به جهنم خوش آمدید! | Shadows of the Damned

The Hoss

کاربر سایت
به جهنم خوش آمدید! | Shadows of the Damned

f9kc3cfoaicfbx1lib34.png

نخستین و برجسته‌ترین ویژگی که در این عنوان به‌چشم می‌خورد و برق می‌زند نام سودا51 درکنار شینجی میکامی ا‌ست. هر شخصی که بازی‌هایی مانند No More Heroes و The Killer 7 را تجربه یا حتّی رؤیت کرده باشد، بر این واقعیت واقف است که ذهن سازنده بصورت عادی کار نمی کند و این محصولات، معمولی نیستند. این خصیصه در Shadows of the Damned نیز به‌عینه مشهود است. این بازی تا حدودی عجیب و غریب و خارج از تصوّّرات عادی جلوه می‌کند.
منحصربفرد بودن مرد شماره‌ی یک استودیوی Grasshoppers Manufacture؛ گویچی سودا با چیره‌دستی و تجربه‌ی خالق Resident Evil؛ شینجی میکامی تلفیق می‌شود که ترکیب این دو فرمول فرآورده‌ی خاصی به ارمغان می‌آورد.
در اولین صحنه‌ی رسمی، گارسیا را در اپارتمان خود می‌بینیم، صدای بلند و دلهره‌آوری او را به اتاق همسرش هدایت می‌کند. درب را که می‌گشاید صحنه‌ی تکان دهنده‌ای پذیرای او می‌شود، همسر دیوانه‌اش خود را آویزان کرده است، حتّی فرصت غصه خوردن نمی‌یابد زیرا در یک چشم‌بهم‌زدن اتاق را در محاصره‌ی اهریمنان می‌بیند.
همسرش بدست شیاطین ربوده می‌شود و قهرمان خالکوبی‌پوشیده‌ی داستان وارد درگاهی می‌شود و سیاحت مدید و طویل خویش را آغاز می‌کند.
zseb4jcqxcqcildbqkh.jpg

[پائولا، همسر دیوانه‌ی گارسیا]

در این سفر او تنها نیست، رفیق شفیقی همراهیش می‌کند؛ جانسن، دوست و البته بیشتر اسلحه‌ی او بشمار می‌رود، دوستی که از دندان به‌وجود آمده است و زمان‌های قدیم خود در زمره‌ی اهریمنان بوده است. وی قادر است به سلاح‌های گوناگون تبدیل شود؛ سلاح‌هایی همچون تپانچه، تیربار و شات-گان ولی نه خود آنها، بلکه بلکه از جنس هیولایی و اعجوبه‌ای که گلوله‌ی آنها اعضای استخوانی، مانند استخوان‌ریزه، دندان و جمجمه است. علاوه بر این جانسن مشعل روشنایی‌بخش و ویرانگر تاریکی نیز به‌حساب می‌آید.
اگر یک روزی راهتان به جهنّم افتاد، یادتان باشد یک جانسن بخرید. (البته ما دعا می‌کنیم به جز بهشت جایی نروید.)
از بهشت و جهنّم که بگذریم جانسن کارایی‌های دیگری نیز دارد. برای نمونه اگر دچار افسردگی مزمن شدید و خستگی وجودتان را فرا گرفت می‌تواند برایتان لطیفه‌های کم‌مزّه تعریف کند، اگر برق رفت چراغتان باشد و یا می‌توانید از او به عنوان یک شمع در قرارهای ملاقات رمانتیک بهره ببرید.
در سینما؛ بازیگر، در کنسرت موسیقی؛ خواننده، در دایره‌ی جنایی؛ کاراگاه و بطور کلی در هر قشر و مکان عمومی فردی، نقش ستاره را بر عهده دارد.
در محلّ سکونت نیروهای ملعون؛ جایی که تاریکی بر روشنایی چیره است؛ صدای خواننده‌ی اُپرا به‌جای آرامش و تسکین، مرگ می‌آفریند؛ خوراک روزانه‌ی ساکنینش اعضا و جوارح خودشان است که اشراف چشم و زبان و گوشت زیبا رویان را می‌درند و به مسکینان تنها پوست دست و پا و شکم می‌رسد؛ جایی که پتانسیل تبدیل شدن به بهترین غسّالخانه‌ها را دارد و همه و همه‌ی عناصرش روبه خاموشی مطلق میل می‌کنند –در چنین جایی- ستاره‌ کیست؟
بدون شک لایق‌ترین و مقتدرترین ستاره، یک شکارچی اهریمن است. یک شکارچی اهریمن که می‌خواهد روشنایی خلق کند و جهنّم را به زانو در بیاورد و او همان گارسیا هاتسپر (Garcia Hotspur) در قصّه‌ی ماست.
e2pnkre8v5uozqituhqf.jpg

[گارسیا، شخصیت اوّل داستان که البته بر روی خالکوبی‌هایش پوست هم دارد!]

بدین صورت، داستان شروع می‌کند به روایت شدن و بازی‌کننده را درون این دریای تصوّرات و تصویرات می‌کشاند.
در ابتدایی‌ترین سطح Shadows of the Damned، یک بازی سوم‌شخص است. کنترل نقش تصمیم‌گیرنده‌ای در سوم‌شخص‌ها بازی می‌کند. خوشبختانه SotD، سیستم کنترل آشنایی برای بازی‌کننده دارد و در اندک زمانی می‌توان بر آن مسلّط شد. شباهت این سیستم به کنترل رزیدنت ایول قابل چشم‌پوشی نیست، برای نمونه می‌توان نشانه‌ی لیزری و یا چرخش 180درجه -میراثی از سری ایول- را نام برد. تفاوتی که در این میان چشم‌گیر می‌باشد به‌مراتب سریع‌تر بودن اکشن SotD است، بطوریکه به‌راحتی می‌توان به اطراف غلط زد و از تیغ کشنده‌ی دشمنان گریخت یا در حالتیکه اهریمنان نزدیک باشند؛ با چرخش سریع و فاصله گرفتن و برگشتن می‌توان گلوله‌ای حرامشان کرد و از پای درشان آورد. البته در فاصله های کوتاه استفاده از مشعل هم گزینه ی مناسبی ‌است.
ni7htgjfdx3owhxt2c4.jpg

[مشعل، در واقع همان جانسن است و فرشته‌ی نجات گارسیا.]

امّا کنترل، بدون نقص هم نیست. گاهی مشاهده می‌شود که دوربین به‌قدری نزدیک به شخصیت است که نیمی از دشمنان خارج از محدوده‌ی دید قرار گرفته‌اند. حرکات گارسیا و دشمنان عادی نیز بسیار محدود‌ هستند و گاهی یکنواخت می‌نمایند.
وقتی گلوله‌ای به سر دشمنی اصابت می‌کند، دوربین به محل برخورد، نزدیک شده و صحنه‌ی پاشیدن خون و از هم پاشیدن مغز اهریمن را بر روی صفحه می‌نگارد. تعارف را کنار بگذاریم، SotD بازی خشنی‌ است.
jsahy60o1eqp06ny9e9.jpg

[یکی از لطیف‌ترین روش‌های کشتن یک اهریمن.]

اسلحه در مبارزات نقش مهمی ایفا می‌کند و با قابلیّت بهبود بخشیدن، می‌توان آنها را مرگبارتر از قبل کرد. سیستم بالا بردن قدرت‌‌ها و افزایش سلامتی ساده و جمع و جورتدارک داده شده است که البته برای این بازی همین مقدار کفایت می‌کند. ولی عدم وجود دارایی‌ها (Inventory) به‌شدّت احساس می‌شود.
مبارزات به همین حالت رها نمی‌شوند، زیرا در The City of Damned تاریکی از سوی دیگر جان گارسیا را به بازی می‌گیر، بطوریکه با گذشت زمان و باقی‌ماندن تاریکی به‌تدریج از نوار سلامتی او کاسته می‌شود. این روند ادامه دارد تا اینکه گلوله‌ای از جنس نور به سمت سر یک بز شلّیک شود؛ ناسلامتی همه می‌دانند بزها منبع نورند!
البته راهکارهای دیگری برای فرار از این مخمصه وجود دارد که از جمله می‌توان به گریز از منطقه‌ی تاریک، از بین بردن منبع تاریکی و یا آتش‌بازی اشاره کرد.
شاید بتوان دنیای واقعی را به دنیای Shadows of the Damned نسبت داد، از این لحاظ که اطرافمان با موجودات ملعون و کسانی که از درون کریه‌اند محاصره شده و موانعی به‌مانند تاریکی سدّ راهمان هستند و شاید به همین دلیل است که آتش‌بازی چه در دنیای SotD و چه در دنیای حقیقی چنین لذّت‌بخش به‌نظر می‌رسد.
kk8w9z8m6moniiruw8xe.jpg

[با آتش زدن وسیله‌ی موجود در میان تصویر، آتش‌بازی آغاز می‌شود.]

نبرد میان تاریکی و روشنایی، عنصرها و ویژگی‌های موجود در دنیای این بازی موجب ایجاد پایه‌های رنگ‌بندی متنوّع و چشم نوار می‌شود.
با اینکه بصورت پیش‌فرض موتور انریل (Unreal Engine) فضایی تاریک و محیطی کم‌رنگ در اختیار سازنده می‌گذارد ولی Shadows of the Damned از جمله سنگین و رنگین‌ترین عناوینی است که از موتور انریل بهره می‌برد.
hw7tlgf3g3d0c3pav21z.jpg

[تاجر حریص در جوار گارسیا، رنگ آمیزی متنوّع کاملآً مشهود است.]

گیم‌پلی در طول بازی با حفظ قالب اصلی خود، دستخوش تغییرات زیادی می‌شود.
در قسمتی، گارسیا برای نابودی منابع تاریکی سوار بر یک لوستر عظیم می‌شود. به شخصه این قسمت بازی را –در عین کوتاهی- تنوّعی مناسب و سرگرم‌کننده می‌بینم که گرمای خاصی به گیم‌پلی می‌بخشد و تلنگری است بر پیکره‌ی بازی که از یکنواخت شدن آن جلوگیری می‌کرد. امّا در این لوستر سواری ایراداتی نیز وجود دارد که در مقابل سرگرم‌کنندگیش قابل چشم‌پوشی است.
جیوانات خانگی نیز در بازی راه دارند! منتها نه سگ و گربه بلکه ماهی یا سوشی‌هایی که منبع نورند و راهنما یه حساب می‌آیند.
شاید اسلحه‌ی دوربُرد یا اسنایپری به نام "استخوان درشت" چندان ملیح به‌نظر نرسد ولی به‌زعم من لذّت تیراندازی با آن در آن سبک و سیاق کم‌نمکی آن را به‌کلّی می‌پوشاند.
در فصلی از بازی که به دنیای کاملاً دو بعدی پا می‌گذاریم، در اوّلین نگاه به یاد عناوین Mega64 و NES افتادم که این خصوصیت نوستالژی-گونه لذّت آن را دوچندان می‌کرد.
تمام عناصر و فعالیت‌هایی که در طول روند اصلی بازی انجام می‌شود –از بزها گرفته تا اسلحه‌ها و الماس‌ها- در بخش دو بعدی نیز گنجانده شده است که قابلیت برقراری ارتباط میان دو محیط را فراهم می‌کند.
در میان مراحل که بازی در حال بارگذاری (Loading) است، گارسیا بر تصویر نشان داده می‌شود که در مکان پیش رفته از مرحله قرار داده می‌شود و این شیوه‌ی نمایش دقیقاً به اجداد و نیاکان بازی‌های کامپیوتری نسل حاضر بازمی‌گردد.
233r4f8ucroe3kb1gzd9.jpg

[دنیای دو بعدی بازی با تمام عناصر اصلی]

این تنوّع‌های دل‌نشین موجود در بازی با وجود چاشنی‌هایی همچون پازل‌ها و معماها‌ی نسبتاً ساده، زمختی و سکون روند بازی را می‌زدایند و به پویایی آن می‌افزایند.
بخش دیگری که حضورش جان بازی را می‌پرورد، وجود رئیس‌ها یا بقول قدیمی‌ها غول‌آخرها به وفور است.
تقریباً در هر مرحله حداقل دو غول میزبان گارسیا است و در پایان هر مرحله قطعاً با یکی از آنها درگیر می‌شود.
هر کدام از غول‌آخرها از جزئیات زیادی تشکیل شده‌اند و مبارزه با هرکدام روش مختص به خود را.
این غول‌ها از طرح‌های اولیّه‌ی جذّابی جان گرفته و اغلب غول‌پیکرند. مبارزه با هرکدامشان و فایق آمدن بر آنها لذّت فراوانی به مخاطب منتقل می‌نماید. این وجود چالش‌های زیاد یک نقطه‌ی قوّت به‌حساب می‌اید، هر چند که در حالت کلّی بازی چندان مشکلی نیست؛ در واقع اصلاً بازی مشکلی نیست.
6f3d5oo11jt3z0ognxg.jpg

[جورج، از غول‌آخرهای گردن‌کلفت بازی]

در درجه‌ی سختی معمولی (Normal) تنها خطری که ممکن از تهدیدکننده باشد، ضعف‌های دوربین‌گیری است وگرنه صراحتاً می‌توان ادّعا کرد که جایی برای متوقف شدن وجود ندارد. در وضعیت سخت (Hard) نیز تنها مقداری به دشواری بازی افزوده می‌گردد. شاید وجود درجه‌ی سختی خیلی سخت (Very Hard) می‌توانست تصمیم مناسبی باشد.
در این میان احتمالاً صداگذاری از معدود زمینه‌هایی است که SotD، در آن بدون نقص و ایراد عمل کرده است. سازنده‌ی موسیقی سری بازی بزرگی مانند Silent Hill؛ یعنی آکـیرا یامائوکا (Akira Yamaoka)، در این عنوان هم سنگ تمام گذاشته و از عهده‌ی انتقال احساسات غریب بازی بخوبی برآمده است و صداگذاری اشخاص نیز قابل قبول کار شده است.
با اینکه داستان بازی در محدوده‌ی هم‌سبک‌های خودش نسبتاً گیرا و نه‌چندان بد روایت می‌شود و عجیب و مرموز بودنش به آن جذّابیت می‌بخشد ولی در حالت کلّی این تبدیل به یک روتین و روند عادی شده است که گروهی از نیروهای شیطانی و به قول معروف "آدم بدها"، یک شیء یا فردی را بربایند و یا منطقه‌ای را محاصره کنند؛ سپس "آدم خوب" سناریو، برای نبرد با بدی‌ها و بدست‌آوردن گم‌شده‌اش می‌رود.
به‌راستی آیا سوژه‌‌ی دیگری برای انتخاب وجود ندارد؟!
نقصانی که در بازی به‌قول معروف "تو ذوق" می‌زند، نبودن وجود New Game + است، قابلیتی که اجازه می‌دهد با حفظ تمام قدرت‌ها و توانایی‌های بدست آمده در طی دفعه‌(ها)ی قبلی وارد درجه‌ای سخت تر شد. مضاف بر این، در طی اوّلین بار بازی کردن دیگر چیز خاصّی برای بدست آوردن باقی نمی‌ماند که بازی‌کننده را به سمت بازی دوباره هل دهد.
بنابر این یکی از ضعف‌ها کمبود رغبت برای دوباره انجام دادن بازی است.


چکیده:
رمز آلودی کارهای گویچی سودا و چیره دستی شینجی میکامی با یکدیگر درآمیخته و بازی منحصر بفردی پدید آورده است. با اینکه Shadows of the Damned از عناوین مختلفی الهام گرفته است ولی نه تنها از الهامات خود شرمگین نیست بلکه به آنها می بالد و با اکشن سریع و فضاسازی های تاریک و غول آخرهای دهشتناک تجربه ای به یاد ماندنی برای ماجراجو رقم می زند و قطعاً ارزش خرید و بازی کردن، حتّی چندبار را نیز دارد.

- نقاط قوّت:

  • اکشن سریع
  • فضاسازی قوی، آمیختن رنگ‌ها و تاریکی به زیبایی
  • گیم‌پلی متنوّع؛ وجود معمّا و پازل
  • غول‌آخرهای متعدد و عظیم
  • موسیقی جاذب و صداگذاری قدرتمند
- نقاط ضعف:

  • کمبود رغبت برای انجام دوباره و عدم وجود New Game +
  • انیمیشن خشک و یکنواخت حرکت‌ها

امتیاز
b9ctygzjpyu8cau4bjr.png

 
آخرین ویرایش:
وقت بخیر،

  • متن کامل شد.
  • تاپیک برای تحلیل و بررسی آزاده.
  • شبیه این نقد به هیچ وجه در سایت دیگه‌ای وجود نداره. فقط همینجا ثبتش کردم.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: Acatalectic
نقد خیلی جذابی بود.
من که از نقدت خیلی خوشم اومد.
دستت درد نکنه.
راستی اونجا که گفتی باید کله بز رو منفجر کنیم خیلی برام جالب بود.
شیطان پرست ها شیطان رو با ظاهر یک بز تصور میکنن،در واقع ما مغز شیطان رو منفجر میکنیم.:d
(فقط خواستم یه اگاهی به دوستان بدم:d)
به امید نقدهای بیشتر.
 
از دوستان متشکرم.
ممنون، فقط احساس میکنم خــیلی ادبی بود متن، یکم صعب الفهمش کرده! شاهنامه که نمیخوای بنویسی! :دی
حقیقتش اینکه من سعی کردم به فارسی معیار نزدیک باشم، مثل اینکه یه نمه مکلّف شده. :d
به هر صورت هر قسمتی رو که بنظرتون مصنوع به نظر میرسه می تونید بگید، بررسی می کنم صلاح دیدم (:d) ویرایش می کنم.
خیلی خیلی ممنون حسین جان؛ قلم بسیار روان و خوبی داری. نیم فاصله میذاری، کاما میذاری، کلاً کارت خیلی درسته. قوائد هم که خیلی خوب رعایت کردی و به جای استفاده از پرانتز از ([) استفاده کردی که درست تر هم هست...
فقط اگه بخوای ویرایش کنی باید کلّ متن رو ویرایش کنی، چون کلاً من نقد رو دوست دارم بیشتر زبون عامیانه و معمولی باشه و شوخی به کار برده باشه توش تا خواننده رو بیشتر ترغیب به خوندن بکنه! دقیقاً کاری که IGN و خیلی سایت های دیگه میکنن...
نقدت رو هم رفته خیلی عالی بود و لذّت بردم! باز هم از اینکارا بکن :biggrin1:
لطف داری شما.
اگه بازم خواستم نقدی بکنم سعی می کنم این ویژگی رو به تحلیل الحاق کنم.
 
آخرین ویرایش:
از دوستان متشکرم.

حقیقتش اینکه من سعی کردم به فارسی معیار نزدیک باشم، مثل اینکه یه نمه مکلّف شده. :d
به هر صورت هر قسمتی رو که بنظرتون مصنوع به نظر میرسه می تونید بگید، بررسی می کنم صلاح دیدم (:d) ویرایش می کنم.

خیلی خیلی ممنون حسین جان؛ قلم بسیار روان و خوبی داری. نیم فاصله میذاری، کاما میذاری، کلاً کارت خیلی درسته. قوائد هم که خیلی خوب رعایت کردی و به جای استفاده از پرانتز از ([) استفاده کردی که درست تر هم هست...
فقط اگه بخوای ویرایش کنی باید کلّ متن رو ویرایش کنی، چون کلاً من نقد رو دوست دارم بیشتر زبون عامیانه و معمولی باشه و شوخی به کار برده باشه توش تا خواننده رو بیشتر ترغیب به خوندن بکنه! دقیقاً کاری که IGN و خیلی سایت های دیگه میکنن...
نقدت رو هم رفته خیلی عالی بود و لذّت بردم! باز هم از اینکارا بکن :دی
 
حسین دستت درد نکنه !! خیلی عالی بود !! واقعا این بازی حداقل ارزش 1 بار تموم کردنو داره !! فقط بازی بسیار از نظر سختی ، آسون درست شده !!

233r4f8ucroe3kb1gzd9.jpg

[دنیای دو بعدی بازی با تمام عناصر اصلی]

عاشق این قسمت بازیم !!:d
 
آقا عالی بود اما تو نقد که نباید داستان اسپویل شه!
خیلی راحت عکس از مبارزه با او باس گذاشتین زیرشم نوشتین از باس آخرهای گردن‌ کلفت بازی
 
آقا عالی بود اما تو نقد که نباید داستان اسپویل شه!
خیلی راحت عکس از مبارزه با او باس گذاشتین زیرشم نوشتین از باس آخرهای گردن‌ کلفت بازی
درسته، حق با شماست داستان نباید اسپول بشه.
من توی کل متن نقد این ویژگی رو در نظر داشتم و سعی می‌کردم بی‌هوا یا با هوا قسمتی رو بنویسم که کاربر به جای بررسی عناصر، بیاد همه چی رو بفهمه و داستان واسش لو بره.
ولــی ...
ولی عرضم به حضور عالی که،
اگر مخصوصاً اون صحنه‌ی غول‌آخر رو می‌گید، خب اون تصویر قبلاً هم بوده، یعنی اگه قبلاً نسبت به تماشای اسکرین‌شات‌های بازی اقدام می‌نمودید، این عکسو می‌تونستید ببینید و وقتی یکی شخصیت اصلی بازیه و یه شخصیت دیگه به اندازه‌ی تراکتور توی صحنه دیده میشه خب کاملآً قابل تشخیصه که اون یه غوله! من که نیستم، رفته باشم توی بازی.
با این اوصاف اگر اون نوشته اسپویلینگ باشه که اساساً باید اون تصویر گرفته نمی‌شد...
و اینکه اگه این مورد رو اسپویل حساب کنیم که تصویر یه غول‌آخر نشون داده شده، پس اصولاً اینکه گفتیم شخصیت اصلی اسمش گارسیاست و دوستش اسمش پائولائه و تصاویرشونو نشون دادیم که خیلی اسپویله! پس اصلاً نمی‌باس که نقدش می‌کردم باید می‌گفتم بازی خیلی خوبیه، خیلی گرافیکش خوبه، من دوستش دارم، شخصیت اصلیشو خودتون ببینید و ...
یا می‌تونیم برای بهتر شدن بگیم اصلاً غول‌آخر نداره که کاربر با خوندن نقد و سپس بازی کردن کاملاً هیجان زده بشه و فکش بچسبه به زمین!
به هر صورت؛ من در مقام دفاع وارد شدم و با عقیده‌ی شما؛ به خصوص در اون مورد خاص موافق نیستم. :d
 
آخرین ویرایش:
خوب نقد خوب و نسبتا منصفانه ای بود حسین جان،کلا نقد بازی،فیلم،انیمه،کتاب و...کاملا شخصی هست.

مخصوصا توی صنعت گیم نمیشه کاملا بی طرف قضاوت کرد،چون بلاخره بازی یه تجربه شخصی و فردیه،و کاملا به روحیات و علایق شخص مربوط میشه،به همین خاطر هست که نسبت به یه اثر نظرات بسیار متفاوتی داده میشه و به همین دلیل انتخاب برای مخاطب مشکل میشه.
 
کلا نقد بازی،فیلم،انیمه،کتاب و...کاملا شخصی هست.

مخصوصا توی صنعت گیم نمیشه کاملا بی طرف قضاوت کرد،چون بلاخره بازی یه تجربه شخصی و فردیه،و کاملا به روحیات و علایق شخص مربوط میشه،به همین خاطر هست که نسبت به یه اثر نظرات بسیار متفاوتی داده میشه و به همین دلیل انتخاب برای مخاطب مشکل میشه.
اصولاً شما حرفای خوبی میزنی...
ولی مثل اینکه نظرت نسبت به بازی متفاوته.
و نگفتی...
سید نقد خوب بود ولی کمی سنگین و از واژهای ادبی سنگین استفاده کرد بوی ای کاش کمی عامیانه تر می نوشتی
:d
من هیچ نمی‌دونستم بازخوردا اینجوریه. :d
شما قسمتی که فهمش دشواره نشون بدید؟! به جز چندتا مورد جایی نیاز به دقّت نداره، البته تا حد امکان سعی کردم ساده‌تر کنم، ولی از قضا ...
پانوشت: مثل اینکه خمادتمون روی متن تاثیر گذاشته. :d
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or