استدیوی گیبلی رو حتما همتون میشناسید
و اگه منم بشناسید باید بدونید چه ارادتی به اینا دارم
بهترین انیمه های سینمایی ای که دیدم همیشه به ترتیب Princess Mononoke و The Wind Rises و Spirited Away و Grave of the Fireflies بودن
مسئله این جاست هر سینمایی دیگه ای که دیدم هیچ وقت نشد که در این قلعه مستحکم رو بشکونه و Top 5 من رو تکمیل کنه
The Tale of Princess Kaguya ئه ایسائو تاکاهاتا و The Disappearance of Suzumiya Haruhi به صورت جدی دو تا فیلمی بودن که خییییلی نزدیک شدن تا این مرز رو بشکونن
ولی من هیچ وقت نتونستم قبول کنم این فیلما (بعلاوه همه فیلمای خوب دیگه نظیر بقیه کارای گیبلی و کارها مامورو هوسودا و ماکوتو شینکای و کارهای خاصی نظیر in this corner of the world و...) در حد این 4 تایی که بردم باشن. همیشه وقتی با خودم حساب می کردم می دیدم هر چقدر این فیلما خوب باشن، نهایتا ورژن بهترشون یکی از همین چهار تا کاره واسم
امشب ولی طلسم شکسته شد
و کاری که همین جوری برحسب کار قبلی کارگردانش دانلودش کرده بودم زد از زیر و بنا همه چیزی که انتظار داشتم رو منهدم کرد و به یکی از بهترین انیمه های عمرم تبدیل شد
اما چجوری؟ این شما و این هم طومار معرفی The Night is Short, Walk on Girl
[ATTACH=full]252006[/ATTACH]
حقیقت Walk on Girl (خلاصه میگم اسم اش رو از این به بعد) اون چنان کاری نیست که بشه خلاصه داستان نوشت واسش، قصه کلا در مورد روایت شب بلندیه که دختر مو زاغی قصه توش بی هدف پرسه میزنه و سنپایی که دنبالش راه میفته و رشته هایی که شب کیوتو رو به هم میدوزه. خیلی گنگه و اصن نمیشه با همچین چیزی کسی رو هوک کرد به فیلم. هر چند همون پنج دقیقه اول، فیلم خیلی خوب به مخاطبش می فهمونه چجوری فیلمیه، چه تون و جریانی داره و چه سمت و سویی میخواد حرکت کنه، لازم نیست از اون لحاظ نگران باشید
ولی لزوما احتیاجی نیست که خلاصه داستان گفت تا مخاطب جذب یه اثر شه. من اگه بیام بگم میازاکی داره یه انیمه جدید میسازه مسلما سر خیلی از شما صرف نظر از داستان و شخصیت ها، حتی ژانر اثر برمیگردید که ببینید کار جدید میازاکی چیه...
Walk on Girl هم همین جوره. انیمه کار استدیوی Science Saru به کارگردانی ماساکی یوآسا است
حیفه اگه بخوام واقعا معرفی کنم... چون حس می کنم هر کی انیمه دوست داشته باشه باید یه جایی تن اش رو به تن کارهای این بشر بزنه
به صورت خلاصه این بشر تو استدیوی Science Saru کارگردان همه کارهای زیر بوده
Ping Pong the Animation
Devilman Crybaby
Keep Your Hands off Eizouken
Mind Game
Tatami Galaxy
و انیماتور ارشد خیلی خیلی انیمه های مهم دیگه
منم همه کارهای این بشر رو ندیدم.
ولی خب کاری هم ازش ندیدم که عاشقش نشده باشم
پارسال بود که به کرات در مورد Eizouken نوشته بودم و هر چند Walk on Girl سال 2017 اومده، به نظر میاد امسال سالیه که یه بند در مورد این یکی وِر بزنم 
به طور خلاصه اگه حتی با یکی از کارهایی که اسم بردم حال کردیم، بدون تعارف شیرجه بزنید این فیلم رو ببینید
چون به نظرم بهترین کار این بشره 
[ATTACH=full]252007[/ATTACH]
سخته بگم چطور... ولی این انیمه دقیقا اون حسی رو تو من بیدار کرد که یه چیزی مثل آلیس در سرزمین عجایب رو وقتی بچه بودم میخوندم
دقیقا عین اون حس
دختر مو زاغی قصه ما (اسم نداره، همه همین صداش می کنن
) و سنپای اش وقتی تو شب کیوتو غرق میشن دقیقا همون حس عجایب بهت دست میده
آدما، برخورداشون، موانع عجیب و غریب و برخوردای غیر معمولی که همه با هم دارن. آشوبی که در جریانه و راه حل هایی که انگار از دل رمان های فانتزی دراومدن، نوع شات ها و کارگردانی، انیمیشن رها ولی به شدت ریتم دارش و مکان هایی که میتونی درک کنی تو کیوتو جا دارن ولی نمیتونی تو این حالت تصورشون کنی
همه و همه با هم انگار میبرنت تو یه شب رویایی که یه سال طول می کشه تا تموم شه
به طرز عجیبی این همون حسیه که Spirited Away هم داشت برام. کندن از یه جای منطق محور و سفر تو یه بعدی که هر قدمش عقل و منطق تو نقض می کنه و یه چیز دیگه جایگزینش می کنه و آخرش میبینی خودت طی جریان فیلم جزء اون بُعد شدی.
Walk on Girl مسلما کلی فرق داره تو این مضمون چون جنس شخصیت مو زاغی این داستان خیــــلی با آلیس و چیهیرو فرق می کنه و شخصیت سنپای هم دنبالش دقیقا راه افتاده
نهایت هم اینه که شب کیوتو یه جای فانتزی نیست. صرفا یه شب پرهیاهو تو کیوتوئه که علی رغم همه خیز و فرود های سهمگین و باورنکردنی اش، شب ـیه که شخصیت هاش توش احساس غریبی نمی کنن
برعکس همه جورین که انگار سال هاست تو این شب غرق شدن و همین خفن ترش می کنه. حتی شخصیت اصلی مون که صرف کنجکاوی اش وارد شب شده.
[ATTACH=full]252008[/ATTACH]
مسلما هر چی من بخوام بیشتر در مورد داستان فیلم بنویسم، بیشتر شبیه خزعبلات به نظر میرسه
برای همین یکی دو تا نکته دیگه میگم و می بندم قضیه رو
اولی انیمیشن کاره
Walk on Girl همون جور که گفتم از صد کیلومتری مشخصه کار ماساکی یوآسا است. اگه Tatami Galaxy رو دیده باشید حتی لازم نیست تو شعاع صد کیلومتری اش باشید تا حس اش کنید
بالاخره جدا از کارگردان که ماساکی یوآسا باشه، نویسنده و طراح منبع اقتباس اصلی هم تو این دو مورد یه نفره و شباهت ها خیلی بیشتر حس میشه. تا جایی که حتی کلی شخصیت ها و المان های مشترک بین این دو تا کار دیده میشه.
مهم ترینش انیمیشنه. انگار کل فیلم تو فضایید. خیلی Freaky ـه استایل انیمیشن این دو تا انیمه و دقیقا همینشه که قشنگش می کنه
یعنی هر جای انیمه یه جور نماد و جزئیات خاص واسه توجه کردن هست که مجبورت می کنه حداقل دو بار ببینی فیلم رو تا ارزشش رو درک کنی.
و خب خود انیمیشن و حرکات به شدت کارتونی شخصیت ها چند برابر بیشتر به این فضای رویایی و باور نکردنی کار کمک می کنه و باعث میشه بیشتر توش غرق شی
[ATTACH=full]252009[/ATTACH]
بنظرم این جا نویسندگی حتی قویتر از Tatami Galaxy ـه
شایدم منم که تو فهم کارهای این بشر بهتر شدم
شایدم این که سرعت رد و بدل شدن دیالوگ ها این جا با این که سه برابر همه انیمه های دیگس ولی فقط نصف Tatami Galaxy ـه باعث شده سریعتر جزئیات موجود رو تو یه نگاه بفهمم
یا هر چیز دیگه. ولی به نظرم تو Walk on Girl این ایده که هر المان داستانی ای که می بینید و می شنوید میتونه به عجیب و غریب ترین شکل ممکن جلوتر دوباره به داستان تو یه حالت معنادار تری برگرده خیلی بهتر از Tatami Galaxy پیاده شده. از این لحاظ تقریبا تو هیچ انیمه ای تو این چند ساله این قدر سورپرایز نشده بودم.
حتی ساختار آرک آرک داستان هم خیلی بهتر از Tatami Galaxy از آب دراومده بود (البته اینش بیشتر شبیه آلیس در سرزمین عجایب بود دوباره)
نهایتا هم یخورده اسپویل میشه، ولی سکانس نهایی فیلم که تو ذهن سنپای ـه در یه کلام Chef's Kiss
چیزی بود که وقتی تموم شد سکانس، زدم فیلم وایسه که نفس بکشم. واقعا جنون و تنهایی و دو دلی و عشق و سردرگمی و افسردگی و رهایی و همه چیز با هم تو یه سکانس بود. بیشترین عاملی که استثنایی می کرد سکانس رو بدون شک ریتمش بود
یعنی فیلم حتی نمیخواست تو بفهمی چقدر اطلاعات تو اون سکانس داره رد و بدل میشه و به نمایش درمیاد. همون سرعت و ریتم بالاش به یه شکل عجیبی احساسات سنپای رو بهت منتقل می کرد.
[ATTACH=full]252010[/ATTACH]
این فیلم بدون شک برای همه نیست
از داستان تا انیمیشن، قطعه های موزیکال عجیب وسطش و پلات رومانتیک غیراستانداردش، همشون چیزایی اند که بعیده به مزاج هر کسی خوش بیاد
من این رو با دو تا داداشام دیدم
و کوچیکتره نیم ساعت بعد شروع فیلم کلا حواسش رفت سمت گوشی و بعدم پر کشید رفت سمت کارهای خودش
داداش بزرگه رو هم با چنگ و دندون نگه داشتم و سه بار نگاه کرد ببینه کی فیلم تموم میشه
و من این وسط برام به یکی از بهترین انیمه های عمرم تموم شد
واسه همین میگم ارزش امتحان داره
شاید مثل من شدید 
شد یکی از بهترین انیمه های عمرتون 
خدا رو چه دیدید. بعد این همه نوشتن به نظرم بازم نتونستم حسم رو منتقل کنم. فیلم جادوییه، فیلم خنده داره، فیلم احساسات برانگیزه و این فیلم واقعا رویاییه. باید واقعا ببینیدش