ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
ترجمه ی رمان On the Way to a Smile از Final Fantasy vii
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Reza.zareei" data-source="post: 4703019" data-attributes="member: 140366"><p>“خیلی آسونه!” یوفی همان طور که حمله می کرد برای روحیه دادن به خودش و یوری فریاد زد. شوریکنی که با تمام قدرت پرتاب کرده بود به هیولا آسیب رساند. اون مقابله کرد، گوی آتشی از دهانش به پرواز در آمد. یوفی در حالی که از بیخ گوشش می گذشت جاخالی داد. یوری هم که پشت او ایستاده بود با یک پرش افتضاح از مسیرش کنار رفت. گوی آتش بین آن دو به زمین برخورد کرد و منفجر شد. </p><p>“زود باش، یوری!” یوفی سر دوستش که حواسش به انفجار پرت شده بود فریاد زد. یوری دیوانه وار، فریاد زد. </p><p>“Sakuhenka shoura!”</p><p>در آن لحظه، شوریکن یوفی مانند یک بومرنگ به سمت او برگشت و او دوباره آن را به سمت هیولا پرتاب کرد. تیغه اش بدن هیولا را برید و آن را کشت و آن دو مبارزه را بردند.</p><p>“ای بابا یوفی. اون مال من بود.”</p><p>“تو خیلی آرومی. آروم و ترسو. اما به نظر میرسه به خودت تمرین دادی.”</p><p>“ممکن حرکات من آروم باشه اما وقتی موقع تکنیک بشه یه کارایی میتونم انجام بدم.”</p><p>“نه نه. تو نباید اون جوری فکر کنی، سرعت واجبه. باشه؟”</p><p>همانطور که یوفی داشت با سرعتش خود نمایی می کرد__</p><p>“ببین، یوفی” صورت یوری آمیخته از ترس شد. “اونو نگاه کن!”</p><p>جایی که آتش هیولا منفجر شده بود مایعی در حال خروج بود. درون آن غار کم عمق، آنها نمی دانستند که آن چیست اما شبیه آب نبود. یوفی دوید، تمام بدنش می لرزید، می توانست حضور نیروی شروری را در آن حس کند. </p><p>“بدو.”</p><p>یوفی سرعتش را زیاد کرد.</p><p>پشت آنها، مایعی که به آرامی شروع به بیرون آمدن کرده بود، ناگهان به سرعت شروع به خروج کرد. به دیواره ها و همچنین سقف غار برخورد می کرد. به زودی، به آنها رسید و مایع از روی سقف بر سر آنها می ریخت. آنها با دست سر خود را پوشاندند و به دویدن ادامه دادند. یوفی در حالی که به خروجی ای که روی آن علامت گذاشته بود تا گم نشوند رسید فریاد کشید.</p><p>دیدشان بیشتر شد. آنها خارج از غار بودند. زیر نور ماه همه چیز می درخشید. یوفی برگشت تا نگاه کند. مایع وحشتناک سرعتش کم شده بود اما همچنان از غاری که در آن بودند بیرون می ریخت. همانطور که یوفی نگاه میکرد، متوجه چیزی شد. آب سیاه بود.</p><p>“یوری، آب سیاهه.”</p><p>اما جوابی نشنید.</p><p>“یوری!؟”</p><p>یوفی لحظه ای تردید کرد اما به داخل غار دوید. نزدیک ورودی غار، یوری را پیدا کرد که روی زمین دراز کشیده بود. او سعی کرد تا کمکش کند اما حتی با تمام قدرتش ،به تنهایی بلند کردنش تا سینه برای او بسیار سخت بود.</p><p>“پاشو، یوری! پاشو!”</p><p>“نمیتونم. یوفی، برو. اگه اینجا بمونی__”</p><p>“احمق! نمیتونم مراقب مادرت باشم. میدونی که.”</p><p>یوفی یوری را برگرداند تا صورتش به سمت بالا باشد و سعی کرد او را با تمام توانی که دستانش میتوانستند جمع کنند به پهلو بکشد.</p><p>“فقط برو___”</p><p>مایع ای سیاه از دهانش خارج شد.</p><p>مترجم: A͜͡z͜͡i͜͡m͜͡</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Reza.zareei, post: 4703019, member: 140366"] “خیلی آسونه!” یوفی همان طور که حمله می کرد برای روحیه دادن به خودش و یوری فریاد زد. شوریکنی که با تمام قدرت پرتاب کرده بود به هیولا آسیب رساند. اون مقابله کرد، گوی آتشی از دهانش به پرواز در آمد. یوفی در حالی که از بیخ گوشش می گذشت جاخالی داد. یوری هم که پشت او ایستاده بود با یک پرش افتضاح از مسیرش کنار رفت. گوی آتش بین آن دو به زمین برخورد کرد و منفجر شد. “زود باش، یوری!” یوفی سر دوستش که حواسش به انفجار پرت شده بود فریاد زد. یوری دیوانه وار، فریاد زد. “Sakuhenka shoura!” در آن لحظه، شوریکن یوفی مانند یک بومرنگ به سمت او برگشت و او دوباره آن را به سمت هیولا پرتاب کرد. تیغه اش بدن هیولا را برید و آن را کشت و آن دو مبارزه را بردند. “ای بابا یوفی. اون مال من بود.” “تو خیلی آرومی. آروم و ترسو. اما به نظر میرسه به خودت تمرین دادی.” “ممکن حرکات من آروم باشه اما وقتی موقع تکنیک بشه یه کارایی میتونم انجام بدم.” “نه نه. تو نباید اون جوری فکر کنی، سرعت واجبه. باشه؟” همانطور که یوفی داشت با سرعتش خود نمایی می کرد__ “ببین، یوفی” صورت یوری آمیخته از ترس شد. “اونو نگاه کن!” جایی که آتش هیولا منفجر شده بود مایعی در حال خروج بود. درون آن غار کم عمق، آنها نمی دانستند که آن چیست اما شبیه آب نبود. یوفی دوید، تمام بدنش می لرزید، می توانست حضور نیروی شروری را در آن حس کند. “بدو.” یوفی سرعتش را زیاد کرد. پشت آنها، مایعی که به آرامی شروع به بیرون آمدن کرده بود، ناگهان به سرعت شروع به خروج کرد. به دیواره ها و همچنین سقف غار برخورد می کرد. به زودی، به آنها رسید و مایع از روی سقف بر سر آنها می ریخت. آنها با دست سر خود را پوشاندند و به دویدن ادامه دادند. یوفی در حالی که به خروجی ای که روی آن علامت گذاشته بود تا گم نشوند رسید فریاد کشید. دیدشان بیشتر شد. آنها خارج از غار بودند. زیر نور ماه همه چیز می درخشید. یوفی برگشت تا نگاه کند. مایع وحشتناک سرعتش کم شده بود اما همچنان از غاری که در آن بودند بیرون می ریخت. همانطور که یوفی نگاه میکرد، متوجه چیزی شد. آب سیاه بود. “یوری، آب سیاهه.” اما جوابی نشنید. “یوری!؟” یوفی لحظه ای تردید کرد اما به داخل غار دوید. نزدیک ورودی غار، یوری را پیدا کرد که روی زمین دراز کشیده بود. او سعی کرد تا کمکش کند اما حتی با تمام قدرتش ،به تنهایی بلند کردنش تا سینه برای او بسیار سخت بود. “پاشو، یوری! پاشو!” “نمیتونم. یوفی، برو. اگه اینجا بمونی__” “احمق! نمیتونم مراقب مادرت باشم. میدونی که.” یوفی یوری را برگرداند تا صورتش به سمت بالا باشد و سعی کرد او را با تمام توانی که دستانش میتوانستند جمع کنند به پهلو بکشد. “فقط برو___” مایع ای سیاه از دهانش خارج شد. مترجم: A͜͡z͜͡i͜͡m͜͡ [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
ترجمه ی رمان On the Way to a Smile از Final Fantasy vii
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft