مرد خواب مي بيند. در خواب او چندين قديس بالاي سرش ايستاده اند. بدنش لخت است و ناگهان آن نور... همانند يك فرشته بال دارد و به سمت خورشيد پرواز مي كند. او مي داند كه بر اثر حرارت داغ خورشيد خواهد سوخت ولي بازهم پرواز مي كند، انگار كه چيزي را مي خواهد ثابت كند.
مرد از خواب بيدار مي شود. نگاهي به دست خود مي اندازد و يك ماشين، يك روبات را مي بيند كه به جاي دستش جا سازي شده. در ذهن مي گويد:" هيچ وقت چنين چيزي را نخواستم. اگر مي خواهي براي خودت دشمن بسازي، سعي كن چيزي را تغيير دهي. سال 2027 است؛ عرصه اختراعات جديد است. عرصه پيشرفت تكنولوژي، همچنين عرصه هرج و مرج و توطئه. حتي نميدانم طرف كه هستم. هيچ وقت حق انتخابي براي اتفاقاتي كه برايم افتاده نداشتم. همه براي قدرت ميجنگند، براي كنترل . من هيچ وقت جستجويم را متوقف نمي كنم".
Deus Ex: Human Revolution بازي است كه حرف هاي زيادي براي گفتن دارد. داستان غني آن توسط افراد زيادي نوشته شده و مشاوران زيادي در اين زمينه داشته. قسمت سوم اين سري همانند گذشته تم Cyberpunk خود را به اوج مي برد و داستاني را تعريف مي كند كه در پس آن حرف هاي بسيار جالبي نهفته؛ حرف هايي كه آنها را در شاهكارهايي مثل Blade Runner و The Matrix ديده ايم.
بازي در سال 2207 اتفاق مي افتد. دنيا غرق در تكنولوژي است و رنسانسي جديد اتفاق افتاده. رنسانسي كه همه چيز را در سايه تكنولوژي برده. مدرنيته بر زندگي و رفتار مردم سايه افكنده و مردم چهره خود را در سايه آن مي پوشانند. DEHR جامعه اي را نشان مي دهد كه از ذات خود دوري يافته، جامعه اي كه ابتدا ماشين را به عنوان برده اي براي خود خلق كرد و حال خود به برده اي براي او تبديل شده.
وقتي نگاهي به شخصيت اصلي بازي بيندازيم حرف هاي زيادي را متوجه مي شويم. نام او Adam Jensen است و سازندگان از همين ابتدا با نام اين شخصيت به ما نشان مي دهند كه Adam (آدم) همان انسان است، انساني كه وابسته به مدرنيته شده و بدنش بدون آن كار نمي كند. سازندگان در اين ميان از ترانشومانيسم صحبت مي كنند. ترانسهيومانيسم مكتبي است كه به تكامل انسان از راه تكنولوژي اشاره مي كند. در حالي كه بسياري اعتقاد دارند تكامل انسان در دين و مذهب است بسياري بر اين باور هستند كه اين تكنولوژي است كه تكامل را به همراه دارد.
Adam Jensen در اين ميان به كاغذي براي دست نوشته هاي سازندگان تبديل شده. او كسي است كه ابتدا يك انسان معمولي بوده و حال با استفاده از پيشرفته ترين تكنولوژي ها به يك روبات تبديل شده. جنسن مي گويد:" من حتي نميدانم طرف كه هستم" شخصيت خاموش و پيچيده او دقيقا ذهن بشر امروزي را نشان مي دهد. بشري كه بين دين و علم مانده و جامعه ي مدرن او را در زير كلام تكامل به دوگانگي ارزشي و پريشاني كشانده.
در سال 1980 دولت امريكا تمركز زيادي روي ترنسهيومانيسم كرد و باور داشت انسان مي توانيد از وجودي كه هست به موجودي برتر تبديل شود. اين ايده بر سر زبانها افتاد و حتي Francis Fukuyama اعلام كرد ايده تكامل انسان خطر ناك ترين ايدئولوژي تاريخ بشر است. اين بحث دقيقا در راستاي افسانه اكثير ضد مرگ در دوران رنسانس بود. كشورهاي زيادي از جمله روسيه و ژاپن روي چنين تكامل هايي كار مي كنند و حتي چند ماه پيش انسان توانست مولكول مصنوعي خلق كند و حتي آن را آميزش دهد.
اين تكنولوژي ها حتي پيش زمينه اي براي خلق انسان تبديل شد كه بسياري از افراد مذهبي جهان در مقابل آن ايستادند و به قولي " نقش خدا را بازي كردن" را گناه و كفري بزرگ دانستند. در همين درگيري ها بسياري از دانشمندان گفتند كه انسان حق تغيير و بازسازي طبيعت خود را دارد.
اين در گيري ها از ابتداي دوران رنسانس تا به امروز بوده. آيا انسان مي تواند جاي خدا را بگيرد ؟ آيا علم همان مذهب است ؟ اين مسئله خدا شدن انسان در دنياي بازي ها امري تازه نيست. در بازي God of War ما دقيقا همين موضوع را مشاهده كرديم كه اشاراتي هم به مكتبل اومانيسم دارد. در اين عقيده همه چيز از انسان شروع شده و همه چيز هم به او ختم مي شود و هيچ خدايي وجود ندارد. كريتوس كه نماد انسان است كم كم تمام خدايان را شكست مي دهد. چطور يك انسان مي تواند خدا را شكست دهد و حتي جاي او بنشيند ؟ بالهاي ايكاروس يكي از نمادهاي پيشرفت و بلندپروازي انسان است. كريتوس به عنوان يك انسان خدا مي شود و حتي بال هاي او را ميگيرد.
در Deus Ex:Human Revolution بحث بال هاي ايكاروس به همين شكل است. Jonathan Jacques-Belletete كارگردان بازي مي گويد:"ما از فرهنگ يونان الهام هاي زيادي گرفتيم. وقتي من به بال هاي ايكاروس نگاه مي كردم واقعا سورپرايز شدم و ميدانستم استفاده هاي زيادي مي توان از آن در بازي بكنم". در اولين دمو DEHR ما ادم جنسن را به شكل يك آدم ميبينيم كه دور او را انسانهايي به ظاهر مذهبي گرفته، ف..ي..لترينگ اين صحنه خيلي شبيه به نقاشي هاي دوره رنسانس شده و حتي خوده Jonathan Jacques-Belletete هم به اين موضوع رنگ زرد و مشكي اين تريلر اشاره مي كند. افراد دور جنسن بسيار شبيه به فرشتگان نقاشي هاي مذهبي هستند و جنسن همانند طرح انسان در نقاشي هاي داوينچي است. در نماي بعد جنسن را با بال هاي ايكاروس را ميبينيم كه به سمت خورشيد (نماد اروج و كمال) پرواز مي كند و بال هايش مي سوزد. در اين نما دقيقا اروج انسان به سمت تكامل (خداشدن) را ميبينيم. در صحنه بعد جنسن از خواب بلند مي شود و نگاهي به دست تماما ماشيني خود مي اندازد. در اين لحظه تامل مي كنيم كه اين همان دستي است كه بال و وسيله براي خدا شدن بود. آيا بال هاي ايكاروس همان تكنولوژي است ؟ آيا تكنولوژي راه خدا شدن ما است ؟
كن ليوين سازنده Bioshock: Infinite هم در ابتدا اسم رمز بازي خود را Project Infinite ناميده بود كه اين موضوع به پرواز انسان (شهر پرنده) توسط تكنولوژي اشاره مي كند.
در كل Deus Ex: Human Revolution يكي از تامل برانگيز ترين بازي هاي سال 2011 است و باتوجه به افراد خبره پشت آن مي توان انتظار يكي از عظيم ترين بازي هاي تاريخ را از لحاظ داستاني و البته گيم پلي داشت.
مرد از خواب بيدار مي شود. نگاهي به دست خود مي اندازد و يك ماشين، يك روبات را مي بيند كه به جاي دستش جا سازي شده. در ذهن مي گويد:" هيچ وقت چنين چيزي را نخواستم. اگر مي خواهي براي خودت دشمن بسازي، سعي كن چيزي را تغيير دهي. سال 2027 است؛ عرصه اختراعات جديد است. عرصه پيشرفت تكنولوژي، همچنين عرصه هرج و مرج و توطئه. حتي نميدانم طرف كه هستم. هيچ وقت حق انتخابي براي اتفاقاتي كه برايم افتاده نداشتم. همه براي قدرت ميجنگند، براي كنترل . من هيچ وقت جستجويم را متوقف نمي كنم".
Deus Ex: Human Revolution بازي است كه حرف هاي زيادي براي گفتن دارد. داستان غني آن توسط افراد زيادي نوشته شده و مشاوران زيادي در اين زمينه داشته. قسمت سوم اين سري همانند گذشته تم Cyberpunk خود را به اوج مي برد و داستاني را تعريف مي كند كه در پس آن حرف هاي بسيار جالبي نهفته؛ حرف هايي كه آنها را در شاهكارهايي مثل Blade Runner و The Matrix ديده ايم.
بازي در سال 2207 اتفاق مي افتد. دنيا غرق در تكنولوژي است و رنسانسي جديد اتفاق افتاده. رنسانسي كه همه چيز را در سايه تكنولوژي برده. مدرنيته بر زندگي و رفتار مردم سايه افكنده و مردم چهره خود را در سايه آن مي پوشانند. DEHR جامعه اي را نشان مي دهد كه از ذات خود دوري يافته، جامعه اي كه ابتدا ماشين را به عنوان برده اي براي خود خلق كرد و حال خود به برده اي براي او تبديل شده.
وقتي نگاهي به شخصيت اصلي بازي بيندازيم حرف هاي زيادي را متوجه مي شويم. نام او Adam Jensen است و سازندگان از همين ابتدا با نام اين شخصيت به ما نشان مي دهند كه Adam (آدم) همان انسان است، انساني كه وابسته به مدرنيته شده و بدنش بدون آن كار نمي كند. سازندگان در اين ميان از ترانشومانيسم صحبت مي كنند. ترانسهيومانيسم مكتبي است كه به تكامل انسان از راه تكنولوژي اشاره مي كند. در حالي كه بسياري اعتقاد دارند تكامل انسان در دين و مذهب است بسياري بر اين باور هستند كه اين تكنولوژي است كه تكامل را به همراه دارد.
Adam Jensen در اين ميان به كاغذي براي دست نوشته هاي سازندگان تبديل شده. او كسي است كه ابتدا يك انسان معمولي بوده و حال با استفاده از پيشرفته ترين تكنولوژي ها به يك روبات تبديل شده. جنسن مي گويد:" من حتي نميدانم طرف كه هستم" شخصيت خاموش و پيچيده او دقيقا ذهن بشر امروزي را نشان مي دهد. بشري كه بين دين و علم مانده و جامعه ي مدرن او را در زير كلام تكامل به دوگانگي ارزشي و پريشاني كشانده.
در سال 1980 دولت امريكا تمركز زيادي روي ترنسهيومانيسم كرد و باور داشت انسان مي توانيد از وجودي كه هست به موجودي برتر تبديل شود. اين ايده بر سر زبانها افتاد و حتي Francis Fukuyama اعلام كرد ايده تكامل انسان خطر ناك ترين ايدئولوژي تاريخ بشر است. اين بحث دقيقا در راستاي افسانه اكثير ضد مرگ در دوران رنسانس بود. كشورهاي زيادي از جمله روسيه و ژاپن روي چنين تكامل هايي كار مي كنند و حتي چند ماه پيش انسان توانست مولكول مصنوعي خلق كند و حتي آن را آميزش دهد.
اين تكنولوژي ها حتي پيش زمينه اي براي خلق انسان تبديل شد كه بسياري از افراد مذهبي جهان در مقابل آن ايستادند و به قولي " نقش خدا را بازي كردن" را گناه و كفري بزرگ دانستند. در همين درگيري ها بسياري از دانشمندان گفتند كه انسان حق تغيير و بازسازي طبيعت خود را دارد.
اين در گيري ها از ابتداي دوران رنسانس تا به امروز بوده. آيا انسان مي تواند جاي خدا را بگيرد ؟ آيا علم همان مذهب است ؟ اين مسئله خدا شدن انسان در دنياي بازي ها امري تازه نيست. در بازي God of War ما دقيقا همين موضوع را مشاهده كرديم كه اشاراتي هم به مكتبل اومانيسم دارد. در اين عقيده همه چيز از انسان شروع شده و همه چيز هم به او ختم مي شود و هيچ خدايي وجود ندارد. كريتوس كه نماد انسان است كم كم تمام خدايان را شكست مي دهد. چطور يك انسان مي تواند خدا را شكست دهد و حتي جاي او بنشيند ؟ بالهاي ايكاروس يكي از نمادهاي پيشرفت و بلندپروازي انسان است. كريتوس به عنوان يك انسان خدا مي شود و حتي بال هاي او را ميگيرد.
در Deus Ex:Human Revolution بحث بال هاي ايكاروس به همين شكل است. Jonathan Jacques-Belletete كارگردان بازي مي گويد:"ما از فرهنگ يونان الهام هاي زيادي گرفتيم. وقتي من به بال هاي ايكاروس نگاه مي كردم واقعا سورپرايز شدم و ميدانستم استفاده هاي زيادي مي توان از آن در بازي بكنم". در اولين دمو DEHR ما ادم جنسن را به شكل يك آدم ميبينيم كه دور او را انسانهايي به ظاهر مذهبي گرفته، ف..ي..لترينگ اين صحنه خيلي شبيه به نقاشي هاي دوره رنسانس شده و حتي خوده Jonathan Jacques-Belletete هم به اين موضوع رنگ زرد و مشكي اين تريلر اشاره مي كند. افراد دور جنسن بسيار شبيه به فرشتگان نقاشي هاي مذهبي هستند و جنسن همانند طرح انسان در نقاشي هاي داوينچي است. در نماي بعد جنسن را با بال هاي ايكاروس را ميبينيم كه به سمت خورشيد (نماد اروج و كمال) پرواز مي كند و بال هايش مي سوزد. در اين نما دقيقا اروج انسان به سمت تكامل (خداشدن) را ميبينيم. در صحنه بعد جنسن از خواب بلند مي شود و نگاهي به دست تماما ماشيني خود مي اندازد. در اين لحظه تامل مي كنيم كه اين همان دستي است كه بال و وسيله براي خدا شدن بود. آيا بال هاي ايكاروس همان تكنولوژي است ؟ آيا تكنولوژي راه خدا شدن ما است ؟
كن ليوين سازنده Bioshock: Infinite هم در ابتدا اسم رمز بازي خود را Project Infinite ناميده بود كه اين موضوع به پرواز انسان (شهر پرنده) توسط تكنولوژي اشاره مي كند.
در كل Deus Ex: Human Revolution يكي از تامل برانگيز ترين بازي هاي سال 2011 است و باتوجه به افراد خبره پشت آن مي توان انتظار يكي از عظيم ترين بازي هاي تاريخ را از لحاظ داستاني و البته گيم پلي داشت.
آخرین ویرایش:
Google