بازی سازید | سبک و نام بازیتون + کلیاتی از آن ؟

.:Joel:.

کاربر سایت
Jul 17, 2012
603
نام
دانيال
من به بازي ميساختم سوم شخص به سبك gears of war و gta
و أسمشم ميزاشتم living يا همون بقا
داستان راجب بدن انسان و حول محور گلبول هاي سفيد مي چرخه و البته تمام أعضا بدن وهورمونها و.....
تو اين بازي گلبول هاي سفيد وقرمز ويا هورمونها شبيه خود انسان يا موجوداتي دو پا به تصوير كشيده ميشن و مثلاً بدن انسان به مانند يه سياره يا يه كشور در نظر گرفته ميشه. أعضا بدن هم به مانند نواحي مختلف اين سياره(بدن)در نظر گرفته شدن
ما در نقش يه گولبول سفيد كه به تازگي تمام دورهاي اموزشي رو گذرونده وحتي دوره مخصوص واكسن رو هم ديده (جنگ با دشمنان ضعيف شده)
سلاح هاي اين گلبول سفيد هم أنزيم هستن كه در بازي به شكل همون مسلسل و هرگونه ادوات جنگي در دنياي واقعي به تصوير كشيده شده .
كه مي تونه با هر بار گذرونده دوره هاي واكسن ويا جنگ هاي واقعي (بين گلبول هاي سفيدو ميكروبها ويا حتي ويروس ها )ويا وارد شدن ويتامين به بدن اپگريدش كنه و چه گونگي كار رو باهاش ياد بگيره
البته اگر اون سيستمي كه ميخواد بازي رندر كنه حالا كنسوله يا هرچي قدرتمند باشه دوست داشتم بازي ow باشه كه ماموريتهاي فرعي هم داشته باشه و شما هم به عنوان گيمر بتوني درنقش كركترهاي مختلف (انواع هورمونها، گلبول ها وياسلول ها )بازي كني و هرموقع دلت خواست بينشون سوييچ كني هر كدوم هم با توجه به ماهيتي كه دارن گيم پلي مخصوص خودشون رو دارن .
مثلاً شما با جيپ فرماندهي يگان 787 از گروه ضربتي گلبول هاي سفيد در حال گشت زني در شهر لوزالمعده هستين كه به يكباره با يگان هاي تا دندان مسلح ميكروب ها روبه رو ميشين و از بيسيم (رشته هاي عصبي ) شما به مركز فرماندهي كه مثلاً بخشي از مغز كه وظيفه ي كنترل اون ناحيه از بدن رو به عهده داره اطلاع ميدين و درخواست نيروي كمكي وبه صدا در امدن اژير وضعيت اضطراري در اون بخش رو ميكنين حالا مثلا شما وسط در گيري با دشمن اگر دلت خواست به جنگ تا پايان ماموريت ادامه ميدي واگر نه همون لحظه مي توني سوييچ كني به يه جا ديگه و در نقش يه هورمون كه يه پيامي از يه بخشي از مغز به يه جاي ديگه مي بره كه بايد در يه مسير ناهموار در داخل بدن (يه جورايي ماشين سواري )اون پيام يا محموله بايد در كمترين زمان وبه صورت سالم به مقصد برسونه.
و....
البته براي نوشتن داستان اين بازي بايد يك تيم مشاور پزشكي رو استخدام كرد تا جزييات بيشتري رو از بدن انسان به كسي كه ميخواد داستان اينو بنويسه بگه.
اين جوري هم گيمر يه بازي إنجام ميده وهم اطلاعات خودش رو راجب بدن خودش بالا ميبره:d

 
آخرین ویرایش:

James Bond

کاربر سایت
Sep 22, 2010
2,317
نام
حسين
یه بازی تو سبک I Am Legend که فیلمش داخلش will smith بازی میکنه ، واقعا بازیه جالبی در میاد با سبک TPS

با یه بازی تو سبک Supernatural که واقعا عین یه بازیه توپ بدمش بیرون ، چه شود ، واقعا بازیه جالبی در میاد ، TPS
 

MILAD619

کاربر سایت
Jul 21, 2012
626
نام
MILAD
یه بازی ACTION ADVENTURE میسازم.OPEN WORLD باشه و توش بتونی خودت داستانو به وجود بیاری.یعنی همونطور زندگی کنی!!
گرافیکشم ...
 

Ƥ.s.Y.c.H.o

Hala Madrid ...y nada más
کاربر فعال
Apr 5, 2012
7,352
نام
Matthew
واقعا از همکاری دوستان ممنونم

پس هر کدوم از ما ایده های متفاوتی داریم و به آن فکر می کنیم شاید یک روزی یکی از ما بازی سازا مشهور توی دنیا بشیم

فکر کردن به ساخت هر بازی ای ما رو یک قدم به آن نزدیک تر و اشتیاق و علاقه را بیشتر خواهد کرد .

------

داستان شخصی مثل خودمون که بین بعضی چیزها تصمیم گیری دوگانگی خواهد داشت .

اسم بازی : Your Way

سبک : کاملا Open World


اول از همه برای من محتوای بازی هست که کدوم بخش ها خوب باید باشد ، کدوم ها با جزئیات دقیق و ریز به ریز آن ها ، و کدوم ها اهمیت کمتری دارند نسبت به دیگر آیتم ها


از فردا شاهد حضور EA , RockStar , Ubisoft برای اینکه با هام قرار داد ببندند باشید :dLOL


شاید چیزهای بیشتری مد نظرتون باشه و آن ها راحتما بی دریغ ذکر کنید - خنده دار باشد یا نه بازی سازی هم هنر هست اما در کشور هایی ارزش دارد و در جاهای کم ارزش تر و بی ارزش .....


متشکرم
 

Sir William

کاربر سایت
Mar 27, 2012
92
نام
کمال
راستش خیلی وقته که فکر ساخت چنتا بازی به ذهنم رسیده! مثلا:

یک Survival Horror به اسم Hallucination که داستان یک فرد افسرده هست که دچار توهم شدید میشه و به دلیل بیماریش چیزهایی رو کشف میکنه و پا به دنیا های دیگه میذاره و در مرز بین حقیقت و واقعیت گم میشه...

یا بازم یک Survival Horror دیگه که در اواخر قرون وسطی اتفاق میفته و به دلیل اتمسفر تاریکش احتمالا ترسناک باشه:d

این یکی خیلی مسخره اس میدونم:d

داستان یک جوان که وقتی به هوش میاد خودشو توی یک دشت وسیع میبینه (شب) و کمی جلوتر که میره خانواده اش به همراه چند مرد دیگه توی ماشین قتل عام شدن...پسر جلوتر که میره خسته میشه ولی یک دوچرخه پیدا میکنه و

به راهش ادامه میده تا فرار کنه.ساعتها بعد کیلومتر ها جلوتر میره وارد یک کلبه میشه.توی کلبه انواع اقسام ساعت هست ولی همشون وایسادن! پسر کم کم متوجه میشه که در این منطقه هرگز صبح نمیاد و دائما شب هست...

کلا تو فاز Survival Horror هستم من:d
 

Ƥ.s.Y.c.H.o

Hala Madrid ...y nada más
کاربر فعال
Apr 5, 2012
7,352
نام
Matthew
راستش خیلی وقته که فکر ساخت چنتا بازی به ذهنم رسیده! مثلا:

یک Survival Horror به اسم Hallucination که داستان یک فرد افسرده هست که دچار توهم شدید میشه و به دلیل بیماریش چیزهایی رو کشف میکنه و پا به دنیا های دیگه میذاره و در مرز بین حقیقت و واقعیت گم میشه...

داداش Alane Wake رو بازی کردی ( غیر از قسمت قرمز رنگ ):d

من رو یاد اون انداختی خیلی شبیهش هست


داستان یک جوان که وقتی به هوش میاد خودشو توی یک دشت وسیع میبینه (شب) و کمی جلوتر که میره خانواده اش به همراه چند مرد دیگه توی ماشین قتل عام شدن...پسر جلوتر که میره خسته میشه ولی یک دوچرخه پیدا میکنه و

به راهش ادامه میده تا فرار کنه.ساعتها بعد کیلومتر ها جلوتر میره وارد یک کلبه میشه.توی کلبه انواع اقسام ساعت هست ولی همشون وایسادن! پسر کم کم متوجه میشه که در این منطقه هرگز صبح نمیاد و دائما شب هست...

کلا تو فاز Survival Horror هستم من:d

موفق باشی توی داستان و موضعت


ممنون
 

Arman12h

کاربر سایت
Oct 25, 2012
144
نام
Arman
1- نام بازی خود را چه می گذارید ؟

جنگ تحميلي (ايران vs كل دنيا)


2- سبک بازیتان را چه می گذارید ؟

اكشن اول شخص سوم شخص ريسينگ آركيد استراتژيكي سينمايي


3 - می توانید بخشی از داستان و شخصیت ها و یا کارهای کلی که در نظر دارید را نیز بنویسید
كاراكتر : شهيد حسين فهميده عراقي 2 - سيد محمود فهميده نژاد

محل بازي : افغانستان

سال وقوع داستان : 2189 ميلادي
 

Sir William

کاربر سایت
Mar 27, 2012
92
نام
کمال
داداش Alane Wake رو بازی کردی ( غیر از قسمت قرمز رنگ ):d

من رو یاد اون انداختی خیلی شبیهش هست




موفق باشی توی داستان و موضعت


ممنون
آره راست میگی داستانش خیلی شبیهش میشه:d

ولی راستشو بخوای چیزی که توی ذهن من هست اصلا شبیه الن ویک نیست.کلا اتمسفرش یه جور دیگس:d
 

GT5

کاربر سایت
Nov 4, 2010
821
نام
امين
حقیقت اینه که اگه بخوای یه کار بزرگ بسازی،اصلا و ابدا کار یک یا دو نفر نیست حداقل به 20 نفر نیاز هست...
یکی رو میخواد که به برنامه نویسی وارد باشه،یکی توی داستان نویسی و جلوه های تصویری،کار با موتور گرافیکی،موزیسین و... فکر همه اینا رو باید کرد
خیلی وقت پیش فکر میکردم که میشه یک نفری یه پروژه بزرگ رو جلو برد ولی اشتباه میکردم
برای همین با توجه به این که به داستان نویسی علاقه دارم ترجیه دادم اگه قراره افتخار ساخت یه بازی رو با افراد دبگه داشته باشم،قسمت داستانویسی به عهده من باشه
اگه قرار بود من بازی رو بسازم اسمش رو حفره میزاشتم
سبک بازی هم احتمالا RPG میبود
داستانش هم در سرزمین خیالی اتفاق می افتاد،منظورم اینه که توی کشور خاصی اتفاق نمی افتاد ولی توی یه سرزمین به نام هیما(Hima) اتفاق می افتاد توی دوره زمانی که هنوز جوامع اینقد صنعتی نشده بودند...
یه پسر جوان که مادرش مرده و با پدرش زندگی میکنه ویه دوست هم داره که یه سال ازش کوچیک تره...
توی سرزمین هیما که به دو بخش هیمای جنوبی و هیمای شمالی تقسیم میشه خیلی وقته که جنگی درگرفته و عامل جنگ هم پادشاه هیمای شمالی هست...
به خاطر همین هیمای جنوبی با فقر و مشکلات زیادی دست و پنجه گرم میکنه،متاسفانه پادشاه هیمای جنوبی خیلی پیر شده و صلاحیت رهبری مردم رو نداره،ولی حاظر نیست این رو قبول کنه
پدر این پسر جوان یکی از مخالفان پادشاه هستن ولی خود پسره بین پادشاه و پدرش گیر کرده(نمیدونه کدوم راست میگن)
این خلاصه ای بود از وضعیت جهان واقعی!(که پیچیدگی و سوپرایزهای خاص خودش رو داره)
سالهاس افسانه ای بین مردم هیمای جنوبی پیجیده که مردی قدرتمند پشت کوهی به نام(...)زندگی میکنه که قدرت رهبری بالایی داره و لیاقت پادشاه شدن رو داره اما هرکس رفته بود پشت کوه دیگه برنگشته بود!
پسر جوان یه روز از خونه بیرون میره و وقتی برمیگرده میبینه که پدرش کشته شده،تحقیق میکنه میبینه پادشاه پدرش رو کشته به خاطر این که پدرش درحال جمع آوری گروهی بوده که برضد پادشاه بودن...
خلاصه این که پسرجوان تصمیم میگیره که با پادشاه وارد جنگ بشه ولی با کدوم سپاه؟
تصمیم میگیره بره گروهی رو که پدرش جمع کرده بوده پیدا کنه ولی فقط 20 نفر از اونا رو پیدا میکنه،ولی این تعداد از نفرات کم بودن
تصمیم میگیره بره سراغ افسانه ها.. و اون مرد پشت کوه رو پیدا کنه
توی راه اون 20 نفر بهش خیانت میکنن و فرار میکنن ولی دوستش همراهش میمونه...
بعد از که به پشت کوه میره میبینه که....
یه سوپرایز بزرگ...
داستان به تخیل کشیده میشه و...
نمیتونم باقیش رو بگم
ولی مثلا بارون باید توی بازی باشه،همین طور برف
تمام فصل ها باید توی بازی باشه
داستان بازی چند شمارست
توی بازی سوپرایز های بزرگی وجود داره که آدمو گیج میکنه
اصلا گیج کردن مخاطب و لایه های پنهان داستان توی بازی زیاد هست
مخاطب بین دنیای توهم و واقعیت نگه داشته میشه
توی بازی انتخاب هایی باید بکنی که ممکنه توی داستان تاثیر داشته باشه
گاهی وقتا باید بین نجات دونفر یک نفر رو انتخاب کنی
جمله فلسفی توی بازی زیاد هست
بازی ممکنه به بعضی فلسفه ها طعنه بزنه
خود شخصیت بازی فردی مرموزه و زیاد حرف نمیزنه ولی دوستش نقطه مقابلشه
امیدوارم روزی عملی بشه...
 

GT5

کاربر سایت
Nov 4, 2010
821
نام
امين
شاید داستانی رو که گفتم تبدیل به رمان بکنم:d
فقط هم با سونی و اکتی قرارداد میبندم:d
ولی رمان خیلی سخته که بتونی حس رو منتقل کنی:(
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر