داستان کامل سری METAL GEAR SOLID
- Thread starter Boss
- تاریخ آغاز
آقای old snake عزیز من بی صبرانه منتظر آپدیت داستانتونم میشه یه لطفی بکنی بگی تا کی باید صبر کنیم تا داستانو بزارید بخدا خسته شدم روزی 4 بار دارم میام اینجا ولی خبری نیست حداقل بگید تا کی باید صبر کنیم..در ضمن یه مطلبیم بگم اینکه داستانتون همجا گل کردن و آقایون شروع کردن به کپی برداری به اسم خودشون..فقط بدون کار بزرگی داری انجام میدی و من بشخصه ازت ممنونم و پشتیبانت هستم...چاکریم
دوست عزیز ممنون از لطفت و اینکه در مورد کپی مهم نیست بالاخره هر کسی شخصیتش رو یه جوزی نشون میده دیگه کاری که از دست من بر میومد اینکه بگم این داستان رو با اسم بازی سنتر و نویسنده کپی کنن وقتی اینکارو نمی کنن اون دیگه نشون از شخصیتشونه
در مورد داستان هم ایشالا تا اواسط یا اواخر هفته دیگه داستان رو می زارم، حداکثر تا آخر هقته دیگه ! حالا شاید زودتر بشه اما دیرتر نمیشه، چون متاسفانه نمی دونم سرم کی خلوت میشه که داستان MGS2 رو بنویسم چون داستان MGS4 رو سیاوش زحمتش رو کشیده اون رو هم بنویسم اضافه می کنم
خیلی مردی ...چنئ وقت پیش داشتم mgs2 تموم میکردم تا وسطاش یه چیزایی حالیم شد ولی آخراش فقط دیالوگارو رد میکردم چون هم داستانش پیچیده شده بود و هم زبان من کم آورده بود....باز تشکر از لطفت
سلام امید جان داستان mgs2 رو خوندم دو جا اشتباه نوشته بودی :
یه انتقاد هم داشتم البته ببخشید فقط مشکلات متنت رو میگم چیزی که نوشتی و وقت گذاشتی براش خیلی ارزش داره من هم فقط برای بهتر شدن کیفیت متنت انتقاد میکنم
داستان mgs2 همونطوری که گفتی خیلی پیچیده هست اما تو بعضی از جاهایی که واقعا مهمه تو داستان رو خیلی سرسری رد شدی ازش و بعضی از چیزایی که گفتنش مهم نیست رو نوشتی داستان رو تونستی برسونی اما احساس میکنم کامل نیست
mgs4 هم وقت نکردم بخونم اما از ظاهر معلومه متن پر باریه
مرسی از تو و سیاوش عزیز که زحمت کشیدید.
در واقع raiden روحشم خبر نداشت salidus اونجا هست و اول هم فکر میکرد که salidus همون solid snake هست چون snake خطابش میکردند ماموریت raiden پس گرفتن پول از تروریست ها و آزاد کردن رئیس جمهور بود که در آخر متوجه میشه پولی در کار نبود raiden اصلا از ماهیت dead cell خبر نداشت
fortune, ocelot رو میکشه نه olga رو! olga salidus رو میکشه
یه انتقاد هم داشتم البته ببخشید فقط مشکلات متنت رو میگم چیزی که نوشتی و وقت گذاشتی براش خیلی ارزش داره من هم فقط برای بهتر شدن کیفیت متنت انتقاد میکنم
داستان mgs2 همونطوری که گفتی خیلی پیچیده هست اما تو بعضی از جاهایی که واقعا مهمه تو داستان رو خیلی سرسری رد شدی ازش و بعضی از چیزایی که گفتنش مهم نیست رو نوشتی داستان رو تونستی برسونی اما احساس میکنم کامل نیست
mgs4 هم وقت نکردم بخونم اما از ظاهر معلومه متن پر باریه
مرسی از تو و سیاوش عزیز که زحمت کشیدید.
آخرین ویرایش:
امید جان دستت درد نکنه ترکوندی
راستی امید جان اون تیکه معروف رو من نمیبینم بین صحبت های اسنیک و مریل
....I am no hero never was
اینو جا انداختی کلک ؟
راستی امید جان اون تیکه معروف رو من نمیبینم بین صحبت های اسنیک و مریل
....I am no hero never was
اینو جا انداختی کلک ؟
یه خورده طولانی شد،از سر و تهش یه کوچولو زدم ولی تو خود داستان چیزی رو خلاصه نکردم فقط یذره از دیالوگا کوتاهتر شده:d!
امیدوارم مورد پسند بوده باشه!
ممنون از این که مشکاتش رو گفتی
والا بگذریم از این که یه بار کلش رو نوشتم و دستگاه هنگ کرد و پاک شد ! اما اینقدر دوستان منتظر بودن من فقط خواستم بنویسم تموم شه بره !
اما خب مشکلاتی داره که باید رفع شه که شما هم بهشون اشاره کردی، اگر چیزی از قلم جا مونده می تونید بفرستید برام تا اضافه کنم
البته خودم به مرور زمان داستانش رو درست می کنم چون واقعاً پیچیده است یه مقدار به زمان نیاز داره
آخ آخ...شرمنده حواسم نبود:d!
آره اسنیک اول دربین رو میبینه،بعد وقتی از مریل جدا میشه با B&B Corps ها رو به رو میشه!شرمنده:d
!میگم یه PMیی چیزی میدادی سریع درستش میکردیم خیط نمی کردیمون!(کیدینگ:d)رفيق خيط كودومه!اطلاعاتي كه شما نوشتي و گرداوري كردي خيلي زحمتش بيشتر ازي ايناس كه با ي پسو پيش نوشتن اتفاق نه چندان مهم بخواد زير سوال بره!!آخ آخ...شرمنده حواسم نبود:d!
آره اسنیک اول دربین رو میبینه،بعد وقتی از مریل جدا میشه با B&B Corps ها رو به رو میشه!شرمنده:d
بازم ممنون:bighug:
Google