- Jan 25, 2018
- 6,600
- نام
- Albiceleste
جهان رزیدنت اویل پر از شخصیت های جالب ، تاریخچه ای غنی و البته هیولاهایی عجیب و غریب است. اما در لایه های زیرین این دنیا ، توطئه هایی شیطانی و شرورانه همیشه در جریان هستند.رزیدنت اویل دنیایی غنی دارد ، از شخصیت های شرور و تاریخ کهنش تا داستانی بسیار درگیرکننده و جذاب.
درمیان این همه قصه گویی و هرج و مرج ، بعضی اهداف شیطانی کاراکترهای منفی از همه بیشتر به چشم می خورد و تاریک بودن اتمسفر بازی را به رخ می کشد. شاید کسانی که زیاد به داستان بازی اهمیت نمی دهند با این دسته از موارد نیز آشنایی نداشته باشند ، اما اگر داستان بازی را دوست داشته باشید و برای دنبال کردن ادامهی بازی آرام و قرار نداشته باشید مطمئنا شاهد اعمال شرورانه و آزمایش های شیطانی زیادی در کل فرانچایز بوده اید.
آمربلا در سال 1980 شکارچی را آفرید تا سلاحی باشد برای نابود کردن نسل بشر از روی زمین.سلاحی بیولوژیکی که می توانست بازماندگان و کسانی که از تی-ویروس جان سالم به در برده بودند را در یک آن قلع و قمع کند. در واقع شکارچی ها انواع مختلفی داشتند.
همه در یک اصل با یکدیگر در اشتراک بودند و آن نیز این بود که همگی بازیچه ی دست آمبرلا بودند تا بتواند با استفاده از خوی وحشی گری آنان به سلاح بیولوژیکی خود دست پیدا کند. پس از شیوع تی-ویروس،آمبرلا فهمید که حدود ده درصد از مردم زمین به این ویروس ایمن هستند و نمی توان آنها را با ویروس نابود کرد. پس کمپانی تصمیم گرفت شکارچی ها را وارد میدان کند تا همان ده درصد باقی مانده را نیز قتل عام کند. پروژه ی ساخت شکارچی با همین هدف بود،هدف نابود کردن بازماندگان نسل بشر.
آزول اسپنسر که از موسسان کمپانی آمبرلا بود، با نظریات نژادپرستانه ی خود میخواست انسان را به سعادت او راهنمایی کند.اما آلبرت وسکر پا را از این نیز فراتر گذاشت.هدف وسکر از ایجاد اوروبوروس در دو چیز خلاصه میشد، او میخواست با ساخت این ویروس تمام انسان های ضعیف و سست را از روی زمین پاک کند. همین کار باعث میشد تنها کسانی که به اندازه کافی قوی هستند زنده بمانند و بدین گونه آرمان های وسکر به سرانجام می رسید.
او میخواست با اوروبوروس ، ژن برتر را حاکم زمین کند و با قدرت فیزیکی و روانی زیادی که این موجودات برتر داشتند بر زمین حکمرانی کند. در اصل وسکر به دنبال این بود که با نابود کردن جمع کثیری از انسان های روی زمین ابرانسان را روی کار بنشاند تا بتوانند با همدیگر به ادامه ی فعالیت های انسان ضعیف بپردازند و در فضایی ایده آل زندگی کنند.
هواداران رزیدنت اویل باید انگل لاس پلاگاس را به یاد داشته باشند.انگلی که هم در رزیدنت اویل 5 و هم در رزیدنت اویل 4 به آلوده کردن انسان ها منجر شد. اما شاید ندانید که انگل اصلی لاس پلاگاس که در رزیدنت اویل 4 شاهد آن بودیم ، با نسخه ی بعدی آن که در رزیدنت اویل 5 پیشرفته تر از قبل شده بود ، تفاوت هایی دارد.در وهله ی اول باید دانست که لاس پلاگاس باعث میشد افراد عادی که آلوده می شدند مطیع یک رهبر یا حاکم باشند و از دستورات او پیروی کنند.
Tricell در RE5 نوع پیشرفتهتری از Las Plagas خلق کرده بود که بدن میزبانی که بهش مبتلا شده رو بر خلاف خواستهی میزبان ، تحت کنترل می گرفته است ، اما در RE4 نسخهی اصلی این انگلها کاری میکردند که میزبان با خواستهی خودش مطیع بشود و تحت کنترل قرار بگیرد.
یکی از راه هایی که آزموند سدلر و رامون سالازار توانستند مردم روستای خود را متقاعد به قبول لاس پلاگاس و کنار آمدن با آن بکنند،استفاده ابزاری از دین بود. آنها توانستند از طریق کشیش روستا،بیتورس مندز به مردم القا بکنند که باید در روز خاصی پس از مراسم به کلیسا بروند تا غسل تعمید شده و از شر و هر آنچه گزنده بود نجات پیدا کنند.بدین ترتیب مندز و ما فوقانش توانستند مردم را در لاس پلاگاس غسل دهند و آنان را به یوغ اسارت خود درآورند.
الکس وسکر نیز همانند آلبرت وسکر تحت تاثیر عقاید آزول اسپنسر که نژاد برتر را می ستود قرار گرفت و سعی بر پاک سازی افراد ضعیف از روی زمین داشت. او اما از ساخته ی دست خودش استفاده کرد: تی-فوبوس.
نام این پروژه با هدفی که داشت یکسان بود،فوبوس نام خدای ترس و وحشت در یونان باستان است، و ویروس نیز میتوانست مردم را به موجوداتی وحشتناک تبدیل کند.اما الکس به این مقدار راضی نبود.او میخواست فعالیت خود را در ابعادی گسترده تر ادامه دهد.بدین جهت او عازم جزیره ای به نام سوشستووانیک شد و در رزیدنت اویل:رولیشن 2 شاهد آزمایش های وسکر بودیم که میخواست نژاد برتر و ابر انسان را بسازد تا به هدف شوم خود و پیشینیانش برسد.
انسان هایی که قرار بود مورد آزمایش قرار بگیرند به جزیره آورده شدند و وسکر نمونه های فوبوس را که چیزی شبیه به تی-ویروس بود به بدن نمونه های آزمایشی تزریق کرد.این ویروس رابطه ی مستقیمی با شدت ترس و وحشت داشت.به این شکل که اگر شخص آلوده به سطح مورد نظری از استرس و وحشت میرسید ناخودآگاه تبدیل به هیولایی میشد که هیچکس جلودارش نبود و نمیشد او را به حالت اولیه برگرداند.
اگر میزبان بدون تحمل ترس و وحشت خیلی زیاد ، قادر به انجام کار در شرایطی که همراه با اضطراب و تنش و استرس زیاد است باشد ، ویروس به آنها آسیبی نمی زند و باعث تغیییرات و جهش در آنها نمی شود.این موضوع آنها را به طور بالقوه به عنوان میزبانی شایسته برای انجام تحقیقات بیشتر معرفی می کند تا آنها را تبدیل به میزبان هایی برای عفونت های ویروسی قوی تر کند ، مانند ادامه تحقیقات Uroboros الکس وسکر و یا چشم انداز تحقیقاتی eugenics ازول اسپنسر. از جمله موارد مشکل ساز ویروس هایی مانند Uroboros این است که آنها در طی فرایند تبدیل ، میزبان های زیادی را نابود میکنند و همین امر باعث می شود افراد بسیار کمی بتوانند از فرایند تبدیل با موفقیت عبور کنند.
هدف از ساخت فوبوس را میتوان انتخاب قویترین موجودات دانست. وسکر با این آزمایش میخواست پی ببرد که چه کسانی تاب تحمل فوبوس را دارند و شکست نمیخوردند.کسانی که شکست میخوردند ، خب تبدیل به هیولایی بی ارزش میشدند و تا آخرعمرنیز درمانی برای آنان وجود نداشت، اما کسانی که مقاومت میکردند از دید وسکر همان نژاد برتر بودند که باید بر زمین حکم میراندند.
راکون سیتی نیز همانند جزیره ی سوشستووانیک تبدیل شد به محل آزمایش هیولاها و زامبی های وشحت آور.اما این بار نوبت آمبرلا و آلبرت وسکر بود که شهر قرنطینه شده را تبدیل به میدان بازی خود بکنند.آمربلا ، زینوویو را به راکون سیتی فرستاد تا نظارتی بر آزمایش های درحال انجام داشته باشد،که البته نماینده ی آمبرلا دست خالی برنگشت.او توانست تیرنت را پیدا کند،موجودی که بی مهابا میکشت و هرچه جلویش را میگرفت محکوم به نابودی بود.
در اصل آمبرلا به دنبال تخریب راکون سیتی و تبدیل شهر به منطقهای آزمایشی نبود. آنها تنها میخواستند برخی سباحهای بیولوژیکی را امتحان کرده و دست از سر شهر بردارند، میتوان گفت تبدیل شدن رامون سیتی به یک آزمایشگاه، تقریبا امری تصادفی بود، اما پس از شدت گرفتن مشکلات و افزایش تعدادهیولاها، آمبرلا نیز تصمیم گرفت که از این شهر به عنوان منطقهی آزمایشی خود استفاده کند که اوج این آزمایشها به وجود آوردن نمسیس بود.
در اصل بسیاری از مردم راکون سیتی به دلیل پخش اتفاقی تی-ویروس در فاضلابهای شهر تبدیل به زامبی شدند.بقیهی موجودات مثل حیوانات و حشرات نیز به همین خاطر تغییر شکل دادند و گرفتار آزمایش هولناک آمبرلا شدند.
تبدیل موجودات زنده به سلاحهای بیولوژیک و استفاده از آنها دلیل اصلی ترس مردم است، اما رزیدنت اویل پا را فراتر گذاشته و شکافهای بیشتری در این حربه ایجاد میکند. آمبرلا سود و منفعت خود را در آشوب و هرج و مرجی میبیند که توسط آزمایشات بیولوژیک خود روی مردم اجرا کرده و همین تفکر و علاقه به تبدیل کردن مردم به موجودات غیرعادی، فرصتهای بسیاری برای روایت داستانهای مختلف و متنوع آماده میکند.
به هرحال لیکرها و شکارچیها و تیرنتها توسط آمبرلا طراحی و ساخته شده بودند تا قدرت و توانایی آنها در شرایطی مشابه راکون سیتی امتحان شود، که با نظارت نیکولای زینوویو این موجودات به اهداف مورد نظر شرکت میرسیدند و کاملا توسط آمبرلا تحت کنترل بودند تا بتوانند به حداکثر قدرت آنها به عنوان سلاحهای بیولوژیکی پی ببرند.
آمبرلا حتی پا را از این هم فراتر گذاشت. در رزیدنت اویل 3 و رزیدنت اویل 2 آنها گروهی از سربازان مسلح را تحت پوشش کمک به مردم راکون سیتی به داخل شهر فرستادند، اما در واقع نیت اصلی آمبرلا این بود که قدرت موجودات بیولوژیکی خود را در مقابل زبدهترین سربازان بیازماید و از موفق بودن آنها در مقابل سلاحهای انسانی اطمینان یابد.آزمایشها و تحقیقات کشنده و خطرناک در سری رزیدنت اویل بسیار زیاد هستند. اما مواردی که در این مقاله به آنها پرداخته شد، مطمئنا بدترین این آزمایشها بودند.
آخرین ویرایش: