من حقیقتش درسته دارم بازی رو دیر میزنم
اما واقعا در بالاترین سطح کیفی مربوط به درون و ذهنیات خودم دارم تجربهاش میکنم
انقدر بگم که من الان با این سن عین جی تی ای سن آندرس کامیون میگیرم تو gta v و میزنم به جاده و آهنگ کانتری.
خب درسته دارم دیر میزنم اما این کیفیتی که الان دارم رو در سنین پایینترم نداشتم بعید میدونم به لحظهای غیر از الان میتونستم از GTA V نهایت لذت رو ببرم.
و کیفیتی که راکستار داره فقط تحسین میکنی که انقدر دیرتر داری بازی میکنی و انگار باز، بازی روزه.
تازه یادم اومد چقدر راکستار رو دوست داشتم
شخصیتی از من رو روی سطح میاره (برونگرا)
که حتی ورای شخصیتی که به میازاکی و دارک سولز علاقه داره (درونگرا)
اما هنگام روندن کامیون و همنهشتی با خاطرات سن آندرس (و مسیر زندگی که اومدی و سختیها) یهو یه قطره اشکی از چشمم اومد
حقیقتش من هیچوقت انتظار رقم خوردن همچین سکانسی رو تو زندگیم نداشتم
ارزشش برام از یک دستگاه خونه و ماشین بیشتره
من به دوستان میگم اصلا باور نکنید ما ذرات مولکول به هم چسبیده به وجود امده از یک بیگبنگ در یکزمان تکینگی هستیم و همهچی شانسی و بیمعنیه
حتی اگر این موضوع علمی درست باشه
در واقع فقط روند چگونگی کاره
عین مثلا سن آندرس رو به کدهای دیجیتالش تقلیل بدی
اما یه عشقی پشت این کدها بوده. اصل اون عشقه هست.
این بیگ بنگ هم یه سری کد هست
اصل اون عشق پشتش هست که شما رو وارد سختیها و چالشها میکنه تا شکل بگیره روحتون
حقیقتا من تاریکترین لحظات برام به شکلی ممتد که انگار تموم نشدنی عه اتفاق افتاد در سالیان بسیار طولانی
اما اگر اونا نبود
من الان دوباره با کیفیت بچگی کامیون نمیگرفتم تو GTA V
به نظرم زندگی پر از عمق و معنای پشمریزونه و من قبلا نمیدونستم
الانم ماشینم رو میگیرم شبا تو جاده انگار تو لیبرتی سیتی ام
کی میخواد بیاد بهم بگه که نیستی
حالا شما رد دد حساب کن چه شود
الانم با خانم مایکل یه دست تنیس زدن و کت و شلوار خریدم ماموریت Lester رو برم. یه بار نشستم پای تی وی خونه مایکل تخمه سفید کنارم بود نشستم برنامه fame and shame دیرم. حالا که سنم بالاتر رفته حای جای بازی دارم میخندم از سطح پارودی راکستار. پارودی بی هدفی هم نیست. انتقاد اجتماعی صریح و بی پرده و نشون دادن نزول سطح انسانی به سبک پارودیه.
ا