اشتباه نكن، اين يك فرصت است. گذشته را خودت خراب كردي و بالاخره روزي بايد بهايش را بپردازي. مي گويند جهنم جايي است كه كفاره تمام بدي هايي كه در زندگي كرده اي را ميدهي. آنجا عذاب ميبيني، ميميري و دوباره زنده مي شوي. هيچ رستگاري و پاياني وجود ندارد. پس اشتباه نكن، اين يك فرصت است تا خودت را ببيني، درونت را دريابي و به عميق ترين سياهي هاي زندگيت برسي. اگر در پايان آنها را قبول كني به رستگاري رسيده اي ولي اگر آنها را درك نكني و يا اصلا به پايان نرسي، تا ابد در آتش دوزخ خواهي مرد.
شهر Silent Hill جاي عجيبي نيست. جاي ترسناكي هم نيست و اتفاقا منطقه اي بسيار زيبا است، اما اگر شما توريست اين شهر باشيد و كوله بارتان پر باشد از گناه، با شعبه اي ديگر از جهنم روي زمين رو به رو خواهيد شد. اين شهر، دوزخ شما نيست، بلكه تنها يك آينه ساده است؛ آينه اي كه خود واقعي شما را نشان مي دهد.
اين بار Konami ساخت بازي را به دست استوديو Vatra Games سپرده و قصد دارد تا پايه هاي كلاسيك و محبوب اين سري را (به خصوص از نسخه دوم) بازگردانده و با نوآوري هاي خاص خود جاني دوباره به اين سري بازي هاي روانشناسانه ببخشد. نام اين قسمت كه در واقع هشتمين نسخه از سري Silent Hill است Downpour نام دارد كه شما در نقش Morphy Pendleton قرار ميگيريد كه يك زنداني است. بگذاريد از نمايي نزديك تر با اين شماره آشنا شويم.
اتوبوس حامل زنداني ها در جاده اي پيچ و خم دار در حال حركت است. هوا تاريك است و مه غليظي جاده را پوشانده. تنها روشنايي اين دنيا دو چراغ زرد داخل كابين است و مورفي سرش را به شيشه پنجره اتوبوس چسبانده. هواي داخل اتوبوس سرد تر مي شود و يكي از زنداني ها با لحن بدي در خواست مي كند تا سيستم گرمايي را بيشتر كنند. اما جواب منفي مامور نگهبان به سردي آهن سرد كف اتوبوس است. مورفي به سياهي جاده خيره مي شود و به فكر زندگي سياهش مي افتد. گناه هايي كه در گذشته انجام داده همانند اين قل و زنجير ها رهايش نمي كنند و سردي آهن دستبند، همانند قلب او در يخ اسير شده. آيا مورفي مي داند كه چه كسي است ؟ آيا او مي داند كه در زندگي چه كاري انجام داده؟
صداي جيغ تايرها گوش را كر مي كند و ناگهان اتوبوس واژگون مي شود.... سكوت...تنها صدايي كه به گوش مي رسد صداي بخار و تلو تلو خوردن لاستيك ماشين است. مورفي از سمت ديگر پنجره اتوبوس خود را بالا مي كشد. همه مرده اند و تنها او زنده مانده، احساس خوشبختي مي كند كه نجات پيدا كرده، ولي او از آينده خبري ندارد !. تلو تلو خوران در مسير جاده مه آلود در دل تاريكي قدم مي زند، نور چراغ قوه اش تنها چيزي است كه در اين ظلمات معلوم است. ناگهان نور چراغ به يك تابلو برخورد مي كند. روي تابلو نوشته شده Welcome to Silent Hill. مورفي براي بار دوم احساس مي كند خيلي خوش شانس است كه يك شهر حومه اي پيدا كرده. وارد جنگلي پر از درخت هاي كاج مي شود، صداي موجودات جنگل ريتم خاصي را مينوازند و او همچنان تنها در مسير تاريكي ادامه مي دهد. نسيم سردي به صورتش مي خورد و كمي جلوتر درياچه اي بزرگ را ميبيند كه در تاريكي شب خيلي ترسناك به نظر مي رسد.
ناگهان صدايي از پشت سرش مي گويد:" بي حركت" مورفي متوجه مي شود پليس زني اسلحه اش را به سمت او گرفته، نام روي يونيفرمش A. Cunningham هست. مسلما هر كسي در اين تاريكي شب مردي را با لباس زنداني ها ببيند به او مشكوك مي شود. پليس به لبه ي يك سخر نزديك است و ناگهان پايش ليز مي خورد و به پايين پرت مي شود، در حين سقوط لبه صخره را ميگيرد و در حالي كه اسلحه به پايين سقوط مي كند از شما كمك مي خواهد. در Silent Hill: Downpour حق انتخاب هاي زيادي داريد كه تمام آنها بر روند داستان تاثير گذار هستند. در اين صحنه مي توانيد دو كار انجام دهيد. مي توانيد پليس را رها كنيد تا سقوط كند، در اين صورت يك فرار بسيار راحت خواهيد داشت، اما با وجدانتان چكار خواهيد كرد ؟ راه دوم نجات پليس است. وقتي به سمت او مي رويد تا نجاتش دهيد ديگر خيلي دير شده و او سقوط مي كند، اما با اين كار مطمئن هستيد كه قصد نجات او را داشتيد و همين موضوع وجدانتان را راحت مي كند. مورفي براي سومين بار فكر مي كند خوششانسي به او رو كرده !.
در اين جنگل تاريك مورفي به يك ساختمان كه به نظر اداره برق است مي رسد. وارد آنجا مي شود و متوجه مي شود كه اين فضا خيلي نمناك و كهنه به نظر مي رسد. صداي خس خسي از پشت سر مي آيد، مورفي به تاريكي خيره مي شود و متوجه مي شود چيزي سلانه سلانه از آنجا بيرون مي آيد. ناگهان زني جلوي وي ظاهر مي شود. گلويش پاره شده و تيغه ي تيزي از آن بيرون آمده و صدايي گوش خراشي دارد. مورفي از وحشت شوكه شده و ناگهان سريع به سمت اولين دري كه ميبيند فرار مي كند، او وارد يك زيرزمين نمناك مي شود و از پنجره آنجا به بيرون مي پرد و تا مي تواند مي دود. همانند گذشته، اين بار فرار يكي از بزرگترين سلاح هاي شما در اين نسخه است. Brian Gomez كارگردان بازي مي گويد:" Horror واقعي اين است كه بازيكن حس آسيب پذيري و ضعف كند. شما نمي توانيد يك بازي ترسناك داشته باشيد در حالي كه اسلحه اي بزرگ و تبري فولادين در دست داشته باشيد" .
بر خلاف Homecoming اين بار بايد سعي كنيد از مبارزه دوري كنيد و در حقيقت كليد زنده ماندن هم همين موضوع است. مورفي يك كماندو و مبارز نيست و با درك همين موضوع بايد بازي را انجام دهيد.
در حالي كه مورفي در حال فرار كردن است به يك بالابر مي رسد، بالا بر با يك كليد باز مي شود، اما اين كليد كجا هست؟ حال دشمنان ترسناك چندين برابر مي شوند و صداي كر كننده ي آنها اجازه فكر كردن به مورفي را نمي دهد. او به يك بازي ويدئويي بر مي خورد كه نامش Jail Break است. قوانين ساده است، بازي را ببريد تا بليط آزاديتان را به دست آوريد. بازي ويدئويي حاوي چندين توپ است كه بايد به سوارخهايي مورد نظر برسند، در حالي كه آب مخزن را پر مي كند شما بايد در اين بازي برنده شويد. حال فاصله مرگ و زندگي خيلي ساده است، يك بازي ويدئويي سرنوشت شما را رقم مي زند. مورفي در بازي موفق مي شود و بليط مورد نظر را به دست مي آورد. براي بار چهارم او حس مي كند خوشبخت ترين انسان روي زمين است.
در حالي كه در حال دويدن و فرار از دست موجودات پشت سرش است سريع به بالابر مي رسد. بليط را در آن قرار مي دهد و سرنجام از محلكه فرار مي كند. براي بار پنجم او حس خوش شانسي مي كند، اما ناگهان آسمان ابري مي شود و رگبار سنگيني شروع به باريدن مي كند، در ادامه وقتي مورفي متوجه مي شود كه Silent Hill چه منطقه ي شومي است تنها يك حس دارد... او بدبخت ترين انسان روي زمين است!.
پس از سفر كوتاهي كه با مورفي به شهر Silent Hill داشتيم بگذاريد كمي از نكات اين نسخه صحبت كنيم.
اين بار بازي بسيار شبيه به Silent Hill 2 شده و زنده ماندن در برابر كابوس هاي گناهانتان بزرگترين اصل است. در بازي سلاح گرم در اختيار داريد ولي تير آن خيلي كم است و سلاح هاي سرد كه اصلي ترين وسيله مبارزه شما هستند ممكن است پس از چند بار استفاده از بين بروند. ديگر هيچ قسمت Weapon Inventory وجود ندارد و هر آنچه كه پيدا كنيد اسلحه شما است. ليست سلاح هاي سرد بسيار بيشتر شده و حتي از صندلي هم مي توانيد به عنوان اسلحه استفاده كنيد.
اين بار به منطقه جنوبي Silent Hill ميرويم ، جايي كه تا به حال در هيچ يك از نسخه ها نبوده. محيط بازي انقدر بزرگ طراحي شده كه براي نقل مكان از جايي به جاي ديگر مي توانيد از متروهاي زيزميني استفاده كنيد. جزئيات محيط بالا است و فضاسازي آن خيره كننده و بازي بيش از 10 ساعت طول مي كشد.
باران و يخ از لحاظ بصري بسيار زيبا طراحي شده و نقش مهمي در بازي و گيم پلي دارد.
اين بار مورفي هيچ نسبيت با شخصيت هاي قبل ندارد و يك شخصيت كاملا جديد است كه بايد در طول بازي از گذشته او و دليل زنداني شدنش اطلاعات كسب كنيد. اشاره هايي به نسخه هاي قبل براي طرفداران اين سري وجود دارد كه خيلي ديدني است.
Silent Hill: Downpour به نظر يك دنباله ي موفق بر اين سري بازي ها است كه بار ديگر ترسي ديوانه وار را براي مخاطبان خود به همراه دارد.