نگاهی متفاوت به Witcher III - ایده های زیاد و شلوغ ولی نا کارآمد در اجرا

Clegane

کاربر سایت
Jul 17, 2016
59
مشکل اینه که شما از دنیای ویچر انتظار یه دنیایی مثل دنیای تالکین رو دارین، اینا خوبن اونا بدن بعد کسایی که خوبن هیچ کار بدی انجام نمیدن کسایی که بدن هیچ کار خوبیم انجام نمیدن :))

تو ویچر همه تصمیما خاکستری هستش بر خلاف ME، Dragon Age. اینکه میگی هر Side Quest یه Plot Line خودشو داره به نظرم خیلی خیلی بهتر از اسکایریم هست که هر Side Quest فقط یه کوئست خالی و خشک بود که بیشترشون باید میرفتیم یه مانستریو میکشتیم یا یه آیتیمیو از یه جا ور میداشتیم یا خلاقانه ترین حالت یه سری کوئست انجام میدادیم و لیدر یه جایی میشدیم. (Thieve's Guild, Brotherhood ...)

اینکه یه گیمر گیج شه یا از داستان چیزی نفهمه 90% بخاطر ضعفش توی زبان انگلیسی و یا عدم توجه به دیالوگ ها و ایناست.

در مورد سختیم اگه رو پی سی بازی میکنی میتونی یه سری ماد نصب کنی که شونصد هزار برابر Dark Soul سخت تر شه بازی :D

  • ابدا ، ربط بین تالکین و ویچر رو متوجه نشدم ، همه رمان ها و دنیاهای گوتیک پر از شخصیت های خاکستری و سیاه و سفید هستند.از نظر پرداخت هم اتفاقا شبیه به هم هستند.
  • تقریبا باهات موافقم ولی ویچر هم کم ساید کوئست تکراری نداره.
  • کسی که زبانش بد باشه ، قطعا نمیره سراغ این بازی ، اگه بره که احمقه.بماند که اصطلاحات بازی بیشتر با زبان اروپای شرقی همپوشانی داره تا اون انگلیسی که مد نظر من و تو باشه.
  • بازی که بخواد با ماد ، پچ و وصل و پینه درست بشه ، بهتره با تاخیر منتشر بشه.این حرف رو قبلا هم راجع به اسکاریم زده بودم. اولین بار که منتشر شد رو یادته ؟ یک باگ عظیم بود که وسطش یه خورده بازی هم میتونستی بکنی.بعدا کم کم درستش کردن که به نظرم توهین به مخاطبه.
 

Albis

کاربر سایت
Sep 11, 2008
1,764
  • ابدا ، ربط بین تالکین و ویچر رو متوجه نشدم ، همه رمان ها و دنیاهای گوتیک پر از شخصیت های خاکستری و سیاه و سفید هستند.از نظر پرداخت هم اتفاقا شبیه به هم هستند.
  • تقریبا باهات موافقم ولی ویچر هم کم ساید کوئست تکراری نداره.
  • کسی که زبانش بد باشه ، قطعا نمیره سراغ این بازی ، اگه بره که احمقه.بماند که اصطلاحات بازی بیشتر با زبان اروپای شرقی همپوشانی داره تا اون انگلیسی که مد نظر من و تو باشه.
  • بازی که بخواد با ماد ، پچ و وصل و پینه درست بشه ، بهتره با تاخیر منتشر بشه.این حرف رو قبلا هم راجع به اسکاریم زده بودم. اولین بار که منتشر شد رو یادته ؟ یک باگ عظیم بود که وسطش یه خورده بازی هم میتونستی بکنی.بعدا کم کم درستش کردن که به نظرم توهین به مخاطبه.
خب گرالت یه ویچره، به هیچ وجه قهرمان نیست. اینو گفتم چون بحث چونه زدن سر پول بیشترو توی نقدت گفتی.

در مورد ماد و اینام خب بیا از دیدگاه CDPR نگاه کن. چند درصد گیمرا واقعا از Dark Souls خوششون میاد؟ چند درصد مثل من بخاطر سختی الکی (همونایی که گفتی، افزایش HP و دمیج باس ها به حد غیر قابل باور) ازش متنفرن؟
بعد اینکه واقعا هر کدوم از باس فایت های W3 بجز Eredin (که به نظرم ساده بود) سختی خودشو داشت.
مثلا Dethlaff یا Imlerith به سبک خودشون واقعا سخت و مشکل بودن و توی Death March خیلیا باهاش مشکل داشتن. تقریبا میشه گفت برای هر مانستر باید از یه Sign مخصوص استفاده میکردی. Wraith ها و اینا از Yrden و ...
هر چند اگه سیستم لول بازی داینامیک بود به نظرم خیلی مشکلات حل میشد ولی خب متاسفانه اینطوری نیست و بعضی ساید کوئستا یه مدت خیلی ساده میشن.
 

emperaturs

کاربر سایت
Aug 1, 2015
886
نام
Joel
واقعیتش حوصله نکردم مقاله رو کامل بخونم، اما از تجربه شخصی خودم در بازی ویچر میتونم بگم که بزرگترین مشکل این بازی گیم پلی بازی اونم در بخش مبارزاته که بعد از یه مدت به شدت تکراری میشه و به دنباله این مشکل خیلی از ماموریت های جانبی مثل کانتراکت ها و ... حس تکراری شدن میدن به طوری که من DLC اول این بازی رو خیلی وقت پیش خریدم و هنوزم که هنوز حوصله ندارم که تمومش کنم و این DLC دوم رو هم کلا بیخیالش شدم چون میدونم همین روند گیم پلی تکراری ادامه داره وگرنه بازی بنظرم در زمینه موسیقی، داستان، شخصیت ها و دنیای بزرگ و زنده و پرجزییات عالی عمل کرده. و در سالی که ویچر و بلادبرن با هم عرضه شدند، بنظرم از لحاظ تعداد GOTY و این حرفا بیش از حدی در حق این بازی باشه بهش امتیاز دادن و خیلی بزرگش کردن. در حالی که در همون سال بلادبرن هم عرضه شده و بنظرم بازی قوی تری به نسبت ویچر3 بود.
بلادبرن اصلا به دلم ننشست اینقدر سخت بود که حس میکردی سازندش مرض سادیسم و گیمر آزاری داره !

Sent from my LG-H818 using Tapatalk
 

armin_shadow

A New Era Begins
ناظم انجمن
Mar 18, 2006
3,233
نام
آرمين
سلام
متنتون رو خوندم اما خوب تا جواب بدم یکم دیر شده و یه سری موارد رو یادم رفته! اما به هر حال یک سری نکاتی یادم موند رو می گم.

یه مطلبی در مورد شخصیت گرالت گفتین که با خودش معلوم نیست چند چند هست. گرالت یک شخصیت از پیش ساخته هست با یک گذشته ای، یه تعریفی از حرفه خودش داره و خصوصیات خاص خودش تا قبل از اینکه شما کنترلش رو در دست بگیرید. اما در طول بازی حرفه گرالت حفظ می شه ولی خصوصیاتش به دست شما تغییر می کنه! بازی RPG هست و این شمایی که کنترل خصوصیات شخصیتت رو بر عهده داری! پس اگه مثلا جایی برای پول بیشتر چونه زدی، این شما بودی که خواستی چونه بزنی، وگرنه می تونستی پولی هم نگیری خیلی از موارد. Witcher ها به طور ساده آدم هایی بودن که به ازای پاداش، هیولا هایی که طرف قرارداد بهشون گفته بودن رو از پای در میاوردن. اما داستان جوری پیش میره که گرالت این وسط وارد جریان بزرگ تری می شه و بقیه داستان بازی!

نکته بعدی که گفتین در مورد شخصیت هایی هست که وجودشون توی داستان تاثیری نداره یا شاید شما یادتون بره اصلا. اینجا هم دو حالت هست، یک گروهی هستن که داستانشون از شماره اول ادامه پیدا کرده و اینجا مشخص می شه، بعضی ها هم طی انتخاب های شما. مثل Yennefer و Triss . و البته از نظر من این ها واقعا به عنوان شخصیت های ثانویه خیلی خوب پرداخته شدن، هم شخصیت خودشون و هم ارتباط با گرالت و هم در مسیر داستان.
مورد دوم شخصیت ها هم اشاره کنم به جایی از متن شما که گفتید جزییات شهر ها خیلی خوب هست، مثلا بازی بچه ها، این ها هم همین هست. شاید وجود یک شخص اصلا تاثیری نذاره روی شما، اما وجود اون شخص از جزییاتی هست که به زنده بودن محیط بازی کمک می کنه! شما خودتون روزانه با خیلی از آدم ها روبرو می شید که اصلا براتون مهم نیستن، حالا یک روز رو تصور کنید که هیچ کدوم اون ها نباشن، تفاوت چقدر هست؟!

در مورد مراحل فرعی، مراحل فرعی که به صورت Optional می تونید انجام بدید و به خط داستانی نزدیک هستند که خودتون هم گفتید خوب هست. اما مراحل دیگه همه از اسمشون پیداست، مثلا Witcher Contract ها، شما به عنوان یک ویچر حرفه تون رو پیش می گیرید. وجود این ماموریت ها که شاید تکراری هم باشن اما به شما کمک می کنن که از گشت و گذار بشتر لذت ببرید و صرفا فقط در محیط گشت نزنید و یک هدف هرچند کوچکی رو دنبال کنید. به دنبالش هم خوب پاداش رو داره و سایر موارد.

آخرین موردی که فعلا یادم هست، در مورد تحمیل نکردن المان های از بازی مثل Potion هاست که گفتین. من این رو نقطه قوت بازی می دونم.
بازی چیزی رو به شما تحمیل نمی کنه، خیلی راحت می تونید همه رو بدون نگاه کردن به خیلی از موارد از اول تا آخر بکشید و بازی رو به اتمام برسونید، در این حالت شما یک بازی رو تموم کردید.
شما علاقه دارید می تونید همه ی محیط رو بگردید و کوئست های زیادی رو برید و بعدش هم بازی رو تموم کنید، این حالت شما بیشتر با جنبه های بازی آشنا شدید و به نسبت سری اول درک بهتری از بازی پیدا کردید.
اما در آخر شما می تونید همه کارهای بالا رو انجام بدید، در کنارش بخونید، داستان هارو دنبال کنید، با جزییات به همه چیز نگاه کنید، برای مقابله با یک موجود اطلاعات جمع کنید، نقاط ضعف و قوتش رو پیدا کنید، بعد با تجهزات کامل به سراغش برید. Potion مناسب، Ability مناسب، شمشیر و زره مناسب و ... . در این صورت شما یک بازی RPG انجام دادید و خودتون رو در نقش یک Witcher واقعی قرار دادید. همون طور که توی تعریف از ویچرها می بینیم که برای هم مبارزه خودشون رو آماده می کنن و قبل از هر چیزی اطلاعات کافی در مورد اون Monster رو جمع می کنن.
البته شاید بگید وقتی می شه خیلی ساده از پس مبارزات بر اومد برای چی این کارها رو انجام بدم، که این مورد یکی بر می گرده به اینکه هر کسی یا وقت این کارها رو نداره، یا حوصله نداره و اگه تحمیل می شد از انجام بازی زده می شد. اما کسی که می خواد واقعا با بازی ارتباط برقرار کنه خودش دنبال اینجور موارد می ره و قطعا هم لذت بیشتری از بازی میبره!

در کل خیلی موارد این چنینی توی بازی هست که اصلا تحمیلی وجود نداره توشون، اما اگه سراغش برید می فهمید بودنشون چقدر مهم و مثبت هست. و این مورد برای من خیلی خیلی قابل تحسین هست.
 

amooei

کاربر سایت
Nov 14, 2013
195
در رابطه با بخش اول اصلا موافق نيستم. فراوانى شخصيتهاى بازى اتفاقا رنگ و لعاب بسيار به بازى داده و فضاى بازى رو تعريف كرده. هر شهر، روستا، جاده، غار و لوكيشنى در اين بازى روايت هاى خودشو داره كه باعث شده هر منظره از بازى بازيكن رو ياد خاطرات بيشمار بندازه نه اينكه سردرگمى براش پيش بياره، براى من كه چنين نبوده.
شخصيت گرالت هم كاملا با انتخاب بازيكن شكل ميگيره و اين يكى از معروفترين نقاط قوت اين بازيه، پس نميشه طبق گفته شما گيج شد كه بالاخره شخصيت گرالت چگونه ست. خود من با انتخابهام تقريبا به هيچ تناقض قابل توجهى تو شخصيت و گفته ها و تصميمات گرالت نرسيدم، چون سازنده ها طيف وسيعى از حق انتخاب رو براى بازيكن مهيا كردن تا هركس گرالت خودشو داشته باشه.
 

Clegane

کاربر سایت
Jul 17, 2016
59
سلام
متنتون رو خوندم اما خوب تا جواب بدم یکم دیر شده و یه سری موارد رو یادم رفته! اما به هر حال یک سری نکاتی یادم موند رو می گم.

یه مطلبی در مورد شخصیت گرالت گفتین که با خودش معلوم نیست چند چند هست. گرالت یک شخصیت از پیش ساخته هست با یک گذشته ای، یه تعریفی از حرفه خودش داره و خصوصیات خاص خودش تا قبل از اینکه شما کنترلش رو در دست بگیرید. اما در طول بازی حرفه گرالت حفظ می شه ولی خصوصیاتش به دست شما تغییر می کنه! بازی RPG هست و این شمایی که کنترل خصوصیات شخصیتت رو بر عهده داری! پس اگه مثلا جایی برای پول بیشتر چونه زدی، این شما بودی که خواستی چونه بزنی، وگرنه می تونستی پولی هم نگیری خیلی از موارد. Witcher ها به طور ساده آدم هایی بودن که به ازای پاداش، هیولا هایی که طرف قرارداد بهشون گفته بودن رو از پای در میاوردن. اما داستان جوری پیش میره که گرالت این وسط وارد جریان بزرگ تری می شه و بقیه داستان بازی!

نکته بعدی که گفتین در مورد شخصیت هایی هست که وجودشون توی داستان تاثیری نداره یا شاید شما یادتون بره اصلا. اینجا هم دو حالت هست، یک گروهی هستن که داستانشون از شماره اول ادامه پیدا کرده و اینجا مشخص می شه، بعضی ها هم طی انتخاب های شما. مثل Yennefer و Triss . و البته از نظر من این ها واقعا به عنوان شخصیت های ثانویه خیلی خوب پرداخته شدن، هم شخصیت خودشون و هم ارتباط با گرالت و هم در مسیر داستان.
مورد دوم شخصیت ها هم اشاره کنم به جایی از متن شما که گفتید جزییات شهر ها خیلی خوب هست، مثلا بازی بچه ها، این ها هم همین هست. شاید وجود یک شخص اصلا تاثیری نذاره روی شما، اما وجود اون شخص از جزییاتی هست که به زنده بودن محیط بازی کمک می کنه! شما خودتون روزانه با خیلی از آدم ها روبرو می شید که اصلا براتون مهم نیستن، حالا یک روز رو تصور کنید که هیچ کدوم اون ها نباشن، تفاوت چقدر هست؟!

در مورد مراحل فرعی، مراحل فرعی که به صورت Optional می تونید انجام بدید و به خط داستانی نزدیک هستند که خودتون هم گفتید خوب هست. اما مراحل دیگه همه از اسمشون پیداست، مثلا Witcher Contract ها، شما به عنوان یک ویچر حرفه تون رو پیش می گیرید. وجود این ماموریت ها که شاید تکراری هم باشن اما به شما کمک می کنن که از گشت و گذار بشتر لذت ببرید و صرفا فقط در محیط گشت نزنید و یک هدف هرچند کوچکی رو دنبال کنید. به دنبالش هم خوب پاداش رو داره و سایر موارد.

