ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
یک داستان سایلنت هیلی!
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="F4T4L1TY" data-source="post: 1764013" data-attributes="member: 70255"><p>سلام</p><p>@msbazicenter</p><p>[SPOILER=]</p><p>شرمنده! من همینطوریش آدم رکی هستم، دیگه چه برسه که خود شما هم نوشتید:</p><p></p><p>در هر صورت! اول تبریک میگم بخاطر اینکه دست به قلم شدید برای بازی و دوم بخاطر قوه تخیل خوبی که دارید... اما نوشته شما خالی از ایراد نیست و من سعی میکنم مواردی که <strong><em>از نظر شخص خودم</em></strong> ایراد محسوب میشن را عنوان کنم:</p><p></p><p>1. اینتروی داستان ضعیف است، درسته که منطقی است ولی اصلا نتونست بعنوان محرکی برای من باشد. این اینترو از همون اول تا اینجا منظورمه: <strong>از</strong> <strong>جین</strong> <strong>می</strong><strong></strong><strong>خواد</strong> <strong>خودش</strong> <strong>رو</strong> <strong>سریعاً</strong> <strong>به</strong> <strong>بیمارستان</strong> <strong>برسونه</strong> <strong>و</strong> <strong>بلافاصله،بیـــب</strong> <strong>بیـــب</strong><strong></strong><strong>بیـــب</strong></p><p>توضیح: [SPOILER=]منطق همیشه نمیتونه برای شروع شدن یک داستان ضروری باشه! بعنوان مثال رفتن جیمز ساندرلند اونم صرف دریافت نامه از یه مرده، چیز منطقی نیست ولی فوق العاده جالبه (گرچه در ادامه بوسیله بازی توجیه میشه)[/SPOILER] </p><p></p><p>2. شخصیت پردازی ضعیف! </p><p>توضیح: [SPOILER=]بعنوان مثال، همون اول گفتید جین متولد فلان و... هیچ اشاره ای به سن و حتی جنسیت ایشون نشده (من فکر میکرد ایشون پسر باشه <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /> چون جین بیشتر درباره پسر استفاده میشه! بعنوان مثال معروف ترین کارکتر بازی تیکن: جین نام دارد) و چرا تو این داستان ما فقط 2 کارکتر مشاهده میکنیم! مطمئنا با عنوان کردن کافمن، زمینه خوبی برای حضور دالیا و کارکترهای اضافی بوجود آمده، و در استفاده نکردن شما از این زمینه خوب در عجبم! و همچنین حذف شدن عنصر زجر کشیدن روحی کارکترها!!!!!! از هیتر معصوم تر که نیست![/SPOILER] </p><p>3. داستان کاملا حالت بیسیک دارد و در اصل در حد یک پلان است و شما بجای داستان نویسی بیشتر به اتمسفر پردازی پرداختید (ناگفته نماند که اتمسفر پردازی اونم برای این بازی، خودش یه هنره!)</p><p></p><p>4. الان دشمنان کجان و چه فلسفه ای دارن! این یکی از مهمترین ارکان بازیست، من تا این نوشته اصلا متوجه حضور هیولایی نشدم:<strong>)</strong><strong>در</strong> <strong>اینجا</strong> <strong>امکانش</strong> <strong>هست</strong> <strong>علاوه</strong> <strong>بر</strong> <strong>معمای</strong> <strong>در،</strong> <strong>مبارزه</strong> <strong>با</strong> <strong>هیولاها</strong> <strong>هم</strong> <strong>وجود</strong> <strong>داشته</strong> <strong>باشه</strong><strong>(</strong> و بنظرمن باید رو این مسئله حتما کار شود</p><p></p><p>5. حذف شدن رادیو</p><p></p><p>6. بعضی جاها روند داستان غیر منطقی است! مثلا وقتی هری و جین برای بار اول یکدیگر را پیدا میکنند دیگر چه لزومی به گشت و گذار در این جهنم سیتی است؟!</p><p></p><p>7. در آخر دلیل منطقی نیست که هری: <strong>لازم</strong><strong> </strong><strong>می</strong><strong></strong><strong>بیند</strong> <strong>بخشی</strong> <strong>از</strong> <strong>تاریخچه</strong><strong> </strong><strong>شهری</strong> <strong>را</strong> <strong>که</strong> <strong>جین</strong> <strong>به</strong> <strong>آن</strong> <strong>افتخار</strong> <strong>می</strong><strong></strong><strong>کند</strong> <strong>را</strong> <strong>برای</strong> <strong>وی</strong> <strong>باز</strong> <strong>گو</strong> <strong>کند!!!!! </strong>این الان شد دلیل اوومدن جین به سایلنت هیل؟! پس گناه یا فرقه که همیشه نقش اساسی تو بازی دارن چه؟! و همچنین این گفته شما با این نوشته تناقض داره: <strong>جرمی</strong> <strong>دارای</strong> <strong>خویی</strong> <strong>شیطانی</strong> <strong>بود</strong><strong>.</strong></p><p></p><p>8. اگه داستان تموم شده لطفا یک ending واسش تعریف کنید، نه همینطوری... و به یاد داشته باشیم که همیشه باس آخر سایلنت هیل اوج جمع بندی و فلسفه داستان بازی است!</p><p></p><p>ولی حالا قصد دارم نکات قوت داستان شما هم اشاره کنم:</p><p></p><ol> <li data-xf-list-type="ol">مهمترین چیز بکار بردن نشانه های فرقه (گرچه کم) ولی ماهرانه! (قتلگاها و مجلس سران) </li> <li data-xf-list-type="ol">ربط دادن زیرکانه داستان به دکترکافمن </li> <li data-xf-list-type="ol">تا حدودی نشانه های فلسفی و تحلیلی! (رنگ صورتی و بچه سوم از 8 فرزند! حضور مترسک) </li> <li data-xf-list-type="ol">عدم مشاهده یکنواختی در داستان </li> <li data-xf-list-type="ol">حس خلاء خوبی در بعضی جاها دیده میشود ( بخصوص قبرستان) حیف که این حس در همه جای داستان به این قوت نیست! </li> </ol><p>صحبتی چند با نویسنده:</p><p>[SPOILER=]به گمان بعضی جاها از فرط بی حوصلگی بسراغ ادامه دادن داستان آمدید در برخی جاها این حس از شما به من منتقل میشه که در هنگام نوشتن داستان دچار تنش فکر بودید</p><p>و درآخر این داستان بعنوان یک بیس فکری بسیار مناسب است و باید خیلی به آن پرداخته شود تا داستان کاملی از آب در بیاد.</p><p>باز هم عنوان میکنم که اینها تنها نظرات شخصی من بود و بنا به درخواست خودتون با دیدگاه و علمی که دارم، عنوانشون کردم!!!! اگر جاییش زننده بود واقعا شرمنده و ببخشید و مطمئن باشید ایراد از سبک نوشتاری من است![/SPOILER][/SPOILER]</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="F4T4L1TY, post: 1764013, member: 70255"] سلام @msbazicenter [SPOILER=] شرمنده! من همینطوریش آدم رکی هستم، دیگه چه برسه که خود شما هم نوشتید: در هر صورت! اول تبریک میگم بخاطر اینکه دست به قلم شدید برای بازی و دوم بخاطر قوه تخیل خوبی که دارید... اما نوشته شما خالی از ایراد نیست و من سعی میکنم مواردی که [B][I]از نظر شخص خودم[/I][/B] ایراد محسوب میشن را عنوان کنم: 1. اینتروی داستان ضعیف است، درسته که منطقی است ولی اصلا نتونست بعنوان محرکی برای من باشد. این اینترو از همون اول تا اینجا منظورمه: [B]از[/B] [B]جین[/B] [B]می[/B][B][/B][B]خواد[/B] [B]خودش[/B] [B]رو[/B] [B]سریعاً[/B] [B]به[/B] [B]بیمارستان[/B] [B]برسونه[/B] [B]و[/B] [B]بلافاصله،بیـــب[/B] [B]بیـــب[/B][B][/B][B]بیـــب[/B] توضیح: [SPOILER=]منطق همیشه نمیتونه برای شروع شدن یک داستان ضروری باشه! بعنوان مثال رفتن جیمز ساندرلند اونم صرف دریافت نامه از یه مرده، چیز منطقی نیست ولی فوق العاده جالبه (گرچه در ادامه بوسیله بازی توجیه میشه)[/SPOILER] 2. شخصیت پردازی ضعیف! توضیح: [SPOILER=]بعنوان مثال، همون اول گفتید جین متولد فلان و... هیچ اشاره ای به سن و حتی جنسیت ایشون نشده (من فکر میکرد ایشون پسر باشه :دی چون جین بیشتر درباره پسر استفاده میشه! بعنوان مثال معروف ترین کارکتر بازی تیکن: جین نام دارد) و چرا تو این داستان ما فقط 2 کارکتر مشاهده میکنیم! مطمئنا با عنوان کردن کافمن، زمینه خوبی برای حضور دالیا و کارکترهای اضافی بوجود آمده، و در استفاده نکردن شما از این زمینه خوب در عجبم! و همچنین حذف شدن عنصر زجر کشیدن روحی کارکترها!!!!!! از هیتر معصوم تر که نیست![/SPOILER] 3. داستان کاملا حالت بیسیک دارد و در اصل در حد یک پلان است و شما بجای داستان نویسی بیشتر به اتمسفر پردازی پرداختید (ناگفته نماند که اتمسفر پردازی اونم برای این بازی، خودش یه هنره!) 4. الان دشمنان کجان و چه فلسفه ای دارن! این یکی از مهمترین ارکان بازیست، من تا این نوشته اصلا متوجه حضور هیولایی نشدم:[B])[/B][B]در[/B] [B]اینجا[/B] [B]امکانش[/B] [B]هست[/B] [B]علاوه[/B] [B]بر[/B] [B]معمای[/B] [B]در،[/B] [B]مبارزه[/B] [B]با[/B] [B]هیولاها[/B] [B]هم[/B] [B]وجود[/B] [B]داشته[/B] [B]باشه[/B][B]([/B] و بنظرمن باید رو این مسئله حتما کار شود 5. حذف شدن رادیو 6. بعضی جاها روند داستان غیر منطقی است! مثلا وقتی هری و جین برای بار اول یکدیگر را پیدا میکنند دیگر چه لزومی به گشت و گذار در این جهنم سیتی است؟! 7. در آخر دلیل منطقی نیست که هری: [B]لازم[/B][B] [/B][B]می[/B][B][/B][B]بیند[/B] [B]بخشی[/B] [B]از[/B] [B]تاریخچه[/B][B] [/B][B]شهری[/B] [B]را[/B] [B]که[/B] [B]جین[/B] [B]به[/B] [B]آن[/B] [B]افتخار[/B] [B]می[/B][B][/B][B]کند[/B] [B]را[/B] [B]برای[/B] [B]وی[/B] [B]باز[/B] [B]گو[/B] [B]کند!!!!! [/B]این الان شد دلیل اوومدن جین به سایلنت هیل؟! پس گناه یا فرقه که همیشه نقش اساسی تو بازی دارن چه؟! و همچنین این گفته شما با این نوشته تناقض داره: [B]جرمی[/B] [B]دارای[/B] [B]خویی[/B] [B]شیطانی[/B] [B]بود[/B][B].[/B] 8. اگه داستان تموم شده لطفا یک ending واسش تعریف کنید، نه همینطوری... و به یاد داشته باشیم که همیشه باس آخر سایلنت هیل اوج جمع بندی و فلسفه داستان بازی است! ولی حالا قصد دارم نکات قوت داستان شما هم اشاره کنم: [LIST=1] [*]مهمترین چیز بکار بردن نشانه های فرقه (گرچه کم) ولی ماهرانه! (قتلگاها و مجلس سران) [*]ربط دادن زیرکانه داستان به دکترکافمن [*]تا حدودی نشانه های فلسفی و تحلیلی! (رنگ صورتی و بچه سوم از 8 فرزند! حضور مترسک) [*]عدم مشاهده یکنواختی در داستان [*]حس خلاء خوبی در بعضی جاها دیده میشود ( بخصوص قبرستان) حیف که این حس در همه جای داستان به این قوت نیست! [/LIST] صحبتی چند با نویسنده: [SPOILER=]به گمان بعضی جاها از فرط بی حوصلگی بسراغ ادامه دادن داستان آمدید در برخی جاها این حس از شما به من منتقل میشه که در هنگام نوشتن داستان دچار تنش فکر بودید و درآخر این داستان بعنوان یک بیس فکری بسیار مناسب است و باید خیلی به آن پرداخته شود تا داستان کاملی از آب در بیاد. باز هم عنوان میکنم که اینها تنها نظرات شخصی من بود و بنا به درخواست خودتون با دیدگاه و علمی که دارم، عنوانشون کردم!!!! اگر جاییش زننده بود واقعا شرمنده و ببخشید و مطمئن باشید ایراد از سبک نوشتاری من است![/SPOILER][/SPOILER] [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
یک داستان سایلنت هیلی!
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft