Wesker's Report No.1
نسخه اول گزارش آلبرت وسکر
نسخه اول گزارش آلبرت وسکر
زمان اون فرا رسید که با گرفتن ترفیع به S.T.A.R.S منتقل بشم. تیم تاکتیکهای ویژه و نجات راکون سیتی. آمبرلا رو افراد باهوشی اداره میکردند ، اونها برای مقابله پیشاپیش با شرایط بحرانی و مدیریت بحران ، بخاطر فعالیتهای غیر قانونی که در زمینه ساخت سلاحهای بیواورگانیکی و بیولوژیکی میکردند در اداره پلیس تعداد زیادی نفوذی و جاسوس داشتند. من بعنوان رییس S.T.A.R.S وارد اداره پلیس شدم و تقریبا همه فعالیتهای اطلاعاتی شرکت رو اداره میکردم. همینطور که ادامه میدادم نقشه های بزرگ خودم رو طراحی میکردم و منتظر زمان مناسب برای اجرای اونها بودم ، تا اینکه شانس بالاخره به من رو کرد.
قتلهای فجیعی که در جنگلهای شمال شهر نزدیک عمارت اسپنسر رخ داده بود آغاز همه چیز بود. عمارت در واقع یکی از بزرگترین لابراتوارهای B.O.W آمبرلا بود و واضح بود که جدیدترین دستاورد آمبرلا T-Virus عامل این قتلها بود. بلافاصله آمبرلا به من دستور داد تا S.T.A.R.S رو از ماجرا دور نگه دارم اما با شدت گرفتن ماجرا و تحریک شدن احساسات ساکنین شهر S.T.A.R.S چاره ای به جز شروع عملیاتی برای پیگیری این پرونده نداشت. همین موقع بود که دستور دوم به من رسید ، باید تیم S.T.A.R.S رو به منطقه اعزام میکردم تا نتیجه مبارزات اونها بعنوان یک تیم زبده نظامی علیه B.O.W ها بعنوان یک تحقیق برای آزمودن قدرت B.O.W ها ضمیمه تحقیقات آمبرلا بشه و اونها بتونند پتانسیل سلاح هاشون رو در مقابله با تیمهای نظامی بدونند.
از دو تیم S.T.A.R.S اول تیم Bravo رو به منطقه اعزام کردم ، همونطور که انتظار میرفت زبده های تیم براووی S.T.A.R.S تسلیم شدند و به سوژه های آزمایشگاهی مورد نظر شرکت تبدیل شدند. اون موقع بود که تیم Alpha رو تحت عنوان "عملیات جستجو و نجات تیم براوو" به منطقه اعزام کردند. باز هم طبق انتظارات قبلی تیم آلفا هم ارزشهاش رو ثابت کرد و تقریبا همه اعضاش رو از دست داد.
در کل فقط 5 نفر از 11 نفر اعضای تیم S.T.A.R.S زنده موندند. از تیم آلفا کریس ردفیلد ، جیل ولنتاین و بری بورتون و از تیم براوو ربکا چمبرز و انریکو مارینی.
وقت اون رسیده بود که نقشه واقعی خودم رو عملی کنم. وسط این ماجراها میتونستم آخرین دستاورد آزمایشگاه راکون سیتی ، قویترین سلاح بیولوژیکی تولید شده تا اون موقع ، تایرنت ، رو در اختیار شرکت رقیب بزارم. برای اینکار باید اطلاعاتی از قابلیتهای نبرد واقعی و قدرت جنگی هیولا در اختیار اونها میگذاشتم ، و اعضای بازمانده تیم S.T.A.R.S که تا اون موقع قدرت خودشونو ثابت کرده بودند بهترین طعمه بودند. تصمیم گرفتم که یکی از اونها رو مجبور کنم نقش یهودا رو بازی کنه و بقیه رو به سمت تایرنت بکشونه ، یهودای من بری بورتون بود. بری مهربان و حقیقت دوست بود و خانواده اش رو بیشتر از هرچیزی دوست داشت. آدمهایی مثل اون رو میشه خیلی آروم تحت کنترل درآورد ، من فقط مهمترین چیز زندگیش رو ازش گرفتم : خانواده اش. تنها پیش بینی غلط من ، پتانسیل بالای جیل و کریس بود اما به لطف مرد خانه و خانواده بری که یهودا شده بود ، همه چیز طبق خواسته من پیش رفت تا اینکه بطور غیر منتظره ای ورق به سمت دیگه ای برگشت.
مجبور شدم شخصا بوسیله بری انریکو رو از سر راه بردارم چون فهمیده بود که چه کسی پشت همه ماجراهاست. منتظر بری شدم تا نمونه ویروس رو در اتاق تایرنت بیاره و ویروسی که ویلیام بریکین بهم داده بود رو به خودم تزریق کردم. اگر آمبرلا تصور میکرد که من مردم خیلی راحت تر میتونستم به شرکت رقیب منتقل بشم.
بریکین گفته بود که ویروس تاثیر عمیقی داره. ابتدا من رو توی حالت مرگ موقت قرار میده و بعد از اون دوباره به زندگی برم میگردونه ولی اینبار با قدرتهای مافوق انسانی. برای همین اولین نمونه عملیاتی تایرنت رو فعال کردم و بهش دستور دادم تا به من حمله کنه. در حالیکه بعلت خونریزی از هوش میرفتم مطمئن بودم که نقشه هام درست از آب در خواهند اومد.
هیچوقت فکرش رو نمیکردم که هیولای شیطانی کشته بشه. من نه تنها هیولا ، بلکه نقشه ای که براش انسانیتم رو فدا کرده بودم رو هم از دست دادم. حالا هرکسی و هرچیزی که جلوی من قرار بگیره ، از بین خواهد رفت. برای مدت زیادیه که اینطوری بوده ، و برای همیشه به همین ترتیب خواهد بود. به هر قیمتی S.T.A.R.S باید بهای کاری که با من کرده رو بپردازه.
دو ماه از اون وقایع گذشته بود. برای اینکه بتونم دوباره جایگاهم رو در شرکت جدیدم پیدا کنم با آیدا وانگ همکاری کردم. آیدا هم یک مامور از طرف سازمان بود که برای جاسوسی به آمبرلا فرستاده شده بود. از اول میدونستم که سازنده اصلی ویروس ویلیام بریکینه ، ولی ویلیام نمیدونست که آمبرلا بازی نمیکنه ... با هیچکس.
در نهایت بریکین کشته شد و بزودی نمونه ویروس جدید G-Virus در اختیار آمبرلا قرار میگرفت و آمبرلا برای اینکار تیم بازیافت خودش رو به رهبری هانک سراغ ویلیام فرستاد. وقتی تیم بازیافت دستش به ویلیام رسید اون خودش را با ویروس جدیدش آلوده کرده بود ، ویلیام تبدیل به موجودی شد که خودش خلق کرده بود ، قربانی مخلوق خودش. ویلیام جدید تقریبا تیم بازیافت رو از بین برد. درست بعد از اون T-Virus از طریق موشهای آلوده وارد شهر شد و آمبرلا با بدترین سناریوی خودش روبرو شد.
شهروندان متشخص راکون سیتی تبدیل به ارتش زامبی شدند و شهر به سمت سرنوشت شوم خودش و ویرانی سقوط کرد. انسانها در مقابل زامبیها هیچ شانسی نداشتند ، آمار بازمانده ها به کمتر از 4 درصد رسیده بود ، در بین این آشوب آمبرلا در آزمایشگاههای اروپای خودش هیولای جدیدی ساخت که تصمیم گرفتند از اون بعنوان الهه انتقام خودشون استفاده کنند : Nemesis. نمسیس نمونه ای با هوش ارتقاء یافته بود و دستور داشت تا آخرین بازمانده S.T.A.R.S رو که در شهر بود از بین ببره ، جیل ولنتاین. واضح بود که سازمان ما هم باید نمونه اطلاعاتی از نمسیس هم بدست بیاره.
از طرفی آمبرلا یک Tyrant دیگه رو هم برای از بین بردن لیان اسکات کندی و کلیر ردفیلد که سعی در افشا کردن فعالیتهای آمبرلا داشتند به راکون سیتی فرستاد.
بعد از اون به اطلاعات جدیدی دست پیدا کردم ، بریکین یافته هاش رو از سالها تحقیق در گردنبند دخترش شِـری پنهان کرده بود. احتمالش خیلی زیاد بود که نمونه ای از G-Virus هم اونجا باشه.
در حالی که آمبرلا مشغول پوشوندن فاجعه راکون سیتی بود ، من آیدا رو فرستادم تا زودتر از آمبرلا شری رو پیدا کنه. و من که "مرده بودم" باید در سایه ها به کارم ادامه میدادم. وظیفه اول یک جاسوس اینه که بدون هیچ عاطفه و احساسی مثل یک ماشین ماموریتش رو انجام بده اما ملاقات آیدا با لیان اسکات کندی ، باعث ایجاد یکسری احساسات در اون شد. غریزه من احساس خطر میکردند باید سریعتر کاری میکردیم. و مثل همیشه غرایز من اشتباه نمیکردند. در حالیکه آیدا تقریبا دستش به نمونه ویروس رسیده بود ، احساسات و علاقه ای که به لیان داشت اونو تقریبا به کشتن داد. اما هنوز استفاده هایی برای ما داشت ، باید اونو نجات میدادم. سازمان فشار زیادی برای بدست آوردن نمونه ویروسی که لیان دور انداخته بود، وارد میکرد اما هانک ، تنها بازمانده تیم بازیافت آمبرلا زودتر از ما ویروس رو بدست آورد.
تنها انتخاب باقیمانده استفاده از ویلیام بریکینِ هیولا بود ، میتونستیم از اون برای از بین بردن لیان و کلیر استفاده کنیم و از این طریق هم نمونه ویروس رو بدست بیاریم و هم اطلاعات نبرد G-Virus رو ثبت کنیم. با اینکه بریکین در نبرد با لیان و کلیر شکست خورد ولی آیدا موفق شد نمونه ویروس رو از بدن مرده اون بدست بیاره.
صبح روز بعد دولت برای متوقف کردن شیوع ویروسی شهر رو بمباران کرد و نابود کرد که این هم البته دلیل جعلی دیگری بود. بعد از این کلیر برای پیدا کردن برادرش به اروپا رفت و لیان به تشکیلات زیر زمینی که علیه آمبرلا فعالیت میکردند پیوست.
شری جاش پیش ما امنه. من هیچوقت ویلیام بریکین رو دست کم نگرفتم ، یه چیزی در این دختر کوچک وجود داره ...
بعد از یک مدت کم کاری دوباره اومدم دی وی دی Wesker's Report II بزودی به دستم میرسه و ترجمش رو میزارم روی سایت یک وختی فکر نکنین فقط Silent Hill ـه که Lost Memories داره ، ما هم Wesker's Report و Aida's Report داریم :-> :پـی