آخرین موردی که فعلا یادم هست، در مورد تحمیل نکردن المان های از بازی مثل Potion هاست که گفتین. من این رو نقطه قوت بازی می دونم.
بازی چیزی رو به شما تحمیل نمی کنه، خیلی راحت می تونید همه رو بدون نگاه کردن به خیلی از موارد از اول تا آخر بکشید و بازی رو به اتمام برسونید، در این حالت شما یک بازی رو تموم کردید.
شما علاقه دارید می تونید همه ی محیط رو بگردید و کوئست های زیادی رو برید و بعدش هم بازی رو تموم کنید، این حالت شما بیشتر با جنبه های بازی آشنا شدید و به نسبت سری اول درک بهتری از بازی پیدا کردید.
اما در آخر شما می تونید همه کارهای بالا رو انجام بدید، در کنارش بخونید، داستان هارو دنبال کنید، با جزییات به همه چیز نگاه کنید، برای مقابله با یک موجود اطلاعات جمع کنید، نقاط ضعف و قوتش رو پیدا کنید، بعد با تجهزات کامل به سراغش برید. Potion مناسب، Ability مناسب، شمشیر و زره مناسب و ... . در این صورت شما یک بازی RPG انجام دادید و خودتون رو در نقش یک Witcher واقعی قرار دادید. همون طور که توی تعریف از ویچرها می بینیم که برای هم مبارزه خودشون رو آماده می کنن و قبل از هر چیزی اطلاعات کافی در مورد اون Monster رو جمع می کنن.
البته شاید بگید وقتی می شه خیلی ساده از پس مبارزات بر اومد برای چی این کارها رو انجام بدم، که این مورد یکی بر می گرده به اینکه هر کسی یا وقت این کارها رو نداره، یا حوصله نداره و اگه تحمیل می شد از انجام بازی زده می شد. اما کسی که می خواد واقعا با بازی ارتباط برقرار کنه خودش دنبال اینجور موارد می ره و قطعا هم لذت بیشتری از بازی میبره!

در کل خیلی موارد این چنینی توی بازی هست که اصلا تحمیلی وجود نداره توشون، اما اگه سراغش برید می فهمید بودنشون چقدر مهم و مثبت هست. و این مورد برای من خیلی خیلی قابل تحسین هست.

ممنون از نظرت ،
در رابطه با یک ویچر بودن و خود شخص گرالت ، باهات هم نظرم و مشکلی ندارم. اینکه یه شخصیت انتخاب های زیاد و ویژگی های زیادی داشته باشه هم باز هم مشکلی ندارم.مشکلی به نظرم پیدا میشه زمانی هست که این همه ویژگی باهم نمیتونه رو شخصیت محوری سوار بشه و به اصطلاح شخصیته در نمیاد.من حتی فکر میکنم بازی داره دروغ هم میگه ، با قرار دادن انتخاب های متضاد. اینکه گرالت خیلی جاها انتخاب هاش میتونه به سمت بی رحمی هم بره و در بعضی جاها به سمت مهربونی (خیر و شر) شخصیت رو دچار اختلال میکنه.من نمیتونم برای دختر خوانده ام احساساتی بشم و در عین حال برای کسی هم شاخه شونه بکشم.نمیشه عاشق تریس یا ینیفر باشم و باز هم برم سراغ خانمهای دیگه تو بازی (تو عصر اژدها اینطوری نیست ، بازی دستتو میبنده برای اینکه میخواد شخصیته رو دربیاره) منشا این تضادها به نظرم اینه که بخشی از شخصیت از رمان میاد ، بخش دیگه قراره تو بازی شکل بگیره ولی سناریو نویس به این فکر نکرده که این باعث اختلال شخصیت میشه.اگر من با یه آدم خام و بی سرو شکل طرف بودم ، قطعا همه چیش دست من بود ، ولی گرالت یه پشتوانه داره که از رمان و قصه بازی میاد.بازی مشخص نمیکنه که کاملا میخواد گرالت رو آزاد بذاره یا تو چهارچوب قصه و رمان نگهش داره. تو بازی هر دو رو باهم میخواد انجام بده که خراب میکنه گرالت رو.بنابراین کل شخصیت های مرتبط با گرالت ، که به نظرم اکثرا خودشون هیچی نیستن بلکه دارن گرالت به ما میشناسونن ضعیف عمل مکینن.ما چندتا شخصیت تو بازی داریم که کاملا از موضع فعال و خودشون عمل میکنن ، نه به سفارش سناریو نویس بازی (اسم سه تاشو تو نظرات گفتم).اینا خوبن ، بقیه نیستن.

ماموریت های ویچر باید یه تنوعی ایجاد کنه ، من هیچ جای بازی احساس نکردم دارم هیولای متفاوتی رو میکشم جز یه مورد که اونم نو یادداشتم هست.

در مورد المان های غیر تحمیلی بازی ، به شدت باهات مخالفم.بازی اگه نخواد اینا رو تحمیل کنه پس میخواد چیکار کنه ؟ آپشنال بودن زمانی معنی داره که من بازیکن در ازای استفاده از اون المان ها نتیجه ی دیگه رو بینم.استفاده کردن یا نکردن این همه المان اضافی و بی معنی ، جفتش منتهی میشه به یه چیز ، صفر کردن خون دشمن.چیز اضافه تری هم نمیده بهت.تحمیل مکانیک و گیم پلی ، یعنی گیم پلی عالی و موفق ، مثل سری سولز.

استفاده از المان ها هم به نظرم ربطی به حوصله نداره ، باز برمیگرده به اینکه چقدر به بازیکن تحمیل یشه ، وقتی بازی تو رو مجبور نمیکنه ازشون استفاده کنی ، پس میخواد چیکار کنه ؟ این همه شلوغ کاری برای چیه ؟ هیچی.
 
آخرین ویرایش:

dragonslayer

کاربر سایت
Jul 22, 2012
534
نام
محمدرضا
مشکلی که این سری از بازی داره آدمهای به شدت اضافی و پرتعداد در طول بازی هستند و به جای کاراکتر ، تبدیل میشن به کاریکاتورهای گذرا و فراموش شدنی.هر کدوم از این داستانک های بازی رو اگر یک مینی پلات تو خط اصلی داستان فرض کنیم ، مطلقا برای ما مهم نمیشن چون شخصیتهای محوری این داستانک ها ساخته نمیشن.در طول یک داستانک ، انقدر اسم آدمهای مختلف آورده میشه که به جای همراه کردن مخاطب ، بیشتر اون رو گیج و سردرگم میکنه.و در آخر هم کمکی به روایت اون خط داستانی نمیکنه. برای همین به یاد نخواهند ماند.
بی معنیه . اولا باید به این نکته توجه کنید که witcher 3 یک بازی کامپیوتریه و نه یک رمان و یا فیلم ، بنا به همین دلیل خیلی از داستان ها و شخصیت ها برای کمک به گیم پلی بازی و طولانی تر کردن زمان گیم پلی استفاده شدن . دوما قرار نیست تمام شخصیت های یک داستان کاملا بهشوت پرداخته بشه ؛ هر داستانی یک سری شخصیت اصلی داره که در طول داستان برای شکل دادن به این شخصیت ها اون ها رو در موقعیت های مختلف و در تعامل با افراد مختلف قرار میده ؛ یعنی در واقع بعضی از شخصیت ها فقط به وجود میان برای کمک کردن به شکل گیری شخصیت شخصیت های اصلی داستان و این مورد تنها مربوط به witcher 3 نیست و حتی در مورد خیلی از شاهکار های ادبی مثل " the catcher in the rye" هم صدق میکنه که تقریبا اکثریت شخصیت های داستان برای کمک به خلق موقعیت هایی برای کمک به پرداخت شخصیت اصلی خلق شدن . این مورد در مورد " a song from fire and ice " هم صدق میکنه که پر از شخصیت هایی هستش که به قول شما " کاریکاتورهای گذرا و فراموش شدنی " هستن .
این قضیه متاسفانه به بعضی از شخصیت های اصلی هم راه پیدا میکنه ، مثلا تریس و ینیفر که جز لوندی و تکیه بر ابژه های سکسی/جنسی ، ما هیچ چیز از این دو متوجه نمیشیم و بازی به جای اینکه مارو با این دو نفر همرا کنه ، روی ظاهر و برون رفتارهای این دو تاکیید میکنه. متاسفانه رابطشون با گرات ، به عنوان یک مثلث به ظاهر عشقی هم در نمیاد.
درسته . در زمینه romance سری witcher به طور کلی ضعیف عمل کرده و شخصیت هایی مثل yennefer و یا triss پرداخت خیلی مناسبی ندارن و گویا به عنوان گزینه های romance به گیمر تحمیل شدن . اما کم پرداخت بودن triss و یا yennefer رو نمیشه به کل شخصیت های اصلی داستان تعمیم داد و نمیشه شخصیت هایی مثل bloody baron و یا ciri و یا dandelion و ... را نادیده گرفت .
شدیدا در طول روایت ریتم رو میشکونه یا به طرز مضحکی عوض میکنه، وسط یه درگیری حماسی ، فضا رمانتیک میشه ، تا مخاطب بخواد این رو هضم کنه یه دفه فضا جدی میشه.مطلقا این تغییر ریتم ها با هم چفت نمیشن و معادله ، نمیدهد یک داستان گیرا.
کاملا بی معنیه و بیشتر شبیه به بهانه گیری های بچگانه و غرغر های یک فرد عصبانی میمونه .
ما متاسفانه گرالت رو هم نمیفهمیم.این شخصیت چشه؟ خیر خواهه ؟ پس چرا سر انعامش باید چونه بزنه یا حتی عصبی شه . مدام تردید داره ، نمیدونیم عاشق پیشه است یا شکارچی هیولاست و جدی.داشتن این همه ویژگی که از همشون یه ذره داره ، در ظاهر شاید عمیق و پر جزییات باشه ولی جمع شدن همه اینها تو یک پکیج ، گرالت رو خنثی اش میکنه برای همینه که لحن و رخت گرالت ، همه جا پیر و سرده.
همین دو خط متن شما خودش مملو از تناقضه و همچنین با گفته های قبلی خود شما هم تناقض داره . یک شخصیت هم میتونه هم خیرخواه باشه و هم سر انعامش چونه بزنه ، هم میتونه عاشق پیشه باشه و هم شکارچی هیولا ، هیچ کدوم این موارد با هم تناقضی ندارن و مجموعه این ویژگی هاست ک شخصیت geralt رو میسازه و geralt رو geralt میکنه .
شما در ابتدای متنت نوشتی که هیچکدوم از شخصیت ها تبدیل به کارکتر نمیشن و در این دو خط داری حرف خودتو نتقض میکنی ؛ geralt که شخصت خاص خودشو داره رو نقد میکنه و انتظار داری قهرمان داستان یک شخصیت کاملا کلیشه ای مثلا خیرخواه باشه . آیا یک شخصیت کاملا خیرخواه متب موقعیت هایی که geralt توش قرار میگیره هست ؟ آیا این شخصیت مد نظر شما میتونه در روند داستان تبدیل به یک کارکتر بشه ؟

-----
این بخش داستان . سایر بخش ها هم هر موقع بخونم نظرمو میگم .
 

Clegane

کاربر سایت
Jul 17, 2016
59
اولا باید به این نکته توجه کنید که witcher 3 یک بازی کامپیوتریه و نه یک رمان و یا فیلم
این از اون حرفاست دیگه ! مخصوصا بازی مثل ویچر که تنه میزنه به آر پی جی های کلاسیک . بازی روی داستان استواره . اگه نتونه داستان رو دربیاره پس چیکار باید بکنه ؟
قرار نیست تمام شخصیت های یک داستان کاملا بهشوت پرداخته بشه
پس میشن همون کاریکاتور که گفتم. به جز چندتایی که قبلا هم گفتم ، Bloody baron ، Lambert و Johny.
بعضی از شخصیت ها فقط به وجود میان برای کمک کردن به شکل گیری شخصیت شخصیت های اصلی داستان
این درسته ، ولی ویچر 3 چقدر تو این قضیه موفقه ؟ جز رابطه اش با دختر خونده اش که وقتی صحبتش به میون میاد ، حالات گرالت عوض میشه ، یه خورده ما رو بهش نزدیک میکنه.اینجا هم عمدتا گرالته که مهمه ، Ciri خودش هیچی نیست.
کاملا بی معنیه و بیشتر شبیه به بهانه گیری های بچگانه و غرغر های یک فرد عصبانی میمونه .
خواهش میکنم راجع به خود بازی صحبت کنی.
یک شخصیت هم میتونه هم خیرخواه باشه و هم سر انعامش چونه بزنه ، هم میتونه عاشق پیشه باشه و هم شکارچی هیولا
من مشکلی ندارم با این چند بعدی بودن شخصیت موضوع اینه که بازی نمیتونه اینا رو باهم چفت کنه. قبلا هم اینجا گفتم اگه خونده باشی :
ر رابطه با یک ویچر بودن و خود شخص گرالت ، باهات هم نظرم و مشکلی ندارم. اینکه یه شخصیت انتخاب های زیاد و ویژگی های زیادی داشته باشه هم باز هم مشکلی ندارم.مشکلی به نظرم پیدا میشه زمانی هست که این همه ویژگی باهم نمیتونه رو شخصیت محوری سوار بشه و به اصطلاح شخصیته در نمیاد.من حتی فکر میکنم بازی داره دروغ هم میگه ، با قرار دادن انتخاب های متضاد. اینکه گرالت خیلی جاها انتخاب هاش میتونه به سمت بی رحمی هم بره و در بعضی جاها به سمت مهربونی (خیر و شر) شخصیت رو دچار اختلال میکنه.من نمیتونم برای دختر خوانده ام احساساتی بشم و در عین حال برای کسی هم شاخه شونه بکشم.نمیشه عاشق تریس یا ینیفر باشم و باز هم برم سراغ خانمهای دیگه تو بازی (تو عصر اژدها اینطوری نیست ، بازی دستتو میبنده برای اینکه میخواد شخصیته رو دربیاره) منشا این تضادها به نظرم اینه که بخشی از شخصیت از رمان میاد ، بخش دیگه قراره تو بازی شکل بگیره ولی سناریو نویس به این فکر نکرده که این باعث اختلال شخصیت میشه.اگر من با یه آدم خام و بی سرو شکل طرف بودم ، قطعا همه چیش دست من بود ، ولی گرالت یه پشتوانه داره که از رمان و قصه بازی میاد.بازی مشخص نمیکنه که کاملا میخواد گرالت رو آزاد بذاره یا تو چهارچوب قصه و رمان نگهش داره. تو بازی هر دو رو باهم میخواد انجام بده که خراب میکنه گرالت رو
عزیزم ، پرداخت شخصیت با نام بردن چندتا ویژگی انتزاعی خیلی فرق میکنه ! شخصیت زمانی شخصیت میشه که تبدیل بشه به یک تجربه.گرالت تجربه نمیشه به خاطر همون اختلال هایی که نام بردم.

ببین بازی یه چیزیه که میخواد همه چی رو با هم داشته باشه ، ولی ترتیب قرارگیری این همه مینی پلات های اضافی که به نظرم برای کش دادن داستانه ، کمکی به بازی که نمیکنه هیچ ، خراب ترش میکنه. ببین من مخاطب باید با شخصیت محوری همساز بشم.وقتی گرالت حرف سیری به میون میاد ، کاملا مهم بودن دختر خوانده اش رو میفهمیم . این ساخته میشه.حالات چهره (استثنا تو این یه مورد) ، لحن صحبت و دیالوگ ها طوری با هم چفت میشن که من مخاطب شخصیت گرالت رو تو این مورد میفهمم. حالا این مهم بودنه ، در رابطه با Triss ، Yen ، Zoltan و dandelion چطوری در میاد ؟
 

dragonslayer

کاربر سایت
Jul 22, 2012
534
نام
محمدرضا
این از اون حرفاست دیگه ! مخصوصا بازی مثل ویچر که تنه میزنه به آر پی جی های کلاسیک . بازی روی داستان استواره . اگه نتونه داستان رو دربیاره پس چیکار باید بکنه ؟
اتفاقا rpg های کلاسیک هم پر بودن از quest های کم محتوا و fetch quest ها ؛ شما اگه یکی از نسخه های ultima و یا baldurs gate و یا حتی crpg مدرنی مثل divinity : original sin رو بازی کرده بودی ، به این نتیجه میرسیدی که محتوای side quest های witcher از اکثر crpg هابالاتره .
اکثر crpg ها داستان های فوق العاده کلیشه ای و سطحی داشتن که باعث میشد از نظر داستانی در مقابل رمان های فانتزی حرفی برای گفتن نداشته باشن . ولی چه چیزی این بازی ها رو خاص میکرد که طرفداران این ژانر ساعت های زیادی از وقتشون رو صرف این بازی ها بکنن و چه عاملی ژانر crpg رو تا حد زیادی متمایز از سایر ژانر ها کرد ؟
آزادی عمل .
آزادی عملی که توی بازی هایی مثل the elder scroll و یا divinity : original sin به گیمر داداه میشه ، باعث میشه که تجربه این بازی ها از خوندن برترین رمان های فانتزی هم برای مخاطب لذت بخش تر باشه .
witcher هم تا حدی این آزادی عمل رو از crpg ها به ارث برده و در این مورد تا حدی وامدار crpg هاست .
درسته ، در witcher داستان نقش مهمی داره و کل بازی خلاصه نمیشه توی داستانش . به شما این اختیار داده شده که توی یک دنیای بزرگ فانتزی جست و جو کنید ، با هیولاهای مختلف مبارزه کنید ، با کارکتر های مختلف ( شاید کمی سطحی ) تعامل داشته کنید ، انتخاب کنید و نتیجه انتخابتون رو ببینید ، به بازی gwent بپردازید و ... .
درسته که داستان نقش مهمی داره ، ولی این آزادی عمله که باعث میشه witcher 3 تا این اندازه شگفت انگیز و محصور کننده باشه .
پس میشن همون کاریکاتور که گفتم.
پس بنا به این گفته ی شما تمام کتاب ها و فیلم ها و کلا همه ی داستان ها مملو از کاریکاتور ها هستن .
این درسته ، ولی ویچر 3 چقدر تو این قضیه موفقه ؟ جز رابطه اش با دختر خونده اش که وقتی صحبتش به میون میاد ، حالات گرالت عوض میشه ، یه خورده ما رو بهش نزدیک میکنه.اینجا هم عمدتا گرالته که مهمه ، Ciri خودش هیچی نیست.
از نظر من تا حد زیادی در این زمینه موفق بوده و تعامل geralt با کارکتر هایی مثل bloody baron و ciri و dandelion و roche و vesemir و ... تعامل درستیه . البته توی بازی witcher 3 تعامل پروتاگونیست با npc ها به خوبی تعامل پروتاگونیست با npc ها در بازی هایی مثل dragon age و یا mass effect نیست اما به اندازه کافی خوبه .
ر رابطه با یک ویچر بودن و خود شخص گرالت ، باهات هم نظرم و مشکلی ندارم. اینکه یه شخصیت انتخاب های زیاد و ویژگی های زیادی داشته باشه هم باز هم مشکلی ندارم.مشکلی به نظرم پیدا میشه زمانی هست که این همه ویژگی باهم نمیتونه رو شخصیت محوری سوار بشه و به اصطلاح شخصیته در نمیاد.من حتی فکر میکنم بازی داره دروغ هم میگه ، با قرار دادن انتخاب های متضاد. اینکه گرالت خیلی جاها انتخاب هاش میتونه به سمت بی رحمی هم بره و در بعضی جاها به سمت مهربونی (خیر و شر) شخصیت رو دچار اختلال
کلا فلسفه بازی های نقش آفرینی غربی همینه ؛ ارائه دادن انتخاب های متفاوت به گیمر . این خود شمایی که باید تصمیم بگیری چه کارکتری میخوای باشی . اتفاقا witcher به نسبت سایر بازی های rpg به علت این که پروتاگونیست از پیش تعیین شده داره ، گیمر رو در این زمینه محدود کرده و آزادی عمل بازی هایی مثل dragon age و یا the elder scroll رو در این بازی نداری .
این که شما با نتخاب های متضاد یک شخصیت پوشالی از گرالت ساختی ، انتقادی به بازی وارد نمیکنه ، چون این مورد در همه ی بازی های نقش آفرینی صادقه ؛ شما توی oblivion هم میتونی hero of kvatch باشی و با mehrunes dagon مقابله کنی و در عین حال quest های سایر daedric prince ها رو انجام بدی .
بازی های با کیفیت rpg جهانی بزرگ و انخاب های متعدد در اخیار مخاطب قرار میدن ، حالا اگه مخاطب با انتخاب های متضاد و متناقض یک پروتاگونیست پوشالی برای خودش بسازه ، هیچ ایرادی به بازی وارد نمیشه .
 
  • Like
Reactions: saphire

Clegane

کاربر سایت
Jul 17, 2016
59
اسم یه بازی رو آوردی ، Mass Effect . به نظرم اونجا تعداد شخصیت ها کمه ولی بازی وقت میکنه همه رو تو بازی مهم نشون بده و در بیاره . این تو ویچر 3 نیست. چون تعداد آدمهای اضافی زیاده.
یه نکته دیگه اینکه بازی های آر پی جی که نام بردی همه (به جز مس افکت) یک شخصیت خام و نپخته + یک داستان اصلی رو میذاره جلوت.اینکه تو توی این موقعیت چیکار میکنی ، شخصیت تو رو تو بازی میسازه.
توی ویچر 3 اما ، بازی هم میخواد شخصیت محوری از چهارچوب قصه بیرون نزنه ، از طرفی هم میخواد آزادی عمل بده بهش که حس کنیم بازی آزاده ، ولی این شخصیت رو خراب میکنه.اینجا بازی تکلیفش معلوم نیست که میخواد بلاخره چیکار کنه.
ازی های با کیفیت rpg جهانی بزرگ و انخاب های متعدد در اخیار مخاطب قرار میدن ، حالا اگه مخاطب با انتخاب های متضاد و متناقض یک پروتاگونیست پوشالی برای خودش بسازه ، هیچ ایرادی به بازی وارد نمیشه .
خب بازی اصلا این نیست ، بازی راجع به گرالته ، نه یه شخصیت خام که حالا من قراره بسازمش.
پس بنا به این گفته ی شما تمام کتاب ها و فیلم ها و کلا همه ی داستان ها مملو از کاریکاتور ها هستن .
در رابطه با سریال ها ، سینما و حتی بازی ، شک نکن این درسته.در رابطه با کتاب و رمان شاید قضیه فرق کنه.
 

dragonslayer

کاربر سایت
Jul 22, 2012
534
نام
محمدرضا
یه نکته دیگه اینکه بازی های آر پی جی که نام بردی همه (به جز مس افکت) یک شخصیت خام و نپخته + یک داستان اصلی رو میذاره جلوت.اینکه تو توی این موقعیت چیکار میکنی ، شخصیت تو رو تو بازی میسازه.
توی ویچر 3 اما ، بازی هم میخواد شخصیت محوری از چهارچوب قصه بیرون نزنه ، از طرفی هم میخواد آزادی عمل بده بهش که حس کنیم بازی آزاده ، ولی این شخصیت رو خراب میکنه.اینجا بازی تکلیفش معلوم نیست که میخواد بلاخره چیکار کنه.
با انتخاب های متناقض و متضاد ، یک پروتاگونیست پوشالی شکل میگیره ، فرقی هم نمیکنه این شخصیت geralt of rivia باشه و یا hero of kvatch و یا herald of andraste . درسته که شخصیت geralt تا حدودی از قبل مشخص شده ولی با این حال به گیمر این قدرت تا حدی داده شده که در یک چهارچوب مشخص شخصیت گرالت رو تعیین کنه و در واقع میشه گفت شخصیت گرالت مثل که طرحی میمونه که از قبل کشیده شده ولی رنگ آمیزیش به عهده ی گیمره . حالا اگر یک نفر با انتخاب های اشتباه این رنگ آمیزی رو بد انجام بده و تصویر نازیبایی از شخصیت اصلی داستان به وجود بیاره ، هیچ ایرادی به بازی وارد نیست و بلکه مقصر گیمریه که خودش نمیدونسته چجور شخصیتی میخواد بسازه و یا چه جور میخواسته شخصیت پروتاگونیستشو رنگ آمیزی کنه .
اکثریت افرادی که witcher رو تجربه کردن ، نه تنها شخصیت پردازی geralt رو ضعیف نمیدونن بلکه geralt رو شخصیتی با پرداخت مناسب میدونن . حالا این که شما شخصیت پردازی geralt رو ضعیف میدونید ، نظر شماست و قابل احترامه ، ولی در این حال با این که به نظرتون احترام میذارم به نظرم نظرتون غیر منطقی و متنتون پر ایراد و مغرضانه است .
 

jupiter@drop

کاربر سایت
Sep 29, 2014
95
نام
حمید
داش مقالتو خوندم جهان بینیم عوض شد از این زمانی که پای تموم کردن بازی با پلاتش گذاشتم پشیمونم دارم حسرت
می خورم بازی چقدر مزخرف بود من دقت نمی کردم ممنون که منو از جهل نجات دادی میخواستم بازی رو برا بارسوم برم٬ با این کاریکاتورهای داخلش
مچکرم رفیق زندگیم رو تغییر دادی
 

Clegane

کاربر سایت
Jul 17, 2016
59
داش مقالتو خوندم جهان بینیم عوض شد از این زمانی که پای تموم کردن بازی با پلاتش گذاشتم پشیمونم دارم حسرت
می خورم بازی چقدر مزخرف بود من دقت نمی کردم ممنون که منو از جهل نجات دادی میخواستم بازی رو برا بارسوم برم٬ با این کاریکاتورهای داخلش
مچکرم رفیق زندگیم رو تغییر دادی
اگر شوخی نمیکنی ، خواهش میکنم رفیق :D
 

Clegane

کاربر سایت
Jul 17, 2016
59
اگر یک نفر با انتخاب های اشتباه این رنگ آمیزی رو بد انجام بده و تصویر نازیبایی از شخصیت اصلی داستان به وجود بیاره ، هیچ ایرادی به بازی وارد نیست و بلکه مقصر گیمریه که خودش نمیدونسته چجور شخصیتی میخواد بسازه و یا چه جور میخواسته شخصیت پروتاگونیستشو رنگ آمیزی کنه .
پس قبول داری که این امکان وجود داره که گرالت در نیاد ، از طرفی اون شخصیت آزاد هم که میخوای در نمیاد ؟
اکثریت افرادی که witcher رو تجربه کردن ، نه تنها شخصیت پردازی geralt رو ضعیف نمیدونن بلکه geralt رو شخصیتی با پرداخت مناسب میدونن
این بر میگرده به پرداختی که تو دو نسخه قبلی ازش سراغ داریم نه فقط و فقط این سری از بازی.برای همینه که میگم بازی تو این زمینه از دو نسخه اولش هم عقب تره.

از آدمهایی که دیالوگ بلدن و وقت میذارن پای بحث خوشم میاد.حالا اگر حوصله اشو داشتی بقیه قسمت های بازی رو هم راجع بهشون صحبت کنیم ، از هرجا که خواستی بیا تو بحث.
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر