بازیهایی که بخاطر حضور دیگران برای شما خراب شدن

Captain_Black

کاربر سایت
Jan 6, 2008
890
نام
آرمان
آقا تا دلتون بخواد . . . . . .

واقعا بعضی وقت ها با خودم دست به یقه میشمو فحش میدم , نامردم وقتی خونه مستقل گرفتم واسه یه اتاقش سیستم امنیتی خفن نزارم , اصلا خونه خریدم نه تلفن جواب میدم نه آیفون نه به کسی گوش میدم
دو تا سگ گرگی میخرم میزارم محافظ خونه , خودمم با خیال راحت بازیمو میکنم


آخرای kill zone3 بابام اومد داخل شروع به غر زدن کرد , راستش اصلا نفهمیدم چی میگفت ولی به طور کامل حواسم با بازی هم نبود میشه گفت بازی رو هم تا الان نفهمیدم حس دوباره بازی کردنش هم نیست

دوستانی که زامبی باز باشن میدونن چقدر طول میکشه به مرحله 30 به بعد برسی و مشکل کار هم بعد از ایم مرحله هست و شما فک کن با کلی زحمت برسی به اینجا و بابات بگه محسن برو دم در از همسایه آش بگیر !! حالا بیا توضیح بده که 4 ساعته تا اینجا اومدیم

پسر عموت سالی یه بار احوالتو نمیپرسه !بیاد خونه من واسش انتخاب واحد کنم

کسی که دو سالی یه بار میبینمش باید بیاد واسش نتایجو در بیارم

تلفن زنگ میزنه و همه داد میزنن محسن گوشی رو بردار

محسن تلوزیون خراب شد محسن شیر آب خراب شد محسن چرا پمپ آب کار نمیکنی محسن بیا موهای پشت گردنمو بزن , محسن کوفت چرا همینجوری نشستی محسن صدای اونو کم کن محسن بیا بخواب !!محسن درستو بخون !! محسن فلان محسن فلان ! در کل محسن آچارفرانسست

جدی بعضی وقت ها با خودم دست به یقه میشمو فحش میدم

توو زامبی باید آخر هر مرحله یکی رو زنده نگه میزاشتیم که من به کارای خونه برسم .مثلا بابام میره بانک یادش میره کپی شناسنامه ببره !!داداشام میرن یه چیزی رو عوض کنن ولی یادشون میره اونو ببرن و و و یکی میره دفتره پستی کد پستی رو بلد نیست !!

آقا بدبختر از من هم کسی هست ؟

محسن دقیقا میفهمم چی میگی.
من خودم وضعم از تو بدتره.
من پدرم کارش اقماریه یعنی 21 روز میره جنوب کار میکنه و 1 هفته میاد استراحت.من هم هنوز 19 سالم نشده و یه داداش کوچکتر دارم و مادرم هم تا 8 شب سر کاره.همه ی کارهای خونه رو سر منه.من خودم رفتم داداشم رو مدرسه ثبت نام کردم خودم رفتم دانشگاه ثبت نام کردم.اگه ماشین خراب بشه من باید درستش کنم یا بدمش بیرون.لوله خراب بشه آبگرمکن و...
واسه همین به نسبت هم سن و سالای خودم خیلی جلو افتادم.آرزو به دل شدم یه بار 10 دقیقه راحت بشینم واسه خودم بازی کنم بدون اینکه کسی کارم داشته باشه واسه همین همیشه مجبورم 12 شب به بعد بشینم پای بازی.
زیاد از این وضع ناراحت نباش چون بعدا میفهمی که همین کارا باعث شده که خودساخته بشی و مثل خیلی ها تا به یه مشکل کوچیک برخورد میکنی جا نمیزنی و پشت پدر و مادرت پناه نمیگیری.
این حرفا رو جدی میگم چون واقعا این کارا تاثیر داره.من تا همین 2 سال پیش باورم نمیشد روزی برسه که خودم مجبور بشم برم دنبال ثبت نام دانشگام و بیمه ماشین و نظام وظیفه و... چون هر کدوم از هم سن و سالام رو که نگاه میکنم تمام این کارها رو پدر و مادرشون انجام میدن و این کارها باعث میشه که آدم توی اجتماع قرار بگیره و از محیط دور و ورش آگاه بشه و اجتماعی بشه.
با هم همدردیم :d
 

*CATALAN*

کاربر سایت
Jan 4, 2009
1,427
عجب تاپیک باحالی اوه اوه برا منوووو بگووو
برمیگرده به mass efect1 تریپ اخر بازی دیدم زنه داره به شپر نخ میده بدجوری فهمیدم داستانیه!!!!
دورو برو چک کردم دیدم خبری نیست منو خرو بگو پشتمو نگاه نکردم چپو راستو دید زدم دیالوگارو رفتم جولو دیدم بلههههههه صحنات فاضله شروع شد ما هم داشتیم چهار چشمی میدیدیم دیدم از پشت یک پس گردنی خورد تو ملاجم ... دیگه نفهمیدم چیکار کرد شپر با زنه گفتم اگه بابام باشه که دهنم خودم ... که هیچی 360 تم چیییییییی؟؟؟؟:(
برگشتم دیدم داداشمه بگو چی بهم گفت؟؟؟؟ گفت ناقلا از این بازی ها داری و به ما نشون نمیدی!!!! =))

اخ چقدر خندیدم
ساعت 4 صبحه
همه قضیه به کنار اون حرف داداشت به کنار =))
دمت گرم خاطره باحالی بود

************
بذار یه خاطره بگم

شکر خدا من که تو اتاق هستم
سنمون هم زیاده کسی بهمون گیر نمیده (البته بحث گیر دادن نیست بحث اینکه عیبه جلو بقیه صحنه بد دیده بشه)
ولی بذار یه خاطره بگم
یه پسر خاله داشتم که گفت ممد بازی دارم خفن گفتم برام بیار گفت باشه اقا روز بعدش اومد دمه در
بازی رو اورد و بعدش گفت کار دارم میرم
بعد اسم بازی رو خوندم دانته بود و من از محتوای بازی اصلا خبر نداشتم ساعت2 بود که هر دو داداشام هر دو تو اتاقم نشته بودن(البته فقط اون روز تو اتاقم بودن در مورد یه کاری بحث میکردیم) بازی رو گذاشتم داشتم بازیی میکردم که رسید به اون زنه دراز کشیده بود رو زمین همه چیزاش معلوم بود
اقا من که خیلی ریلکس سمت راستم رو دیدم که داداش بزرگم دیدم داره فکر میکنه گفتم خوبه نمیبنه
سرمو کردم سمت چپم دیدم بعله داداش وسطیه داره نیگاه میکنه
منم روبه تی وی کردم دکمه های دسته ایکس باکس رو مثل بازی تیکن هی میزدم اما این فیلم لعنتی مگه میرفت فیلم که رد شد 2 دقیقه گذشت روبه داداشم کردم گفتم بابا این چه گرافیک مسخره ایی داره ها بذار عوضش کنم
بعد وقتی دستگاه خاموش کردم موبایلم زنگ خورد پسر خالم بود گفت ممد بازیرو تنهایی بازی کنی ها سوتی بازاره ها گفتم خسته نباشی خیلی زود گفتی
این اولین و اخرین بازی بودکه سوتیهاش در ملع عام دیده شد
شرمنده زیاد شد
موفق باشید
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: .:Metallica:.

Michael Sykes

کاربر سایت
Mar 2, 2009
628
نام
صالح
اخ چقدر خندیدم
ساعت 4 صبحه
همه قضیه به کنار اون حرف داداشت به کنار =))
دمت گرم خاطره باحالی بود

************
بذار یه خاطره بگم

شکر خدا من که تو اتاق هستم
سنمون هم زیاده کسی بهمون گیر نمیده (البته بحث گیر دادن نیست بحث اینکه عیبه جلو بقیه صحنه بد دیده بشه)
ولی بذار یه خاطره بگم
یه پسر خاله داشتم که گفت ممد بازی دارم خفن گفتم برام بیار گفت باشه اقا روز بعدش اومد دمه در
بازی رو اورد و بعدش گفت کار دارم میرم
بعد اسم بازی رو خوندم دانته بود و من از محتوای بازی اصلا خبر نداشتم ساعت2 بود که هر دو داداشام هر دو تو اتاقم نشته بودن(البته فقط اون روز تو اتاقم بودن در مورد یه کاری بحث میکردیم) بازی رو گذاشتم داشتم بازیی میکردم که رسید به اون زنه دراز کشیده بود رو زمین همه چیزاش معلوم بود
اقا من که خیلی ریلکس سمت راستم رو دیدم که داداش بزرگم دیدم داره فکر میکنه گفتم خوبه نمیبنه
سرمو کردم سمت چپم دیدم بعله داداش وسطیه داره نیگاه میکنه
منم روبه تی وی کردم دکمه های دسته ایکس باکس رو مثل بازی تیکن هی میزدم اما این فیلم لعنتی مگه میرفت فیلم که رد شد 2 دقیقه گذشت روبه داداشم کردم گفتم بابا این چه گرافیک مسخره ایی داره ها بذار عوضش کنم
بعد وقتی دستگاه خاموش کردم موبایلم زنگ خورد پسر خالم بود گفت ممد بازیرو تنهایی بازی کنی ها سوتی بازاره ها گفتم خسته نباشی خیلی زود گفتی
این اولین و اخرین بازی بودکه سوتیهاش در ملع عام دیده شد
شرمنده زیاد شد
موفق باشید
ایول باحال بود:))

---------- نوشته در 11:45 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:43 PM ارسال شده بود ----------

محسن دقیقا میفهمم چی میگی.
من خودم وضعم از تو بدتره.
من پدرم کارش اقماریه یعنی 21 روز میره جنوب کار میکنه و 1 هفته میاد استراحت.من هم هنوز 19 سالم نشده و یه داداش کوچکتر دارم و مادرم هم تا 8 شب سر کاره.همه ی کارهای خونه رو سر منه.من خودم رفتم داداشم رو مدرسه ثبت نام کردم خودم رفتم دانشگاه ثبت نام کردم.اگه ماشین خراب بشه من باید درستش کنم یا بدمش بیرون.لوله خراب بشه آبگرمکن و...
واسه همین به نسبت هم سن و سالای خودم خیلی جلو افتادم.آرزو به دل شدم یه بار 10 دقیقه راحت بشینم واسه خودم بازی کنم بدون اینکه کسی کارم داشته باشه واسه همین همیشه مجبورم 12 شب به بعد بشینم پای بازی.
زیاد از این وضع ناراحت نباش چون بعدا میفهمی که همین کارا باعث شده که خودساخته بشی و مثل خیلی ها تا به یه مشکل کوچیک برخورد میکنی جا نمیزنی و پشت پدر و مادرت پناه نمیگیری.
این حرفا رو جدی میگم چون واقعا این کارا تاثیر داره.من تا همین 2 سال پیش باورم نمیشد روزی برسه که خودم مجبور بشم برم دنبال ثبت نام دانشگام و بیمه ماشین و نظام وظیفه و... چون هر کدوم از هم سن و سالام رو که نگاه میکنم تمام این کارها رو پدر و مادرشون انجام میدن و این کارها باعث میشه که آدم توی اجتماع قرار بگیره و از محیط دور و ورش آگاه بشه و اجتماعی بشه.
با هم همدردیم :d
من دوست داشتم جای تو بودم جدا روی پای خودم وایمیستادم
منم کارای خودمو مثل ثبت نام دانشگاهو اینارو خودم میکنم ولی خیلی سطحی دوست دارم زندگیم عمق بیشتری داشته باشه که نداره درکل این وضع تو توی ایندت خیلی هم به دردت میخوره
موفق باشی
 

mohsen7337

کاربر سایت
May 21, 2010
661
نام
mohsen
محسن جون داداش داستانتو خوندم یه لحظه فکر کردم روحم تو بدن یکی دیگه رفته و داره کاملا حرف دل من به همراه بدبختیامو میزنه نیست اسم هر دومون محسنه

خرافاتی نیستم , هر چی محسنه در عین زرنگی از بدبخترین آدم های دنیاست :d

محسن دقیقا میفهمم چی میگی.
من خودم وضعم از تو بدتره.
من پدرم کارش اقماریه یعنی 21 روز میره جنوب کار میکنه و 1 هفته میاد استراحت.من هم هنوز 19 سالم نشده و یه داداش کوچکتر دارم و مادرم هم تا 8 شب سر کاره.همه ی کارهای خونه رو سر منه.من خودم رفتم داداشم رو مدرسه ثبت نام کردم خودم رفتم دانشگاه ثبت نام کردم.اگه ماشین خراب بشه من باید درستش کنم یا بدمش بیرون.لوله خراب بشه آبگرمکن و...
واسه همین به نسبت هم سن و سالای خودم خیلی جلو افتادم.آرزو به دل شدم یه بار 10 دقیقه راحت بشینم واسه خودم بازی کنم بدون اینکه کسی کارم داشته باشه واسه همین همیشه مجبورم 12 شب به بعد بشینم پای بازی.
زیاد از این وضع ناراحت نباش چون بعدا میفهمی که همین کارا باعث شده که خودساخته بشی و مثل خیلی ها تا به یه مشکل کوچیک برخورد میکنی جا نمیزنی و پشت پدر و مادرت پناه نمیگیری.
این حرفا رو جدی میگم چون واقعا این کارا تاثیر داره.من تا همین 2 سال پیش باورم نمیشد روزی برسه که خودم مجبور بشم برم دنبال ثبت نام دانشگام و بیمه ماشین و نظام وظیفه و... چون هر کدوم از هم سن و سالام رو که نگاه میکنم تمام این کارها رو پدر و مادرشون انجام میدن و این کارها باعث میشه که آدم توی اجتماع قرار بگیره و از محیط دور و ورش آگاه بشه و اجتماعی بشه.
با هم همدردیم :d

داداش این که کارای خودتو انجام بدی خیلی خیلی خوبه ولی اینکه دیگران انتظار دارن کاراشونو انجام بدی (البته وقتی خودشون با 30 ثانیه فکردن میتونن انجام بدن) عذاب آوره :d


آقا من یه چیزه خاص دیگه هم دارم و اونم اینه که در سال 5 تا 15 روز مهمون میاد خونمون و من باید با توجه با سلیقه دوستان باهاشون بازی کنم :dمثلا روزی 3 ساعت با خواهرزادم که 5 سالشه کراش بازی کنم اونم چی دیگه چیزی نزدیک به خودکشی هستش بازی کردن رده سنی 2 با 9 :d تازه میخواد cod هم بازی کنه (اینو در سه تا بچه ضرب کنید )
اقوام عزیز !!آقا از بس من pes با اینا بازی کردم دیگه چیزی نزدیک کمال هست بازیم :d یک بارم که مارو میبرن چنان غوغایی میکنن که بیا و ببین

در کل ملالی نیست , جز دوری west hollywood :d
 

spider-man1

کاربر سایت
May 27, 2009
1,734
نام
امیر
من که تا حالا به خیر گذشته البته مانیتورم جایی هست که وقتی پشتش میشینم سمت راست در اتاقه که تا در ورودی رو می بینم گوشام هم خیلی تیزه اما یه دفعه وسط مافیا 2 بودم رفته بودم تو بحر بازی دیدم مامانم چیزی نمونده برسه به میز سریع پامو زدم به دکمه ترانس البته اگه ببینند چیزی نمی گند چون الان دیگه دانشگاه میرم ولی کلا ضایعست اگه ببینند

Sent from my GT-I9100 using Tapatalk
 

.:Mahdi:.

کاربر سایت
Oct 1, 2010
1,614
نام
ʍʎɦɖї
تازه بتلچیز رو نصب کرده بودم.بابام اومد گفت بذارش ببینیم گرافیکش چطوره؟:d
همون اول تو قطار یارو گفت:من میرم پایین.من خوشم اومد صداش رو بلندتر کردم که این دافعه یارو گفت:گ....ت!
جلوی بابام خیلی خجالت کشیدم.(البته بابام تو فاز گرافیک بود:d)
 
  • Like
Reactions: raya2

pa720

کاربر سایت
Mar 3, 2011
120
این یکیشه:
داری با دوستان بازی COD مد search and destroy بازی میکنی ساعت 3 نصف شب ( فرداش هم کلاس داری ) یک دفعه میبینی بله مادر گرامی تو اتاق نه در میزنه نه چیزی منم قلبم ظعیف دادم میره رو هوا.

بدترینشم اینه که یکی میاد تو اتاقت بعدش درو نمیبنده :|
 

m2relax

کاربر سایت
Jun 25, 2011
1,316
نام
Morteza
=)) ایول حال داد

البته منم دست کمی از این red dead شما ندارم.
یه بار داشتم The Witcher 2 بازی میکردم به یک صحنه ی خاصی (!) رسیدم که یهو دیدم یکی از پشتم میگه: عجب کیفیتی داره! برگشتم دیدم پدرم داره منو نگاه میکنه و لبخند میزنه.البته این از معدود دفعاتی هست که با لپ تاپ تو حال خونه بازی کردم.(که البته بعد از این دیگه اتفاق نیفتاد.البته نه اینکه پدرم مشکلی داشته باشه.بچه که نیستم.ولی آدم خجالت میکشه!:">)
معلومه که پدر محترمت از آون انسان های روشن فکر هستش نه؟!!:d

---------- نوشته در 11:41 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:28 PM ارسال شده بود ----------

سلام ، واسه منم مشکل خاصی نبوده فقط سره Heavy Rain یادمه خیلی تو کف بازی بودم ، میخواستم تو آرامش بازی رو تموم کنم ... اومدم مانیتور و Ps3 و اسپیکر و... رو برداشتم بردم طبقه بالا { طبقه بالا خانه ارواح ـه سالی یبار کسی نمیره توش:d } خلاصه ما هم با هزار امید و ارزو رفتیم بالا در ارامش نشستیم به بازی کردن ! بعد نیم ساعت دیدم در یهو باز شد مامانم با یه لیوان آب پرتقال اومد من از روی عادت همیشگی بازی رو Pause کردم خلاصه اومد گفت تشنت نیست ؟ چیزی نمیخوای؟ و هی زیز زیرکی به مانیتور نگا میکرد !!! منم لیوان رو گرفتم گفتم ممنون چیزی نمیخوام خلاصه رفت ...منم دوباره گرم بازی بودم بعد نیم ساعت دیدم دوباره در باز شد ایندفعه با بستنی اومده بود منم تعجب کرده بودم چون اصولا تو خونه ی ما از گرسنگی هم بمیری کسی نمیاد طرفت :d منم بستنی رو گرفتم .... بعد دوباره گرم بازی شدم بعد 1-2 ساعت دوباره در باز شد ... این دفعه بابام بود ... دیگه منم نزدیم بود عصبانی بشم اومد داخل یه دوری زد الکی رفت تو اتاق ها بعد که داشت میرفت یه نگاه چپ چپ به مانیتور انداخت و رفت ... منم دیدم فایده نداره کنسول و چیزا رو جمع کردم رفتم پایین تو اتاق خودم تا صبح بازی کردم هیچکس هم نیومد داخل حتی یه بار منم حسابی کنف شدم :d
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به فکر تغییر عادات Gaming خودتون نباشید:d یعنی اگه همیشه تو یه مکان بازی میکنید اونجا رو تغییر ندید یا حداقل مثل من ضایع بازی در نیارید !:d...
دوست من با این ضایع بازی که شما درآوردین خیلی شانس آوردی که مورد عنایت نوازش پدرانه قرار نگرفتی!!!!:d

---------- نوشته در 11:42 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:41 PM ارسال شده بود ----------

عجب تاپیک باحالی اوه اوه برا منوووو بگووو
برمیگرده به mass efect1 تریپ اخر بازی دیدم زنه داره به شپر نخ میده بدجوری فهمیدم داستانیه!!!!
دورو برو چک کردم دیدم خبری نیست منو خرو بگو پشتمو نگاه نکردم چپو راستو دید زدم دیالوگارو رفتم جولو دیدم بلههههههه صحنات فاضله شروع شد ما هم داشتیم چهار چشمی میدیدیم دیدم از پشت یک پس گردنی خورد تو ملاجم ... دیگه نفهمیدم چیکار کرد شپر با زنه گفتم اگه بابام باشه که دهنم خودم ... که هیچی 360 تم چیییییییی؟؟؟؟:(
برگشتم دیدم داداشمه بگو چی بهم گفت؟؟؟؟ گفت ناقلا از این بازی ها داری و به ما نشون نمیدی!!!! =))
=))
بابا قلبم اومد تو دهنم گفنتم الان بابات یه پست گردی بهت میزنه و دهنتو صاف میکنه!:d
 

SOL!D 5NAK3

کاربر سایت
Jul 26, 2008
2,674
نام
meyti
از اونجا كه من كلا روز وقت نميكنم فقط شب ها بعد اينكه همه ميخوابن شروع ميكنم به بازي ، همچين اتفاقايي برام نميفته.
اما يكي دوبار كه داشتم بازي ميكردم وقتي كسي مياد اصلا نميتونم بازي كنم خاموش ميكنم ميزارم برا نصفه شب.
 

m2relax

کاربر سایت
Jun 25, 2011
1,316
نام
Morteza
و اما خاطره ی من!!!!!!!!
آقا من یه شب ساعت 12 بود که داشتم Dead Space بازی میکردم و همه خواب بودن و رسیده بودم به یه قسمت که محیط تاریک بود و هر لحظه امکان هجوم اون نکروموف ها وجود داشت که یهو در اتاقم باز شد و هم زمان یه نکروموف هم حمله کرد یعنی میخواستم داد بزنم ! ولی مونده بودم کدوم واقعی هستش باز شدن در اتاقم و یا حمله ی نکروموف!! که یهو دیدم بابام گفت بگیر بخواب فردا کلاس داری!!!!!!!!! در این لحظه هم نکروموف لعنتی خون کاراکتر بازیم رو تا ته کشید بالا! منم همون لحظه دکمه پاور سیستم رو زدم و گرفتم خوابیدم !دیدم خوابیدن بهتر از سکته زدنه!:d
 
  • Like
Reactions: DeanAmbrose

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر