Onimusha Warlord HD Remaster | PC

e9n0_picture111.png

Onimusha Warlords HD Remaster

January 15, 2019


اجازه بدید برگردیم به سال های دور دور ..دور.........

......2018...2017...2016.......2011...2010.........2006...2005......2003...2002...2001 خب بسه...همینجا

در این سال سونی جوان تازه از به دنیا آوردن کنسول جدیدی به نام PS2 فارغ شده بود وهنوز دوره نقاهت را طی میکرد .روزی از روزها که کپکام با گل و شیرینی به ملاقاتش اومد ...سونی از رو تخت بلند شد و درها رو قفل کرد...سریع به سمت کپکام رفت و به روی زانوهاش افتاد و زد زیر گریه که تو رو خدا به داد پسرکم برس...پسر ماکروسافت xbox خیلی تپل و شیرینه و نزدیکه که قاپ همرو بدزده... تازه بابا ماکروش بهش قول داده که چند سال دیگه که بزرگتر شد یک نینجای سیاه پوش بیاره که باهش دوست بشه...من با سانتا صحبت کردم قرار شد یه کچله رو از یونان بیاریم ولی تا اون موقع ریش و سیبیل دست خودت... این بود که کپکام سریع و دوان دوان به سمت خونه شون رفت و بعد از بالا اومدن از پله ها , بی آنکه با کسی صحبت کنه هراسان به درون دستشویی جهید و در را قفل کرد...همینطور که گرم در حرارت دست به آب کردن بود ناگهان 3 تا جرقه در ذهنش شکل گرفت.... Devil May Cry, Resident Evil Code Veronica, و Onimusha....

با خودش گفت خوب اول کد ورونیکا رو از دریم کست که دیگه بزرگ شده می گیریم میاندازیم جلوی این بچه هه تا باهاش بازی کنه...بعد ...بعد...ما که خوب بلدیم بین محیط های از پیش رندر شده و دوربین فیکس شده سازگاری برقرار کنیم.....لیون و رجینا رو بر میداریم جاش یدونه سامورایی می زاریم که شبیه تاکشی کانشیرو باشه....یک دستی هم رو سرتاریخ می کشیم و 500 سال می بریم عقب...نوبوناگا هم که آمادگی خودش رو برای حضور در هر بازی اعلام کرده ..چهار تا چیز هم این وسط تحریف شد فدای سرمون..کسی متوجه نمی شه......اینا رو گفت و بعد از اینکه دست هاش رو شست ,سیفون رو کشید و از اون مکان که دیگه طراوت و بوی سابق رو نداشت! خارج شد....

*سرگذشت دویل می کرای هم به این تایپبک مربوط نمیشه از صاحب تایپیکش بخواهید براتون قصه اش رو بگه..!..

*مستندات این ملاقات خفت بار در آتش سوزی ساختگی دفتر سونی در سال 2006 از بین رفته ولی این داستان سینه به سینه گشته و اینک به ما رسیده ..سونی دوستان لطفا در حفظ و کنترل خونسردی خود کوشا باشید پیشاپیش از حُسن همکاری شما دوستان مراتب تشکر و امتنان را دارم...

awsi_picture3.png

نوبوناگا اینجا,نوبوناگا اونجا, نوبوناگا همه جا....

Battle of Okehazama

در سال 1560 نوبوناگا ادا (Nobunaga Oda) و سپاهیانش به ارتش یوشیمو تو ایماگاوا (Yoshimoto Imagawa) فرمانروای منطقه ی سوروگا (Suruga) که وسط راه برای رفع خستگی و گذراندن شب و اندکی جهاد..نک...اح... در منطقه ای به اسم اکهازاما (Okehazama) اردو زده بودند شبیخون می زنند... و سربازان بی نوا رو که در حال پهن کردن لحاف تشک هستند و یا در مسیر رفت و آمد به , دست به اب قرار دارند از دم تیغ عبور میدند...

آخرای جنگ که کم کم داره پیروزی بر نوبوناگا مسجل میشه ..نوبوناگا شروع می کنه به بلند خندیدن و قهقهه زدن که ناگاه تیری به همراه ناسزایی رکیک که در پس آن خفته است به سمت نوبوناگا رها می شود و گلوی او را از هم تنیده می کند...

در این حین جوانی بر فراز تپه ای مشغول قرار دادن استوری از حوادث پیش رو در اینستایش بود که به ناگاه سربازی دیگر صدایش زد: سامونوسکه..جنگ تموم شد..بیا دیگه با بروبچز می خواییم بریم جیب مرده ها رو بزنیم... همه مون الاف توییم...


یک سال بعد در منطقه ای به نام سایتو(Saito) که سامونوسکه بچه اون محل حساب میشد اتفاق های عجیبی رخ می ده از جمله تورم سرسام آور در قیمت کنسول های بازی و فشار به قشر کنسول دار با فرمویر بالای 5.5 جهت تهیه ظرفیت های دوم و سوم , همینطور تنی چند از سربازان و کارکنان قصر اینابایاما (Inaboyama) به سمت و سوی ناپدید شدن می گرایند...
یوشیتاتسو(Yoshitatsu) فرمانروای قصر، به علت کم بودن پول توجیبی و نیز پاره ای اختلافات خانوادگی با پدر خود درحال نبرد هست و مدت مدیدی هست که در قصر حضور نداره...

پرنسس یوکی(Yuki) خواهر کوچکتر یوشیتاتسو نامه ای به دوست و خویشاوند خود سامانوسوکه که تحت فرمان برادرش یوشیتاتسو است می نویسه و میگه : سامونوسکه عزیز من خیلی می ترسم و تو رو خدا بیا کمک ...در ضمن قصر خالی هست, اگه یه جو عقل داشته باشی می فهمی و دیگه فرصتی بهتر از این پیش نمیاد...

سامونوسکه سریع یک زره اتو شده از تو کمد درآورد و پوشید و سوار بر اسبش به راه افتاد...به سر کوچه که رسید از اسب پیاده شد آخه راه نزدیک بود قصر سرکوچه شون بود !

زمانی که سامانوسوکه به قصر رسید متوجه شد که پرنسس توسط افراد ناشناسی ربوده شده و محکم کوبید تو سر خودش و گفت ..اَه ...تو این شانس ..خیلی حیف شد....مثل اینکه کسی زودتر از من فهمیده قصر خالیه...کاش با همون زیرشلواری پاره می اومدم و معطل پوشیدن زره نمی شدم...

sb4y_picture4.png

بعد دست کرد تو جیبش و موبایلش رو درآورد و شماره کایده ,دختری با هیکلی آبرومند ,که تازه باهاش تو یکی از گروه های تلگرامی آشنا شده بود گرفت و ازش خواست خودش رو با مترو سریع برسونه به قلعه اینابایاما ...کایده خودش رو به قصر رسوند و دید هیچ کس نیست ولی صداهای عجیبی از ته راهرو میاد...شمشیرش رو بیرون کشید وآرام به سمت صدا حرکت کرد با شنیدن صدای باز شدن در خودش رو در سایه ها مخفی کرد..در همین حال سامونوسسکه آفتابه به دست از سرویس بهداشتی خارج شد و کایده رو دید...سامونوسکه گفت چه زود رسیدی...میای با هم دنبال دختر عموی پیرم بگردیم ...طفلی آلزایمرداره چشاش هم جایی رو نمی بینه می ترسم بیافته تو چاهی چیزی...بعد دو نفری از دو مسیر مختلف شروع کردن به جستجوی محوطه اطراف قصر

در حین جستجو چند نینجا با شکل و شمایلی عجیب به سامانوسوکه حمله ور شدند ..سامونوسکه هم چیزش رو کشید بیرون شمشیرش رو و چون مال اون گنده تر بود نینجا ها فرار کردند...سامونوسکه پرنسس یوکا رو گوشه حیاط دید که بیهوش افتاده رو زمین پس عزمش رو جزم کرد تا با دادن نفس مصنوعی بهش چندیدن و چند هدف رو به مقصصود برسونه هنوز شروع به کار نکرده بود که پرنسس چشم باز کرد..

یکباره زمین شروع به لغزیدن کرد و هیولایی غول پیکر و فربه به رنگ قرمز از میان گرد و غبار پدیدار شد ..سامانوسوکه که تا اون موقع با همچین چیزی رو برو نشده چند قدم به عقب رفت و پیش خودش گفت گور بابای شاهزاده و قصر خالی و خواست که فلنگ رو ببنده همینکه سرش رو بر گردوند نگاهش به نگاه پر از ترس و معصومیت پرنسس افتاد و همینطور کمی پایینتر در میان دکمه های باز شده پیراهن پرنسس چیزی توجه اش رو جلب کرد ... پس تصمیم گرفت که با تمام قدرت بر دشمن بتازه و کار رو با قلب پرنسس یکسره کنه , بعد از اینکه آب دهانش رو قورت داد به سمت هیولا حمله ور شد اما با ضربه ی سنگینی به گوشه ای پرتاب شد .پرنسس یوکی با گفتن کلمه زکی از حال رفت...و هیولا او را با خوش برد..

y87v_ee.png

We Meet Again Samuuske...

بعد روی جنازه سامونوسکه می نویسه You Died Righoo!... در همین حین صدایی از ته هدفون به گوش می رسه ..ویک آپ آلن , آلن ویک آپ....نه ..نه ..این نبود ببخشید...چیز.. هلم نکنید الان می گم..آها ...سامونوسکه..ویک آپ...سامونوسکه بلند میشه و خودش رو در میان یازده یار نورانی میبینه...یکی از نور ها به نام zordon بهش میگه که: تو با این قدرت ها تاب مقاومت در برابر جنود شیطان نخواهی داشت ..ما ارواح جنگجویانی از نژاد ogre/oniهستیم که, بعد از مورد آزار و اذیت قرار گرفتن به دست شیاطین کشته شدیم....اینک ما قدرت خویش را به تو اعطا خواهیم نمود..بعد نور ها همه رفتند تو هم و تبدیل شدن به دست کش ...بیا ایناهاش Oni Gauntlet بردار دستت کن... از این پس تو قادر خواهی بود ارواح شیاطین را در دست راستت پس انداز کنی و از سود سپرده بهره ببری...پس از این به بعد ما از این تو باهات در ارتباطیم و همیشه همراهتیم...پس حواست باشه به چیزایی دست نزنی که نه در شان تو باشه نه در شان ما! و اینک نام جنگجوی Oni بر تو می نهیم تا شیاطین از دست تو در امان نباشند...



پشتیبانی کامل از آنالوگ استیک (شماره اول و دوم زمان ps2 از آنالوگ پشتیبانی نمی کرد و با جهت ها باید راه می رفتید ) تکسچر های HD و صفحه عریض و طویل و صداگذاری دوباره کاراکترها از ویژگی های جدید این نسخه محسوب میشه...
باشد که آمدن این نسخه نوید بخش آمدن نسخ دیگر در شان سخت افزار ها و صفحه مانیتورهای امروزی و اچ دی وار و های دیفینیشن گونه باشد...تا زمانی که خبر از ساخته شدن شماره پنجم در پس پرده , گوش فلک را کر کند...

خیلی از دوستان بازی سنتری با شماره سوم این عنوان آشنا هستند وخاطره دارند...و باید عرض کنم از این شماره بیشترین قرابت معنایی رو با شماره سوم داراست بخاطر حضور کاراکتر های آشنا و بعضی مسائل پیرامون..

فقط دوستان دقت داشته باشند برای برقراری این تایپیک که چه زور ها که زده نشده و چه عرق ها که بر زمین نریخته ..دور نبود که خون هم ریخته بشه ..خواهشا چراغش رو روشن نگه دارید...حالا باید جمله کلیشه ای با انتشار اطلاعات بیشتر تایپیک آپدیت خواهد شد رو هم حتما بنویسیم..اَه...

fsq1_picture14.png

lj4i_picture9.png

gm4z_picture21.png

hun_picture24.png

kkov_picture17.png

820_picture15.png

az75_picture16.png

7mwu_picture19.png

gd64_picture23.png

9z9g_picture11.png

jeh_picture13.png

azm_picture6.png

تصاویر

dm4w_onimusha_warlords-4649546_thumb.jpg





ویدیو ها



9amv_ooo.png
 
آخرین ویرایش:

BatmanGame

Only DC
کاربر سایت
Jun 7, 2011
1,600
نام
Omid
برای بار دوم تمومش کردم چقدر حال داد ، امیدوارم کپکام شماره های بعدی هم بزودی ریمستر کنه
دلم لک زده بود برای بازی های کلاسیک اون زمان با دوربین ثابت و معماهای عالی و جزئیات خوب محیط
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر