Multi Platform Black Myth: Wukong

سازنده
Game Science
تاریخ انتشار
2024
ناشر
Game Science Interactive Technology
پلتفرم‌ها
  1. PC
  2. PlayStation 5
  3. Xbox Series X|S
Ef12XT_U4AEVxgc.jpg
بازی Black Myth: Wu Kong معرفی شد. عنوانی بر اساس دنیای معروف میمون شاه و Journey To The West که توسط استودیوی چینی Game Science در دست ساخت هست. ژانر بازی Action RPG بوده و به صورت تک نفره دنبال میشود. این عنوان توسط موتور گرافیکی UE4 در حال ساخت بوده و برای کنسول ها و PC عرضه خواهد شد. هنوز تاریخ عرضه ای برای این عنوان در نظر گرفته نشده است.

آخرین اطلاعات از بازی:

◾ بازی در سبک سولزلایک و ساختاری نیمه‌ اوپن‌ورلد دارد
◾ سلاح اصلی بازی Golden Cudgel Staff است
◾ بازی سه حالت کمبت دارد:
Smash/Pillar/Thrust
◾ امکان ترکیب حرکات Light و Heavy Attack برای Combo زدن وجود دارد
◾ بازی دارای جادو و Spell است
◾ امکان تبدیل شدن به حیوان‌هایی همچون گرگ و ... وجود دارد
◾ ماموریت‌های فرعی شما را به سوی موجودات جدید و باس های مخفی میرساند
◾ ممکن است عنوان Black Myth Wukong دارای خریدهای درون‌ برنامه‌ای باشد!
◾ این عنوان در تابستان 2024 برای کنسول های نسل نهم و PC منتشر خواهد شد


🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
صفحه استیم بازی فعال شد
LINK

تصاویر گرفته شده از دمو
IMG_20230820_153840_760.jpg IMG_20230820_153839_924.jpg
IMG_20230820_153840_022.jpg IMG_20230820_153840_443.jpg
 
آخرین ویرایش:
يه سرى دشمن و اينا هم هست احتمال داره ميس كنى اصلا ناراحت نباش :D
نمی‌ذارم از دستم در برن! :دی انقدر گوشه و کنار محیط‌ها رو می‌گردم که بعضی وقت‌ها به یه جاهایی می‌رسم که خود سازنده‌های بازی هم ندیدن و کلاً گرافیک برای اون بخش‌ها تعریف نشده! :-" برای همین برام عجیبه که چطوری اسبه جا موند! :|
 
  • Smile
Reactions: uriel and AM!R
نمی‌ذارم از دستم در برن! :دی انقدر گوشه و کنار محیط‌ها رو می‌گردم که بعضی وقت‌ها به یه جاهایی می‌رسم که خود سازنده‌های بازی هم ندیدن و کلاً گرافیک برای اون بخش‌ها تعریف نشده! :-" برای همین برام عجیبه که چطوری اسبه جا موند! :|

يه فايت داره كه خيلى امكان ميس شدن داره توى يه منطقه مخفى :D
 
  • Like
Reactions: Dinosaur
اواسط فصل ششم هستم و احتمالاً به زودی تموم بشه و پست می‌دم. :دی
کل بازی یه طرف و اون ملخ عظیم‌الجثه (ژنرال نمی‌دونم چی) یه طرف! لامصب یه دفعه از ناکجاآباد افتاد روم و دچار شوک بدی شدم! :دی
این باس‌های متفاوت بازی هم خیلی جالب هستن. از باس فصل سوم که یه دفعه وارد فضاهای عجیبی می‌شد و یه جورایی می‌شه گفت خودش یه مرحله بود، تا باس فصل چهارم که اولش با یه حالت سینمایی خفنی شروع می‌شد و انگار وسط یه کاتسین جذاب بودیم. کلاً این مدل خلاقیت‌های بازی توی بخش‌های مختلف رو خیلی دوست دارم.

خب بیا فعلا ترجمه اون اهنگ عاشقانه چینی و انیمیشن اخر فصل 4 بین ژواباجی و گائوگیلان رو ببین

بازیو که تموم کردی برداشت های خودت رو هم از انیمیشنهای اخر هر چپتر بگو
مثلا اونجا با جینچانزو استاد ووکانگ موافق بودی یا با بلک بیر در مورد شرور بودن ذات انسان

در مورد داستان برادری بول کینگ و ووکانگ هم نظرت رو بگو، به نظرم خفن ترین قصه رفاقت توی گیمهاست، واقعا بسیارررر عمیق و ناراحت کننده بود

و فکر کنم 1-2 روزی درگیر باس اخر پایان اصلی باشی :D
 
دوستان من بازیو تازه گذاستم دانلود بشه و بعد ده گیک دانلود که ready to play شد رفتم داخل بازی
یه مشکلی که بهش بر خوردم اینه که تو کاتسین ها درخت های بازی لود نشدن و یک سری هاشون مربع مربع هستش میخواستم بیبینم واسه اینکه که کامل دانلود نشده ؟ چون واکترو هتش رو دیدم ایتجوری نبود یه مشکل دیگه تو کاتسینا هم اینه که علاوه بر افت فریم شدید سمت راس تصویر یک سری خطوط سفید میاد و میره
من کنسولم دو روز پیش برق رفت وقتی تو رست مود بود میخوام بدونم واسه اونه یا اینکه چون کامل دانلود نشده اینجوریه
چون بازی های دیگه درست کار میکردن
 
دوستان من بازیو تازه گذاستم دانلود بشه و بعد ده گیک دانلود که ready to play شد رفتم داخل بازی
یه مشکلی که بهش بر خوردم اینه که تو کاتسین ها درخت های بازی لود نشدن و یک سری هاشون مربع مربع هستش میخواستم بیبینم واسه اینکه که کامل دانلود نشده ؟ چون واکترو هتش رو دیدم ایتجوری نبود یه مشکل دیگه تو کاتسینا هم اینه که علاوه بر افت فریم شدید سمت راس تصویر یک سری خطوط سفید میاد و میره
من کنسولم دو روز پیش برق رفت وقتی تو رست مود بود میخوام بدونم واسه اونه یا اینکه چون کامل دانلود نشده اینجوریه
چون بازی های دیگه درست کار میکردن

فکر نمیکنم ربطی به برق رفتگی داشته باشه
بهتره بزاری بازی کامل دانلود شه و احتمالا مشکل برطرف میشه
 
  • Like
Reactions: Darkness Group
دوستان من بازیو تازه گذاستم دانلود بشه و بعد ده گیک دانلود که ready to play شد رفتم داخل بازی
یه مشکلی که بهش بر خوردم اینه که تو کاتسین ها درخت های بازی لود نشدن و یک سری هاشون مربع مربع هستش میخواستم بیبینم واسه اینکه که کامل دانلود نشده ؟ چون واکترو هتش رو دیدم ایتجوری نبود یه مشکل دیگه تو کاتسینا هم اینه که علاوه بر افت فریم شدید سمت راس تصویر یک سری خطوط سفید میاد و میره
من کنسولم دو روز پیش برق رفت وقتی تو رست مود بود میخوام بدونم واسه اونه یا اینکه چون کامل دانلود نشده اینجوریه
چون بازی های دیگه درست کار میکردن
عکس میتونی بفرستی از اون خطوط سفید
 
بالاخره بازی رو تموم کردم و واقعاً چه کرده Game Science! اگه یه استودیوی با سابقه با کلی پروژه رنگارنگ بود هم می‌گفتم Black Myth: Wukong رو عالی ساختن، چه برسه به اینکه در نظر بگیریم اینا تازه ۱۰ سال پیش تأسیس شدن و همچین چیزی تحویل دادن.
واقعاً از بازی لذت بردم. گیم‌پلی در حد خیلی خوبی بود و هم سیستم مبارزات و هم پری کردن به شدت جذاب از آب در اومدن. تعداد قابلیت‌ها و ابزار مختلف برای مبارزه هم به طرز عجیبی زیاد بود و حتی می‌تونم بگم از نظر زیاد بودن، اعصابم خرد شد و حیف بود که وسط این همه ناترازی که داریم، ۶۰ مدل روح کمکی برای بازی طراحی کنن! :دی
با اینکه همچین تنوعی واقعاً عالیه، ولی به نظرم یه ایرادی داشت و اون هم عدم تعادل بود. یعنی من تقریباً کل بازی رو با Wandering Wight جلو رفتم و حالت تغییر شکل رو هم همون اولین مورد (آتیشیه) گذاشتم و نیازی به تغییر اینا احساس نمی‌کردم. به نظرم می‌شد یه جوری این موارد رو طراحی کنن که بازیکن مجبور بشه سراغ چیزهای جدیدتری بره، نه اینکه همون اولین مواردی که به دست میاره، تا آخر بازی هم جواب بدن. ولی حتماً در آینده که یه دور دیگه بازی کنم، بقیه موارد رو هم امتحان می‌کنم. :دی
از نظر درجه سختی، برای من خیلی پایین‌تر از سولزبورن‌ها بود و البته مشخص هم هست که سازنده‌های بازی قصد نداشتن سراغ اون مدل سختی برن. وگرنه توانایی‌ش رو داشتن که چالش‌های خیلی خفنی برای بازیکن ترتیب بدن، اون هم به شکل منطقی و حساب‌شده، نه از این سختی‌های مسخره. به جز ۳،۴ تا باس، بقیه زیاد مشکلی برام پیش نیاوردن (یکی دو تا از Loongها و اون ببر پهلوونه که توی استخر خون بود و یه باس آتیشی مخوف به نام Bishui Golden-Eyed Beast). ولی امان از جناب Erlang که عزت و آبرو برام نذاشت! :دی لامصب خیلی فجیع بود و فکر کنم در مجموع دو ساعتی درگیرش بودم و تنها باسی بود که به خاطرش سراغ چند تا راهنما رفتم، ولی وضعیت بدتر شد! :-" یعنی مثل اون کلاغی شدم که می‌خواست راه رفتن کبک رو یاد بگیره و راه رفتن خودش رو هم فراموش کرد! :دی آخرش دیگه با کلی بدبختی و فلاکت تونستم کار رو تموم کنم و از اون مبارزاتی هست که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.
یکی از نقاط قوت و ضعف بازی به طور هم‌زمان، طراحی مراحل بود که بعضی جاها عالی بود و بعضی جاها هم مشکلاتی داشت و حس می‌کردم بیش از حد کِش میاد و پیچ در پیچ می‌شه. این از اون مواردی هست که مطمئنم توی نسخه بعدی خیلی بهتر می‌شه. از نظر گرافیکی و فنی هم حالت دوگانه‌ای داشت. روی 60fps، خیلی از بخش‌ها گرافیک محشری داشتن و از نظر هنری هم عالی، ولی بعضی جاها تکسچرها داغون می‌شد و فریم‌ریت هم توی بعضی نقاط روون نبود. البته زیاد اذیت نکرد و در حدی نبود که لذت بازی رو برام خراب کنه و اگه می‌دونستم این‌طوریه، زودتر سراغش می‌رفتم. تنها جایی که کنسول قشنگ به زانو در اومد و حس می‌کردم هر لحظه امکان انفجار وجود داره، همون باس آتیشی بود که کلی هم باهاش مشکل داشتم و مبارزه طولانی‌ای شده بود! لامصب بعضی وقت‌ها کل محیط رو تبدیل به مواد مذاب می‌کرد و فریم‌ریت به فنا می‌رفت و یه وضعیتی بود که دود از کنسول بلند شده بود! :دی
چه موسیقی‌هایی... :(( مخصوصاً جاهایی که با ویدیوهای غم‌انگیز ترکیب می‌شدن، روح و روان به فنا می‌رفت! و چه ویدیوهای محشری داشت بعد از هر فصل. از ویدیوی پندآموز اول که خیلی قشنگ بود و یه جور سورپرایز جالب برای افرادی مثل من محسوب می‌شد که از این ویدیوها بی‌خبر بودیم و بعدش ویدیوی دوم با حال و هوای کمدی سیاه که ترکیب عجیبی از تلخی و شیرینی داشت و بعدش توی خود بازی هم ماجراهایی در این زمینه داشتیم و ویدیوی سوم که ماجرای جالبی داشت و بنده متأسفانه با جناب ابرو زردک موافقم! :-" ویدیوی چهارم و داستان عشق ژو باجیه هم به شدت زیبا و در عین حال غمناک بود و ویدیوی پنجم و تراژدی بول‌کینگ بیچاره که باز هم غم و غصه رو بر سر ما آوار کرد و نشستم هی دیدمش و هی افسرده‌تر شدم. :(( آخرین ویدیو هم که خودش رسماً به اندازه یه کتاب محتوا داشت و واقعاً تماشایی بود و سکانس شام آخر ووکانگ و برادران و اونجایی که می‌گه دیگه بلند شین بریم کار رو تموم کنیم هم بنده رو خیلی احساساتی کرد. :(
در مجموع بازی از جهات مختلف برام تجربه محشری بود و این وسط چیزی که اصلاً پیش‌بینی نمی‌کردم، این میزان غرق شدن توی داستان بود و فکر می‌کردم نهایتش با گیم‌پلی خوب و طراحی‌های جالب موجودات حال می‌کنم و خلاص. نه اینکه تا این حد درگیر داستان بشم و مثلاً کاراکتری مثل Erlang برام تبدیل بشه به یکی از جالب‌ترین کاراکترهای این سال‌ها و عاشقش بشم.
واقعاً صبر و تحمل ندارم برای نسخه‌های بعدی و خیلی کارها می‌تونن بکنن:
ادامه ماجراهای میمون گرامی که به جای خود! دیگه با این قدرت‌هایی که پیدا کرده، چیزی جلودارش نیست و می‌تونه کلی اتفاقات حماسی و جالب رو تجربه کنه و این صحنه هم به نوعی تیزر قسمت بعد بود:

053221_25dsxczc.jpg


ولی خیلی دوست دارم ماجراهای ووکانگ اصلی رو هم توی یه بازی ببینیم و انقدر اتفاقات زیادی اونجا می‌افته که نمی‌دونم این ماجراها رو باید توی بسته الحاقی ارائه بدن یا فراتر از اون هست و خودش یه نسخه کامل می‌طلبه. از کلی مبارزه حماسی و داستان‌های مختلف که توی بازی هم اشاراتی بهشون شد، تا مثلاً این کاراکتر Nezha که تقریباً هیچی در موردش گفته نمی‌شه، ولی مشخصه که جزو قدرتمندترین کاراکترهای داستان هست. هم طراحی جالبی داره با یه حالت مغرور(!) و هم هر جا می‌خوان یه کاراکتر به شدت قوی رو منهدم کنن، ایشون رو می‌فرستن و سلاحش هم در حدی مرگباره که گردن چند ده متری بول‌کینگ رو قطع می‌کنه!

053221_2534234.jpg

یه تشکر اساسی هم بکنم از @amonre عزیز بابت پست‌هایی که در مورد بازی می‌زنه و ویدیوهای جذابی که ساخته. :دی
بعد از تموم کردن بازی، حتماً یه سری به این ویدیو بزنین و بعدش هم بخش‌های دوم و سوم. هم یه مروری روی قسمت‌های مختلف بازی می‌شه و هم نکات خیلی جالبی رو متوجه می‌شین که احتمالاً مثل من ازشون بی‌خبر بودین. :دی

 
بالاخره بازی رو تموم کردم و واقعاً چه کرده Game Science! اگه یه استودیوی با سابقه با کلی پروژه رنگارنگ بود هم می‌گفتم Black Myth: Wukong رو عالی ساختن، چه برسه به اینکه در نظر بگیریم اینا تازه ۱۰ سال پیش تأسیس شدن و همچین چیزی تحویل دادن.
واقعاً از بازی لذت بردم. گیم‌پلی در حد خیلی خوبی بود و هم سیستم مبارزات و هم پری کردن به شدت جذاب از آب در اومدن. تعداد قابلیت‌ها و ابزار مختلف برای مبارزه هم به طرز عجیبی زیاد بود و حتی می‌تونم بگم از نظر زیاد بودن، اعصابم خرد شد و حیف بود که وسط این همه ناترازی که داریم، ۶۰ مدل روح کمکی برای بازی طراحی کنن! :دی
با اینکه همچین تنوعی واقعاً عالیه، ولی به نظرم یه ایرادی داشت و اون هم عدم تعادل بود. یعنی من تقریباً کل بازی رو با Wandering Wight جلو رفتم و حالت تغییر شکل رو هم همون اولین مورد (آتیشیه) گذاشتم و نیازی به تغییر اینا احساس نمی‌کردم. به نظرم می‌شد یه جوری این موارد رو طراحی کنن که بازیکن مجبور بشه سراغ چیزهای جدیدتری بره، نه اینکه همون اولین مواردی که به دست میاره، تا آخر بازی هم جواب بدن. ولی حتماً در آینده که یه دور دیگه بازی کنم، بقیه موارد رو هم امتحان می‌کنم. :دی
از نظر درجه سختی، برای من خیلی پایین‌تر از سولزبورن‌ها بود و البته مشخص هم هست که سازنده‌های بازی قصد نداشتن سراغ اون مدل سختی برن. وگرنه توانایی‌ش رو داشتن که چالش‌های خیلی خفنی برای بازیکن ترتیب بدن، اون هم به شکل منطقی و حساب‌شده، نه از این سختی‌های مسخره. به جز ۳،۴ تا باس، بقیه زیاد مشکلی برام پیش نیاوردن (یکی دو تا از Loongها و اون ببر پهلوونه که توی استخر خون بود و یه باس آتیشی مخوف به نام Bishui Golden-Eyed Beast). ولی امان از جناب Erlang که عزت و آبرو برام نذاشت! :دی لامصب خیلی فجیع بود و فکر کنم در مجموع دو ساعتی درگیرش بودم و تنها باسی بود که به خاطرش سراغ چند تا راهنما رفتم، ولی وضعیت بدتر شد! :-" یعنی مثل اون کلاغی شدم که می‌خواست راه رفتن کبک رو یاد بگیره و راه رفتن خودش رو هم فراموش کرد! :دی آخرش دیگه با کلی بدبختی و فلاکت تونستم کار رو تموم کنم و از اون مبارزاتی هست که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.
یکی از نقاط قوت و ضعف بازی به طور هم‌زمان، طراحی مراحل بود که بعضی جاها عالی بود و بعضی جاها هم مشکلاتی داشت و حس می‌کردم بیش از حد کِش میاد و پیچ در پیچ می‌شه. این از اون مواردی هست که مطمئنم توی نسخه بعدی خیلی بهتر می‌شه. از نظر گرافیکی و فنی هم حالت دوگانه‌ای داشت. روی 60fps، خیلی از بخش‌ها گرافیک محشری داشتن و از نظر هنری هم عالی، ولی بعضی جاها تکسچرها داغون می‌شد و فریم‌ریت هم توی بعضی نقاط روون نبود. البته زیاد اذیت نکرد و در حدی نبود که لذت بازی رو برام خراب کنه و اگه می‌دونستم این‌طوریه، زودتر سراغش می‌رفتم. تنها جایی که کنسول قشنگ به زانو در اومد و حس می‌کردم هر لحظه امکان انفجار وجود داره، همون باس آتیشی بود که کلی هم باهاش مشکل داشتم و مبارزه طولانی‌ای شده بود! لامصب بعضی وقت‌ها کل محیط رو تبدیل به مواد مذاب می‌کرد و فریم‌ریت به فنا می‌رفت و یه وضعیتی بود که دود از کنسول بلند شده بود! :دی
چه موسیقی‌هایی... :(( مخصوصاً جاهایی که با ویدیوهای غم‌انگیز ترکیب می‌شدن، روح و روان به فنا می‌رفت! و چه ویدیوهای محشری داشت بعد از هر فصل. از ویدیوی پندآموز اول که خیلی قشنگ بود و یه جور سورپرایز جالب برای افرادی مثل من محسوب می‌شد که از این ویدیوها بی‌خبر بودیم و بعدش ویدیوی دوم با حال و هوای کمدی سیاه که ترکیب عجیبی از تلخی و شیرینی داشت و بعدش توی خود بازی هم ماجراهایی در این زمینه داشتیم و ویدیوی سوم که ماجرای جالبی داشت و بنده متأسفانه با جناب ابرو زردک موافقم! :-" ویدیوی چهارم و داستان عشق ژو باجیه هم به شدت زیبا و در عین حال غمناک بود و ویدیوی پنجم و تراژدی بول‌کینگ بیچاره که باز هم غم و غصه رو بر سر ما آوار کرد و نشستم هی دیدمش و هی افسرده‌تر شدم. :(( آخرین ویدیو هم که خودش رسماً به اندازه یه کتاب محتوا داشت و واقعاً تماشایی بود و سکانس شام آخر ووکانگ و برادران و اونجایی که می‌گه دیگه بلند شین بریم کار رو تموم کنیم هم بنده رو خیلی احساساتی کرد. :(
در مجموع بازی از جهات مختلف برام تجربه محشری بود و این وسط چیزی که اصلاً پیش‌بینی نمی‌کردم، این میزان غرق شدن توی داستان بود و فکر می‌کردم نهایتش با گیم‌پلی خوب و طراحی‌های جالب موجودات حال می‌کنم و خلاص. نه اینکه تا این حد درگیر داستان بشم و مثلاً کاراکتری مثل Erlang برام تبدیل بشه به یکی از جالب‌ترین کاراکترهای این سال‌ها و عاشقش بشم.
واقعاً صبر و تحمل ندارم برای نسخه‌های بعدی و خیلی کارها می‌تونن بکنن:
ادامه ماجراهای میمون گرامی که به جای خود! دیگه با این قدرت‌هایی که پیدا کرده، چیزی جلودارش نیست و می‌تونه کلی اتفاقات حماسی و جالب رو تجربه کنه و این صحنه هم به نوعی تیزر قسمت بعد بود:

053221_25dsxczc.jpg


ولی خیلی دوست دارم ماجراهای ووکانگ اصلی رو هم توی یه بازی ببینیم و انقدر اتفاقات زیادی اونجا می‌افته که نمی‌دونم این ماجراها رو باید توی بسته الحاقی ارائه بدن یا فراتر از اون هست و خودش یه نسخه کامل می‌طلبه. از کلی مبارزه حماسی و داستان‌های مختلف که توی بازی هم اشاراتی بهشون شد، تا مثلاً این کاراکتر Nezha که تقریباً هیچی در موردش گفته نمی‌شه، ولی مشخصه که جزو قدرتمندترین کاراکترهای داستان هست. هم طراحی جالبی داره با یه حالت مغرور(!) و هم هر جا می‌خوان یه کاراکتر به شدت قوی رو منهدم کنن، ایشون رو می‌فرستن و سلاحش هم در حدی مرگباره که گردن چند ده متری بول‌کینگ رو قطع می‌کنه!

053221_2534234.jpg

یه تشکر اساسی هم بکنم از @amonre عزیز بابت پست‌هایی که در مورد بازی می‌زنه و ویدیوهای جذابی که ساخته. :دی
بعد از تموم کردن بازی، حتماً یه سری به این ویدیو بزنین و بعدش هم بخش‌های دوم و سوم. هم یه مروری روی قسمت‌های مختلف بازی می‌شه و هم نکات خیلی جالبی رو متوجه می‌شین که احتمالاً مثل من ازشون بی‌خبر بودین. :دی


تبريك ميگم :D
چند ماه قبل بهت گفتم برو سراغش وضعيت پرفورمنس خوبى داره الكى خودتو محروم نكن :D
 
  • Like
Reactions: AM!R and Dinosaur
بالاخره بازی رو تموم کردم و واقعاً چه کرده Game Science! اگه یه استودیوی با سابقه با کلی پروژه رنگارنگ بود هم می‌گفتم Black Myth: Wukong رو عالی ساختن، چه برسه به اینکه در نظر بگیریم اینا تازه ۱۰ سال پیش تأسیس شدن و همچین چیزی تحویل دادن.
واقعاً از بازی لذت بردم. گیم‌پلی در حد خیلی خوبی بود و هم سیستم مبارزات و هم پری کردن به شدت جذاب از آب در اومدن. تعداد قابلیت‌ها و ابزار مختلف برای مبارزه هم به طرز عجیبی زیاد بود و حتی می‌تونم بگم از نظر زیاد بودن، اعصابم خرد شد و حیف بود که وسط این همه ناترازی که داریم، ۶۰ مدل روح کمکی برای بازی طراحی کنن! :دی
با اینکه همچین تنوعی واقعاً عالیه، ولی به نظرم یه ایرادی داشت و اون هم عدم تعادل بود. یعنی من تقریباً کل بازی رو با Wandering Wight جلو رفتم و حالت تغییر شکل رو هم همون اولین مورد (آتیشیه) گذاشتم و نیازی به تغییر اینا احساس نمی‌کردم. به نظرم می‌شد یه جوری این موارد رو طراحی کنن که بازیکن مجبور بشه سراغ چیزهای جدیدتری بره، نه اینکه همون اولین مواردی که به دست میاره، تا آخر بازی هم جواب بدن. ولی حتماً در آینده که یه دور دیگه بازی کنم، بقیه موارد رو هم امتحان می‌کنم. :دی
از نظر درجه سختی، برای من خیلی پایین‌تر از سولزبورن‌ها بود و البته مشخص هم هست که سازنده‌های بازی قصد نداشتن سراغ اون مدل سختی برن. وگرنه توانایی‌ش رو داشتن که چالش‌های خیلی خفنی برای بازیکن ترتیب بدن، اون هم به شکل منطقی و حساب‌شده، نه از این سختی‌های مسخره. به جز ۳،۴ تا باس، بقیه زیاد مشکلی برام پیش نیاوردن (یکی دو تا از Loongها و اون ببر پهلوونه که توی استخر خون بود و یه باس آتیشی مخوف به نام Bishui Golden-Eyed Beast). ولی امان از جناب Erlang که عزت و آبرو برام نذاشت! :دی لامصب خیلی فجیع بود و فکر کنم در مجموع دو ساعتی درگیرش بودم و تنها باسی بود که به خاطرش سراغ چند تا راهنما رفتم، ولی وضعیت بدتر شد! :-" یعنی مثل اون کلاغی شدم که می‌خواست راه رفتن کبک رو یاد بگیره و راه رفتن خودش رو هم فراموش کرد! :دی آخرش دیگه با کلی بدبختی و فلاکت تونستم کار رو تموم کنم و از اون مبارزاتی هست که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.
یکی از نقاط قوت و ضعف بازی به طور هم‌زمان، طراحی مراحل بود که بعضی جاها عالی بود و بعضی جاها هم مشکلاتی داشت و حس می‌کردم بیش از حد کِش میاد و پیچ در پیچ می‌شه. این از اون مواردی هست که مطمئنم توی نسخه بعدی خیلی بهتر می‌شه. از نظر گرافیکی و فنی هم حالت دوگانه‌ای داشت. روی 60fps، خیلی از بخش‌ها گرافیک محشری داشتن و از نظر هنری هم عالی، ولی بعضی جاها تکسچرها داغون می‌شد و فریم‌ریت هم توی بعضی نقاط روون نبود. البته زیاد اذیت نکرد و در حدی نبود که لذت بازی رو برام خراب کنه و اگه می‌دونستم این‌طوریه، زودتر سراغش می‌رفتم. تنها جایی که کنسول قشنگ به زانو در اومد و حس می‌کردم هر لحظه امکان انفجار وجود داره، همون باس آتیشی بود که کلی هم باهاش مشکل داشتم و مبارزه طولانی‌ای شده بود! لامصب بعضی وقت‌ها کل محیط رو تبدیل به مواد مذاب می‌کرد و فریم‌ریت به فنا می‌رفت و یه وضعیتی بود که دود از کنسول بلند شده بود! :دی
چه موسیقی‌هایی... :(( مخصوصاً جاهایی که با ویدیوهای غم‌انگیز ترکیب می‌شدن، روح و روان به فنا می‌رفت! و چه ویدیوهای محشری داشت بعد از هر فصل. از ویدیوی پندآموز اول که خیلی قشنگ بود و یه جور سورپرایز جالب برای افرادی مثل من محسوب می‌شد که از این ویدیوها بی‌خبر بودیم و بعدش ویدیوی دوم با حال و هوای کمدی سیاه که ترکیب عجیبی از تلخی و شیرینی داشت و بعدش توی خود بازی هم ماجراهایی در این زمینه داشتیم و ویدیوی سوم که ماجرای جالبی داشت و بنده متأسفانه با جناب ابرو زردک موافقم! :-" ویدیوی چهارم و داستان عشق ژو باجیه هم به شدت زیبا و در عین حال غمناک بود و ویدیوی پنجم و تراژدی بول‌کینگ بیچاره که باز هم غم و غصه رو بر سر ما آوار کرد و نشستم هی دیدمش و هی افسرده‌تر شدم. :(( آخرین ویدیو هم که خودش رسماً به اندازه یه کتاب محتوا داشت و واقعاً تماشایی بود و سکانس شام آخر ووکانگ و برادران و اونجایی که می‌گه دیگه بلند شین بریم کار رو تموم کنیم هم بنده رو خیلی احساساتی کرد. :(
در مجموع بازی از جهات مختلف برام تجربه محشری بود و این وسط چیزی که اصلاً پیش‌بینی نمی‌کردم، این میزان غرق شدن توی داستان بود و فکر می‌کردم نهایتش با گیم‌پلی خوب و طراحی‌های جالب موجودات حال می‌کنم و خلاص. نه اینکه تا این حد درگیر داستان بشم و مثلاً کاراکتری مثل Erlang برام تبدیل بشه به یکی از جالب‌ترین کاراکترهای این سال‌ها و عاشقش بشم.
واقعاً صبر و تحمل ندارم برای نسخه‌های بعدی و خیلی کارها می‌تونن بکنن:
ادامه ماجراهای میمون گرامی که به جای خود! دیگه با این قدرت‌هایی که پیدا کرده، چیزی جلودارش نیست و می‌تونه کلی اتفاقات حماسی و جالب رو تجربه کنه و این صحنه هم به نوعی تیزر قسمت بعد بود:

053221_25dsxczc.jpg


ولی خیلی دوست دارم ماجراهای ووکانگ اصلی رو هم توی یه بازی ببینیم و انقدر اتفاقات زیادی اونجا می‌افته که نمی‌دونم این ماجراها رو باید توی بسته الحاقی ارائه بدن یا فراتر از اون هست و خودش یه نسخه کامل می‌طلبه. از کلی مبارزه حماسی و داستان‌های مختلف که توی بازی هم اشاراتی بهشون شد، تا مثلاً این کاراکتر Nezha که تقریباً هیچی در موردش گفته نمی‌شه، ولی مشخصه که جزو قدرتمندترین کاراکترهای داستان هست. هم طراحی جالبی داره با یه حالت مغرور(!) و هم هر جا می‌خوان یه کاراکتر به شدت قوی رو منهدم کنن، ایشون رو می‌فرستن و سلاحش هم در حدی مرگباره که گردن چند ده متری بول‌کینگ رو قطع می‌کنه!

053221_2534234.jpg

یه تشکر اساسی هم بکنم از @amonre عزیز بابت پست‌هایی که در مورد بازی می‌زنه و ویدیوهای جذابی که ساخته. :دی
بعد از تموم کردن بازی، حتماً یه سری به این ویدیو بزنین و بعدش هم بخش‌های دوم و سوم. هم یه مروری روی قسمت‌های مختلف بازی می‌شه و هم نکات خیلی جالبی رو متوجه می‌شین که احتمالاً مثل من ازشون بی‌خبر بودین. :دی


احسنت،5-6 ماه پیش بت گفتم برو سراغش میدونسم عاشقش میشی :D
گفتنی ها رو گفتی حرفای منم تو ویدئو شنیدی هر چند اون ویدئو قرار بود 4-5 ساعت باشه با کلی اطلاعات اما خب حقیقت بازخورد این جور چیزها کمه دیگه خلاصش کردم.

دیگه فقط عشق کردم از اینکه با ERLANG شدید حال کردی و با بول کینگ احساساتی شدی ( اصلا یک دنیا حرف داره رابطه بول کینگ و وکانگ و چقدر این انیمیشن مربوط به ووکانگ خوشگل درومده بود و موزیک زیبایی داشت)
لامصب خیلی با کلاسه این شخصیت ارلنگ و چقدر برای ووکانگ احترام قائل بود ... فکر کن این همه سال منتظر بود یه نفر بیاد و اون یادگارو بده بهش

شاید باورت نشه من چند بار اومدم این انیمیشن ها رو برای همسرم تعریف کنم وسطش بغض میکردم نمیتونستم ادامه بدم =))

مثل اینکه دی ال سی بازی قراره در مورد رابطمون با خواهر چهارم باشه که میگن همسر ووکانگ بوده یه جورایی (the destined one)
همونی که بهمون بی دلیل کمک میکرد و از اخرم خیلی عجیب و غریب غیب شد !
چون دختر های قدیمی فقط متاهل ها موهاشونو میبستن و فقط همسر اجازه باز کردن موها رو داشته، اگه دقت کنی غیر از اون بقیه خواهر ها موهاشون بازه
و موضوع دیگه توی چین باستان زن ها سکه طلا و جواهر به عنوان جهیزیه پیشکش داماد میکردن و اگه یادت باشه ایشون بهمون میگه توی فلان جا یک صندوق پر جواهرات هست برای تو !
و کلی جزئیات دیگه هست نشون دهنده رابطه ما با خواهر چهارمه
من فکر میکنم دی ال سی بازی احتمالا روی شخصیت خود the destined one قراره بیشتر تمرکز داشته باشه

1740181559613.png
 
در مورد حالت‌های تبدیل شونده ها با آقا آریا کاملا موافقم ، دقیقا اون دوتا حالت باس کله سنگی یا Wandering Wight و اون یکی باس آپشنال آتیشی گوانگژو، قشنگ تا آخر جوابن!
حالا من واسه تنوع بقیه رو هم تست میکردم مثلا جناب شیر آهنگر و اون میمون شمشیر زن ولی بازم لوداَوت اصلیم تو مواقع جدی و حساس همون دوتا اولی بودن!
 
  • Like
Reactions: Dinosaur

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or