Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 
Morituri - 1965

photo_2024_09_25_15_43_22.jpg


حقیقتش بجز تلاش تمام نشدنی براندو برای ادای لهجه آلمانی تو زبان انگلیسی و فضای کشتی و هر اون چیزی که توی چنین فضایی متفاوت به نظر میرسه، چیز چشمگیر دیگه‌ای توی این فیلم برای من جالب توجه نبود. و راستش براندو جوری ایفای نقش می‌کرد که حس می‌کردی زورکی اومده پای صحنه. توی صحنه‌های دو سه نفره که باید دیالوگ کنه دستش روی سرش بود و کلاً سبک ایفای نقشش پر از کسالت و گرفتگی بود. شاید من خیلی وقته کاری از براندو ندیدم و شاید این یکی از کارهای ضعیف اون باشه ولی بهرحال نتونستم اینجا با بازیش ارتباط بگیرم. و البته که داستان نه چندان دلچسب هم بی تاثیر نبود.

بهرحال ندیدن این فیلم ضرری به شما نمی‌رسونه. (4/10)

---------

Pay It Forward - 2000

photo_2024_09_25_15_43_19.jpg


اولین نکته اینکه به محض پلی شدن اولین قطعه ساندترک فوراً حدس زدم که آهنگساز فیلم توماس نیومن بوده. چون حقیقتش خیلی با شباهت به American Beauty بود و این نکته عجیب ولی خوبی برای من بود. جدا از اون، کل فیلم برای من احساسی نه چندان شگفت انگیز داشت. یعنی مثلاً ... قرار بود کوین اسپیسی در نقش این معلم صورت وحشتناکی داشته باشه؟! چون تا وقتی بهش اشاره نشده بود حتی صورت اون رو عجیب ندیده بودم و به نظرم عادی می رسید. ظاهراً گریمورهای فیلم خیلی به خودشون زحمتی برای تغییر چهره کوین نداده بودن و این به نظر من کم کاری بود. و جالبه که بچه‌های مدرسه بقیه بچه‌ها رو مسخره می‌کردن ولی معلم بدریخت رو اصلاً اشاره هم نمی‌کردن. هه.

هلن هانت هم فوق العاده Meh بود و رسماً هر کسی جای اون بود، می‌تونست نقش رو بهتر ایفا کنه. و اصلاً درباره پایان‌بندی که دیگه دست روی دلم نذارید که اصلاً براتون چطور بیان کنم که چقدر احساس اجبار داشت. و من چقدر از درامای اجباری بدم میاد. Ugh. کاش اون زمان که نویسنده با خودش گفته «خب فلان کار رو بکنیم و اینجوری تمامش کنیم» بعدش فوراً اون رو پای گیوتین می‌بردن و خلاصش می‌کردن. رسماً گند زد به فیلم.

و می‌دونم میشه یه جورایی توجیح کرد و بشه گفت در راستای فلان هدف بود و فلان فلان شد. ولی بازم قبول نمی‌کنم. (5/10)

----

Honkytonk Man - 1982

photo_2024_09_18_15_20_23.jpg


دیدن کلینت در سیمای یک خواننده کانتری برای من تازگی داشت و اصلاً فکر نمی‌کردم بتونم کلینت رو در چنین نقشی تصور کنم. کلینت در این فیلم در کنارش پسرش کایل، زوج جالبی رو درست کرده بودن و گرچه که میشد یه جورایی فیلم رو حدس زد و پیش بینی کرد که داره به چه سمتی میره ولی بازم فضای ملو و موزیکال فیلم احساس خوبی به من داد و برای پیش رفتن و دیدن پایان بندی هیچ عجله‌ای نداشتم.

قطعات موزیکال کار برام خوشایند بود و دیدن کلینت در حال خوندنشون دوست داشتنی بود. حضور الکسا کنین به نظرم غیرضروری بود و نقش دختره رو میشد کلاً حذف کرد و خیلی حضورش برام حائز اهمیت نبود. و شگفت انگیزه که وقتی به فیلم سال 1982 نگاه می‌کنید، کلینت نسبتاً پا به سن گذاشته و پیر به نظر میرسه و هنوز در سال 2024 بازم کلینت حضور داره. هه.

کلاً فیلم سرگرم‌کننده و خوبی بود. (6/10)
 

Deadpool & Wolverine​



بگذارید اول از زبان خود ددپول به شرح جدیدترین فیلمش بپردازیم.

white

«درود به تماشاچیان محترم، به یک فیلم دیگه در مورد من خوش آمدید. وقتی لوگوی مارول رو دیدید ضربان قلبتون رفت بالا نه؟ و وقتی این فیلم در مورد برترین و بامزه‌ترین قهرمانش، ددپول باشه چی؟ قراره یکی از جدی‌ترین قهرمان‌های مارول رو به دنیای خودم بکشونم، و هر بلایی دلم می‌خواد سرش بیارم... می‌دونم که ولورین رو دوست دارید، اما اونایی که این همه مدت منتظر این فیلم بودید، بیشتر دلتون با من هست دیگه نه؟ خب همه می‌دونید ولورین که مردنی نیست، من هم که هر چه قدر تلاش می‌کنم بمیرم نمیشه، پس برای این فیلم قصه از کجا جور کنیم؟ چی پیدا کنیم؟ آخه قصه‌ی من، من ددپول ساده، گنجایش ورود ولورین و دار و دسته‌اش رو داره؟ من یه آدم ساده‌ام و فیلم‌هام شرورهای درپیتی داره، برای همین اون قدر در خلال قصه وقت دارم که به بار احساسی و طنز و شوخی‌های جنسی که دوست دارم برسم. اما با ورود ولورین قصه از کجا جور کنم؟

البته باید افتخار بزرگی برای ولورین باشه تا به دنیای من میاد... آخه کسی که وارد دنیای من نشه، واقعا اون جنبه‌ی جدی زندگی خسته‌اش نمی‌کنه؟ بذار ولورین یک بار بیاد تو دنیای من، بهش به قول رفیق شفیقم تو دنیای دی‌سی نشون بدم، why so serious؟ اه، باز جهان گوگولیم رو دارک کردم با دیالوگ‌های دی‌سی، اما بیاید رو راست باشیم، جهان خود من کم تاریک هست؟ این‌هایی که فکر می‌کنند اتمسفر فیلم‌هاشون تاریک هست یه چیزی رو نمی‌دونند، اون هم یک قدم فراتر از تاریکی ، که بعد از اون تمام تپه‌های سنگین دارک و جدی بودن، در اقیانوس طنز و کمدی غرق میشه... مگه ما موجوداتی نیستیم که «خلق» می‌کنیم؟ مگه همین فیلمی که الان دارید می‌بینید، محصول خلق ما آدم‌ها نیست، پس چرا روی پایه‌های تراژدی‌هامون، یک ساختمان کمدی خلق نکنیم؟ و فیلم من همش همینه، همیشه دوست داشتم به فیلم‌هام فرای سرگرمی نگاه بشه، برای همین تو فیلم ددپول و ولورین، می‌خوام واقعا نقش کسی رو داشته باشم که مهم باشه... اما آیا اوردن ولورین تو جهان من جواب داد؟ هم آره هم نه... چون من تو این فیلم قصه کم دارم. من رو عین فیلم‌های قبلیم نذاشتن یک داستان فروتنانه درست درمون و عاشقانه داشته باشم، عوضش یه عالمه قهرمان و شرور ریختن تو فیلمم.. حالا من قصه برای این‌ها از کجا جور کنم تا تو جهانم اضافه جلوه نکنن؟»


572e1daa-4703-4bae-a80e-dccbd65d1220_1920x1080-1024x576.jpg

چیزی که من در مورد فیلم‌های ددپول دوست دارم، این است که هیچوقت هیچ ایده‌ای در دنیا را جدی نمی‌گیرد، و البته این به معنی جدی نگرفتن خود نیست، بلکه فیلم در جدی کردن خود نسبت به ترول تمام عقاید و نگرش‌ها کوتاهی نمی‌کند. جادوی ددپول در این است که شاید دو نفر با عقاید متضاد هم، در داخل سالن نمایش ددپول نشسته باشند، ددپول که قطعاً عقیده هر دوی آن‌ها را به سخره می‌گیرد، ولی جالب این جاست که هر دو تماشاچی به خنده می‌افتند... به این دلیل که ددپول قسمتی از وجود انسان را لمس کرده و مورد خطاب قرار می‌دهد که به ورای عقاید می‌رود، به چیزی مشترک در مورد انسان‌ها که ورای عقاید ذهنی است، البته اگر از تیکه‌های او که ارجاع به فرهنگ‌های عامه دارند صرف‌نظر کنیم!

در واقع نسبت به نگاه سینمایی‌ای که من دارم، رویکرد فیلم‌‌های ددپول را بسیار می‌پسندم. ددپول با تیکه‌انداختن، ترول کردن و تمسخر ایده‌ها و عقاید مختلف، ابتدا باعث می‌شود که مرزهای بین اشخاص که آن‌ها را از هم جدا می‌کند، شکسته شود، چون همین عقاید هستند که اکثراً باعث حس جدایی و تمایز فردی از فرد دیگر می‌شوند. بعد از این که ددپول عقاید و مرزها را در هم می‌شکند، به قسمتی از وجود انسان دسترسی پیدا می‌کند که دیگر بین همه مشترک است، سپس با نمایش و ارسال محتوا و روایت خود به آن قسمت از وجود انسانی، آن‌ها را همزمان به خنده می‌اندازد، سبک می‌کند و احساسات را در آن‌ها برمی‌انگیزد، و همه‌ی این‌ها با استفاده از بالاترین بودجه‌ها و جلوه‌های ویژه هالیوودی رخ می‌دهد. نه فقط این فیلم، بلکه فرنچایز ددپول به علت چنین ذات وجودیش، شایسته‌ی ستایش است.

960x0-1-1024x576.jpg

یکی از هنرماندانه‌ترین جنبه‌های فیلم ددپول، دانستن حد شوخی‌هایش است. با این که برخی از شوخی‌های ددپول تا مرز انزجارکنندگی و حال‌به‌هم‌زنی پیش می‌روند، اما هیچوقت آن مرز را رد نمی‌کند تا تماشاچی واقعاً از صحنه‌ای زده شود، یا اگر با سلاح تیز طنز خود به عقاید مختلف حمله می‌برد، کاملاً آن مرز را می‌شناسد تا شوخی، رو به ترور شخصی یا توهین فردی نرود، و اتفاقاً همان شخصی که مورد خطاب قرار داده را به خنده بیاندازد. ددپول انقدر در این کار هنرمند است که اگر دلش بخواهد، یک ایده‌ی فرهنگی را برمی‌دارد، آن را به زمین می‌کوبد، مشت و لگد به سر و صورتش می‌زند، و در تمام این مدت تماشاچی که خود آن ایده را دارد، می‌خندد! این خنده نشان می‌دهد ددپول جایی را کشف کرده که فراتر از عقیده‌هاست.

هیچ فاصله‌ای، به غیر پرده سینما بین المان‌های فیلم ددپول با تماشاچی وجود ندارد، نه فقط دیالوگ‌های ددپول، بلکه کل سینماتوگرافی و حتی صحنه‌های اکشن، به گونه‌ای است که انگار کاملاًَ مستقیم با مخاطب صحبت می‌کند. بعضی موقع ددپول رو به دوربین با دیالوگ یا پرسش، تماشاچی را مخاطب قرار می‌دهد، گاهی اوقات با ارجاعات فرهنگی مستقیم با او صحبت می‌کند و گاهی اوقات هم با ارجاع به آثار پیشین سینما او را درگیر می‌کند. وقتی که ددپول تماشاچی را مخاطب قرار می‌دهد، باید از زبانی استفاده کند که برای زن و مرد و پیر و جوان و دکتر و روان‌شناس و کارگر یکی باشد.. و ددپول آن نقطه‌ی مشترک انسانیت بین آن‌ها را خوب پیدا می‌کند. پس ددپول شاید حرف‌های قلبمه سلمبه و معناگرا نزند، اما روایتش پر از لحظاتی است که یک تجربه‌ی زیسته‌ی انسانی را فرا از نقش‌های اجتماعی لمس می‌کند.

Marvels-Deadpool-Wolverine-1024x570.jpg

ساختار فیلم ددپول و ولورین، شبیه به ساختار فیلم‌های پیشین مجموعه است. به نظر من این ساختار و نحوه‌ی روایت و در هم تنیدگی اکشن و شوخی‌ها و صحنه‌های عاطفی، در اندازه‌ای است که اگر محتوای جدید و عمیقی در دسترس باشد، بتواند در این ساختار فیلم‌های بیشتری هم از جهان ددپول ساخت و همه‌ی آن‌ها هم لذت بخش باشد و حس تکراری بودن ندهد. پس در این فیلم هم شما اکشن‌های ناب هنرمندانه، دیالوگ‌های طنز به جا و مناسب که تقریبا هر چیزی که فکرش را بکنید را زیر سوال می‌برد، شوخی‌های جنسی بکر ددپول که هیچوقت زننده نمی‌شود را پیدا می‌کنید. در این فیلم خود مارول و دیزنی و حتی هیو جکمن ترول می‌شود، چه برسد به دغدغه‌های نسل Z!

اما فیلم ددپول و و ولورین، یک چیزی نسبت به دو فیلم قبلی مجموعه کم دارد، و آن هم قصه است. میزان قصه‌ی فیلم ددپول و ولورین کم است و به خاطر کمبود قصه، ضرب‌آهنگ فوق‌العاده‌ی دو فیلم قبلی را از دست می‌دهد. در دو فیلم قبلی به علت غنای محتوا و عمق و کشش مناسب قصه، ما در هر سکانس تلفیق اکشن و کمدی و دیالوگ‌ها و بار عاطفی را یک‌جا داشتیم، به طوری که هر کدام از آن‌ها در بستر جاری داستانی رخ می‌داد و هر یک باعث پیشبرد قصه تا مرحله‌ی نهایی می‌شد.

mixcollage-11-aug-2024-10-23-pm-3781-1024x512.jpg

اما از آن‌جا که در فیلم ددپول و ولورین قصه کم است، دیگر آن بستر وجود ندارد که هر سکانس بتواند تلفیقی لذت‌بخش و تمایزناپذیر از اکشن و کمدی و عاطفی باشد. به خاطر همین پس از اوایل داستان، فیلم ریتم خود را از دست می‌دهد و در سکانس‌ها دیگر قصه‌ای وجود ندارد. دیگر شما همزمان اکشن و کمدی و شوخی‌ها و دیالوگ‌ها و بار احساسی را در یک سکانس به شکلی هنرمندانه دریافت نمی‌کنید، بلکه در فیلم ددپول و ولورین، هر سکانسی مخصوص به یکی از این المان‌ها شده است. از آن‌جا که قصه‌ی کافی برای ساخت یک تنش بین ولورین و ددپول نداریم، صحنه‌ی مبارزه‌ی اکشن این دو تا، صرفاً من باب همان اکشن ماجرا گرفته شده و المان دیگری در آن مخلوط نشده است، برخی سکانس‌ها فقط به رد و بدل دیالوگ‌ها خلاصه شده که چنین سکانس‌هایی برای فیلمی همچون ددپول تو ذوق می‌زند.

و همه‌ی این‌ها به علت کمبود قصه است، وگرنه از نظر کارگردانی، تهیه‌کنندگی و فیلمبرداری و جلوه‌های ویژه، این فیلم هم شاهکاری همچون دو فیلم پیشین است. ددپول سعی کرده با همان شوخی‌های منحصر به فرد خود، نبود قصه را جبران کند و در این کار تا حدی هم موفق است، اما به هر حال هیچوقت دیاوگ‌های طنزی که در پایه‌های داستانی فرو نرفته باشند، نمی‌توانند تاثیر خود را بگذارند. در آن سمت ماجرا، حمل بار عاطفی قصه بر عهده‌ی وبورین است که خیلی خوب از پس آن بر می‌آید.

TDW-08486_R2-H-2024-1024x577.jpg

ولورین همیشه ولورین است. یعنی هیو جکمن همیشه ولورین است اپر حتی به قول ددپول نود ساله شود. شما مهم نیست به کدام یک از فیلم دنیای X-Men اشاره کنید، حتی در ضعیف‌ترین آن هم، جکمن بی‌نقص‌ترین ایفای نقش مکن را داشته و این فیلم هم از این قاعده مستثنی نیست، انگار طوری این شخصیت برای او عزیز است که حتی کیفیت کلی دیگر عوامل فیلم هم نمی‌تواند تاثیری در نمایش او از ولورین داشته باشد، ولورین برای او ورای یک شخصیت داستانی و در واقع یک میراث است. تمام دغدغ‌ها بر سر این بود که با ورود لوگان به جهان خطرناک ددپول از نظر شوخی و ترول، مبادا به میراث او خدشه‌ای وارد شود، که باید بگویم نه تنها چنین اتفاقی نیوفتاد، بلکه به میراث او اضافه هم شد. در یکی از دیالوگ‌های سنگین و احساسی ولورین به ددپول، نهایت کارشدگی یک شخصیت در طول تاریخ سینما و هنرمندی بی‌نقص جکمن را می‌بینیم، حتی اگر قصه کوچکتر از عمق به تصویر کشیدن او از ولورین باشد.

در واقع ددپول قرار نبود پذیرای چنین شخصیت‌هایی در جهانش باشد و فیلمش تاب آورد. اگر فقط ولورین بود، به نظرم کیفیت فیلم چیزی در حد دو نسخه‌ی اول در می‌آمد، اما در این‌جا به علت داستان‌های خریداری شدن فاکس توسط دیزنی و خداخافظی نوستالژِی‌وار یا دادن پایان‌بندی به سرنوشت برخی شخصیت‌ها، ددپول مجبور شد در دنیایش چندین شخصیت دیگر هم به اجبار جا دهد که بستر داستانی مناسب برای حضور نداشتند. برای همین ورود و خروج آ‌ن‌ها سوا از بحث نوستالژِی، تأثیری دیگری ندارد و متاسفانه به ضرر کلی فیلم تمام می‌شود. صحنه‌های اکشن مربوط به این شخصیت‌ها، به غیر از استاد استادها بلید، به اندازه‌ی کیفیت مبارزات خود ددپول و ولورین کار شده نیست.

TDW-20326_R-H-2024-1024x577.jpg

وقتی قصه برای اکشن نداریم، و این که دو شخصیت شما نامیرا هستند، سخت‌ترین کار دنیاست تا از این مبارزه، یک نمایشی هیجان‌انگیز برای مخاطب در بیاورید، چون نه قصه‌ای برای رویارویی آن‌ها شکل گرفته، نه مبارزه‌ی آن‌ها برنده‌ای خواهد داشت، تنها چیزی که می‌ماند تکیه کامل بر هنر خلق صحنه‌های اکشن بدیع و حیرت‌آور است. و باید بگویم که ددپول و ولورین یکی از خلاقانه‌ترین، باکیفیت‌ترین و هنرمندانه‌ترین صحنه‌های اکشن فیلم‌های ابرقهرمانی را خلق می‌کند، به طوری که هیچوقت از خاطر شما نخواهد رفت. یکی از صحنه‌های اکشن به یادماندنی فیلم، بوی بازی‌های Beat 'em up نوستالژی دوران دستگاه‌های آرکید و Sega Genesis را می‌دهد. جالب است بدانید که در اوایل دهه‌ی نود میلادی یک بازی در سبک Beat 'em up از شخصیت‌های X-Men ساخته شد که جزو عناوین عالی این ژآنر به شمار می‌رود.

وجود شخصیت‌های متعدد، باعث شد که یکی از بهترین‌ المان‌های فیلم‌های ددپول، مخصوصاً ددپول اولی را از دست دهیم، یعنی ددپول عاشق را. البته که ددپول در این فیلم هم عاشق‌پیشه است و اصلاً نمی‌شود که ددپول همه‌ی زندگی‌اش را فدای عشق نکند، تا آن حد اگر دست خودش باشد راضی است که تماشاچی دو ساعت به جای دیدن قصه‌های ابرقهرمانی، تصاویر او و ونسا را ببیند! اما در این فیلم، آن کشش و داستان عاشقانه وجود ندارد چون با این حجم شخصیت‌ها وقتی نبود که به آن، با عمق مناسب پرداخته شود. شخصیت‌های منفی داستان هم چشم‌گیر و به یاد ماندنی نیستند که البته برای این قضیه، ددپول در گوشم می‌گوید تو کدوم فیلم‌هام شرور خفن داشتم حالا تو این انتظار داشتی؟

Screen-Shot-2024-04-22-at-9.00.12-AM-1024x683.jpg

به هر حال به قول ددپول، اون می‌خواست که این بار really matter ... یعنی می‌خواست که مهم باشد، تأثیرگذار باشد، که به نظرم قرار نبود که در فیلم سوم دنبال چنین چیزی باشد، چون در دو فیلم قبلی نشان داد که تأثیرگذار است، چه از نظر سینمایی، چه از نظر محتوا و بار انسانی. اما در این فیلم قرار بود این جمله، که نماینده‌ی روایت و پیشبرنده‌ی داستان فیلم باشد، آن طور که باید جا نیوفتاده است. ولورین از این منظر کارش راحت‌تر است. ولورین آمد که خودی نشان بدهد و برود و در این کار موفق بود، اما برای شخصیت ددپول، این فیلم قدمی رو به جلو به شمار نمی‌رفت.

7.5 / 10
 
Funny Face - 1957

photo_2024_10_03_11_15_10.jpg


یه موزیکال معمولی با حضور آستر و هپبورن. واقعا چیز خاطرانگیزی نداشت و در عین حال، یه جورایی دنبال کردنش سرگرم کننده بود. نمی‌دونم شاید بخاطر استایل‌های متنوع و لباس های بخصوص هپبورن و یا شیرین کاری های همیشگی فرد بود یا شاید هم من زیادی بیکار بودم؛ بهرحال تا آخر فیلم بدون کسل شدن دیدم. صحنه های ورود بازیگرها به پاریس و قطعات موزیکالش مثل یه جور تبلیغ استانی شهرستانی برای منطقه میموند و یکم از حس فیلم دور بود. اون تیکه برای من نچسب بود.

و شاید همین تنوع لوکیشن جز نکات خوب فیلم بود که نسبت به بقیه کارهای موزیکال قدم فراتر گذاشته بود و از لحاظ لوکیشن به جای دیگه ای رفتیم. جدا از اون، نه دیالوگ خاطرانگیز و نه آهنگ های به یاد ماندنی توی فیلم داشتیم. وقتی به عقب برگردم با خودم میگم آره Funny face فقط یه موزیکال بود که من یه زمان دیدم. البته احتمالش هست هم که خیلی زود یادم بره این فیلم چی بوده.

بهرحال ... کاش موزیکال بعدی که می بینم بهتر باشند.

5.5/10

اشاره کنم به این صحنه رقص فرد و آدری که خوب در اومده بود و دلنشین بود :

Funny Face (1957) - "Funny Face" Song - Audrey Hepburn & Fred Astaire

Funny_Face_1957_720p_BrRip_30NAMA_mkv_20241003_111101_362.jpg


------------------

Ghostlight - 2024

photo_2024_09_16_09_05_06.jpg


داستان مردی که با مشکلاتی توی خانواده مواجه شده و با دخترش و رفتار اون سر و کله میزنه و اتفاقی پاش به نمایش تئاتری باز میشه و ...

فیلم ساده ولی دلپذیری بود. به نظر می‌رسید فیلم و عواملش می‌دونن چی می‌خوان، می‌دونن چی هستن و به هدف خودشون رسیده بودند. به راحتی میشه فیلم رو دنبال کرد و از فضای حاکم بر اون لذت برد. بازی ها شگفت انگیز نبودن و من از انتخاب بازیگر بعضی شخصیت ها بدم اومد و همش با خودم می‌گفتم «واقعا چرا چنین شخصی رو برای این نقش انتخاب کردید» ولی بعد به نظرم می رسید که مثلاً عمدا یه زن آسیایی قد کوتاه مسن که بازی خوبی نداره رو برای چنین نقشی در نظر گرفتن که من چنین حرفی رو بزنم و بنالم. و می خواستن سخت روی «عادی بودن فضا» «داشتن انسان های روزمره» تاکید کنن که به نظر من ضروری نبود و میشد بهتر انتخاب بازیگر رو انجام داد.

روی هم رفته از دیدن این فیلم لذت بردم.

6/10

----------------

Nelly & Monsieur Arnaud - 1995

photo_2024_09_25_15_43_10.jpg


در راستای بیشتر فیلم دیدن از امانوئل برت این فیلم دوست داشتنی بود و از دیدنش لذت بردم؛ داستان آشنایی یه مرد نسبتاً مسن و دختری جوون که برای یه سری کارهای نوشتاری قبول می کنه که به اون شخص کمک کنه و ارتباطی که بین این دو شکل می گیره و زندگی هر کدوم و روایتی که ما رو به سمت جلو می بره.

بیشتر از همه دو چیز رو دوست داشتم؛ یکی فضای حاکم ملو و دلچسب لوکیشن ها و محیط فرانسوی فیلم که نکته قشنگی بود و نکته دوم هم اینکه فیلم زیاد طبق پیش بینی من پیش نرفت و یه مقدار نسبت به این موضوع احساس خوشایندی پیدا کردم. در کنارش دیدن امانوئل برت دوباره توی دوران جوونی لذت بخش بود. (گرچه به نظر می رسه از همینجا تزریقات نادرست خودش رو شروع کرده و کمی به چشم می خورد.) میشل سرالت، بازیگر مقابلش رو نمی شناسم ولی توی این فیلم بدک نبود و ازش حضورش راضی بودم.

6.5/10
 
R.jpg

The Pledge(2001): اثر شان پن با هنرنمایی استاد. فیلم در مورد یک پلیس هست که در روز آخر بازنشستگیش با یک پرونده قتل روبرو میشه و به خانواده مقتول قول میده که پرونده رو حل کنه! فیلم خوب شروع میشه استاد نیکلسون هم مثل همیشه فوق العاده اما از اواسط فیلم از ریتم میفته. اما دیدن فیلم به خاطر بازی فوق العاده استاد واجبه
6/10


R (1).jpg

The Florida Proect (2017) : اثر شان بیکر کارگردان Red Rocket و Tangerine و بازی استاد ویلم دفو. داستان فیلم در خصوص چنتا کودک هست که توی یه کمپ کنار شهر به همراه مادرشون زندگی می کنن و دچار چالش هایی هستند. با دیدن این فیلم به کرکترهای کودک فیلم به خاطر زندگی بی دغدغه و آزادانشون حسادت می کنید و با والدینشون به خاطر مشکلات زندگی همذات پنداری..
7/10
 
1727954762882.png
Strange Darling 2023
6.5/10

شروع فیلم شبیه به پایان‌نامه‌های رشته کارگردانی است؛ به خصوص وقتی که کاملاً شعار می‌دهد «این فیلم با دوربین 35 میلی‌متری گرفته شده است»؛ شاید می‌خواهد یک طعنه‌ای به «تارانتینو» بزند که فقط جنابعالی نیستی که از فرمت فیلم‌برداری فوق‌الذکر استفاده می‌کنی! طعنه‌پراکنی مولف همچنان به بدنه کارهای تارانتینو در فیلم Strange Darling ادامه می‌یابد؛ به خصوص بهم‌ریختگی روایی که عملاً دست‌پخت تارانتینو است و در این فیلم اجرا می‌شود؛ البته بهم‌ریختگی روایی پیش از شروع «فصل دوم»، رنگ‌وبوی خود را از دست می‌دهد و تمام مختصات برای مخاطب روشن می‌شود؛ «استرنج دارلینگ» یکی از فمینیستی‌ترین فیلم‌های امسال است؛ دیدگاه فمینیستی کارگردان مرد باعث نمی‌شود که یک مرد بیاید تیر خلاص را به کاراکتر ضدقهرمان/شرور بزند؛ حتماً باید یک زن یک زن دیگر را بکشد؛ احمق‌ترین و زن ذلیل‌ترین مردها در این فیلم دور هم جمع شده‌اند.

 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

  • Top
    رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
    اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
    or