شخصیت Wheatley علاوه بر لهجه و حرکات و ... , یه کارهایی میکرد که آدم اشکش در می اومد از خنده !
اونجایی که بعد از یه مدت می بینیمش و با کلی غرور و افتخار میگه برات معما طراحی کردم , ولی معماش در حد یه چیز مهدکودکی هست !
یا اون قسمتی که معماها و پازل های GlaDOS رو دزدیده و به نام خودش زده !
یه جایی هم بود که میخواست راهنمایی کنه و نمیدونست با این کار براش مشکل پیش میاد !
از همه جالب تر اون قسمت های آخر بود ! وقتی میگه میخوام بکشمت و بعد پورتال میزنیم در میریم , کلی التماس میکنه که برگرد ! منم همین طوری برگشتم بعد دیدم خوشحال شد گفت فکر نمیکردم برگردی و آمادگی ندارم !
بعد هم کلی چیزای وسوسه آمیز (از اینکه پدر مادرت اون پایین هستن تا اینکه اونجا دوست پسر گیر میاری !!!) گفت
آخر پریدم که ببینم واکنشش چیه , یه اچیومنت مُفتی گرفتم !
پایان بازی فوق العاده بود !!! از پورتال زدن به ماه که ایده فجیعی بود تا اون Core ها (اون Core فضا دوست !!!
) و قسمتی که از آسانسور بالا میریم و برامون آواز میخونن ! از یه طرف داشتم کف میکردم از این همه خلاقیت و زیبایی , از یه طرف هم میخواستم گریه کنم ! خیلی تآثیرگذار بود !