg[/IMG] [COLOR=rgb(184, 49, 47)][SIZE=5]Portal 2[/SIZE][/COLOR] [SIZE=4]یکی از بازیهای اولشخص شوتر که در نگاه اول نیز میتوانید به خلاقیت آن پی ببرید بازی "Portal 2" است. کلأ این بازی را به همین خلاقیتش میشناسند و در بسیاری از سایتها به عنوان خلاقانهترین بازی نسل 7 شناخته شده است. داستان آن در بسیاری از سایتها جزو 10 داستان برتر تاریخ بازیها شناخته شده است و پایان آن نیز جزو بهترین پایان تاریخ بازیها. بگذریم از این عنوانها... بیایید از چیزهایی حرف بزنیم که هر گیمری پس از تجربهی این بازی به آن اذعان دارد. یکی از آن موارد، صداگذاری خارقالعاده این بازی است. به جرأت میتوان گفت معنی صدای سهبعدی را با این بازی درک میکنید! موسیقی این بازی هم زیبا بود و ترانههای زیبایی همچون Want You Gone (در پورتال 2) و Still Alive (در پورتال 1) که توسط Jonathan Coulton و Ellen McLain خوانده شدهاند در آن شنیده میشود. هرچند که معماهای این بازی متفاوت بودند ولی ساختار یکسانی داشتند. به همین خاطر بخشی از بازی تا حدی خستهکننده میشد اما بازی در نقاط اوج داستان بسیار هیجانانگیز میشد. سبک بازی اول شخص شوتر است و حالت معمایی و پازلگونه دارد. در بازی پورتال 2 گاهی معماها بسیار سخت و پیچیده میشوند و این بازی دارای جزئیات و خلاقیتهای علمی بسیاریست. به عبارت دیگر این بازی در عین سادگی (در ساخت)، بسیار پیچیده است! این بازی در پس پردهی خود آیندهی تکنولوژی و پیشرفت رباتها را در معرض نمایش قرار داده است. داستان حس شوخطبعی خاصی دارد و شخصیتها و رباتهای بامزهای هم همچون "ویتلی" که بسیار پرحرف است و لهجه خاصی هم دارد! در بازی وجود دارند. این بازی داستان بسیار جالب و پایان شاهکاری داشت! گیمر در پایان این بازی حس میکند قیامت برپا شده است! سوال: خلاقیت این بازی در چیست؟ به نظرم استفادهی خلاقانه و علمی از محدودیتهای موجود! به عبارت دیگر، گیمپلی بازی به نحوی معمایی بود که انگار گیمر با یک مسئلهی ریاضی و یا سنجش هوش مواجه شده است! گیمر باید با توجه به محدودیتهای موجود (گیمر با اسلحه خود قادر است تنها دو عمل خاص انجام دهد: ساخت دریچه نارنجی و ساخت دریچه آبی) و به کارگرفتن ذهن و هوش! معماهای دروازههای رنگی را حل کند و مراحل را به اتمام برساند. کدام بازی شوتری را سراغ دارید که چنین محدودیت عجیبی داشته باشد؟ نه خبری از کلاشنیکف است نه شاتگان نه اسنایپر نه بمب نه نارنجک و نه ... هیچکدام. در واقع سلاح اصلی این بازی هوش و ذکاوت شماست! به این میگویند خلاقیت![/SIZE] [IMG]http://s7.picofile.com/file/8391753884/2.jpg[/IMG] [COLOR=rgb(184, 49, 47)][SIZE=5]Cave Story[/SIZE][/COLOR] [SIZE=4]در یک غار تاریک از خواب بیدار میشوی، نمیدانی چرا اینجا هستی و هیچی را به یاد نمیآوری. حتی اسمت را فراموش کردهای. آری در مورد "داستانِ غار/Cave Story" حرف میزنم. دهکدهی "میمیگا" ها را پیدا میکنی (Mimigaها موجوداتی کمیاب از نژاد خرگوش هستند)، در بین موجودات این دهکده خرگوشی را پیدا میکنی که با بقیهی خرگوشها فرق دارد! که بعدأ معلوم میشود یک دختر (انسان) بوده که طلسم شده و به شکل خرگوش ها درآمده است (اسم این دختر "سو ساکاموتو" هست). این دهکده توسط یک دکتر بی رحم و دیوانه! کنترل میشود که به میمیگاها اذیت و آزار میرساند. او به دنبال دختری به نام "سو ساکاموتو" هست. همان دختری که تبدیل به یک خرگوش شده بود. ولی اشتباهأ خرگوش دیگری به نام Toroko را به جای او دستگیر میکنند. جزیرهی میمیگاها شناور هست. این جزیره در حال سقوط هست! و دنیای میمیگاها دارد به نابودی کشیده میشود و ساکنان این جزیره باید به این امید زنده باشند که وقتی جزیره سقوط میکند و منفجر میشود راه نجاتی برای فرار داشته باشند. آری یک اژدهای پرنده! که چند تا از تخمهایش را در سرتاسر بازی میتوانید مشاهده کنید. و اما دکتر به دنبال چیست؟ داستان از این قرار هست که اگر میمیگاها گلهای قرمز را میخوردند، تبدیل به میمیگاهای غولپیکر و خطرناکی میشدند. حال دکتر داستان ما به دنبال ایجاد یک ارتش بزرگ در سرتاسر جهان هست! و ... بعضی از بازیها به شدت داستان محور هستند و پتانسیل تبدیل شدن به یک انیمه، فیلم یا سریال را دارند و فکر میکنم این قضیه برای داستان بازی Cave Story کاملأ صادق هست، چون این بازی همهی فاکتورهای تبدیل شدن به یک انیمه یا سریال را دارد، هم درام تأثیرگذاری دارد هم کمدی دلچسبی دارد هم کاراکترهای جذاب و متنوعی دارد و هم داستان به شدت منسجم و زیبایی دارد. در مورد گیم پلی این بازی هم باید بگویم که بسیار هوشمند است! و یک بازی مستقل ماجراجویانه، اکشن، سرعتی و عکسالعملی محسوب میشود. ضمن اینکه تنوع امکانات و سلاحهای بازی (از جمله انواع تفنگها، انواع بمبها و ...) نیز بسیار زیاد است و همچنین بسیاری از امکانات بازی قابلیت ارتقا یافتن دارند. تعداد کاراکترهای بازی بسیار زیاد است و هر کدام از این کاراکترها به بهترین شکل ممکن پرداخته شدهاند. بعدها یک نسخه سه بعدی از این بازی نیز منتشر شد. اما چه چیزی این بازی رو از اکثر بازی های ایندی مجزا میکند؟ انتخاب پایان بازی، این بازی میتواند با انتخاب نادرست شما جوری تمام شود که فرار را بر قرار ترجیح داده، با اژدها پرواز کرده و از جزیرهی میمیگاها دور شده و نابود شدن تمام آنها را شاهد باشید!! جالب اینجاست که اگر اشتباه انتخاب کنید بخش عمدهای از بازی را از دست میدهید. مدت زمان گیمپلی این بازی برخلاف حجم کمِ آن بسیار زیاد است. بازی های خیلی کمی هستن که قابلیت انتخاب در پایان بازی را به گیمر واگذار میکنند، بازی هایی مثل هوی رین، نورهود و Cave Story. بازی "داستان غار" اولین بار برای PC ساخته شد و سپس برای نینتندو دی اس و ... بیخود نیست که ساخت این بازی توسط کمپانی Pixel به مدت 5 سال طول کشیده است. کلأ بازی هایی که ایدههای جدیدی دارند مدت ساختشان به یکی دو سال محدود نبوده و این بازی نشان میدهد که ژاپنیها هم دستی دارند در بازیسازی! به نظر من ویژگی اصلی هر بازی ایندی باید خلاقیت و نوآوری آن باشد و ماهیت این سبک بازیها با خلاقیت آمیخته شده است. [/SIZE] [IMG]http://s7.picofile.com/file/8391754068/Journey_official_artwork.jpg[/IMG] [COLOR=rgb(184, 49, 47)][SIZE=5]Journey[/SIZE][/COLOR] [SIZE=4]یکی از جالبترین بازیهای ایندی که در همان نگاه اول میتوان به منحصر به فرد بودن، جادو و خلاقیت آن پی برد بازی عرفانی و شاعرانه "Journey" است. این بازی ویژگیهای منحصر به فرد زیادی دارد به جرأت میتوان گفت هیچ بازی دیگری مشابه این بازی نیست و سازندگان این بازی مفاهیم عرفان شرقی را در این بازی پیادهسازی کردهاند. توجه کنید که با کاراکتری بی نام و نشان روبرو هستیم که حتی چهرهاش معلوم نیست، کاراکتری شبیه انسان با ردایی قرمزرنگ که به سمت نور درخشانی حرکت میکند و در انتها با آن نور یکی میشود! در عرفان شرقی این همان مفهوم یکی شدن خالق و مخلوق است و این نور که کاراکتر داستان ما به سمت آن حرکت میکند نماد خالق است. توجه کنید که نور بسیار لطیف است و هرچه انسان لطیفتر شود و از خود بینشان شود بیشتر به خالق نزدیک میشود. بنابراین نباید به صورت سطحی به این بازی نگریست و باید توجه داشت که مفاهیم وحدت وجود که در عرفان شرقی وجود دارد در این بازی پیادهسازی شده است. بدون شک عرفان در خلوت و تنهایی به اوج میرسد و در این بازی این تنهایی در جهت بینش و تفکر عمیقتر و خلق احساسات انسانی به خدمت گرفته شده است. توجه کنید که کاراکتر داستان ما ابتدا در کویری خشک و بیکران قرار دارد و به سمت روشنایی خیره شده است. در ماسههای داغ کویر تنها و تنها قبرهایی میبینیم که آنها نیز نام و نشانی ندارند! انگار این کویر نیز همانند ساکنان این قبرها مرده است اما روزگاری در چنین بیابان بیآبوعلفی هم زندگی جریان داشته است. پس از گذشتن از کویر، کاراکتر داستان ما به سرما و یخبندان برمیخورد اما هدف تغییری نکرده است و او به هر دلیلی قصد دارد به سمت روشنایی نور حرکت کند. گیمر باید در این بازی خود را به سمت این نور معنوی و درخشان رها کند و با کاراکتر بینام و نشان این بازی همسفر شود و به کمک شال خود به سمت روشنایی پرواز کند. موسیقی این بازی توسط کامپوزری به نام Austin Wintory ساخته شده و معروفترین ترانه بازی هم I was Born for This نام دارد که اگر اشتباه نکنم آستین وینتوری با این آلبوم موسیقی متن جادویی خود نامزد Grammy هم شده بود. حالت Co-op بازی هم تجربه بسیار جالبیست چون در این حالت با همکاری نفرات دیگر که آنها نیز نام و نشانی ندارند به سمت نور بالای کوه حرکت میکنید. بین شما و گیمرهای دیگر هیچ راه ارتباطی بجز تولید یک آوای خاص وجود نخواهد داشت، نه قابلیت چت و نه تایپ فراهم شده است زیرا اینها با فضا و اتمسفر بازی در تضاد هستند. همچنین در کنار هم روبان پشت سرتان شارژ شده و در نتیجه میتوانید در کنار همدیگر مدت زمان بیشتری پرواز کنید. این بازی گیمآور ندارد و در سرتاسر بازی فضای معنوی خاصی حاکم است و بازی بیشتر در آرامش سپری میشود. گیمپلی بازی مکانیسمهای سادهای همچون راه رفتن، پریدن، پرواز کردن و گفتن آوایی برای برقراری ارتباط با محیط دارد اما این گیمپلی ساده در کنار عناصر مختلف دیگر همچون اتمسفر بازی، زیباییهای بصری و چشماندازهای هنری بینظیر و همچنین موسیقی زیبای آن یک اثر فراموشنشدنی را رقم زده است. [/SIZE] [IMG]http://s6.picofile.com/file/8391754418/3.jpg[/IMG] [COLOR=rgb(184, 49, 47)][SIZE=5]Machinarium[/SIZE][/COLOR] [SIZE=4]قطعأ اگر به دنبال بازیهای خلاقانه سبک ماجراجویانه-معمایی باشیم نمیتوانیم از عنوان "Machinarium" که یک بازی فِلَش/Flash محسوب میشود! چشمپوشی کنیم (این بازی برای پلتفرم Flash طراحی شده است و طولانیترین بازی فلش محسوب میشود). بازی که مجموعهای از سبکهای مختلف کمدی، ماجراجویانه، درام، فانتزی، پازل/معمایی و ... است. شخصیت اصلی بازی (جوزف) که از قضا پروتوگانیست داستان نیز هست یک ربات فرسوده و بامزه است که به راحتی قطعاتش متلاشی میشوند ولی او دوباره قطعاتش را سر هم میکند. او میخواهد دوستش "بِرتا" که توسط روباتهایی که "کلاه سیاه" نام دارند ربوده شده و او را مجبور کردهاند که در یک آشپزخانه مشغول کار شود را پیدا کند. این بازی در دسته بازیهای کلیکی (Point and Click) قرار میگیرد و مانند بسیاری از بازیهای این دسته، خصوصیت Hint را به منظور راهنمایی گیمر داراست (گیمر میتواند از دو راهنمایی برای رد کردن هر مرحله استفاده کند که راهنمایی اول بسیار مبهم و راهنمایی دوم بسیار مؤثرتر است اما گیمر برای استفاده از راهنمایی دوم هر دفعه مجبور است یک مینیگیم را پشت سر بگذارد و این موضوع بسیار آزاردهنده است تا جایی که ممکن است بیخیال هرگونه راهنمایی بشوید). اما چرا این بازی خلاقانه است؟ کافیست به طراحیهای محیط و اتمسفر بازی دقت کنید. به ظرافت خلق کاراکترها و محیط بازی دقت کنید. بدون شک این طراحیها و معماری بازی یک اثر هنری شگفتانگیز را خلق کرده است. طراحی پازلها نیز بسیار خلاقانه و هوشمندانه صورت گرفته است و حل بسیاری از معماهای بازی کار دشواریست هرچند بسیار لذتبخش است. گاهی شاید مجبور شوید ساعتها به دنبال یک شیء کوچک بگردید و خلاصه کلافه شوید. همچنین موسیقی این بازی که توسط کامپوزری به نام Tomas Dvorak که بند آن با نام Floex نیز شناخته میشود، شاهکار است و نقاط اوج فراوانی دارد. کافیست که موسیقی The Glasshouse with Butterfly در همین بازی ماشیناریوم و یا معروفترین موسیقی او یعنی موسیقی ابرشاهکار Veronika's Dream را شنیده باشید تا به نبوغ او پی ببرید (یک بار موسیقی Veronika's Dream را بشنوید و در حال و هوای این موسیقی قرار بگیرید. ترجیح میدهم در برابر عظمت این آهنگ سکوت کنم). جالب اینکه در اواخر بازی مشاهده میکنیم به بازی نورهود ارجاعات واضحی داده میشود اما فکر میکنم جزو معدود کسانی باشم که آن را درک کردم! اکثر بازیهای خوب دسته پازل و معمایی وامدار بازی نورهود هستند و الهامات بسیاری از این بازی داشتهاند. بازی ماشیناریوم چیزی نیست جز خلاقیت! از طراحیها و معماری هنری آن گرفته تا داستان بینظیرش که هر گیمری را شیفته خود میکند. واقعأ فکر کردید میتوان با یک نگاه سطحی از این بازی رد شد؟ مسلمأ خیر. بگذارید یکم موشکافانه به داستان بازی نگاه بیاندازیم. این بازی گریزی تأملبرانگیز به مدرنیته و گرایش به سمت ماشینیشدن دارد و از اینکه گرایش به سمت ماشینیشدن تا چه حد میتواند آیندهی بشریت را به خطر بیاندازد و تا حد از آن میتواند سوءاستفاده شود را به نقد میکشد. توجه کنید که در شروع بازی کاراکتر اصلی (جوزف) به شهر اشغالها دور انداخته میشود و به عبارت دیگر همان ابتدای بازی به شما تلقین میشود که نقش یک ربات فرسوده به درد نخور و آشغال را ایفا میکنید! اما نکته دقیقأ همینجاست که همین اشیاء که فکر میکنیم به درد نخور هستند، آنها را دور میاندازیم و نمیدانیم از آنها چه کارهای مفیدی برمیآید، از ترکیب این اشیاء به ظاهر ساده کارهای بزرگ بسیاری میتواند صورت بگیرد و مشکلات بسیاری حل شود، کافیست از پتانسیل این اشیاء درست استفاده کنیم و آنها را به مانند یک موجود زنده ببینیم و استعداد آنها را کشف کنیم! همانگونه که میبینیم ربات داستان ما انگار روح و جان دارد، انگار فهم و شعور دارد! و این مطلب بیانگر عمق مفاهیم داستان این بازی است. [/SIZE] [IMG]http://s7.picofile.com/file/8391754884/4.jpg[/IMG] [COLOR=rgb(184, 49, 47)][SIZE=5]Desperados[/SIZE][/COLOR] [SIZE=4]از جذابترین، قدرندانستهترین و بهترین بازیهای استراتژی تاکتیکی (RTT) و سبک استراتژی مخفیکاری میتوان به سری "Desperados" خصوصأ نسخه Wanted Dead or Alive اشاره کرد (به نسخه دوم بازی حالت سهبعدی نیز اضافه شد اما بازی ضعیفتری نسبت به نسخه اول بود). این عنوان در زمان خود نوآوریهای زیادی داشت و در کنار سری بازی "کماندوز" پایهگذار اصلی سبک "استراتژی تاکتیکی همزمان" در زمان خودش بود (اولین نبود اما تأثیرگذارترین بود). این بازی عناصر مخفیکاری و تیراندازی را به بهترین شکل ممکن در بازی پیادهسازی کرده بود. از جمله اینکه داستان بازی کاملأ شبیه داستان یک فیلم سینمایی بود و به همان اندازه برای گیمر جذاب بود. نوآوری دیگر اینکه سبک RTT امکانات بسیار خاص و برتریهای زیادی نسبت به بازیهای استراتژی معمول داشت و این سری بازی در کنار سری بازی Commandos از پیشگامان سبک استراتژی تاکتیکی و مخفیکاری بود. به جرأت میگویم اولین بازیهای کامپیوتری که تجربه کردم (بازی نورهود و بازی دسپرادوس) بهترین انتخابهای ممکن بودند و تبدیل به خاطرهانگیزترین بازیهای عمرم شدند. قبل از هر چیز باید به این نکته اشاره کنم که بنده هم نسخه زبان انگلیسی و هم نسخه دوبله فارسی بازی Desperados: Wanted Dead or Alive را بازی کردم و باید بگویم که نسخه دوبله فارسی شاهکار است! صداپیشههای بسیار خوبی برای نسخه دوبله فارسی انتخاب شده بودند و به دلیل سبک داستانمحور بازی لذت دوچندانی به گیمر منتقل میشد. داستان بازی بر پایه سبک وسترن (غرب وحشی) روایت میشود و شامل شخصیتهای با ویژگیهای مختلف است. اما نوآوری بسیار بزرگی که این بازی داشت قابلیت سوئیچ بین چند شخصیت مختلف بود و این بازی شامل 6 شخصیت جذاب (جان کوپر، سَم، دکتر، کِیت، سانچز، یامی) با ویژگیها و قابلیتهای مختلف بود. این 6 شخصیت دارای امکانات و سلاحهای متفاوتی هستند که کار کردن با هر یک از آنها استراتژی متفاوتی را میطلبد. دیالوگهای بازی شاهکار هستند. نیمی از لذت بازی در شنیدن دیالوگهای بامزه و جذاب بازی است و بسیاری از راهبردهای بازی توسط دیالوگها به گیمر فهمانده میشود. صداگذاری بازی شاهکار است چه نسخه انگلیسی چه نسخه دوبله فارسی و یقینأ بهترین دوبله فارسی تاریخ بازیهای ویدیویی را در این بازی شاهد هستیم! حتی دوبله فارسی بازی استراتژیک قلعه/استرانگهولد هم به گرد پای دوبله فارسی این بازی نمیرسد. توجه کنید که داستان این بازی سبک وسترن-ماجراجویی-معمایی دارد و باید به خوبی از هوش خود استفاده نمایید و گاهی ممکن است ساعتها درگیر تفکر روی بازی باشید! شخصیت اصلی داستان یک هفت تیرکش ماهر است که در مسیر سفر خود با اشخاص دیگری روبرو میشود که آنها نیز هر کدام در زمینه خاصی تبحر خاصی دارند و آنها را به گروه خود ملحق میکند تا به صورت تیمی به مقابله با دزدان و خلافکاران بیگانه بپردازند. گیمپلی این بازی بسیار جذاب است، گیمر اختیار دارد به درون هر خانهای که اراده میکند وارد شود و طراحی درون خانهها نیز به خوبی صورت گرفته است. در بازیهای استراتژی تاکتیکی همزمان نکته مهم ایجاد هماهنگی مناسب بین کاراکترهای مختلفیست که کنترل آنها در اختیار گیمر قرار داده میشود و باید در لحظه مناسب بین آنها سوئیچ کنید و با امکاناتی که آن کاراکتر خاص دارد (مثلأ تبحر در تیراندازی، استفاده از یک اسلحه خاص و میزان بالای بُرد تفنگ و ...، تبحر در بمبگذاری، تبحر در درمان و پزشکی، تبحر در گول زدن دشمنان! مثلأ خانم کِیت تبحر خاصی در فریب دشمنان دارد که از گفتنش شرم دارم! و ... یکسری از مهارتها را هم تمام کاراکترها دارند مثل مهارت اسبسواری)، تاکتیک خاصی را پیاده کنید.[/SIZE] [IMG]http://s8.picofile.com/file/8326500626/g.jpg[/IMG] [COLOR=rgb(184, 49, 47)][SIZE=5]Crysis 2[/SIZE][/COLOR] [SIZE=4]بازی "Crysis 2" یکی دیگر از بازیهای اولشخص شوتر است که خلاقیتهای زیادی در ساخت آن به کار رفته است. این بازی انقلاب بزرگی در زمینه گرافیک به وجود آورد! (گرافیک آن روی قدرت نامحدود PC میتواند به مراتب بیشتر از گرافیک آن روی سخت افزار محدود کنسولهای مختلف باشد) این بازی بسیار دشوار است و فضای آخرالزمانی دارد. بازی کرایسیس 2 با استفاده از موتور گرافیکی 3 Cry Engine توسط شرکتی به نام کرایتک (Crytek) ساخته شده است. شاید این بازی شما را هم یاد مرد آهنی بیاندازد! به دلیل اینکه کاراکتر اصلی و بسیاری از کاراکترهای دیگر این بازی زرههای آهنی که حتی صورت آنها را نیز پوشانده است، به تن کردهاند. شروع بازی کرایسیس 2 بسیار شگفتانگیز است و داستان خوب شروع میشود اما در ادامه داستان افت کرده و تا حدی بدون داستان پیش میرود! در واقع بزرگترین مشکل این بازی روایت نامناسب داستان آن است. جلوههای بصری بازی فوقالعاده زیبا و رؤیایی هستند و سینماتوگرافی این بازی خارقالعاده است. سازندگان در این بازی روی جزئیات گرافیکی تمرکز زیادی کرده بودهاند. در نورپردازی این بازی از چندین منبع نور در هر لوکیشن استفاده شده است و تصاویر عمق زیادی دارند. تخریبپذیری محیط در حد نسبتأ مناسبیست و سرعت بازی بسیار بالاست به خصوص سرعت حرکت کاراکتری که گیمر کنترل میکند. بازی کرایسیس 2 ویژگیها و قابلیتهایی دارد که در آثار مشابه آن کمتر دیده شده است. در این بازی شما میتوانید تا حد مشخصی نامرئی شوید. آیتمهای مختلفی در بازی وجود دارند و قابلیتهای نانوسوییت قابل ارتقا هستند. امکان خرید و استفاده از قابلیتهای فرعی نانوسویت برای گیمر مهیا است. گیمپلی بازی بسیار جذاب است. امکانات بسیاری همچون ادوات انفجاری مثل نارنجک، انواع سلاحهای سبک و سنگین، قابلیت نامرئی شدن و ... در بازی مهیا است و کنترل وسایل نقلیه موجود در بازی نیز بسیار نرم و لذتبخش است. موسیقی متن این بازی بسیار اتمسفری و شگفت انگیز است و بسیاری از قطعات توسط کامپوزرهای معروفی همچون هانس زیمر و لورن بالفه ساخته شدهاند. از بهترین موسیقیهای اتمسفری متن بازی میتوان به Aftermath و Epilogue و Crynet Systems اشاره کرد.[/SIZE] [COLOR=rgb(243, 121, 52)][SIZE=5]ادامه دارد...[/SIZE][/COLOR][/CENTER] [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
خلاقیت در بازیهای ویدیویی
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft