اینجارو خوب اومدی، دقیقا وقتی تفکرات گوناگون به شکل داینامیک و ازاد در یک جامعه وجود داشته باشند، نتیجتا موجب رشد داینامیک و پیشرفت جامعه و تمیز بین خیر و شر هم میشند، تا اینجاش عالیه،
اما
اشکال زمانی به وجود میاد که همین ازادی عمل و بیان صد درصدی، (ممکن هست) به مرور تفکرات و اندیشه های ضد ازادی، ضد انسان، و ضد زندگی پدید بیاره، برای مثال، ممکنه اول کار پیش خودت بگی "خب، اشکالی نداره که، 2 تا استودیو میان بازی در ستایش دیدگاه های ای اِی میسازند، اما از اون ور 2 4 60 700 بازی هم میان تفکرات مقابل و انسانی و متمدنانه رو تبلیغ میکنند، و این نه تنها برتری کمی نسبت به اون محتوای منفی داره، بلکه به دلیل حمایت های پنهان و اشکار در جامعه باعث فراگیری بیشترش هم میشه و در نتیجه مشکل خاصی به وجود نمیاد"
خب تا اینجاش خیلی باحال و انتزاعی و خوشگل و مترقی هست (این چپ و چول های نابغه کاری کردن واژه "مترقی" رو میشنوم سریع یاد اموجی حالت تهوع سبز رنگ میفتم
)
اما مشکل زمانی پدید میاد که 4 تا بچه مدرسه ای تحت همین محتوا ها، تحت تاثیر همینا، برند و کشتار مدرسه ای راه بندازند، مشکل زمانی پدید میاد که یک عده تحت همین محتواها، فرقه های تروریستی تشکیل بدن و بخوان اون داینامیک های انتزاعی رو به مرحله عمل و واقعیت برسونند، گی بار هارو به خون بکشند، فولان گروه مذهبی رو سلاخی کنند، بچه رو تو فر بپزند و سرش رو قطع کنند و و و ... حالا نظر شخصی من اینه که با شما موافقم باید "ازادی بیان" صد درصدی در جامعه وجود داشته باشه، اما، این نباید بی چون وچرا باشه و تا زمانی که در حد "بیان" باقی مونده میتونه ازاد باشه، و اگر اپسیلون این بیان، در جنبه منفیش، به "عمل" تبدیل شد، به شخصه معتقدم باید با بولدوزر از رو عاملینش رد شد ( منظورم این هست که در این حالت باید محدودیت های جدی صرفا برای همین گروه های خاص، ایجاد شه، و در شرایط خاص ب صورت قانونی باهاشون برخورد شه، این اتفاقی هست که همین الانم تو خیلی از کشور ها رخ میده و داینامیکشون همینه)
وگرنه در کل نظر شما بسیار متینه، ما خودمون اصن قربانی همین هستیم، سیستم قبلی به درستی، تشخیص میداد که مثلا اندیشه های سنتی/تروریستی موجب اخلال در نظم جامعه و حتی سقوط اون میشه، تشخیص درستی هم بود، اما چطور باهاش برخورد کردند؟ با خفه کردن و از بین بردن داینامیک جامعه، و اجرا کردن از "بالای" قوانین مثبت و مفید برای جامعه، نتیجه چی شد؟ جامعه این "حقنه" فرهنگ مثبت از بالا رو نپذیرفت، و فرش قرمز برای 4 تا تروریست و ماکیاول و بزهکار و بیسواد و احمق و خنگ و جانی، پهن کرد، نتیجه اش چی شد؟ چون داینامیک از بین رفته بود، نیروهای شر اندیشه هاشون تبدیل به "عمل" شد و جامعه متمدن رو اسقاط و هژمونی خودشون رو اثبات کردند، و خب سیستم قبلی هم دقیقا وقتی باید بر اساس شرایط، همچنان بر اساس حقنه کردن و اجبار، جامعه رو پاکسازی میکرد، در اشتباه ترین زمان تن به مدیریت "داینامیک" داد و اجازه داد همه چی ازادانه در جامعه رشد پیدا کنه تا جامعه خودش تشخیص درست و غلط رو بده،
نتیجه نهایی هم شد سقوط یک سیستم و کشور پیشرفته و ازاد و از بین رفتن یک تمدن، و روی کار اومدن کثافت ترین سیستم قرن های اخیر، پس، به نظرم، استدلال شما درسته، ازادی بیان صد درصدی برای رشد سالم یک جامعه حیاتی هست، و اجبار و حقنه کردن تفکر درست از بالا، نهایتا باعث نپذیرفته شدن اون تفکر درست میشه و دقیقا نتیجه عکس میده، یعنی فضایی پدید میاره که همون چیزی که ممنوع کردی، تبدیل میشه به عرف جامعه،
پس، به نظرم ممنوعیت، و محدودیت، صرفا باید زمانی اجرا بشه که ازادی، از "بیان" فراتر رفته و تبدیل به "عمل" شده و نباید پیشاپیش چیزی ممنوع باشه، اینطوری شما(دولت دموکراتیک) حقانیت کافی برای محدویت 100 درصدی اجرا کردن در مورد اون "عمل" رو داری، چون قبلش ازادی دادی، اما اگر از اول ممنوعیت قرار بدی، مثل سیستم قبلی، موجب پذیرش جامعه قرار نمیگیره و به (دولت) هم حقانیت عمومی برای با بولدوزر رد شدن از رو "عاملین شر" رو هم نمیده، یعنی روندی که باید جامعه رو با "اجبار" سالم نگه میداشت، خودش در نهایت باعث سقوط جامعه میشه... بر عکسش رو در جوامع دموکراتیک میبینیم که هرچند ایرادات فراوان وجود داره، باگ وجود داره، اما در نهایت جامعه توسط همونا که براشون محدودیت قرار دادی، فتح نمیشه...