ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Silent Dream" data-source="post: 3024387" data-attributes="member: 43016"><p>به دنبال مری, جیمز به هتل Lake View پا میذاره. مکانی که آخرین امید و آرزوش در اون قرار داره...اون فکر میکنه که جستجوش رو به پایانه و مری در اتاق 302 منتظر اونه. </p><p></p><p>g) حقیقت و امید</p><p>جیمز در یک حالت تعادل بین "برگشت مری" و "رسیدن به حقیقت" قرار داره. از یک طرف اون بیشتر و بیشتر به اعماق توهماتش سقوط میکنه اما از طرف دیگه خاطره جنایتی که انجام داده در اعماق ناخودآگاهش قرار داره. اجازه بدید تا نگاهی به گفته های جیمز بکنیم.</p><p></p><p><strong>--"مری...واقعاََ ممکنه که تو توی این شهر باشی؟" </strong>===>>> اولین عبارت. جیمز تردید داره. نامه ای از طرف یک فرد مرده منطق را به چالش میطلبه.</p><p></p><p><strong>--"احمقانست, امکان نداره که حقیقت داشته باشه...</strong><strong>به این علت این حرف رو همیشه به خودم میزنم که </strong><strong>یه فرد مرده نمیتونه نامه بنویسه......مری به خاطر اون بیماری لعنتی 3 سال پیش فوت کرد. خب پس برای چی من دنبالش میگردم؟" </strong>===>>> اما با وجود این همه شک و تردید, این آخرین امید جیمزـه.</p><p></p><p>--<strong>"به هر حال, اون مُرده. نمیدونم چرا فکر میکنم اون اینجاست."</strong> ===>>> جیمز این حرف رو به آنجلا میزنه. اون قبل از این به سلامت عقل خودش شک کرده بود. خب, این شک و تردید بی اساس هم نیست.</p><p></p><p>--<strong>"دروغگو...مری پارسال اصلاََ..."</strong> ===>>> با این که میخواد باور داشته باشه مری زندست, اما نمیتونه از توهماتش بیرون بیاد. نمیخواد قبول کنه که یک سال قبل از وقایع SH2 مری زنده بوده.</p><p></p><p>--<strong>"مری...من...من باید چیکار کنم؟ آیا تو...در جایی منتظر من هستی؟ یا این راهی هست که میخوای باهاش...من باید مری رو پیدا کنم...این تنها چیزیه که من بهش امید دارم"</strong>===>>> جیمز این آخرین امید رو دنبال میکنه, به خاطر این که هیچ چیز دیگه ای براش باقی نمونده.</p><p></p><p>--<strong>"ادی! من...یه انسان...یه انسان رو کشتم...مری...تو واقعاََ سه سال پیش فوت کردی؟"</strong>===>>>جیمز کلمه "فوت" رو تلفظ میکنه. بعد از مرگ ادی, جیمز شروع به شک کردن به مرگ مری در سه سال پیش میکنه. شاید اصلا یه اتفاق دیگه ای برای مری افتاده باشه. یا شاید هم جیمز فکر میکنه که "تو فوت کردی یا من تو رو کشتم" </p><p></p><p>--<strong>"بنابراین مری سه سال پیش نمیتونسته فوت کرده باشه...ممکنه که واقعاََ اون اینجا باشه؟"</strong>===>>> بعد از مکالمه با لارا, جیمز باور میکنه که همسرش هنوز زندست و در Lakeview منتظر اونه.</p><p></p><p>-- زمانی که ماریا در دخمه میمیره جیمز "مری" رو به علت برخی دلایل عجیب و غریب به یاد میاره. شاید این واقعه اون رو به یاد مرگ مری انداخته.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Silent Dream, post: 3024387, member: 43016"] به دنبال مری, جیمز به هتل Lake View پا میذاره. مکانی که آخرین امید و آرزوش در اون قرار داره...اون فکر میکنه که جستجوش رو به پایانه و مری در اتاق 302 منتظر اونه. g) حقیقت و امید جیمز در یک حالت تعادل بین "برگشت مری" و "رسیدن به حقیقت" قرار داره. از یک طرف اون بیشتر و بیشتر به اعماق توهماتش سقوط میکنه اما از طرف دیگه خاطره جنایتی که انجام داده در اعماق ناخودآگاهش قرار داره. اجازه بدید تا نگاهی به گفته های جیمز بکنیم. [B]--"مری...واقعاََ ممکنه که تو توی این شهر باشی؟" [/B]===>>> اولین عبارت. جیمز تردید داره. نامه ای از طرف یک فرد مرده منطق را به چالش میطلبه. [B]--"احمقانست, امکان نداره که حقیقت داشته باشه...[/B][B]به این علت این حرف رو همیشه به خودم میزنم که [/B][B]یه فرد مرده نمیتونه نامه بنویسه......مری به خاطر اون بیماری لعنتی 3 سال پیش فوت کرد. خب پس برای چی من دنبالش میگردم؟" [/B]===>>> اما با وجود این همه شک و تردید, این آخرین امید جیمزـه. --[B]"به هر حال, اون مُرده. نمیدونم چرا فکر میکنم اون اینجاست."[/B] ===>>> جیمز این حرف رو به آنجلا میزنه. اون قبل از این به سلامت عقل خودش شک کرده بود. خب, این شک و تردید بی اساس هم نیست. --[B]"دروغگو...مری پارسال اصلاََ..."[/B] ===>>> با این که میخواد باور داشته باشه مری زندست, اما نمیتونه از توهماتش بیرون بیاد. نمیخواد قبول کنه که یک سال قبل از وقایع SH2 مری زنده بوده. --[B]"مری...من...من باید چیکار کنم؟ آیا تو...در جایی منتظر من هستی؟ یا این راهی هست که میخوای باهاش...من باید مری رو پیدا کنم...این تنها چیزیه که من بهش امید دارم"[/B]===>>> جیمز این آخرین امید رو دنبال میکنه, به خاطر این که هیچ چیز دیگه ای براش باقی نمونده. --[B]"ادی! من...یه انسان...یه انسان رو کشتم...مری...تو واقعاََ سه سال پیش فوت کردی؟"[/B]===>>>جیمز کلمه "فوت" رو تلفظ میکنه. بعد از مرگ ادی, جیمز شروع به شک کردن به مرگ مری در سه سال پیش میکنه. شاید اصلا یه اتفاق دیگه ای برای مری افتاده باشه. یا شاید هم جیمز فکر میکنه که "تو فوت کردی یا من تو رو کشتم" --[B]"بنابراین مری سه سال پیش نمیتونسته فوت کرده باشه...ممکنه که واقعاََ اون اینجا باشه؟"[/B]===>>> بعد از مکالمه با لارا, جیمز باور میکنه که همسرش هنوز زندست و در Lakeview منتظر اونه. -- زمانی که ماریا در دخمه میمیره جیمز "مری" رو به علت برخی دلایل عجیب و غریب به یاد میاره. شاید این واقعه اون رو به یاد مرگ مری انداخته. [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft