اینک آخر الزمان. دنیا درگیر جنگی خون بار و بیسرانجام شده است، نژاد بشر محکوم به نابودی است. دیگر هیچ شانسی برای بقا او نمانده است ... و سرانجام نابودی و تباهی... دنیا با پیروزی شیاطین پایان پذیرفته است!. اما تدبیر خدایان اینگونه نبوده است!. دنیا دچار توتئهای وسیع شده است، توطئهای عظیم و بس خطرناک!!. دنیا بدون فرمان چهار سوار آخرالزمان پایان گرفته است!. بوی گناه به مشام میرسد...خیانت... خیانت یکی از چهار سوار... اما او به هیچ وجه خلاف مقررات آسمانها عمل نکرده است. او نیز قربانی این توطئه عظیم شده است!. اما او انتقام خواهد گرفت، هیچ کس از آتش خشم او رهایی نخواهد یافت چرا که نام او جنگ است!. بله خود "جنگ"، سوار آخرالزمان، الهه انتقام!
ایدههای اولیه Darksiders به اندازهای بزرگ و جاه طلبانه است که بسیاری از گیمرها (از جمله خود نگارنده) از همان ابتدای معرفی بازی نگاهی سرد و شکاکانه به آن داشتند؛ ترکیب دنیای عظیم و پرشکوه سری Legend of Zelda با اکشن سریع و نفس گیر عناوینی چون God of War و Castlevania!. ایدهای نو و جذاب اما به ظاهر کاملا دست نیافتنی!. خوشبختانه با انتشار بازی سازندگان بازی در Vigil Games به خوبی نشان دادهاند که نتنها این ایده دست نیافتنی نیست، بلکه میتوان با تلفیق درست و صحیح این المانها دست به خلق عنوانی زد که نظر مثبت گیمرها را نیز به سوی خود جلب کند.
با شروع بازی، DS گیمرها را در دنیایی نابود شده و سرشار از اهریمن(!) رها کرده و با قدرت جذابیتهای نهان خود را برای آنها آشکار میکند. گیمپلی DS معجونی دلچسب از مکانیسم و ایدههای مختلف است که به زیبایی تمام گیمرها را در موقعیت و شرایط مختلف رها میسازد. شاید در نگاه اول این تغییر مکانیسم بازی برای گیمرهای تازه وارد کمی ترسناک به نظر برسد اما سازندگان به خوبی با بالانس کردن مکانیسمهای مختلف آن در کنار یکدیگر این مشکل را به طور کامل از میان برداشتهاند.
"جنگ" میتواند بدود، بپرد، با دو بال سیاه رنگ خود پرواز کند، از دیوار راست بالا رود، از روی لولهها تاب بخورد، در آب شنا کند، آیتمهای کوچک را جا به جا کرده و از همه مهمتر بکشد!. جنگ برای شرکت در مبارزات از یک شمشیر بسیار بزرگ استفاده میکند که به مرور زمان قابلیتهای جدیدی کسب خواهد کرد. به عنوان مثال بعد از بدست آوردن قابلیت Blade Gaizer به خوبی متوجه خواهید شد که چگونه این شمشیر به ظاهر ساده تبدیل به یک سلاح فوق خطرناک شده و با تیغهای متعدد خود دمار از روزگار شیاطین در میآورد!. جنگ علاوه بر شمشیر بزرگ خود از سلاحهای دیگری نیز استفاده میکند که عموم آنها الهام گرفته شده از سری Zelda است.
در راس این تجهیزات و در درجه اول میتوان سلاحی به نام Crossblades را نام برد که عملکردی دقیقا مشابه بومرنگ معروف سری Zelda دارد. این بومرنگ تیغ دار یک نوع سلاح دور برد است که جنگ میتواند آن را به سوی دشمنان پرتاب کرده و از راه دور به آنها آسیب برساند. اما ویژگی که این سلاح را بسیار کارآمد میکند قابلیت انتخاب چند هدف مختلف به طور همزمان است که پیش از هرچیزی یادآور Batarang معروف بتمن است. علاوه بر دو سلاح فوق (که سلاحهای اصلی جنگ در طول بازی به شمار میروند)، جنگ با گردش در مراحل بازی سلاحهای مختلفی نظیر یک زنجیر و چند سلاح گرم و سرد دیگر نیز بدست خواهد آورد که جذابیت خاصی به مبارزات بازی خواهد بخشید.
هرچند DS مجموعه کاملی از انواع و اقسام سلاحهای سرد و گرم را در اختیار شما قرار میدهد اما اگر بازهم از تنوع سلاحهای بازی راضی نیستید و روحیه خشونت طلبیتان به این سادگی ارضا نخواهد شد میتوانید مستقیم وارد عمل شده و با کندن تیرهای موجود در مراحل بازی آنها را همانند پتکی سهمگین بر سر شیاطین و میهمانان ناخوانده این دنیا کوبیده و یا با پرتاب یک ماشین بزرگ لشگری از شیاطین را با کف آسفالت خیابان آشنا کنید!. خوشبختانه تمامی این سلاحها در طول بازی قابلیت ارتقا را نیز داشته و به مرور زمان و بر حسب میزان استفاده از آنها به فرم خطرناک و مخربتری تبدیل خواهند شد.
به طور کلی گیمپلی DS از دو قسمت کلی تشکیل شده است: مبارزات و معماها. مبارزات در DS بیشتر از هرچیزی شبیه به عناوین HnS نظیر GoW و سری Castlevania است، اما متاسفانه نکتهای که آن را از دیگر بازیهای این سبک متمایز کرده و رنگ و بویی تازه به آن بخشد نداشته و در نهایت و بهترین حالت از یک HnS خوب و جذاب فراتر نمیرود. با شروع مبارزات و متمرکز شدن گیمرها بر روی یک شخصیت ناگهان زمان برای لحظهای کوتاه آرام شده و حریف نگون بخت آماده خرد شدن در زیر ضربات سهمگین جنگ میشود. در این حالت راه برای اجرای کمبوهای متعدد بازی باز شده و شما میتوانید با خیالی آسوده با حریف خود تفریح کرده و انواع و اقسام ضربات مرگبار را بر روی او پیاده کنید.
یکی از ویژگیهای جذاب مبارزات در DS قابلیت ترکیب سلاحهای و قابلیتهای ویژه جنگ است، بدین ترتیب که مثلا شما میتوانید دشمنان را از راه دور شکار کرده، به سوی خود کشیده و با شمشیر بزرگ خود آنها را به آسمان فرستاده و درنهایت کار او را با یک تیر به پایان برسانید!. در DS حق انتخاب به طور کامل با شماست و میتوانید خود تصمیم بگیرید که کار دشمنان را با یک تیر و به سبک دانته به اتمام برسانید و یا همانند کریتوس با خشونت تمام آنها را سلاخی کنید. اگرچه این انتخاب نوع مبارزه توسط گیمرها به شدت جذاب و جالب به نظر میرسد اما از آنجایی که تا پایان بازی DS چیز جدید دیگری ارایه نمیدهد، مبارزات به همان شکار دشمنان و سلاخی کردن آنها به روشهای مختلف خلاصه میشود که پس از صرف زمانی اندک کمی تکراری شده و جذابیت و تراوت اولیه خود را به سرعت از دست خواهد داد.
متاسفانه عاملی که DS را از رسیدن به اکشنی ناب و نفسگیر باز میدارد سختی و دشواری بیش از حد یادگیری و اجرای کمبوهای آن است که به تجربه بازی ضربه جبران ناپذیری وارد میسازد. واقعا اگر سازندگان زمان بیشتری را صرف کار بر روی اکشن بازی میکردند به جرات میتوانستیم بگوییم DS از این حیث هیچ چیزی کم و کسر ندارد.
بخش دیگر گیمپلی DS تشکیل شده از معماهای ریز و درشت مختلف است که راه خود را حتی به مبارزه با غولهای بازی نیز باز کردهاند!. محیطهای وسیع DS سرشار از معماهای گوناگون است که قالبا مجبور هستید برای پیش برد داستان به انجام و حل آنها بپردازید. البته این معماها به هیچ وجه معماهای سخت و دشواری نیستند و به راحتی از عهده حل آنها برخواهید آمد. یکی از ویژگیهای جالب معماها و پازلهای DS حل کردن آنها با استفاده از قابلیتهای مختلف جنگ است، به عنوان مثال برای حل برخی از معماهای بازی بایستی کلیدهای مخصوصی را با قدرتهای ویژه جنگ از روی زمین برداشته و در جای مخصوص خود قرار دهید.
مبارزه با غولهای بازی نیز هرچند کمی الهام گرفته از Zelda و GoW هستند اما در مجموع بسیار جذاب و نفس گیر کار شدهاند. اگرچه در DS شما شانس ملاقات با غولهای چند صد متری به سبک SotC و GoW را ندارید اما برای شکست آنها مجبور هستید به مغزتان نیز کمی فشار آورده و فکر کنید چرا که غولهای DS به هیچ وجه از نوع شیاطین پخمه و کودن (که احتمالا نظیر آنها را در DMC4 به کرات مشاهده کردهاید!) نیستند و تنها با فشردن چند دکمه از شما شکست نخواهند خورد!. در یک حرکت جالب و هوشمندانه سازندگان مبارزه با غولها را با معماهای مختلف ترکیب کردهاند، به این معنی که برای غلبهبر آنها ابتدا باید نقطه ضعفشان را پیدا کرده و با انتخاب سلاح مناسب به مبارزه با آنها بپردازید. بعد از شکست دادن هر کدام از این غولها در سکانسی مشابه GoW دکمهای در بالای سر آنها شکل خواهد گرفت که با فشردن آن جنگ در یک سکانس زیبا و تماشایی کار آن را تمام خواهد کرد. البته در طول این سکانسها دیگر شاهد QTE های متعدد نبوده و میتوانید با خیال راحت به این صحنههای نمایشی اغراق شده و Fatality مانند(!) نگاه کنید.
همانطور که حتما تاکنون متوجه شدهاید Darksiders عنوانی آخرالزمانی است که در آن دنیا با حدثهای عظیم پایان یافته است. اما اینبار دیگر خبری از بمبهای اتم و هیدروژنی نیست. اینبار واقعا رستاخیز به وقوع پیوسته است و وظیفه شماست که در این دنیای پر آشوب و بی رحم به دنبال عدالت گشته و انتقام خود را از شیاطین بگیرید. این مراحل وسیع و آزاد سرشار از آیتمهای مخفی متعدد، معماهای مختلف و سیاهچالههای پرتعداد است که گشت و گذار در آنها ساعتها از وقت شما را به خود اختصاص خواهد داد.
این سیاهچالههای پرتعداد بازی که همگی به سبک سری Zelda و مخصوصا عنوان Ocarina of Time کار شدهاند پر از شیاطین ساکن جهنم و فرشتگان آسمانی هستند. در اینجا DS اندکی از یک اکشن محض جدا شده و با نزدیک شدن به عناوین سبک RPG به شما اجازه میدهد کمی نیز با این شیاطین و فرشتگان (که همانند NPC ها در مراحل بازی پخش شدهاند) صحبت کرده و از اصل وقوع ماجرا از دو دید شیاطین و فرشتگان مطلع شوید. البته اگر متوجه شدید گفتههای شیاطین با صحبتهای فرشتگان تناقض دارد چندان متعجب نشوید چرا که بالاخره شیاطین هستند دیگر!.
یکی از نکات مثبت DS طراحی نوعیی اکوسیستم محیطی برای دشمنان بازی به سبک Bioshock است. به عنوان مثال در برخی از مراحل و سیاه چالهها شما شاهد نبرد و درگیری شیاطین بزرگ و کوچک با یکدیگر خواهید بود که در بعضی از مواقع کار شما را آسوده کرده و اجزاه میدهد در گوشهای امن و بیخطر، دور از میادین مبارزات نشسته و نظاره گر نابودی شیاطین به دست خود باشید!. هرچند وجود این اکوسیستم به گیرایی و دقت Bioshock نبوده و عملا تاثیر آنچنانی در روند بازی نخواهد داشت اما در مجموع به گیم پلی بازی عمق و جذابیت خاصی بخشیده و وجود آن چندان خالی از لطف نیست.
با نابودی هر کدام از شیاطین، جنگ ارواح آنها را جذب خواهد کرد. این ارواح که در سه رنگ مختلف آزاد میشوند(!) بسته به رنگشان کاربرد مختلفی داشته و به کمک جنگ میآیند؛ ارواح زرد مخصوص ارتقا ضربات جنگ، ارواح سبز رنگ مخصوص افزایش میزان سلامتی و ارواح آبی معادل با واحد پول بازیست. با جمع آوری ارواح آبی رنگ میتوانید سلاح و آیتمهای مختلف را خریداری کرده و یا آنها را ارتقا دهید. نکتهای که در این بخش DS را بیشتر از قبل به سمت بازیهای نقش آفرینی سوق میدهد وجود یک Inventory (البته با تفاوتهای بزرگ) برای جنگ است که به گیمرها علاوهبر اجازه مدیریت بر روی تعداد آیتم و سلاحهایشان اجازه تخصیص دادن قدرت خاص و ویژه برای هر کدام از آنها را میدهد.
مراحل DS تشکیل شده از محیطهای ویران شده شهری تا برجها و قلعههای افسانهایست که شما میتوانید همانند بازیهای OW در جای جای آن سرک کشیده و به جمع آوری آیتمهای مختلف بپردازید. اصولا در بازیهای OW اگر قرار باشد گیمرها مراحل وسیع بازی را پیاده طی کرده و از یک نقطه به نقطه دیگر بروند به زودی خسته شده و عملا به تجربه ناب بازی صدمه بزرگی وارد خواهد شد، از این رو سازندگان برای جنگ وسیله نقلیه سریعی ترتیب دادهاند که به راحتی میتواند او را در طول مراحل بازی حمل کند. و این وسیله نقلیه چیزی نیست جز اسب مخصوص جنگ یعنی اسب تباهی Ruin!.
در اکثر عنوانهایی که از اسب برای انتقال شخصیت بازی استفاده میشود، نظیر Zelda, Kameo و SotC میتوان تنها با یک سوت اسب را به خدمت خود احضار کنید اما در DS خبری از این حرفها نخواهد بود!. اسب جنگ با یک اشاره از خاک و خاکستر زمین برخواسته و در خدمت شما قرار خواهد گرفت!. خوشبختانه بر خلاف عنوانی چون Kameo در DS حرکت با اسب به خوبی طراحی شده و پس از صرف زمانی اندک برای رام کردن اسب تبهایی(!) دیگر با کنترل او هیچ مشکلی نخواهید داشت. جنگ میتواند در طول اسب سواری بیکار ننشسته و به سبک کابویها با Mini Gun خود به سوی دشمنان شلیک کند. متاسفانه این اسب زیبا و کارآمد در همه مراحل بازی قابل دست رسی نیست و اصولا با ورود به ساختمانها محو خواهد شد که آن هم مشکل خاصی برای بازی به شمار نمیرود!.
یکی از ویژگیهای جذاب و منحصر به فرد DS طراحی بی نظیر شخصیتها، دشمنان و مراحل بازیست که به خوبی یادآور کتابهای کامیک است. البته این تشابهات اتفاقی و ناخواسته نیست چرا که طراح آنها و کارگردان هنری بازی کسی نیست جز Joe Madureira (که به جو مد، به معنی جو دیوانه! مشهور شده است!) که پیشتر سابقه کار بر روی آثاری چون Battle Chaser و X-Men Uncanny را دارا است. به منظور القای حس کامیکی بازی، شخصیتهای آن با ظاهری اغراق شده (بدن و مخصوصا دستی بزرگ و سری کوچک) طراحی شدهاند که به همراه معماری عجیب مراحل تجربه خاص و لذت بخشی را برای گیمرها رقم خواهد زد. هر چند محیط بازی ترکیبی از محیطهای مدرن و ساختمانهایی افسانهای و گوتیک (ساختمانهای با برجهای نوک تیز) به سبک عناوینی چون DMC است اما DS به هیچ وجه هویت اصلی خود را گم نکرده و عنوانی تقلیدی و دست چندم از آثار مشابه به حساب نمیرود.
هرچند عمده نقطه قوت گرافیک DS به خاطر طراحی هنری و بصری بیبدیل آن است اما این عنوان از لحاظ تکنیکی نیز چیزی کم نداشته و عنوانی کاملا شاداب و زنده است. کیفیت بافتها و رنگ بندیهای محیطی یکی از بهترین قسمتهای بازیست که از بسیاری از بازیهای مشابه خود بهتر عمل میکند. مراحل و جزییات بازی نیز مخصوصا در مقایسه با عناونی چون Demon's Soul بسیار پرجزییات کار شده و از بعضی از مدلهای زشت و اولیه آن اثر فاصله گرفته است. یکی دیگر از نقاط قوت DS طراحی زیبای افکت و جلوههای مخصوص ارواح است که برخلاف اکثر بازیهای این نسل به هیچ وجه مصنوعی و زشت به نظر نمیرسد. انیمیشنهای بازی نیز به زیبایی هرچه تمام طراحی شده و علاوهبر روانی و انعطاف پذیری به انتقال حس کامیکی بازی کمک شایانی میکند.
صدا گذاری بازی نیز هرچند به کیفیت گرافیک آن نیست اما به هیچ وجه گیمرها را نا امید نخواهد کرد. مطمئنن طرفداران سری Star Wars و شخصیت لوک اسکایواکر با شنیدن صدای Mark Hamill در DS که همانند اثر فراموش نشدنیاش یعنی دوبله جوکر در سری Batman: The Animated Series کار شده است، بسیار خوشحال خواهند شد. البته استفاده از دوبلورهای حرفهای تنها به همین جا ختم نشده و در طول بازی صدای بازیگران حرفهای دیگری نظیر Vernon Wells و Moon Bloodgood را خواهید شنید. قطعات ساخته شده برای بازی نیز ترکیبی از موسیقیهای راک، گاتیک، مذهبی (نظیر Mass هایی که در طول مراحل پخش میشود) است که همگی آنها توسط آقای Scott Morton ( آهنگ ساز Titan Quest) ساخته و توسط یکی از ارکستر سمفونیهای آلمانی اجرا و ضبط شدهاند.
اما دوبله قوی و حرفهای صداپیشگان بازی زمانی که با دیالوگهای طنز آن ترکیب میشوند واقعا نظر مثبت عموم گیمرها را به خود جلب خواهند کرد. جنگ همواره در طول بازی توسط شخصیتی به نام The Watcher (شخصیتی قدرتمند که از سوی شورای مرکزی مامور شده است تا بر روی زمین مراقب اعمال و رفتار جنگ باشد) پاییده میشود که دیالوگهای رد و بدل شده میان آنها یکی از خندهدار و بهترین قسمتهای بازیست.
در آخر میتوان گفت Darksiders هرچند عنوانیست که آن طور که شایسته نامش است در میان گیمرها مشهور و معروف نیست اما شک نداشته باشید که یکی از بهترین عناوین Action-RPG امسال است که به خوبی میتواند طرفداران سبک HnS و بازیهای نقش آفرینی و معمایی را برای ساعتها سرگرم کند. لازم است بدانید که سرنوشت دنیا و روز رستاخیز اکنون در دستان شماست، اگر نمیخواهید پایان دنیا با پیروزی شر بر خیر رقم بخورد خود را آماده نبرد عظیم آخرالزمان بکنید، چرا که دنیا با شما پایان میپذیرد...
ایدههای اولیه Darksiders به اندازهای بزرگ و جاه طلبانه است که بسیاری از گیمرها (از جمله خود نگارنده) از همان ابتدای معرفی بازی نگاهی سرد و شکاکانه به آن داشتند؛ ترکیب دنیای عظیم و پرشکوه سری Legend of Zelda با اکشن سریع و نفس گیر عناوینی چون God of War و Castlevania!. ایدهای نو و جذاب اما به ظاهر کاملا دست نیافتنی!. خوشبختانه با انتشار بازی سازندگان بازی در Vigil Games به خوبی نشان دادهاند که نتنها این ایده دست نیافتنی نیست، بلکه میتوان با تلفیق درست و صحیح این المانها دست به خلق عنوانی زد که نظر مثبت گیمرها را نیز به سوی خود جلب کند.
با شروع بازی، DS گیمرها را در دنیایی نابود شده و سرشار از اهریمن(!) رها کرده و با قدرت جذابیتهای نهان خود را برای آنها آشکار میکند. گیمپلی DS معجونی دلچسب از مکانیسم و ایدههای مختلف است که به زیبایی تمام گیمرها را در موقعیت و شرایط مختلف رها میسازد. شاید در نگاه اول این تغییر مکانیسم بازی برای گیمرهای تازه وارد کمی ترسناک به نظر برسد اما سازندگان به خوبی با بالانس کردن مکانیسمهای مختلف آن در کنار یکدیگر این مشکل را به طور کامل از میان برداشتهاند.
"جنگ" میتواند بدود، بپرد، با دو بال سیاه رنگ خود پرواز کند، از دیوار راست بالا رود، از روی لولهها تاب بخورد، در آب شنا کند، آیتمهای کوچک را جا به جا کرده و از همه مهمتر بکشد!. جنگ برای شرکت در مبارزات از یک شمشیر بسیار بزرگ استفاده میکند که به مرور زمان قابلیتهای جدیدی کسب خواهد کرد. به عنوان مثال بعد از بدست آوردن قابلیت Blade Gaizer به خوبی متوجه خواهید شد که چگونه این شمشیر به ظاهر ساده تبدیل به یک سلاح فوق خطرناک شده و با تیغهای متعدد خود دمار از روزگار شیاطین در میآورد!. جنگ علاوه بر شمشیر بزرگ خود از سلاحهای دیگری نیز استفاده میکند که عموم آنها الهام گرفته شده از سری Zelda است.
در راس این تجهیزات و در درجه اول میتوان سلاحی به نام Crossblades را نام برد که عملکردی دقیقا مشابه بومرنگ معروف سری Zelda دارد. این بومرنگ تیغ دار یک نوع سلاح دور برد است که جنگ میتواند آن را به سوی دشمنان پرتاب کرده و از راه دور به آنها آسیب برساند. اما ویژگی که این سلاح را بسیار کارآمد میکند قابلیت انتخاب چند هدف مختلف به طور همزمان است که پیش از هرچیزی یادآور Batarang معروف بتمن است. علاوه بر دو سلاح فوق (که سلاحهای اصلی جنگ در طول بازی به شمار میروند)، جنگ با گردش در مراحل بازی سلاحهای مختلفی نظیر یک زنجیر و چند سلاح گرم و سرد دیگر نیز بدست خواهد آورد که جذابیت خاصی به مبارزات بازی خواهد بخشید.
هرچند DS مجموعه کاملی از انواع و اقسام سلاحهای سرد و گرم را در اختیار شما قرار میدهد اما اگر بازهم از تنوع سلاحهای بازی راضی نیستید و روحیه خشونت طلبیتان به این سادگی ارضا نخواهد شد میتوانید مستقیم وارد عمل شده و با کندن تیرهای موجود در مراحل بازی آنها را همانند پتکی سهمگین بر سر شیاطین و میهمانان ناخوانده این دنیا کوبیده و یا با پرتاب یک ماشین بزرگ لشگری از شیاطین را با کف آسفالت خیابان آشنا کنید!. خوشبختانه تمامی این سلاحها در طول بازی قابلیت ارتقا را نیز داشته و به مرور زمان و بر حسب میزان استفاده از آنها به فرم خطرناک و مخربتری تبدیل خواهند شد.
به طور کلی گیمپلی DS از دو قسمت کلی تشکیل شده است: مبارزات و معماها. مبارزات در DS بیشتر از هرچیزی شبیه به عناوین HnS نظیر GoW و سری Castlevania است، اما متاسفانه نکتهای که آن را از دیگر بازیهای این سبک متمایز کرده و رنگ و بویی تازه به آن بخشد نداشته و در نهایت و بهترین حالت از یک HnS خوب و جذاب فراتر نمیرود. با شروع مبارزات و متمرکز شدن گیمرها بر روی یک شخصیت ناگهان زمان برای لحظهای کوتاه آرام شده و حریف نگون بخت آماده خرد شدن در زیر ضربات سهمگین جنگ میشود. در این حالت راه برای اجرای کمبوهای متعدد بازی باز شده و شما میتوانید با خیالی آسوده با حریف خود تفریح کرده و انواع و اقسام ضربات مرگبار را بر روی او پیاده کنید.
یکی از ویژگیهای جذاب مبارزات در DS قابلیت ترکیب سلاحهای و قابلیتهای ویژه جنگ است، بدین ترتیب که مثلا شما میتوانید دشمنان را از راه دور شکار کرده، به سوی خود کشیده و با شمشیر بزرگ خود آنها را به آسمان فرستاده و درنهایت کار او را با یک تیر به پایان برسانید!. در DS حق انتخاب به طور کامل با شماست و میتوانید خود تصمیم بگیرید که کار دشمنان را با یک تیر و به سبک دانته به اتمام برسانید و یا همانند کریتوس با خشونت تمام آنها را سلاخی کنید. اگرچه این انتخاب نوع مبارزه توسط گیمرها به شدت جذاب و جالب به نظر میرسد اما از آنجایی که تا پایان بازی DS چیز جدید دیگری ارایه نمیدهد، مبارزات به همان شکار دشمنان و سلاخی کردن آنها به روشهای مختلف خلاصه میشود که پس از صرف زمانی اندک کمی تکراری شده و جذابیت و تراوت اولیه خود را به سرعت از دست خواهد داد.
متاسفانه عاملی که DS را از رسیدن به اکشنی ناب و نفسگیر باز میدارد سختی و دشواری بیش از حد یادگیری و اجرای کمبوهای آن است که به تجربه بازی ضربه جبران ناپذیری وارد میسازد. واقعا اگر سازندگان زمان بیشتری را صرف کار بر روی اکشن بازی میکردند به جرات میتوانستیم بگوییم DS از این حیث هیچ چیزی کم و کسر ندارد.
بخش دیگر گیمپلی DS تشکیل شده از معماهای ریز و درشت مختلف است که راه خود را حتی به مبارزه با غولهای بازی نیز باز کردهاند!. محیطهای وسیع DS سرشار از معماهای گوناگون است که قالبا مجبور هستید برای پیش برد داستان به انجام و حل آنها بپردازید. البته این معماها به هیچ وجه معماهای سخت و دشواری نیستند و به راحتی از عهده حل آنها برخواهید آمد. یکی از ویژگیهای جالب معماها و پازلهای DS حل کردن آنها با استفاده از قابلیتهای مختلف جنگ است، به عنوان مثال برای حل برخی از معماهای بازی بایستی کلیدهای مخصوصی را با قدرتهای ویژه جنگ از روی زمین برداشته و در جای مخصوص خود قرار دهید.
مبارزه با غولهای بازی نیز هرچند کمی الهام گرفته از Zelda و GoW هستند اما در مجموع بسیار جذاب و نفس گیر کار شدهاند. اگرچه در DS شما شانس ملاقات با غولهای چند صد متری به سبک SotC و GoW را ندارید اما برای شکست آنها مجبور هستید به مغزتان نیز کمی فشار آورده و فکر کنید چرا که غولهای DS به هیچ وجه از نوع شیاطین پخمه و کودن (که احتمالا نظیر آنها را در DMC4 به کرات مشاهده کردهاید!) نیستند و تنها با فشردن چند دکمه از شما شکست نخواهند خورد!. در یک حرکت جالب و هوشمندانه سازندگان مبارزه با غولها را با معماهای مختلف ترکیب کردهاند، به این معنی که برای غلبهبر آنها ابتدا باید نقطه ضعفشان را پیدا کرده و با انتخاب سلاح مناسب به مبارزه با آنها بپردازید. بعد از شکست دادن هر کدام از این غولها در سکانسی مشابه GoW دکمهای در بالای سر آنها شکل خواهد گرفت که با فشردن آن جنگ در یک سکانس زیبا و تماشایی کار آن را تمام خواهد کرد. البته در طول این سکانسها دیگر شاهد QTE های متعدد نبوده و میتوانید با خیال راحت به این صحنههای نمایشی اغراق شده و Fatality مانند(!) نگاه کنید.
همانطور که حتما تاکنون متوجه شدهاید Darksiders عنوانی آخرالزمانی است که در آن دنیا با حدثهای عظیم پایان یافته است. اما اینبار دیگر خبری از بمبهای اتم و هیدروژنی نیست. اینبار واقعا رستاخیز به وقوع پیوسته است و وظیفه شماست که در این دنیای پر آشوب و بی رحم به دنبال عدالت گشته و انتقام خود را از شیاطین بگیرید. این مراحل وسیع و آزاد سرشار از آیتمهای مخفی متعدد، معماهای مختلف و سیاهچالههای پرتعداد است که گشت و گذار در آنها ساعتها از وقت شما را به خود اختصاص خواهد داد.
این سیاهچالههای پرتعداد بازی که همگی به سبک سری Zelda و مخصوصا عنوان Ocarina of Time کار شدهاند پر از شیاطین ساکن جهنم و فرشتگان آسمانی هستند. در اینجا DS اندکی از یک اکشن محض جدا شده و با نزدیک شدن به عناوین سبک RPG به شما اجازه میدهد کمی نیز با این شیاطین و فرشتگان (که همانند NPC ها در مراحل بازی پخش شدهاند) صحبت کرده و از اصل وقوع ماجرا از دو دید شیاطین و فرشتگان مطلع شوید. البته اگر متوجه شدید گفتههای شیاطین با صحبتهای فرشتگان تناقض دارد چندان متعجب نشوید چرا که بالاخره شیاطین هستند دیگر!.
یکی از نکات مثبت DS طراحی نوعیی اکوسیستم محیطی برای دشمنان بازی به سبک Bioshock است. به عنوان مثال در برخی از مراحل و سیاه چالهها شما شاهد نبرد و درگیری شیاطین بزرگ و کوچک با یکدیگر خواهید بود که در بعضی از مواقع کار شما را آسوده کرده و اجزاه میدهد در گوشهای امن و بیخطر، دور از میادین مبارزات نشسته و نظاره گر نابودی شیاطین به دست خود باشید!. هرچند وجود این اکوسیستم به گیرایی و دقت Bioshock نبوده و عملا تاثیر آنچنانی در روند بازی نخواهد داشت اما در مجموع به گیم پلی بازی عمق و جذابیت خاصی بخشیده و وجود آن چندان خالی از لطف نیست.
با نابودی هر کدام از شیاطین، جنگ ارواح آنها را جذب خواهد کرد. این ارواح که در سه رنگ مختلف آزاد میشوند(!) بسته به رنگشان کاربرد مختلفی داشته و به کمک جنگ میآیند؛ ارواح زرد مخصوص ارتقا ضربات جنگ، ارواح سبز رنگ مخصوص افزایش میزان سلامتی و ارواح آبی معادل با واحد پول بازیست. با جمع آوری ارواح آبی رنگ میتوانید سلاح و آیتمهای مختلف را خریداری کرده و یا آنها را ارتقا دهید. نکتهای که در این بخش DS را بیشتر از قبل به سمت بازیهای نقش آفرینی سوق میدهد وجود یک Inventory (البته با تفاوتهای بزرگ) برای جنگ است که به گیمرها علاوهبر اجازه مدیریت بر روی تعداد آیتم و سلاحهایشان اجازه تخصیص دادن قدرت خاص و ویژه برای هر کدام از آنها را میدهد.
مراحل DS تشکیل شده از محیطهای ویران شده شهری تا برجها و قلعههای افسانهایست که شما میتوانید همانند بازیهای OW در جای جای آن سرک کشیده و به جمع آوری آیتمهای مختلف بپردازید. اصولا در بازیهای OW اگر قرار باشد گیمرها مراحل وسیع بازی را پیاده طی کرده و از یک نقطه به نقطه دیگر بروند به زودی خسته شده و عملا به تجربه ناب بازی صدمه بزرگی وارد خواهد شد، از این رو سازندگان برای جنگ وسیله نقلیه سریعی ترتیب دادهاند که به راحتی میتواند او را در طول مراحل بازی حمل کند. و این وسیله نقلیه چیزی نیست جز اسب مخصوص جنگ یعنی اسب تباهی Ruin!.
در اکثر عنوانهایی که از اسب برای انتقال شخصیت بازی استفاده میشود، نظیر Zelda, Kameo و SotC میتوان تنها با یک سوت اسب را به خدمت خود احضار کنید اما در DS خبری از این حرفها نخواهد بود!. اسب جنگ با یک اشاره از خاک و خاکستر زمین برخواسته و در خدمت شما قرار خواهد گرفت!. خوشبختانه بر خلاف عنوانی چون Kameo در DS حرکت با اسب به خوبی طراحی شده و پس از صرف زمانی اندک برای رام کردن اسب تبهایی(!) دیگر با کنترل او هیچ مشکلی نخواهید داشت. جنگ میتواند در طول اسب سواری بیکار ننشسته و به سبک کابویها با Mini Gun خود به سوی دشمنان شلیک کند. متاسفانه این اسب زیبا و کارآمد در همه مراحل بازی قابل دست رسی نیست و اصولا با ورود به ساختمانها محو خواهد شد که آن هم مشکل خاصی برای بازی به شمار نمیرود!.
یکی از ویژگیهای جذاب و منحصر به فرد DS طراحی بی نظیر شخصیتها، دشمنان و مراحل بازیست که به خوبی یادآور کتابهای کامیک است. البته این تشابهات اتفاقی و ناخواسته نیست چرا که طراح آنها و کارگردان هنری بازی کسی نیست جز Joe Madureira (که به جو مد، به معنی جو دیوانه! مشهور شده است!) که پیشتر سابقه کار بر روی آثاری چون Battle Chaser و X-Men Uncanny را دارا است. به منظور القای حس کامیکی بازی، شخصیتهای آن با ظاهری اغراق شده (بدن و مخصوصا دستی بزرگ و سری کوچک) طراحی شدهاند که به همراه معماری عجیب مراحل تجربه خاص و لذت بخشی را برای گیمرها رقم خواهد زد. هر چند محیط بازی ترکیبی از محیطهای مدرن و ساختمانهایی افسانهای و گوتیک (ساختمانهای با برجهای نوک تیز) به سبک عناوینی چون DMC است اما DS به هیچ وجه هویت اصلی خود را گم نکرده و عنوانی تقلیدی و دست چندم از آثار مشابه به حساب نمیرود.
هرچند عمده نقطه قوت گرافیک DS به خاطر طراحی هنری و بصری بیبدیل آن است اما این عنوان از لحاظ تکنیکی نیز چیزی کم نداشته و عنوانی کاملا شاداب و زنده است. کیفیت بافتها و رنگ بندیهای محیطی یکی از بهترین قسمتهای بازیست که از بسیاری از بازیهای مشابه خود بهتر عمل میکند. مراحل و جزییات بازی نیز مخصوصا در مقایسه با عناونی چون Demon's Soul بسیار پرجزییات کار شده و از بعضی از مدلهای زشت و اولیه آن اثر فاصله گرفته است. یکی دیگر از نقاط قوت DS طراحی زیبای افکت و جلوههای مخصوص ارواح است که برخلاف اکثر بازیهای این نسل به هیچ وجه مصنوعی و زشت به نظر نمیرسد. انیمیشنهای بازی نیز به زیبایی هرچه تمام طراحی شده و علاوهبر روانی و انعطاف پذیری به انتقال حس کامیکی بازی کمک شایانی میکند.
صدا گذاری بازی نیز هرچند به کیفیت گرافیک آن نیست اما به هیچ وجه گیمرها را نا امید نخواهد کرد. مطمئنن طرفداران سری Star Wars و شخصیت لوک اسکایواکر با شنیدن صدای Mark Hamill در DS که همانند اثر فراموش نشدنیاش یعنی دوبله جوکر در سری Batman: The Animated Series کار شده است، بسیار خوشحال خواهند شد. البته استفاده از دوبلورهای حرفهای تنها به همین جا ختم نشده و در طول بازی صدای بازیگران حرفهای دیگری نظیر Vernon Wells و Moon Bloodgood را خواهید شنید. قطعات ساخته شده برای بازی نیز ترکیبی از موسیقیهای راک، گاتیک، مذهبی (نظیر Mass هایی که در طول مراحل پخش میشود) است که همگی آنها توسط آقای Scott Morton ( آهنگ ساز Titan Quest) ساخته و توسط یکی از ارکستر سمفونیهای آلمانی اجرا و ضبط شدهاند.
اما دوبله قوی و حرفهای صداپیشگان بازی زمانی که با دیالوگهای طنز آن ترکیب میشوند واقعا نظر مثبت عموم گیمرها را به خود جلب خواهند کرد. جنگ همواره در طول بازی توسط شخصیتی به نام The Watcher (شخصیتی قدرتمند که از سوی شورای مرکزی مامور شده است تا بر روی زمین مراقب اعمال و رفتار جنگ باشد) پاییده میشود که دیالوگهای رد و بدل شده میان آنها یکی از خندهدار و بهترین قسمتهای بازیست.
در آخر میتوان گفت Darksiders هرچند عنوانیست که آن طور که شایسته نامش است در میان گیمرها مشهور و معروف نیست اما شک نداشته باشید که یکی از بهترین عناوین Action-RPG امسال است که به خوبی میتواند طرفداران سبک HnS و بازیهای نقش آفرینی و معمایی را برای ساعتها سرگرم کند. لازم است بدانید که سرنوشت دنیا و روز رستاخیز اکنون در دستان شماست، اگر نمیخواهید پایان دنیا با پیروزی شر بر خیر رقم بخورد خود را آماده نبرد عظیم آخرالزمان بکنید، چرا که دنیا با شما پایان میپذیرد...
آخرین ویرایش: