درود
قصد دارم کمی در رابطه با جیک مولر پسر البرت وسکر کبیر حرف بزنم. شخصیت مرموز قسمت 6 رزیدنت اویل که در سال 2012 منتشر شد و نتوانست انتظارات را براورده کند!
[FONT=&]اول از همه باید از مادر جیک مولر بدونید، او در جمهوری ادونیا به دنیا اومد و در دوره جوانی به آمریکا مهاجرت کرد، در اونجا با شخصت معروف این سری یعنی آلبرت وسکر ملاقات کرد و از اون باردار شد، وقتی که اون از شخصیت بد وسکر آگاه شد بدون اینکه قضیه بچه دار بودنش رو با وسکر در میون بذاره، به ادونیا برگشت[/FONT][FONT=&].
[/FONT]
[FONT=&]او در ادونیا، جیک را به دنیا آورد و خودش دچار بیماری سختی شد ( نام بیماری ذکر نشده است )، او برای بزرگ کردن جیک مجبور شد با وضع مریضش کار کند تا خرج و در آمد زندگی را در بیاورد اما با این حال وضع مالی آن ها به شدت ضعیف بود، جیک در بچگی به شدت از پدرش گلایه میکرد اما مادرش که در وجود خود هنوز به وسکر علاقه مند بود، جیک را از این کار منع میکرد و از پدرش، داستان های خوبی میگفت[/FONT][FONT=&].
[/FONT]
[FONT=&] [FONT=&]این وضع ادامه داشت تا جیک به سن 16 سالگی رسید. او وارد ارتش شد و به عنوان یک سرباز آموزش دید و در جنگ ها شرکت کرد، او همه اینکار ها را برای مادر مریضش انجام داد تا بتواند پولی بدست آورد و هزینه درمان مادرش را تقابل کند، اما با این حال بخاطر کم پولی مادرش از شدت مریضی فوت کرد و او بخاطر همین قضیه بسیار به پول وابسته شد[/FONT][FONT=&].
[/FONT][FONT=&]مادر جیک در هنگام مرگش یادداشتی از خود بجای گذاشت که به شرح زیر است[/FONT][FONT=&]:[/FONT]
[FONT=&]" [/FONT][FONT=&]پسر دوست داشتنی من , جیک.لطفا مادرتو به خاطر زود مردن ببخش و خواهشا نسبت به پدرت کینه ای به دل نداشته باش.پدرت مطمئنا هنوز تو رو از صمیم قلب دوست داره.من مطمئنم که یه روزی تو اونو ملاقات میکنی .قوی باش[/FONT][FONT=&]"
[/FONT]
[FONT=&]او ادامه زندگی اش به آمریکای جنوبی رفت و به عنوان یک مزدور در یکی از گروه های آنجا استخدام شد، جیک در آنجا هرچه که برای یک مزدور حرفه ای و جنگ جوی سرسخت شدن بود آموخت و مربی او نیز به صورت بسیار سرسخت و خشنی او را تمرین میداد اما با اینحال باعث شد که علاقه ای مانند پدر و پسر میان جیک و مربی ( فرمانده اش ) شکل بگیرد. [/FONT]
[/FONT]
[FONT=&]از قضا آن فرمانده یک جاسوس بود که در یکی از ماموریت های جنگی تمام عملیات را لو داد و باعث شد تمامی هم رزم های جیک کشته شوند و در آخر فقط او و یکی از دوستانش زنده بمانند، آن ها نیز در لحظات آخر که محاصره شده بودند توسط نیروی پشتیبانی نجات یافتند[/FONT][FONT=&].[/FONT][FONT=&]یک بعد از این واقعه و کشته شدن تمامی دوستانش تبدیل به یک آدم قصی القلب شد و ادامه زندگی اش را به عنوان یک مزدور در اروپا،خاورمیانه و ادونیا گذراند[/FONT][FONT=&].[/FONT]
[FONT=&]این روند زندگی ادامه داشت تا اینکه شری برکین مامور[/FONT][FONT=&] D.S.O [/FONT][FONT=&]توسط درک سیمنز ماموریت پیدا کرد تا او را از ادونیا به آمریکا بیاورد. جیک هم که به عنوان یک مزدور فقط به پول فکر میکرد تنها در قبال مبلغ زیادی حاضر شد تا با شری همکاری کند، شری هم مبلغ را قبول کرد و آن ها باهم سعی در فرار از ادونیا کردند[/FONT][FONT=&].[/FONT]
[FONT=&]ان ها در راه توسط نیرو های[/FONT][FONT=&] Neo-Umbrella [/FONT][FONT=&]دستگیر شدند و آنجا بود که جیک توسط کارلا رادامز نام پدر خود یعنی آلبرت وسکر را فهمید، البته او نمیدانست وسکر که بوده و چه کار هایی کرده است و فقط میدانست که قصد نابودی دنیا را داشته است[/FONT][FONT=&].
[/FONT]
[FONT=&]او توسط نئو آمبرلا به چین فرستاده شد تا آزمایش هایی بر روی او صورت بگیرد، او در طی 6 ماهی که در آنجا بود توانست زبان چینی را یاد بگیرد و چیز هایی که سربازان درمورد پدر او میگفتند را بفهمد، برای بهتر فهمیدن این قضیه به یادداشت زیر که توسط جیک نوشته شده است دقت کنید[/FONT][FONT=&].
" [/FONT][FONT=&]حدوده یک یا دو ماهه که ما اینجا دستگیر شدیم.اخیرا من بالاخره زبان چینی رو یاد گرفتم , زبانی که همون آدمای[/FONT][FONT=&] Neo-Umbrella [/FONT][FONT=&]صحبت میکنن.اونا به صحبت کردن درباره پدر من ادامه میدن.من اونا رو غیر مستقیم شنیده ام , و حتی درباره زنی که مکمل های غذایی رو پخش میکنه هم شنیدم.قضیه اینه که وسکر پدر منه و متاسفانه به نظر میرسه که اون جدیه[/FONT][FONT=&]. [/FONT]
[FONT=&]اونطور که مشخصه , به نظر میرسه که وسکر هیولایی بود که سعی داشت تا دنیا رو نابود کنه.خوب , یه آدم عوضی مثل این پدر من بوده.نمیتونم حتی بخندم.شری احتمالا میدونست و به همین دلیل به من نزدیک شد.چرا شری به من نگفت؟[/FONT][FONT=&]
[/FONT][FONT=&]حروم زاده , سرم از فکر کردن بهش درد میکنه[/FONT][FONT=&]."
[/FONT]
[FONT=&]همانطور که در ابتدا اشاره شد وسکر پدر جیک بود، آلبرت وسکر که از پروژه فرزندان وسکر بوجود آمده بود بخاطر همین در برابر ویروس های مختلف کاملا مقاوم بود و آن ها هیچ اثری بر روی او نداشتند، حتی او توانسته بود کاری کند که فقط قابلیت های مثبت این ویروس ها به بدن او جذب شود و بازخورد های منفی از او دور بماند. این ویژگی ها باعث شده بود که فرزند او یعنی جیک مولر دارای نوع خونی بسیار خاصی شود و بخاطر همین بود که نئو آمبرلا و کارلا رادامز به دنبال او میگشتند[/FONT][FONT=&].[/FONT]
[FONT=&]پس از دستگیری او آن ها توانستند با آزمایش های زیادی که بر روی او انجام دادند ویروس[/FONT][FONT=&] C [/FONT][FONT=&]را بسیار قدرتمند تر از قبل کنند، به طوری که در نوع معمولی بدن میزبان در ابتدا وارد پیله میشد و بعد به عنوان یکی از مخلوقات ویروس[/FONT][FONT=&] C [/FONT][FONT=&]در می آمد اما در نوع جدید دیگر نیازی به این مراحل نبود و حتی بدن میزبان چیزی بسیار قدرتمند تر از نوع معمولی میشد، از این نوع ویروس فقط تعداد کمی ساخته شد که یکی از آن ها وارد بدن درک سیمنز نیز شد[/FONT][FONT=&].
[/FONT][FONT=&]با این حال او موفق شد تا از زندان خود فرار کند و به کمک شری به ماموریت خود ادامه دهند، او تمامی سختی ها را پشت سر گذاشت تا اینکه دوباره توسط نیرو های نئو آمبرلا دستگیر شد اما اینبار طولی نکشید که قاتل پدر او یعنی کریس ردفیلد توسط لیان اس کندی از محل او آگاه شد و خود را برای آزاد سازی او و شری به آنجا رساند.
[/FONT]
[FONT=&]
بعد از جر و بحثی که میان جیک و کریس بخاطر آلبرت وسکر صورت گرفت او موفق شد تا از زندان زیر دریا فرار کند، بعد از پایان واقعه های بازی، [/FONT][FONT=&]BSAA [/FONT][FONT=&]تایید کرد که روابط خانوادگی او با آلبرت وسکر در اسرار فوق محرمانه قرار میگیرد و کسی از آن آگاه نخواهد شد، جیک نیز حاضر شد که نمونه خون خود را به دولت بدهد تا آن ها بتوانند از آن آنتی ویروس[/FONT][FONT=&] C [/FONT][FONT=&]را بسازند. بعد از آن جیک ناپدید شد و بر اساس نتیجه آزمایش ها معلوم شد که آنتی ویروس ناپایدار است و نمیشود تضمین کرد که اگر دوباره حادثه ای بیولوژیکی بر پایه ویروس[/FONT][FONT=&] C [/FONT][FONT=&]رخ دهد این آنتی ویروس بتواند در مقابل آن دوام بیاورد، برای همین در حال حاضر[/FONT][FONT=&] BSAA [/FONT][FONT=&]در حال جستجو برای پیدا کردن جیک مولر است[/FONT][FONT=&].[/FONT]
قصد دارم کمی در رابطه با جیک مولر پسر البرت وسکر کبیر حرف بزنم. شخصیت مرموز قسمت 6 رزیدنت اویل که در سال 2012 منتشر شد و نتوانست انتظارات را براورده کند!
[FONT=&]اول از همه باید از مادر جیک مولر بدونید، او در جمهوری ادونیا به دنیا اومد و در دوره جوانی به آمریکا مهاجرت کرد، در اونجا با شخصت معروف این سری یعنی آلبرت وسکر ملاقات کرد و از اون باردار شد، وقتی که اون از شخصیت بد وسکر آگاه شد بدون اینکه قضیه بچه دار بودنش رو با وسکر در میون بذاره، به ادونیا برگشت[/FONT][FONT=&].
[/FONT]
[FONT=&]او در ادونیا، جیک را به دنیا آورد و خودش دچار بیماری سختی شد ( نام بیماری ذکر نشده است )، او برای بزرگ کردن جیک مجبور شد با وضع مریضش کار کند تا خرج و در آمد زندگی را در بیاورد اما با این حال وضع مالی آن ها به شدت ضعیف بود، جیک در بچگی به شدت از پدرش گلایه میکرد اما مادرش که در وجود خود هنوز به وسکر علاقه مند بود، جیک را از این کار منع میکرد و از پدرش، داستان های خوبی میگفت[/FONT][FONT=&].
[/FONT]
[FONT=&] [FONT=&]این وضع ادامه داشت تا جیک به سن 16 سالگی رسید. او وارد ارتش شد و به عنوان یک سرباز آموزش دید و در جنگ ها شرکت کرد، او همه اینکار ها را برای مادر مریضش انجام داد تا بتواند پولی بدست آورد و هزینه درمان مادرش را تقابل کند، اما با این حال بخاطر کم پولی مادرش از شدت مریضی فوت کرد و او بخاطر همین قضیه بسیار به پول وابسته شد[/FONT][FONT=&].
[/FONT][FONT=&]مادر جیک در هنگام مرگش یادداشتی از خود بجای گذاشت که به شرح زیر است[/FONT][FONT=&]:[/FONT]
[FONT=&]" [/FONT][FONT=&]پسر دوست داشتنی من , جیک.لطفا مادرتو به خاطر زود مردن ببخش و خواهشا نسبت به پدرت کینه ای به دل نداشته باش.پدرت مطمئنا هنوز تو رو از صمیم قلب دوست داره.من مطمئنم که یه روزی تو اونو ملاقات میکنی .قوی باش[/FONT][FONT=&]"
[/FONT]
[FONT=&]او ادامه زندگی اش به آمریکای جنوبی رفت و به عنوان یک مزدور در یکی از گروه های آنجا استخدام شد، جیک در آنجا هرچه که برای یک مزدور حرفه ای و جنگ جوی سرسخت شدن بود آموخت و مربی او نیز به صورت بسیار سرسخت و خشنی او را تمرین میداد اما با اینحال باعث شد که علاقه ای مانند پدر و پسر میان جیک و مربی ( فرمانده اش ) شکل بگیرد. [/FONT]
[/FONT]
[FONT=&]از قضا آن فرمانده یک جاسوس بود که در یکی از ماموریت های جنگی تمام عملیات را لو داد و باعث شد تمامی هم رزم های جیک کشته شوند و در آخر فقط او و یکی از دوستانش زنده بمانند، آن ها نیز در لحظات آخر که محاصره شده بودند توسط نیروی پشتیبانی نجات یافتند[/FONT][FONT=&].[/FONT][FONT=&]یک بعد از این واقعه و کشته شدن تمامی دوستانش تبدیل به یک آدم قصی القلب شد و ادامه زندگی اش را به عنوان یک مزدور در اروپا،خاورمیانه و ادونیا گذراند[/FONT][FONT=&].[/FONT]
[FONT=&]این روند زندگی ادامه داشت تا اینکه شری برکین مامور[/FONT][FONT=&] D.S.O [/FONT][FONT=&]توسط درک سیمنز ماموریت پیدا کرد تا او را از ادونیا به آمریکا بیاورد. جیک هم که به عنوان یک مزدور فقط به پول فکر میکرد تنها در قبال مبلغ زیادی حاضر شد تا با شری همکاری کند، شری هم مبلغ را قبول کرد و آن ها باهم سعی در فرار از ادونیا کردند[/FONT][FONT=&].[/FONT]
[FONT=&]ان ها در راه توسط نیرو های[/FONT][FONT=&] Neo-Umbrella [/FONT][FONT=&]دستگیر شدند و آنجا بود که جیک توسط کارلا رادامز نام پدر خود یعنی آلبرت وسکر را فهمید، البته او نمیدانست وسکر که بوده و چه کار هایی کرده است و فقط میدانست که قصد نابودی دنیا را داشته است[/FONT][FONT=&].
[/FONT]
[FONT=&]او توسط نئو آمبرلا به چین فرستاده شد تا آزمایش هایی بر روی او صورت بگیرد، او در طی 6 ماهی که در آنجا بود توانست زبان چینی را یاد بگیرد و چیز هایی که سربازان درمورد پدر او میگفتند را بفهمد، برای بهتر فهمیدن این قضیه به یادداشت زیر که توسط جیک نوشته شده است دقت کنید[/FONT][FONT=&].
" [/FONT][FONT=&]حدوده یک یا دو ماهه که ما اینجا دستگیر شدیم.اخیرا من بالاخره زبان چینی رو یاد گرفتم , زبانی که همون آدمای[/FONT][FONT=&] Neo-Umbrella [/FONT][FONT=&]صحبت میکنن.اونا به صحبت کردن درباره پدر من ادامه میدن.من اونا رو غیر مستقیم شنیده ام , و حتی درباره زنی که مکمل های غذایی رو پخش میکنه هم شنیدم.قضیه اینه که وسکر پدر منه و متاسفانه به نظر میرسه که اون جدیه[/FONT][FONT=&]. [/FONT]
[FONT=&]اونطور که مشخصه , به نظر میرسه که وسکر هیولایی بود که سعی داشت تا دنیا رو نابود کنه.خوب , یه آدم عوضی مثل این پدر من بوده.نمیتونم حتی بخندم.شری احتمالا میدونست و به همین دلیل به من نزدیک شد.چرا شری به من نگفت؟[/FONT][FONT=&]
[/FONT][FONT=&]حروم زاده , سرم از فکر کردن بهش درد میکنه[/FONT][FONT=&]."
[/FONT]
[FONT=&]همانطور که در ابتدا اشاره شد وسکر پدر جیک بود، آلبرت وسکر که از پروژه فرزندان وسکر بوجود آمده بود بخاطر همین در برابر ویروس های مختلف کاملا مقاوم بود و آن ها هیچ اثری بر روی او نداشتند، حتی او توانسته بود کاری کند که فقط قابلیت های مثبت این ویروس ها به بدن او جذب شود و بازخورد های منفی از او دور بماند. این ویژگی ها باعث شده بود که فرزند او یعنی جیک مولر دارای نوع خونی بسیار خاصی شود و بخاطر همین بود که نئو آمبرلا و کارلا رادامز به دنبال او میگشتند[/FONT][FONT=&].[/FONT]
[FONT=&]پس از دستگیری او آن ها توانستند با آزمایش های زیادی که بر روی او انجام دادند ویروس[/FONT][FONT=&] C [/FONT][FONT=&]را بسیار قدرتمند تر از قبل کنند، به طوری که در نوع معمولی بدن میزبان در ابتدا وارد پیله میشد و بعد به عنوان یکی از مخلوقات ویروس[/FONT][FONT=&] C [/FONT][FONT=&]در می آمد اما در نوع جدید دیگر نیازی به این مراحل نبود و حتی بدن میزبان چیزی بسیار قدرتمند تر از نوع معمولی میشد، از این نوع ویروس فقط تعداد کمی ساخته شد که یکی از آن ها وارد بدن درک سیمنز نیز شد[/FONT][FONT=&].
[/FONT][FONT=&]با این حال او موفق شد تا از زندان خود فرار کند و به کمک شری به ماموریت خود ادامه دهند، او تمامی سختی ها را پشت سر گذاشت تا اینکه دوباره توسط نیرو های نئو آمبرلا دستگیر شد اما اینبار طولی نکشید که قاتل پدر او یعنی کریس ردفیلد توسط لیان اس کندی از محل او آگاه شد و خود را برای آزاد سازی او و شری به آنجا رساند.
[/FONT]
[FONT=&]
بعد از جر و بحثی که میان جیک و کریس بخاطر آلبرت وسکر صورت گرفت او موفق شد تا از زندان زیر دریا فرار کند، بعد از پایان واقعه های بازی، [/FONT][FONT=&]BSAA [/FONT][FONT=&]تایید کرد که روابط خانوادگی او با آلبرت وسکر در اسرار فوق محرمانه قرار میگیرد و کسی از آن آگاه نخواهد شد، جیک نیز حاضر شد که نمونه خون خود را به دولت بدهد تا آن ها بتوانند از آن آنتی ویروس[/FONT][FONT=&] C [/FONT][FONT=&]را بسازند. بعد از آن جیک ناپدید شد و بر اساس نتیجه آزمایش ها معلوم شد که آنتی ویروس ناپایدار است و نمیشود تضمین کرد که اگر دوباره حادثه ای بیولوژیکی بر پایه ویروس[/FONT][FONT=&] C [/FONT][FONT=&]رخ دهد این آنتی ویروس بتواند در مقابل آن دوام بیاورد، برای همین در حال حاضر[/FONT][FONT=&] BSAA [/FONT][FONT=&]در حال جستجو برای پیدا کردن جیک مولر است[/FONT][FONT=&].[/FONT]