ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
وقتی که ترس حتی جای احساس را میگیرد
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="rjammehr" data-source="post: 2710647" data-attributes="member: 69902"><p>بازیه Fatal Frame 3 </p><p></p><p> یک نوع از همین اشباح بود که می خزید مثل مارمولک حالا کنترل بازی افتاد دست اون دختر کوچیکه که سرعته فرار کردنش کمه رفتیم ما با اون تا رسیدیم به یه جاش که باید از زیر یک جایی مثل کانال اب رد میشدی ما هم رفتیم اولش یک نگاهی به فضا دورو ورم کردم گفتم هیچ خیالی نیست رفتیم که رد بشیم ناگهان از همینا که گفتم ظاهر شد منم گفتم چیزی نیست اینم عین همه یک چندتا عکس ازش میندازم نابود میشه اولین عکس رو که انداختم فشارم اومد پایین دیدم مثل این که این چهرش یک مقدار متفاوت تر از بقیه است یه مقداری ترسناک تره اونم افتاده به جون ما ولم نمی کرد حالا من مونده بودم به همراه این ادم حالا بدی قضیه هم این بود که ظاهرا زور خیلی زیادی هم داشت هرچی عکسم می گرفتم خیاله نابود شدن نداشت به این راحتی ها حالا شاید جالب باشه براتون اینو بگم من با هربار عکس انداختن ازش قلبم می ریخت بعد سریع تصمیم گرفتم با هربار عکس که می گیرم سریع صورتمو اون ور کنم یعنی دقیقا مثل رونالدینیو که وقتی پاس میده اون ورو نگاه می کنه خلاصه چون منم بار اولم بود باش در میوفتادم حسابی ما رو ازار داد یعنی کلی خون کم کردم حالا همین شد تا در ادامه بازی اگر میدیدمش جایی سریع صحنه رو خالی می کردم البته خدا رو شکر این موجود زیاد هم نبود البته اجباری هم برای نابود کردنش نبود همین شد تا ما یک نفس راحت حداقل از خزنده به ظاهر انسان بکشیم</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="rjammehr, post: 2710647, member: 69902"] بازیه Fatal Frame 3 یک نوع از همین اشباح بود که می خزید مثل مارمولک حالا کنترل بازی افتاد دست اون دختر کوچیکه که سرعته فرار کردنش کمه رفتیم ما با اون تا رسیدیم به یه جاش که باید از زیر یک جایی مثل کانال اب رد میشدی ما هم رفتیم اولش یک نگاهی به فضا دورو ورم کردم گفتم هیچ خیالی نیست رفتیم که رد بشیم ناگهان از همینا که گفتم ظاهر شد منم گفتم چیزی نیست اینم عین همه یک چندتا عکس ازش میندازم نابود میشه اولین عکس رو که انداختم فشارم اومد پایین دیدم مثل این که این چهرش یک مقدار متفاوت تر از بقیه است یه مقداری ترسناک تره اونم افتاده به جون ما ولم نمی کرد حالا من مونده بودم به همراه این ادم حالا بدی قضیه هم این بود که ظاهرا زور خیلی زیادی هم داشت هرچی عکسم می گرفتم خیاله نابود شدن نداشت به این راحتی ها حالا شاید جالب باشه براتون اینو بگم من با هربار عکس انداختن ازش قلبم می ریخت بعد سریع تصمیم گرفتم با هربار عکس که می گیرم سریع صورتمو اون ور کنم یعنی دقیقا مثل رونالدینیو که وقتی پاس میده اون ورو نگاه می کنه خلاصه چون منم بار اولم بود باش در میوفتادم حسابی ما رو ازار داد یعنی کلی خون کم کردم حالا همین شد تا در ادامه بازی اگر میدیدمش جایی سریع صحنه رو خالی می کردم البته خدا رو شکر این موجود زیاد هم نبود البته اجباری هم برای نابود کردنش نبود همین شد تا ما یک نفس راحت حداقل از خزنده به ظاهر انسان بکشیم [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
وقتی که ترس حتی جای احساس را میگیرد
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft