Multi Platform Assassin’s Creed: Revelations

درود

irinxj3n62uptaud0ot7.gif



بلاخره بعد از چند روز انتظار و نمایش تیزر بازی بازی به صورت رسمی تایید شد
در این شماره قرار هست شاهدپایان داستان اتزیو خواهیم بود
داستان از این قرار هست که شما برای یادگرفتن نگات زندگی الطائر و چگونگی تبدیل شدن به یک معلم و استاد بزرگ راهی قسطنطنیه می شوید
طبق گفته کارگردان بازی قسمت عمده داستان در این شمار اتفاق می افتند

به هر حال این بازی از کمتر بازی های هست که 2 شماره قبلی ان کاملا موفق بود اند و قطعا شمار سوم هم همینطور خواهد بود





اولین تصاویر بازی :
 
آخرین ویرایش:

saeed-evil

کاربر سایت
Aug 24, 2008
311
نام
Saeed
سلام.
دوستان قضیه این دروازه هایی که توی جزیر دزموند هست چیه؟
من میرم توی یکیش بازی میکنم تموم میشه از بازی میره بیرون میره تو دوباره دوباره میره تو جزیره!این وسطاش دمویی چیزی پخش میکنه؟من احساس میکنم کات میشه یک چیزی!
 

Albis

کاربر سایت
Sep 11, 2008
1,764
نه اون ماموریت فرعی، ماموریت فرعی که به داستان ربط داشته باشه

این ishak pasha memories page به چه دردی میخوره؟
اینکه همه میگن ته بازی غمناکه چیش غمناک بود ؟ من که چیزی ندیدم.
 
آخرین ویرایش:

kourosh4u

کاربر سایت
Jun 23, 2006
178
آقا من بازی رو آپديت کردم سيو ام پاک شد! :( ميخوام اون خاطرات دزموند رو
بازی کنم کسی سيو کامل بازی رو داره اونا هم آزاد شد باشه بزاره اينجا؟

*من مشکلم حل شد! ظاهراً با آپديت بازی جای سيو بازی عوض ميشه!
 
آخرین ویرایش:

Kamyab Tizro

کاربر سایت
Dec 5, 2011
20
نام
کامیاب
سلام. دوستان این داستان کلّ بازیه که واستون آماده کردم :

در این نسخه از بازی Animus به شکل دیگری است.یعنی دزمند مایلز درون یک جزیره گیر افتاده و بالأخره Subject 16 رو میبینه. پس از کمی صحبت با او میفهمد که اگر به درون دروازه نورانی که در جزیره وجود دارد وارد شود میتواند به زمان اتزیو برود و در نقش اتزیو بازی را ادامه دهد.

بازی در نقش اتزیو از جایی شروع میشود که اتزیو از بالای پرتگاه خود را به پایین می اندازد. و باید به دنبال سلاح های خود(که توسط تمپلارها گرفته شده بود) برود. پس از کمی جنگ او به سلاح های خود میرسد. امّا یکی از خنجر های مخفی او (Hidden Blade) کار نمیکند.خلاصه او به نوک قلعه شهر مسیاف Masyaf میرود و یک مجسمه سنگی را به پایین قلعه میاندازد و خود نیز از بالای قلعه به پایین میپرد(Leap Of Faith) . مجسمه به زمین برخورد میکند و زمین را میشکافد و اتزیو به درون آن میرود. و به محلّی میرسد که کتابخانه الطائر Altair وجود دارد.امّا در روی در آن کتابخانه 5 جای کلید وجود دارد که اتزیو باید این 5 کلید را از نقاط مختلف خاور میانه آنها را پیدا کند.

اتزیو به قستنطنیّه یا همان استانبول امروزی سفر میکند. وقتی از کشتی پیاده میشود یک اساسین به نام یوسف تعظیم استانبولی ( Yusuf Tazim Istanbul ) به نزد اتزیو می آید و خود را معرفی میکند و اتزیو را با خود به مخفیگاه اساسین ها میبرد. پس از کمی صحبت به بیرون از مخفیگاه میروند. سپس یوسف به اتزیو یک Hook Blade میدهد که سر آن خنجر خمیده است و میتواند به راحتی از دیوار ها بالا رود و یا از طناب های اطراف شهر سر بخورد.

پس از کمی آموزش نوبت به انجام دادن مراحلی میشود.با چند نفر آشنا میشوند و به وسیله آنها با زنی به اسم سوفیا آشنا میشود. به خانه او میرود و کمی جستجو میکند و در مخفی پیدا میکند. با استفاده از آن در به تالار های زیرزمینی میرسد که سر انجام در آنجا اولید کلید برای کتابخانه الطائر را پیدا میکند.

اکنون ما به گذشته میرویم و در نقش الطائر یک مرحله را ادامه میدهیم. این مرحله در سال 1182 یعنی قبل از داستان بازی AC 1 ادامه می یابد. داستان از جایی شروع میشود که Templar ها به Masyaf حمله کردند. الطائر از راه میرسد و به کمک Al Mualim میرود. پس از کمی جنگ او را نجات میدهد و این مرحله به پایان میرسد.


سپس دوباره در نقش اتزیو به خانه سوفیا بازمیگردیم . سوفیا محل کلید اولین کتاب را پیدا میکند. اتزیو به دنبال کتاب میرود و کتاب را پیدا میکند و با توجه به آن کتاب کلید دوم را پیدا میکند.

سال 1193 (زمان بعد از کشتن Al Mualim ):
الطائر برای اینکه مطمئن شود المعلّم مرده او را به بیرون از قلعه شهر مَسیَف میبرد و بر روی چوب میگذاره و اورا آتش میزند. امّا یکی از دوستانش به او میگوید که این کار برای دین ما اشتباه است. و Apple Of Eden را میدزد و به بالای یک برج میرود. از آن بالا سیب را فعّال میکند و به خاطر اینکه طرز استفاده از آن را بلد نبود به عقب پرتاب میشود و سیب به زمین میافتد. الطائر به سرعت به بالای آن برج میرود و سیب را غیر فعّال میکند.

اتزیو:
پس از انجام چند مرحله دیگر سوفیا محل کتاب دوم را به اتزیو نشان میدهد. پس از یافتن کتاب دوم و کلید سوم دوباره در نقش الطائر ظاهر میشویم :

سال 1228 ( الطائر در 63 سالگی):
الطائر روی نیمکتی نشسته است که همسرش Maria به نزد او می آید. عبّاس دوست سابق الطائر پسر جوان آنها را کشته. الطائر و ماریا به نزد عباس میروند و از او دلیل کشتن فرزندشان را میپرسند.عباس به الطائر میگوید که اول سیب را بده تا دلیل را بگویم.الطائر دستش را به سوی عباس دراز میکند. عباس به یک سرباز دستور میدهد که سیب را بگیرد. سرباز به الطائر نزدیک میشود امّا او از سیب استفاده میکند تا عباس را بکشد. سرباز شمشیرش را به طرف الطائر میبرد امّا ماریا به وسط می آید و شمیر به بدنش میخورد و او میمیرد. الطائر مجبور به فرار میشود. وقتی به روستای پایین قلعه میرسد پسر بزرگش او را میبیند و میگوید که مادر کجاست و الطائر میگوید که او مرده. سپس هردو از مَسیَف فرار میکنند.

اتزیو:
پس از پیدا کردن کتاب سوم (در اینجا اتزیو عاشق سوفیا میشود!
8.gif
) اتزیو به یک جزیره دور دست به دنبال کلید چهارم میرود.در آن جزیره پس از انجام یک مرحله سخت کلید چهارم را پیدا میکند و :

سال 1247 ( الطائر در 82 سالگی - حدود 2 دهه بعد از فرارش از مَسیَف):
الطائر و چند تن از یارانش به مَسیَف بازمیگردند.الطائر توانایی های زیادی را از دست داده و میتواند به آرامی بدود. او لنگان لنگان راه میرود و خیلی کند شده. او به روستای مَسیَف میرود. پس از کشتن چند سرباز به قلعه میرسد. قلعه پر از سربازان عباس است. امّا برخلاف تفکر الطائر سرباز ها (که همان اساسین های مَسیَف هستند) به الطائر احترام میگزارند و به جنگ با او نمیپردازند! وقتی نزدیک به عباس میشویم چند سرباز با ما میجنگند که به راحتی آنها را میکشیم. به درون قصر میرویم. عباس و دو سرباز آن سوی قصر منتظرند. عباس میگوید که تو از سیب استفاده کردی تا قدرتت رو زیاد کنی. الطائر در جواب میگه که : آره.من از سیب استفاده کردم تا کارهایی که مانده بود را انجام بدم. استفاده کردم تا گذشته و آینده این جهان را ببینم! حالا این کار را به تو نشان میدهم. سپس الطائر با Pistol - یا همان تفنگی که لئوناردو دا وینچی در نسخه دوم بازی AC آنرا طراحی میکند - به عباس شلیک میکند و اورا ازپای در می آورد.

اتزیو :
اتزیو به نزد شاهزاده سلیمان میرود و با او صحبت میکند. او میگوید که برادرش یک تمپلار هست. اتزیو به قصد کشتن برادر سلیمان میرود. او را میکشد امّا درمی یابد که او هم برای نابودی تمپلار ها میکوشید.اتزیو در اینجا اولین انسان بی گناه را به قتل رساند. او به نزد سلیمان باز میگردد و موضوع را بازگو میکند.و میگوید که برای پیدا کردن کلید پنجم باید به شهری دوردست سفر کند.سلیمان کشتی ای را برای او آماده میکند. او به آن شهر دور دست میرود. پس انجام دادن چند مرحله و کشتن رهبر تمپلار ها کلید آخر را پیدا میکند. امّا پسرعموی سلیمان یعنی Mamut یا همان محمود با کشتی ای سر میرسد و میگوید که کلیدها را بده.امّا اتزیو میگوید که مگر به جز این کلید ، کلید دیگری هم هست؟ محمود میگوید که این رو از سوفیا میپرسم! اتزیو میگوید که اگر به سوفیا دست بزنی میکشمت! اتزیو به درون کشتی خود بازمیگردد و همان جا مرحله الطائر شروع میشود!

سال 1247 (الطائر در 82 سالگی - بعد از پس گرفتن مَسیَف)
الطائر چند کتاب و 5 کلید را به شخصی به نام Nicolo Polo میدهد و به او میگوید که اینها را در جاهای مختلفی پنهان کن. همان لحظه به الطائر خبر میرسد که به مَسیَف حمله شده. الطائر نیکولو پولو و همراهش را به بیرون از مَسیَف همراهی میکند و پس از کمی جنگ به بیرون مَسیَف میرسند. پسر الطائر( Darim) به الطائر میگوید که پدر حالت خوب است؟ الطائر میگوید که حالم خوبه و من کار خودم رو در این جهان تمام کردم.نیکولو به الطائر میگوید که این کتاب ها و کلیدها چیست؟ الطائر میگوید : اینها پیامی است برای شخصی در آینده. نیکولو : برای کی؟ الطائر : ای کاش میدانستم!

اتزیو :
اتزیو به کنستانتینوپل ( قستنطنیه ) باز میگردد و سوفیا را با کلید ها عوض میکند.درخانه سوفیا یوسف دوست اتزیو کشته شده. حالا باید به سراغ محمود برود تا او را بکشد و کلیدها را باز پس بگیرد...

اتزیو و سوفیا از قستنطنیه با ارابه فرار میکنند و محمود و یارانش نیز به دنبال آنها! پس از نبردی طولانی با ارابه ها و اسب سوارهای محمود ، اتزیو و محمود از بالای یک پرتگاه به پایین پرتاب میشوند. در هوا با هم میجنگند و اتزیو چتر نجات خود را باز میکند . محمود از پای اتزیو میگیرد و هردو آرام به زمین میافتند.سپس پدر سلیمان می آید و محمود را از بالای یک پرتگاه دیگر به پایین پرتاب میکند و به اتزیو میگوید که دیگر به قستنطنیه باز نگرد!

اتزیو و سوفیا به Acre میروند. در آنجا اتزیو برای Claudia خواهرش نامه مینویسد. فردای آن روز اتزیو و سوفیا به مَسیَف میروند و در کتابخانه الطائر را به وسیله آن 5 کلید باز میکنند :

اتزیو به درون کتابخانه میرود. با مشعل خود مشعل های آنجا را روشن میکند و به جلو میرود تا به صندلی میرسد که اسکلتی با لباس یک اساسین روی آن نشسته است! بله! آن استخوان های الطائر بزرگ است! در دست او یک کلید دیگر وجود دارد! اتزیو کلید را برمیدارد و به زمان الطائر باز میگردد :

سال 1247 ( الطائر در 82 سالگی - دقیقه های پایانی زندگی او ):

الطائر در کنار در کتابخانه خود ایستاده و با پسرش Darim حرف میزند. به او میگوید که باید شهر را ترک کنی.قبل از اینکه Mongol ها از راه برسند و اینجا را تصرّف کنند. پدر و پسر یکدیگر را در آغوش میگیرند و پسر آنجا را ترک میکنند. الطائر نیز به درون کتابخانه میرود و در بسته میشود! او سیب خود را (دو تا Apple Of Eden وجود دارد!) به انتهای دالان کتابخانه میبرد و در آنجا قرار میدهد. سپس بازمیگردد و روی یک صندلی جلوتر از محل سیب مینشیند و کلیدی را در دست میگیرد. در این لحظه دوربین بازی به طور زیبایی به دور صندلی میچرخد و وقتی به جلوی صندلی میرسد اتزیو را نشان میدهد که در کنار صندلی الطائر زانو زده و میگوید : Requiscat In Pace ( Rest In Peace - در آرامش به سر ببری(خدا بیامرزتت))

سپس بلند میشود و به کنار سیب میرود و سلاح های خود را در می آورد و به زمین می اندازد. و میگوید :

دزموند ! من کارم را به بهترین نحو ممکن در این دنیا انجام دادم.

دزمند میگوید : چی؟ او دارد با من حرف میزند!

اتزیو: دزموند. شاید تو بتونی جواب سوالهایی که من پرسیدم رو پیدا کنی!

ناگهان دزمند جلوی اتزیو ظاهر میشود. اتزیو دستش را روی شانه دزمند میگزارد و دزمند جلوی چند فرشته ظاهر میشود. آنها کمی با دزمند حرف میزنند و بعد از چند ثانیه شهر نیو یورک پدیدار میشود که درحال نابودی توسط نیروهای طبیعی (طوفان های خورشیدی ، صاعقه ، زمین لرزه و... ) است! این صحنه پایان جهان را نشان میدهد. سپس شاون ، ربکا و پدر دزمند (بیل) را نشان میدهد که بالای سر دزمند که بر روی Anymus دراز کشیده است را میبینیم .دزمند کم کم از خواب برمیخیزد و میگوید :

من میدونم که باید چکار انجام بدهیم!

ادامه این بازی در سال 2012 توسط شرکت UBISOFT به نام احتمالی Assassin's Creed Franchise تولید میشود!

بعد از پایان این بازی حدود 40 تا 45 دقیقه Credit دارد که باید منتظر بمانید تا تمام شود! تا بتوانید دوباره بازی را از سر بگیرید.

پایان

منبع : انجمن پرشین استارز -انجمن خودم
 
Last edited by a moderator:
  • Like
Reactions: qozmyox

Albis

کاربر سایت
Sep 11, 2008
1,764
دوست عزیز Kamyab Timo یه جای داستان مشکل داره

ااتزیو به نزد شاهزاده سلیمان میرود و با او صحبت میکند. او میگوید که برادرش یک تمپلار هست. اتزیو به قصد کشتن برادر سلیمان میرود. او را میکشد امّا درمی یابد که او هم برای نابودی تمپلار ها میکوشید.اتزیو در اینجا اولین انسان بی گناه را به قتل رساند. او به نزد سلیمان باز میگردد و موضوع را بازگو میکند.و میگوید که برای پیدا کردن کلید پنجم باید به شهری دوردست سفر کند.سلیمان کشتی ای را برای او آماده میکند. او به آن شهر دور دست میرود. پس انجام دادن چند مرحله و کشتن رهبر تمپلار ها کلید آخر را پیدا میکند. امّا پسرعموی سلیمان یعنی Mamut یا همان محمود با کشتی ای سر میرسد و میگوید که کلیدها را بده.امّا اتزیو میگوید که مگر به جز این کلید ، کلید دیگری هم هست؟ محمود میگوید که این رو از سوفیا میپرسم! اتزیو میگوید که اگر به سوفیا دست بزنی میکشمت! اتزیو به درون کشتی خود بازمیگردد و همان جا مرحله الطائر شروع میشود![
/QUOTE]
به سلیمان میگه که رییس جاننسار ها یا همون گارد های سلطنتی تمپلار هست، اسمش Tarik هست. اونو میکشه و میفمه که تمپلار نیستش. بعد میره به اون شهره و اونجا عموی سلیمان رو میبینه (Prince Ahmet) و میفمه اون تمپلار هستش.
خیلی خلاصه بود :D
 
Last edited by a moderator:

AP9

کاربر سایت
Dec 7, 2011
122
نام
علیرضا
من توی اون مرحله بعد از اونجایی که شاهزاده را می خان بکشن و بعد با عموش حرف می زنه گیر کردم شاهزاده به ما می گه سربازا را اطراف بازار می تونی پیدا کنی ولی اونجا هیچ علامت تعجبی که بشه مرحله را شروع کرد نیست چی کار باید بکنم (sequence4 بعد از an uneasy meeting از memory 5 جلو تر نمی ره)در ضمن وقتی به animos island میرم، اونجا میرم بغل اون ستونه که برم یه جای جدید(desmon journey) ، یه دفعه از بازی میپره بیرون، تو رو خدا کمک کنین!!:((
 
Last edited by a moderator:

Kamyab Tizro

کاربر سایت
Dec 5, 2011
20
نام
کامیاب
من توی اون مرحله بعد از اونجایی که شاهزاده را می خان بکشن و بعد با عموش حرف می زنه گیر کردم شاهزاده به ما می گه سربازا را اطراف بازار می تونی پیدا کنی ولی اونجا هیچ علامت تعجبی که بشه مرحله را شروع کرد نیست چی کار باید بکنم (sequence4 بعد از an uneasy meeting از memory 5 جلو تر نمی ره)در ضمن وقتی به animos island میرم، اونجا میرم بغل اون ستونه که برم یه جای جدید(desmon journey) ، یه دفعه از بازی میپره بیرون، تو رو خدا کمک کنین!!:((

جواب سوالت رو فردا صبح اینجا مینویسم.چون باید دوباره اون مرحله رو انجام بدم تا ببینم مشکل از کجاست. ولی درمورد مرحله ی Desmond's Journey باید بگم که واسه همه این مراحل مشکل داره و تو باید کرک جدید منتشر شده رو تهیه و نصب کنی که البته ممکنه سیو هات بپره که بهتره یه بک آپ از سیوهات داشته باشی. کرک رو میتونی از اینجا دانلود کنی.
وقتی این کرک رو کپی کردی موقع اجرای بازی ازت یوزر و پسورد میخواد که اینا رو بزن:

یوزرنیم : SKIDROW
پسورد : هرچیزی که نوشتید فرق نداره!

این آیتم هایی که از تو صندوقچه ها برمیداره رو کجا باید آب کرد مثل نسخه قبلی که نیست!؟

عکسهای زیر رو نگاه کن. توی نقشه یه آیکون به نام Piri Reis هست .توی عکسهای زیر محل اون رو مشخص کردم. بری اونجا توی اون خونه یه پیرمرد هست . برو و باهاش صحبت کن. توی منو اون پیر مرده یه گزینه به نام Sell هست. میتونی وسایلی که از صندوقچه ها درمیاری رو اونجا بفروشی. پول خیلی خوبی هم میده!!!

عکس 1

عکس2
 

ـشرشی«ـ

کاربر سایت
Dec 8, 2011
5
Assassins creed revelation .pck

سلام منم این بازیو تموم کردم و می خوام این صداهای بازیو استخراج کنم میشه بگین چه جوری ؟ من با Extractor و Dragon extractor امتحان کردم و قایل هایی که تو پوشه Audio هست رو استخراج کردم ولی همه 4 کلوبایت اینطورا آخرشم 400 کیلو بایت هست میشه کمک کنید ؟ واقعا لازم دارم نگین تو اینترنت هست من می خوام خودم استخراج بگیرم! توروخدا هرچه زود تر جواب بدین !
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر