ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
گفتگو درباره بازیها و صنعت بازیهای ویدیویی
بازیهای کنسول و کامپیوتر
*SPOILER ALERT* گفتگو در مورد داستان The Last of Us Part II (پست اول با دقت خوانده شود)
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="last of amir" data-source="post: 4801431" data-attributes="member: 112089"><p>کاتسینهای بازی که دوسشون داشتم رو طی اولین برای که داشتم بازی رو میرفتم کامل ضبط کردم که هروقت دلم تنگ شد دوباره ببینمشون. مشکل اینجاست که الان دلم تنگ شد ولی هرچقدر تلاش کردم جرئت نکردم دیگه کاتسین مرگ جول رو ببینم <img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/22.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":|" title="22 :|" data-shortname=":|" /> علاقهای به اون حس ضربان قلب قبل اون اتفاق ندارم. نشستم کاتسین آخر بازی رو دیدم و چرااااا چرااااا الی بعد از اینکه گفت دوست دارم تلاشمو بکنم که ببخشمت نرفت بغلش کنه که حداقل آدم اینقدر حسرت نخوره <img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/20.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":((" title="20 :((" data-shortname=":((" /> بازی یک سیر تاریکی عجیبی داره که حس یک راهروی تاریک و تنگ رو به آدم میده که جرئت نداری دیگه توش قدم بزنی با اینکه خیلی دوسش داری. بدترین حسی هم که میده برای من نه حس پوچیه و نه چیز دیگه، بدترین حس همون حس تنهاییه که چرا جول اون دو سال آخر باید تنهایی کنار پنجره غذا میخورد و بدون اینکه الی بغلش کنه اونطوری کشته شد. بدترین حس اونه که چرا الی تهش تنهای تنها شد و دیگه کسی رو نداره یا اون وضعیت اسفبار ابی. بدترین حس اونیه که جول اون لحظه آخر مرگ، الی رو دید ولی حرفی نزد چون نمیخواست اون حرف بعدها هی تو ذهن الی تکرار بشه و فقط لباشو یکم تکون داد. فقط دیالوگ آخر الی که بعدش یه نگاه خاصی هم داره : just take him . از هرچی راهرو و در هست متنفرم</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="last of amir, post: 4801431, member: 112089"] کاتسینهای بازی که دوسشون داشتم رو طی اولین برای که داشتم بازی رو میرفتم کامل ضبط کردم که هروقت دلم تنگ شد دوباره ببینمشون. مشکل اینجاست که الان دلم تنگ شد ولی هرچقدر تلاش کردم جرئت نکردم دیگه کاتسین مرگ جول رو ببینم :| علاقهای به اون حس ضربان قلب قبل اون اتفاق ندارم. نشستم کاتسین آخر بازی رو دیدم و چرااااا چرااااا الی بعد از اینکه گفت دوست دارم تلاشمو بکنم که ببخشمت نرفت بغلش کنه که حداقل آدم اینقدر حسرت نخوره :(( بازی یک سیر تاریکی عجیبی داره که حس یک راهروی تاریک و تنگ رو به آدم میده که جرئت نداری دیگه توش قدم بزنی با اینکه خیلی دوسش داری. بدترین حسی هم که میده برای من نه حس پوچیه و نه چیز دیگه، بدترین حس همون حس تنهاییه که چرا جول اون دو سال آخر باید تنهایی کنار پنجره غذا میخورد و بدون اینکه الی بغلش کنه اونطوری کشته شد. بدترین حس اونه که چرا الی تهش تنهای تنها شد و دیگه کسی رو نداره یا اون وضعیت اسفبار ابی. بدترین حس اونیه که جول اون لحظه آخر مرگ، الی رو دید ولی حرفی نزد چون نمیخواست اون حرف بعدها هی تو ذهن الی تکرار بشه و فقط لباشو یکم تکون داد. فقط دیالوگ آخر الی که بعدش یه نگاه خاصی هم داره : just take him . از هرچی راهرو و در هست متنفرم [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
گفتگو درباره بازیها و صنعت بازیهای ویدیویی
بازیهای کنسول و کامپیوتر
*SPOILER ALERT* گفتگو در مورد داستان The Last of Us Part II (پست اول با دقت خوانده شود)
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft