ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
ترجمه ی رمان On the Way to a Smile از Final Fantasy vii
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Reza.zareei" data-source="post: 4702979" data-attributes="member: 140366"><p>چرا داری از برت سوال میکنی؟ </p><p>یوفی با خودش فکر کرد اما ساکت ماند.</p><p>“همم___” برت فکر کرد. “درسته که یوفی دوست خوب ماست. اما وقتی بحث متریا میشه موضوع فرق میکنه، درست نمیگم؟”</p><p>“نه درست نیست! این همونه. همون! میدونم ممکنه حالا که سفیروث رو شکست دادیم همه چی تموم شده باشه اما، من رویای بزرگی دارم و اون اینه که Wutai رو احیا کنم. برای انجام این کار، داشتن متریا خیلی مهمه.”</p><p>“احیای اه___”</p><p>اینبار سید بود که وارد بحث شد. ببند پیر مرد!</p><p>یوفی به او خیره شد.</p><p>“اگه اون چیزیه که تو براش لازم داری، میدگار بیشتر تو اولویت نیست؟” </p><p>“درست میگی.”</p><p>بعد از موافقت با سید، کلود در فکر فرو رفت.</p><p>“هی، یوفی. این چطوره؟ ما همه ی متریا رو بهت میدیم.”</p><p>“بسیار خوب!”</p><p>“اما من اونو یه جای امن نگه می دارم.”</p><p>“عه_شما میخواین بچه گول بزنین!”</p><p>با فکر به اینکه احمق فرض شده، به نشانه اعتراض ایستاد.</p><p>“تو اشتباه برداشت کردی. تمام متریا های ما برای نبرد استفاده شد درسته؟ واقعا خیلی به کار Wutai نمیاد. پس ما فقط اونایی رو که برای التیام دادن بکار میرن رو بهت میدیم و من باقیش رو نگه میدارم. فکر کنم من بیشترین تجربه رو دارم وقتی که حرف از متریا های خطرناک میشه.”</p><p>“درسته ما دیگه به تجهیزات برای مبارزه نیاز نداریم اما___”</p><p>“آره؟”</p><p>“حتی اگه نتونیم ازشون استفاده کنیم، وقتی باشن بیشتر احساس راحتی میکنیم، نمیکنیم؟”</p><p>“پس بیا انجامش بدیم. برگرد به Wutai اما اگه بدون متریا احساس راحتی نکردی با من تماس بگیر. اون موقع دوباره دربارش فکر میکنیم.”</p><p>کلود با لحن ملایمی حرف می زد ولی در آخر، تصمیمش برای نگه داشتن متریا برای یوفی روشن بود. و همان طور که گفت، حتی اگر Wutai متریا های زیادی با قدرت تخریب غیر قابل اندازه گیری داشته باشد، خیلی به کار نمی آمدند. دوره و زمانه عوض شده بود. حتی یوفی هم آن را درک می کرد.</p><p>“خب، حواست باشه که از متریا های من خوب مراقبت کنی.”</p><p>مترجم : Azim</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Reza.zareei, post: 4702979, member: 140366"] چرا داری از برت سوال میکنی؟ یوفی با خودش فکر کرد اما ساکت ماند. “همم___” برت فکر کرد. “درسته که یوفی دوست خوب ماست. اما وقتی بحث متریا میشه موضوع فرق میکنه، درست نمیگم؟” “نه درست نیست! این همونه. همون! میدونم ممکنه حالا که سفیروث رو شکست دادیم همه چی تموم شده باشه اما، من رویای بزرگی دارم و اون اینه که Wutai رو احیا کنم. برای انجام این کار، داشتن متریا خیلی مهمه.” “احیای اه___” اینبار سید بود که وارد بحث شد. ببند پیر مرد! یوفی به او خیره شد. “اگه اون چیزیه که تو براش لازم داری، میدگار بیشتر تو اولویت نیست؟” “درست میگی.” بعد از موافقت با سید، کلود در فکر فرو رفت. “هی، یوفی. این چطوره؟ ما همه ی متریا رو بهت میدیم.” “بسیار خوب!” “اما من اونو یه جای امن نگه می دارم.” “عه_شما میخواین بچه گول بزنین!” با فکر به اینکه احمق فرض شده، به نشانه اعتراض ایستاد. “تو اشتباه برداشت کردی. تمام متریا های ما برای نبرد استفاده شد درسته؟ واقعا خیلی به کار Wutai نمیاد. پس ما فقط اونایی رو که برای التیام دادن بکار میرن رو بهت میدیم و من باقیش رو نگه میدارم. فکر کنم من بیشترین تجربه رو دارم وقتی که حرف از متریا های خطرناک میشه.” “درسته ما دیگه به تجهیزات برای مبارزه نیاز نداریم اما___” “آره؟” “حتی اگه نتونیم ازشون استفاده کنیم، وقتی باشن بیشتر احساس راحتی میکنیم، نمیکنیم؟” “پس بیا انجامش بدیم. برگرد به Wutai اما اگه بدون متریا احساس راحتی نکردی با من تماس بگیر. اون موقع دوباره دربارش فکر میکنیم.” کلود با لحن ملایمی حرف می زد ولی در آخر، تصمیمش برای نگه داشتن متریا برای یوفی روشن بود. و همان طور که گفت، حتی اگر Wutai متریا های زیادی با قدرت تخریب غیر قابل اندازه گیری داشته باشد، خیلی به کار نمی آمدند. دوره و زمانه عوض شده بود. حتی یوفی هم آن را درک می کرد. “خب، حواست باشه که از متریا های من خوب مراقبت کنی.” مترجم : Azim [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
ترجمه ی رمان On the Way to a Smile از Final Fantasy vii
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft