آخرین اپیزود فصل پنجم سریال "بازی تاجوتخت" (Game of Thrones) تولید شبکه کابلی اچبیاو یکشنبهشب (بامداد دوشنبه بهوقت ایران) پخش شد و مملو از اتفاقات غافلگیرکننده بود. و این اتفاقات یکی پس از دیگری روی داد: تحقیر سرسی در حضور انبوهی از مردم، انتقام خونین آریا و البته مرگ جان اسنو.
دیوید ناتر کارگردان اپیزود دهم فصل پنجم "بازی تاجوتخت" - که کارگردان اپیزود "عروسی سرخ" هم بود - در گفتوگو با ورایتی درباره تمام پیچیدگیها و اتفاقات غافلگیرکننده این اپیزود صحبت کرده است.
چگونه به چنین اپیزود بزرگ و پیچیدهای نزدیک شدید؟
اولین واکنش من نهایت ترس بود. اساساً چطور باید این کار را انجام بدهم؟ چطور این اپیزود را کارگردانی کنم؟ بعد سعی کردم خیلی نترسم. سعی کردم بهنوعی کنترلش کنم.
سختترین صحنه کدام بود؟
شاید بتوانم بگویم صحنه "راه رفتن همراه با شرمساری" شخصیت سرسی، برای اینکه باید وسعت، عظمت و ابعاد "سرزمین پادشاهی" را منتقل میکرد. برای من مهم بود آنچه سرسی به لحاظ احساسی و فیزیکی تجربه میکند، منتقل شود، همینطور اوج نفرت مردم "سرزمین پادشاهی" از او که باید در این صحنه به شکلی درست ثابت میشد؛ نفرتی که بازتاب اقدامات هولناک او در مقام ملکه است.
فیلمبرداری صحنه پایانی و مرگ جان اسنو سخت بود؟
خیلی سخت. همانطور که فیلمبرداری اپیزود "عروسی سرخ" و مرگ راب و کاتلین استارک سخت بود. شما سالهاست این آدمها را میشناسید. مانند اعضای خانوادهتان هستند. کیت هرینگتن (بازیگر نقش جان اسنو) آدم فوقالعادهای است. او ناراحت بود که گروه را ترک میکند. نگاهی احساسی هم هست، اما حس کردم اهمیت دارد این سکانس طوری طراحی شود که همهچیز تا حد ممکن سریع اتفاق بیفتد، بهطوریکه تماشاگر انتظارش را نداشته باشد. نمیخواستم معطل کنم. میخواستم تماشاگر را غافلگیر کنم. فکر کنم متن دیوید (بنیوف) و دان (وایس)، کارگردانی من و کار تدوینگر باعث شده است این صحنه کاملاً قدرتمند، خیرهکننده و غافلگیرکننده از کار دربیاید.
بعد از پخش آخرین اپیزود فصل پنجم، بهصورت آنلاین گمانهزنیهای زیادی درباره بازگشت جان اسنو انجام شده است. آیا تأکید دارید که او مرده است؟
با تأکید میتوانم بگویم که جان اسنو قطعاً مرده است. بعد ازآنچه دیدید، فکر کنم دیگر واضحتر از این نمیتوان درباره مردن او حرف زد.
با توجه به بازگشت ملیساندره به قلعه سیاه شانسی هست که او جان اسنو را به زندگی بازگرداند؟
این به من مربوط نمیشود. آنچه به من مربوط میشد پرداختن به جان اسنو در این اپیزود بود و اکنون او از هر کسی دیگری بیشتر مرده است.
درباره مرگ استنیس هم حرفوحدیثهای زیادی هست. آیا او واقعاً مرده است؟ ما لحظهای که برین به او ضربه آخر را میزند، نمیبینیم.
اساساً در فیلمنامه همینطور بود. دان و دیوید حس کردند نباید کاری بیجهت انجام داد. واقعاً این حس را دارید که استنیس دیگر چیزی برای زنده ماندن ندارد. مأموریت برین به پایان رسیده است. این موقعیتی است که در آن استنیس آماده مردن است.
چیز زیادی از صحنه نبرد استنیس و بولتونها را نمیبینیم.
وقتی در یک برنامه تلویزیونی کار میکنید با محدودیت بودجه روبرو هستید، اما دلیل ما برای نشان ندادن صحنه این نبود. ما مدتی را با این مرد گذراندهایم و سختیهای پیش از نبرد را دیدهایم. ما میدانیم آنها بهسختی در زمستان جان سالم به دربردهاند. تماشاگر این را میداند که آنها با برف و توفان روبرو بودهاند. گذشته از این، پیش از شروع نبرد خیلی از افراد استنیس او را ترک کردهاند و اسبها را هم با خود بردهاند. وقتی آنها به محل نبرد میرسند کاملاً مشخص است که تعدادشان زیاد نیست. آنها راهی نبردی هستند که مشخص است قرار است یک نوع سلاخی باشد. از سوی دیگر، افراد بولتون قوی و پرتعداد هستند. آنها اسب دارند و واقعاً تشنه مبارزه هستند. گذشته از این، ارتش استنیس دیگر توانی ندارد. بنابراین نشان دادن صحنه نبرد بیجهت بود و با غنای احساسی داستان همخوانی نداشت. از آن مهمتر، نشان دادن واکنشها و پیامدهای نبرد به لحاظ دراماتیک تأثیر بیشتری داشت.
صحنه جیمی و میرسلا، دوستداشتنی و درعینحال غمانگیز است.
جیمی بعد از این همهسال دخترش را پیدا کرده است و برای اولین لحظه واقعی بین یک پدر و دختر را تجربه میکند. او متوجه میشود دخترش او را همانطور که هست دوست دارد. او در این لحظه حسی فوقالعاده دارد. برای همین خیلی تراژیک است که چنین لحظهای را بهسرعت از دست میدهد.
و صحنه انتقام آریا. این صحنه واقعاً خونین است.
آریا مدتهاست به فکر انتقام است و مرین ترانت در صدر فهرست آدمهایی است که او میخواهد از آنها انتقام بگیرد. مرگ باید به شکلی تصویر میشد تا واکنشی به کارهای مرین باشد. آریا حس میکند این کار اهمیت دارد، صرفنظر از اینکه برایش به لحاظ شخصی چه هزینهای دارد. او حس میکند مهم است انتقام مرگ مردی را بگیرد که مبارزه با شمشیر را به او یاد داد.
ریک - یا تیون گریجوی - درنهایت در برابر شستشوی مغزی توسط رمسی بولتون میایستد. این تصمیم برای شما چقدر رضایتبخش بود.
خیلی خوب بود. او حس واقعی خود را از نو به دست میآورد و متوجه میشود که لازم است برای نجات زندگی سانسا وارد عمل شود.
میشود فرض کرد که آنها پس از پریدن از بالای آن دیوار بلند زنده ماندهاند؟
بله، میشود این طور فرض کرد.
و بعد شخصیت دنریس هست که خود را اسیر دوتراکیها میبیند. آن صحنه را چطور فیلمبرداری کردید؟
همهچیز به لوکیشن بستگی دارد. ما یک مدیر لوکیشن فوقالعاده داشتیم و لوکیشنی که او انتخاب کرد کاملاً با ایده ما برای نشان دادن گروه دوتراکی هماهنگ بود. دنریس در این صحنه اول یک اسب میبیند، بعد سه اسب، بعد چند اسب و درنهایت تحت محاصره آنها قرار میگیرد. گروه تولید بهخوبی این صحنه را آماده کرد و جلوههای تصویری نیز برای خلق انبوه دوتراکیها به کار گرفته شد.
به نظر نمیرسد آنها از دیدن دنریس خوشحال شده باشند.
باید منتظر اتفاقی هیجانانگیز در فصل شش باشیم.
کتابهای جرج آر. آر. مارتین را خواندهاید؟
کتابها را نخواندهام. در مقام یک کارگردان، فیلمنامهها برای من حکم کتاب مقدس را دارند. آنچه در کتابها هست یا نیست به من مربوط نمیشود. من به دیوید و دان اعتماد دارم و میدانم آنها برای سریال و کتاب بهترین کار را انجام میدهند.
فصل پنجم با انتقادهای روبرو بود.
فکر میکنم "بازی تاجوتخت" این توانایی را دارد که خلاف انتظار تماشاگران حرکت کند و دل آدمها را بشکند.
----
"بازی تاجوتخت" از روی مجموعه کتابهای فانتزی و پرفروش جرج آر. آر. مارتین ساخته شده و داستان هفت قلمروی افسانهای است که بر سر پادشاهی با هم در حال جنگ هستند. این سریال روایتی از خیانت و اشرافیت است.
پیتر دینکلیج، نیگولای کوستر-والدو، لنا هدی، امیلیا کلارک و کیت هرینگتن از بازیگران "بازی تاجوتخت" هستند که یکی از سریالهای پرهزینه شبکه اچبیاو و پربینندهترین سریال تاریخ این شبکه است. بازیگران اصلی مجموعه تا فصل هفتم قرارداد بستهاند.
علی افتخاری
دیوید ناتر کارگردان اپیزود دهم فصل پنجم "بازی تاجوتخت" - که کارگردان اپیزود "عروسی سرخ" هم بود - در گفتوگو با ورایتی درباره تمام پیچیدگیها و اتفاقات غافلگیرکننده این اپیزود صحبت کرده است.
چگونه به چنین اپیزود بزرگ و پیچیدهای نزدیک شدید؟
اولین واکنش من نهایت ترس بود. اساساً چطور باید این کار را انجام بدهم؟ چطور این اپیزود را کارگردانی کنم؟ بعد سعی کردم خیلی نترسم. سعی کردم بهنوعی کنترلش کنم.
سختترین صحنه کدام بود؟
شاید بتوانم بگویم صحنه "راه رفتن همراه با شرمساری" شخصیت سرسی، برای اینکه باید وسعت، عظمت و ابعاد "سرزمین پادشاهی" را منتقل میکرد. برای من مهم بود آنچه سرسی به لحاظ احساسی و فیزیکی تجربه میکند، منتقل شود، همینطور اوج نفرت مردم "سرزمین پادشاهی" از او که باید در این صحنه به شکلی درست ثابت میشد؛ نفرتی که بازتاب اقدامات هولناک او در مقام ملکه است.
فیلمبرداری صحنه پایانی و مرگ جان اسنو سخت بود؟
خیلی سخت. همانطور که فیلمبرداری اپیزود "عروسی سرخ" و مرگ راب و کاتلین استارک سخت بود. شما سالهاست این آدمها را میشناسید. مانند اعضای خانوادهتان هستند. کیت هرینگتن (بازیگر نقش جان اسنو) آدم فوقالعادهای است. او ناراحت بود که گروه را ترک میکند. نگاهی احساسی هم هست، اما حس کردم اهمیت دارد این سکانس طوری طراحی شود که همهچیز تا حد ممکن سریع اتفاق بیفتد، بهطوریکه تماشاگر انتظارش را نداشته باشد. نمیخواستم معطل کنم. میخواستم تماشاگر را غافلگیر کنم. فکر کنم متن دیوید (بنیوف) و دان (وایس)، کارگردانی من و کار تدوینگر باعث شده است این صحنه کاملاً قدرتمند، خیرهکننده و غافلگیرکننده از کار دربیاید.
بعد از پخش آخرین اپیزود فصل پنجم، بهصورت آنلاین گمانهزنیهای زیادی درباره بازگشت جان اسنو انجام شده است. آیا تأکید دارید که او مرده است؟
با تأکید میتوانم بگویم که جان اسنو قطعاً مرده است. بعد ازآنچه دیدید، فکر کنم دیگر واضحتر از این نمیتوان درباره مردن او حرف زد.
با توجه به بازگشت ملیساندره به قلعه سیاه شانسی هست که او جان اسنو را به زندگی بازگرداند؟
این به من مربوط نمیشود. آنچه به من مربوط میشد پرداختن به جان اسنو در این اپیزود بود و اکنون او از هر کسی دیگری بیشتر مرده است.
درباره مرگ استنیس هم حرفوحدیثهای زیادی هست. آیا او واقعاً مرده است؟ ما لحظهای که برین به او ضربه آخر را میزند، نمیبینیم.
اساساً در فیلمنامه همینطور بود. دان و دیوید حس کردند نباید کاری بیجهت انجام داد. واقعاً این حس را دارید که استنیس دیگر چیزی برای زنده ماندن ندارد. مأموریت برین به پایان رسیده است. این موقعیتی است که در آن استنیس آماده مردن است.
چیز زیادی از صحنه نبرد استنیس و بولتونها را نمیبینیم.
وقتی در یک برنامه تلویزیونی کار میکنید با محدودیت بودجه روبرو هستید، اما دلیل ما برای نشان ندادن صحنه این نبود. ما مدتی را با این مرد گذراندهایم و سختیهای پیش از نبرد را دیدهایم. ما میدانیم آنها بهسختی در زمستان جان سالم به دربردهاند. تماشاگر این را میداند که آنها با برف و توفان روبرو بودهاند. گذشته از این، پیش از شروع نبرد خیلی از افراد استنیس او را ترک کردهاند و اسبها را هم با خود بردهاند. وقتی آنها به محل نبرد میرسند کاملاً مشخص است که تعدادشان زیاد نیست. آنها راهی نبردی هستند که مشخص است قرار است یک نوع سلاخی باشد. از سوی دیگر، افراد بولتون قوی و پرتعداد هستند. آنها اسب دارند و واقعاً تشنه مبارزه هستند. گذشته از این، ارتش استنیس دیگر توانی ندارد. بنابراین نشان دادن صحنه نبرد بیجهت بود و با غنای احساسی داستان همخوانی نداشت. از آن مهمتر، نشان دادن واکنشها و پیامدهای نبرد به لحاظ دراماتیک تأثیر بیشتری داشت.
صحنه جیمی و میرسلا، دوستداشتنی و درعینحال غمانگیز است.
جیمی بعد از این همهسال دخترش را پیدا کرده است و برای اولین لحظه واقعی بین یک پدر و دختر را تجربه میکند. او متوجه میشود دخترش او را همانطور که هست دوست دارد. او در این لحظه حسی فوقالعاده دارد. برای همین خیلی تراژیک است که چنین لحظهای را بهسرعت از دست میدهد.
و صحنه انتقام آریا. این صحنه واقعاً خونین است.
آریا مدتهاست به فکر انتقام است و مرین ترانت در صدر فهرست آدمهایی است که او میخواهد از آنها انتقام بگیرد. مرگ باید به شکلی تصویر میشد تا واکنشی به کارهای مرین باشد. آریا حس میکند این کار اهمیت دارد، صرفنظر از اینکه برایش به لحاظ شخصی چه هزینهای دارد. او حس میکند مهم است انتقام مرگ مردی را بگیرد که مبارزه با شمشیر را به او یاد داد.
ریک - یا تیون گریجوی - درنهایت در برابر شستشوی مغزی توسط رمسی بولتون میایستد. این تصمیم برای شما چقدر رضایتبخش بود.
خیلی خوب بود. او حس واقعی خود را از نو به دست میآورد و متوجه میشود که لازم است برای نجات زندگی سانسا وارد عمل شود.
میشود فرض کرد که آنها پس از پریدن از بالای آن دیوار بلند زنده ماندهاند؟
بله، میشود این طور فرض کرد.
و بعد شخصیت دنریس هست که خود را اسیر دوتراکیها میبیند. آن صحنه را چطور فیلمبرداری کردید؟
همهچیز به لوکیشن بستگی دارد. ما یک مدیر لوکیشن فوقالعاده داشتیم و لوکیشنی که او انتخاب کرد کاملاً با ایده ما برای نشان دادن گروه دوتراکی هماهنگ بود. دنریس در این صحنه اول یک اسب میبیند، بعد سه اسب، بعد چند اسب و درنهایت تحت محاصره آنها قرار میگیرد. گروه تولید بهخوبی این صحنه را آماده کرد و جلوههای تصویری نیز برای خلق انبوه دوتراکیها به کار گرفته شد.
به نظر نمیرسد آنها از دیدن دنریس خوشحال شده باشند.
باید منتظر اتفاقی هیجانانگیز در فصل شش باشیم.
کتابهای جرج آر. آر. مارتین را خواندهاید؟
کتابها را نخواندهام. در مقام یک کارگردان، فیلمنامهها برای من حکم کتاب مقدس را دارند. آنچه در کتابها هست یا نیست به من مربوط نمیشود. من به دیوید و دان اعتماد دارم و میدانم آنها برای سریال و کتاب بهترین کار را انجام میدهند.
فصل پنجم با انتقادهای روبرو بود.
فکر میکنم "بازی تاجوتخت" این توانایی را دارد که خلاف انتظار تماشاگران حرکت کند و دل آدمها را بشکند.
----
"بازی تاجوتخت" از روی مجموعه کتابهای فانتزی و پرفروش جرج آر. آر. مارتین ساخته شده و داستان هفت قلمروی افسانهای است که بر سر پادشاهی با هم در حال جنگ هستند. این سریال روایتی از خیانت و اشرافیت است.
پیتر دینکلیج، نیگولای کوستر-والدو، لنا هدی، امیلیا کلارک و کیت هرینگتن از بازیگران "بازی تاجوتخت" هستند که یکی از سریالهای پرهزینه شبکه اچبیاو و پربینندهترین سریال تاریخ این شبکه است. بازیگران اصلی مجموعه تا فصل هفتم قرارداد بستهاند.
علی افتخاری
آخرین ویرایش: