اگمن میخواست با گرفتن مستر کیاس امرالد سونیک رو داغون کنه.چون میفهمه ناکلز مراقب اونه و اجازه نمیده که اگمن بره سراغ اون ، به ناکلز دروغ میگه و میگه سونیک میخواد بیاد مستر کیاس امرالد رو بدزده!
ناکلز اول حرف اگمن رو باور نمیکنه ولی متاسفانه سونیک وقتی که میفهمه اگمن میخواد چی کار کنه میاد به اون جزیره ای که مستر کیاس امرالد توش بود تا به ناکلز هشدار بده که اگمن چه جور ادمیه.وقتی که ناکلز سونیک رو با همون مشخصاتی که اگمن داده بود میبینه،باورش میشه و با سونیک شروع به مشاجره میکنه!البته نه مشاجره معمولیا...ناکلز که قدرت خیلی زیادی داشت ، در برابر سو.نیک که سوعت زیادی داره...تقریبا نیرو هاشون برابر بود که...تیلز میاد وسط و میگه : من امواج لرزه ای عجیبی رو از داخل زمین حس کردم...
اون موقع هنوز زیاد مشخص نبود ولی تیلز درست حس کرده بود بعد از مدتی سونیک و ناکلز هم لرزه ها رو حس میکنن و و ناکلز به 1 چیزی شک میکنه...این که مستر کیاس امرالد دزدیده شده باشه!ناکلز از شدت وحشت زمین رو میکنه و به سمت محل نگهداری مستر کیاس امرالد داخل قلب جزیره میره...و میبینه که مستر کیاس امرالد سر جاش نیست!بر میگرده بالا و میگه ماجرا چیه!سونیک هم که از همه چیز خبر داشت یه دعوای مختصر با ناکلز تو راه میکنه به خاطر این که حرفش رو باور نکرده بود!اون وقت با هم میرن سمت سفینه اگمن ، ولی دیر بود!اگمن فرار کرده بود!اگمن تو این هیری ویری داشت سریع از قدرت مستر کیاس امرالد استفاده میکرد!بعد از 1 اتفاق خیلی طولانی (خیلی خیلی طولانیه و حجم مطلب زیاد میشه) سونیک و ناکلز با هم دوست میشن...