دنیای سایبرپانک 2077 (The World of Cyberpunk 2077)
عصر سایبرپانک در آیندهای خیالی و نه چندان دور اتفاق می افتد، زمانی که پیشرفت تکنولوژی آنقدر گسترش یافته و به حدی رسیده که حتی مرز میان انسان و ماشین به سختی قابل تشخیص است. پیشرفت علم سایبرنتیک (علم ارتباطات و کنترل اتوماتیک) این امکان را فراهم کرده تا پردازنده های کامپیوتری مستقیما با مغز انسان ترکیب گردد و این قابلیت را به او بدهد تا جسم و هوش خود را در بخشهای مختلف از اندام های مصنوعی گرفته تا جایگزینی کامل ارگان های اساسی بدن و استفاده کامل از تراشه های هوش مصنوعی تقویت و ارتقا بخشد.
بازی سایبرپانک 2077 ادامه ای بر بازی نقش آفرینیِ کلاسیک کاغذ و قلم (Pen & Paper) با عنوان "سایبرپانک 2020" است که توسط مایک پاندِسمیت (Mike Pondsmith) بر اساس آثار افرادی همچون ویلیام گیبسون و بروس استرلینگ نوشته و طراحی شد و در سال 1990 به کمک Talsorian Games منتشر گردید. این بازی تمرکز زیادی بر روی مبارزات، اسلحه های پیشرفته و Augmentations (تغییر و تعویض ارگان های طبیعی بدن با اجزای سایبری و مکانیکی) دارد؛ با این حال داروهای تقویتی، هوش مصنوعی، مهندسی ژنتیک و همچنین شبیه سازی نیز نقش بسزایی در این بازی ایفا می کنند.
انسان ها در دنیای سایبرپانک 2077 به دو گروه کاملا مجزا تقسیم شده اند؛ گروهی که تمامی امکانات را در اختیار دارند و در مقابل افرادی که برای زنده ماندن و پیش بردن یک روز دیگر از زندگی دست به هر کاری می زنند. در سال 2077 دیگر مکانی به نام ایالات متحده امریکا وجود ندارد، این کشور بر اثر جنگ ورشکست، تجزیه و ویران شده و فقر، گرسنگی و اغتشاش بر آن حاکم گشته است. با فقدان یک دولت مرکزی، ابر-شرکت ها با اختصاص بخش های وسیع به خود که دورتادور آن توسط دیوارهای بتنی و فولادی و همچنین نیروهای شدید امنیتی محافظت می شوند شروع به یکه تازی می کنند. شهروندانی که شانس خدمت به این ابر-شرکت ها را داشته باشند، از زندگی آرام و به ظاهر آزاد در مزرهای داخلی این دژها بهرهمند می گردند، اما خارج از این استحکامات زندگی شکل دیگری دارد... .
در پی جنگهای فراوان و حوادث رخ داده، کشور امریکا به صورت کامل تجزیه شده و دیگر نامی از آن باقی نمانده است. با این حال میتوان بقایای آن را در چند گروه کلی زیر دسته بندی کرد:
شهرهای قدیمی (Old Cities):
همچنان قسمت ها و شهرهایی وجود دارند که حالت پیشین خود را حفظ کرده و همانند سابق نیروهای دولتی در راس قدرت؛ وظیفه برقراری امنیت داخلی و دفاع از مرزها در مقابل قانون شکنان و متجاوزان را بر عهده دارند.
خرابه های خاکی (The DUST)
بخش مرکزی امریکا دیگر چیزی جز زمین های بایر و ویرانِ پوشیده از خاک نیست، قسمتی پهناور که حیات طبیعی در آن نفس های آخر را میکشد و تنها بقایای نسل های پیش یافت می شود. اما انسان هایی وجود دارند که زندگی در این مکان به آن ها تحمیل شده است، افرادی که به دلیل فقر از شهرها بیرون رانده شده اند و تنها شانس زنده ماندن در این سرزمین بی انتها و بی روح را با تشکیل گروه و خانواده بدست می آورند. گروه هایی که اندازه آن ها از تعداد اندک تا بیش از دویست نفر متغیر است. هر گروه به منظور پیدا کردن ابتدایی ترین ملزومات زندگی، مجبور به جابجایی و نقل مکان است و هیچ مکانی نم یتواند جایگاه دائمی آنان باشد.
فضا (Space):
در خارج از جو زمین و در مدارهای آن اوضاع متفاوت تر است. این بخش تبدیل به قلمرو قدرت های عموما اروپایی شده تا با استقرار پیشرفته ترین تسلیحات خود در مقابل هرگونه تهدیدی آماده عکس العمل باشند. تجهیزات کنترل جمعی و جاسوسی در مدارهای فضایی قرار داده شده اند و ابر-شرکتها برای جایجایی محموله های عظیم و مهم خود از این مسیرها استفاده می کنند.
گروه ها (Factions)
شرکت ها (Corporations) در دنیای سایبرپانک عموما به تجمع شرکت های بزرگ و قدرتمند در کنار یکدیگر اشاره دارد که در مقیاس بزرگ با نام ابر-شرکت ها (Megacorps) شناخته می شوند. در نتیجه فروپاشی اجتماعی و اقتصادی و یک دوره ی حکومت نظامی شدید، دولت امریکا برای بقا نیازمند تکیه به ابر-شرکت ها شد و به موجب آن شرکت ها اختیار تام به دست آوردند تا آنگونه که می خواهند فعالیت کنند. یکی از این امتیازها لغو قانون حمایت از کارکنان بود که در پِی آن ابر-شرکت ها کنترل کامل بر روی تمامی حقوق کارکنان خود را بدست آوردند. از آنجایی که ابر-شرکت ها بازار شغلی را کاملا در چنگ خود داشتند، فسخ قرارداد با شخصی به معنی فقر و فرومایگی و عدم وجود آینده شغلی برای او بود. چنین اشخاصی در نهایت به Nomadها (یکی از گروههای اصلی دنیا سایبرپانک به معنای لغوی صحرا نشین) می پیوستند و یا به مناطق شهری جنگ زده روی می آوردند. البته کسانی که اطلاعات و دانش ارزشمند و یا مهارت ویژهای داشتند از این قضیه مستثنی بودند، چنین افرادی در سخت ترین شرایط کاری نگهداری می شدند تا اطلاعات و مهارتشان حفظ شود و یا در صورت خوش اقبال بودن توسط سایر شرکتها استخدام می گشتند. افرادی که شانس خدمت به شرکت ها را داشتند از امنیت مرزهای داخلی آن ها بهره مند می گشتند، با این حال زندگی آنان تا جزئی ترین موارد بدون هیچ مجوز قانونی مورد بررسی و رسد قرار می گرفت. با این وجود فشار زیادِ ناشی از حفظ آینده شغلی و زندگی موجب نادیده گرفتن این موارد توسط کارکنان می شد و مردم را وادار به وفاداری می نمود.
شرایط ذکر شده سال های سال ادامه یافت و ابر-شرکت ها آنقدر قدرتمند گشتند که حتی داشتن ارتش خصوصی برای آنها یک امر عادی حساب می گردد. در ظاهر از این نیروها به عنوان کادر حفاظتی شرکت (Corporate Security) یاد می شود، اما در واقعیت این نیروها در حد یک ارتش واقعی تجهیز می شوند و اختیارات فراوانی دارند. رقابت میان ابر-شرکتها نیز امری عادی است که آن را Corp Wars می نامند، گاهی این رقابت آنقدر حساس و خشونت بار می گردد که می توان آن را با جنگ میان کشورها مقایسه کرد. یکی از دلایل سرمایه گذاری زیاد روی ارتش های خصوصی، همین رقابت ها می باشد.
لیست تعداد از شرکت ها:
Arasaka: فعالیت در زمینه ارتش، حفاظت از شرکت ها و ساخت تجهیزات دفاعی آن ها - اصلیت ژاپنی
Biotechnica: فعالیت در زمینه مهندسی ژنتیک، میکروبیولوژی و تحقیقات بیوشیمی – اصلیت ایتالیایی
Militech: فعالیت در زمینه توسعه و تولید اسلحه برای نیروهای ارتش، پلیس های محلی – اصلیت امریکایی
Orbital Air: فعالیت در زمینه حمل و نقل و مسافربری در مدارهای زمین و همچنین نگهداری تجهیزات ارتباطی خارج از جو – اصلیت کنیایی
Dynalar: فعالیت در زمینه ساخت ارگان های مصنوعی خصوصا دستهای مصنوعی از جنس کروم (یکی از شرکت های معروف در این زمینه در سال 2077) – اصلیت امریکایی، نایت سیتی
Zetatech: فعالیت در زمینه ساخت سلول های مغز مصنوعی ، سخت افزار و نرم افزارهای کامپیوتری – اصلیت امریکایی، کالیفورنیا
Trauma Team International: فعالیت در زمینه امداد رسانی و خدمات پزشکی – اصلیت امریکایی، کالیفورنیا
EBM: فعالیت در زمینه تولید و ساخت انواع کامپیوترها و وسایل الکترونیکی – اصلیت آلمانی
Knedachi: فعالیت در زمینه ساخت سلاح – اصلیت ژاپنی
Lazarus: فعالیت در زمینه اجاره نیروهای بادیگارد، مزدور و ... – اصلیت امریکایی
بیابانگردها و صحرا نشینان(Nomads):
در صحرای مرکزی امریکا و در میان گرد و غبار و بزرگ راه های خالی آن، گروه های صحرا نشین زندگی م یکنند. گروههای که تعداد آنها از یک خانواده تا جمعیت یک شهر متغیر است و توسط ابر-شرکت ها و طمع آنها نادیده گرفته شده اند تا قربانی گرسنگی و زندگی سخت و تغییرات جوی گردند. این گروه ها به قوانین گذشته پایبند بوده و معنای خانواده را از پیش حفظ کرده اند. تنها تکیه گاه آنها خانواده شان است و با همین روش در سخت ترین شرایط زندگی را پیش می برند.
باندهای خلاف (Gangs):
این باندها -همانند موشها که در گوشه های تاریک و زیر پوست شهر زندگی می کنند- همه جا حضور دارند اما در آن واحد هیچ جایی نیستند! باندهای قاچاق مواد مخدر و اسلحه مانند گذشته فعالیت می کنند، اما در چنین عصری که تکنولوژی حرف اول را میزند، باندهای بسیار ترسناکتر و خطرناکتری در تاریکی های شهر به وجود آمدند که مشغول قاچاق انواع ماشینها، اعضای مصنوعی، سلاحهای پیشرفته و داروهای تقویتی و ... می باشند.
پلیسها:
با وجود سقوط دولت های مرکزی، برخی از شهرها به ظاهر یکپارچگی خود را حفظ کرده و قوانین را با وجود هرج و مرج سال 2077 فراموش نکرده اند. مبارزه برای پس گرفتن خیابان از دست گانگسترها هر روز و کوچه به کوچه در جریان است و در مسیر خود تلفات و خرابی های بسیاری را برجا می گذارد. این تلفات گریبان افرادی که برای عدالت به پا خواستند و در حال جنگ هستند و فقرایی که موفق نشدند در ناحیه ابر-شرکت ها زندگی امن برای خود تشکیل دهند را گرفته است.
EdgeRunners
گروه هایی متشکل از افرادی که می توان آنها را با لقب هایی همچون سامورایی ها، سربازان آینده، مزدور، تکاور و ... وجود دارند و مهم نیست که چه لقبی به آنها بدهیم، مهم حظور بی شک آنهاست. این افراد همیشه در حاشیه بوده و تنها برای انجام ماموریت ها حضور پیدا میکنند، کارهایی که کمتر افرادی قابل به انجام آن هستند. آن ها مانند سایه ماموریت کارفرمای خود را در ازای دریافت پول انجام می دهند و هیچ ردی از خود به جا نمی گذارند. افراد این گروه به هیچ شخصی وفادار نیستند و هوش و مهارتشان زندگی و مرگشان را کنترل می کند.
--مطلب فوق برگرفته از مقاله سایت VG247 و ویکی بازی می باشد.
تاریخچه "نایت سیتی" (Brief History of Night City)
ماه May سال 1994 میلادی را می توان تاریخ رسمی ثبت شهر نایت سیتی (Night City) دانست، اما شروع شکل گیری این شهر به سال ها پیش باز می گردد. اساس این شهر بر پایه تفکرات و تصورات شخصی به نام ریچارد نایت (Richard Night) شکل گرفت. او به همراه دو تن از شرکای خود با نام های Halsey و Ferris صاحب یک کمپانی فعال در زمینه ساخت بناهای عظیم برای ابر-شرکت ها بودند. کمپانی آن ها با توجه به سابقه درخشانش خیلی سریع پیشرفت و توسعه پیدا کرد و در نتیجه ثروت زیادی برای این سه به ارمغان آورد. اما با شروع دهه 90 و کم رونق شدن بازار ساخت و ساز، کار و در نتیجه درآمد شرکت رو به کاهش گذاشت و همین امر موجب شد که ریچارد تصمیم به جدایی از گروه بگیرد. او پس از جدایی، کمپانی خودش با نام نایت اینترنشنال (Night International) تاسیس کرد.
شهر رویاها
ریچارد رویای ساخت شهری را در سر داشت؛ شهری ایده آل، از جنس آینده و چنان بزرگ که تمامی شهرهای پیشین در مقایسه با آن هیچ انگاشته شوند و الگویی چشم گیر برای سازه های پس از خود گردد. به همان اندازه که نقشه او برای کمپانی تازه تاسیسش دورنمای بسیار عمیق و جذابی داشت، طرح و چشم انداز او نیز گسترده و درخشان بود. گام پس از این طرح اولیه، جمع آوری سرمایه کافی برای انجام پروژهه عظیم نایت بود. خوشبختانه گذر تاریخ و نتایج دگرگونی های اجتماعی به نفع این موسس زیرک رقم خورد.
در نتیجه این فروپاشی ها، بسیاری از ابر-شرکت ها به دنبال تاسیس مناطق شهری خود بودند، مناطقی تحت کنترل که عاری از جنایت و فقر باشد. . اداره شهر توسط حکومت های دست نشانده شرکت ها این شرایط را فراهم کرد تا آن ها آزادی مطلق در معاملات خود داشته و مسیر رشد را بدون مانع طی نمایند. نقشه و طراحی نایت هم دقیقا به همین منظور بود، او در طرح خود نقشه ها و ظرفیت های ساخت و سازی را فراهم کرده بود که ابر-شرکت ها از دستیابی به آن عاجز بودند و به همین دلیل برای حمایت مالی با او به توافق رسیدند و مبالغ کلانی را در اختیارش گذاشتند. در سال 1992 بود که شرکت های بزرگی همچون Arasaka، EBM، Petrochem به پروژه نایت پیوستند و به این ترتیب تنها مرحله باقی مانده برای او مکان ساخت آرمان شهرش بود.
شهر کورونادو Coronado
از همان ابتدا تمرکز نایت بر روی ناحیه مرکزی سواحل کالیفورنیا بود. زیرا از یک سو این ناحیه پتانسیل ساحلی و بندری لازم را داشته و از سمت دیگر ارتفاعاتش برای تفریحاتی همچون کوه نوردی مناسب بود به علاوه امکانات مربوط به حمل و نقل به وسیله قطارهای سریع السیر هر روز به این ناحیه نزدیکتر می شد. زمانی که نایت با خرید سهام شرکت Petrochem در حال گسترش سرمایه گذاری خود بود به این قضیه پی برد که این ابر-شرکت امتیاز حفاری در این ناحیه را داشته و همچنین مالک بخش بزرگی از نوار ساحلی نسبتا پر جمعیت Del Coronado است. نایت با هزینه 132 میلیون دلاری و همچنین خرید باقی اراضی ، در سال 1993 آغاز به ساخت شهر رویاهای خود در منطقه Coronado کرد.
نقشه نایت شامل لایروبی قسمت های کم عمق سواحل Del Coronado به منظور ایجاد بستری برای وسایل حمل نقل حجیم و پیشرفت شبه جزیره تا اتصال آن به شهر قدیم بود! وی تصمیم داشت که شهر فعلی Del Coronado با جمعیت حدود 28 هزار نفر را به صورت متمرکز و با نام “Old Downtown” ایجاد نماید در حالی که منطقه تجاری گسترده ابر-شرکتها را به صورت پیوسته در قسمت های جدید شهری احداث نماید. حومه قدیم شهری نیز با دسته بندی مسکونی بزرگتر و جدیدتر با طرح توسعه ادغام می شد. نقشه های او بسیار جاه طلبانه با شانس اندک بود اما به واسطه وجود ابر-شرکت ها و مبالغ هنگفتی که در اختیارش می گذاشتند هیچ چیز غیرممکن نبود.
سقوط ریچارد نایت
متاسفانه داستان زندگی ریچارد نایت پایان خوشی نداشت. در طول ساخت شهر Coronado، نایت کارمندهای خلاق زیادی در معماری و روش های نوین ساخت و ساز استخدام کرد. همین موجب تضعیف بسیاری از کمپانی های قدیمی از جمله کمپانی همکاران سابقش، Halsey، Ferris و عضو جدید آن ها Skiv شد که ضعف مالی کمپانی آنان را به سمت یکی از مافیاهایی که در حال نابودی بخش شمالی کالیفورنیا بود سوق داد. در طول چهار سال اول ساخت و ساز، هر روز نایت در معرض تهدید مرگ بود، با این حال به عنوان یک فرد مقتدر و مغرور اصولا این تهدیدات را نادیده می گرفت. اما زمانی که سطح این تهدیدات به خرابکاری های وسیع و ایجاد ارعاب رسید، نایت از ابر-شرکت های شریک خود درخواست کمک کرد و آن ها نیز هم با بیرحمانه ترین روش ها با عوامل این تهدیدات برخورد کردند.
بالاخره شانس و اقبال نایت به پایان خط رسید. در بیستم سپتامبر سال 1998 او در پنت هاوس خود در بالای برج تازه تاسیس Parkview Tower مورد اثابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. قاتل نایت هیچ وقت شناسایی و دستگیر نشد. به رسم گرامی داشت وی، شورای تازه تاسیس شهر، نام این شهر را به نایت سیتی (Night City) تغییر دادند و این حادثه آغار رقابت برای قدرت شد.
در طی هفت سالِ پس از این ماجرا شهر در پی جنگ قدرت ها برای کنترل آن مملو از هرج و مرج و بی نظمی بود. شرکت ها، دولت های مدنی و مناطق مربوط به خود را کنترل می کردند، مافیا (Mob) تقریبا تمام کسب و کارهای خدماتی را در دست داشت. پلیس کاملا مطابق میل شرکت ها و مافیا عمل می کرد و عملا فاقد کارایی بود. در این زمان گانگسترها که توسط شرکت ها و مافیا حمایت می شدند در بخش های باقیمانده شهری از ناحیه Old City مستقر شدند، جایی که هیچ وقت شانس آن را پیدا نکرد تا به قسمت شهری Night City اضافه شود و نتیجه ی این اتفاق به وجود آمدن ناحیه ای معروف شد که امروزه با نام Combat Zone شناخته می شود. گانگسترها در این منطقه چنان ریشه دوانده بودند که تنها راه بیرون راندن آن ها، حذف کامل آن از نقشه بود.
امپراتوری مافیا
در سال 2005 مافیا بر تخت سلطنت نشست، شرکت ها پایگاه ها و پلازاهای عظیم خود را در کناره های “Beavervilles” بنا کردند و هیچ تمایلی به کنترل شهر نداشتند و رهبران مدنی نیز بدون حمایت و پشتیبانی شرکت ها فاقد توانایی کافی برای رهبری مردم بودند. چهار سالِ بعد به عنوان "عصر تاریکی" نایت سیتی شناخته می شود، چرا که در این دوره چهار ساله، تعداد قتل ها بسیار بیشتر از یک دوره ده ساله در سایر شهرها بود. مافیا با مشتی آهنی شهر را اداره می کرد و هر آن چه که بر سر راهش قرار میگرفت له می نمود. در این دوره فعالیت گانگسترها در بالاترین حد خود بود و گروه های بدنامی همچون Blood Razors و Slaughterhouse ظهور کردند. به زودی نایت سیتی به جهنمی بر روی زمین تبدیل شد. منطقهای جنگی که احتمال منفجر شدن یک ماشین هم اندازه دزدیده شدن ضبط آن در شهر سارقان بود. در این دوره پرونده قتل های ناتمام در ایستگاه های پلیس به بیش از هزاران مورد رسید.
جنگ مافیا
پس از چهار سال جنگ های خیابانی، بالاخره شرکت ها به این نتیجه رسیدند که دیگر وضع قابل تحمل نیست. از سال 2009 تا 2011 در درگیری هایی که امروزه با عنوان “Mob War” شناخته می شود، شرکتها با مافیا و حکومت زیر زمینی برای در دست گرفتن کنترل شهر مبارزه کردند. لازم است بدانیم که این طرز فکر که ابر-شرکتها به دلیل نجابت انسانی و یا نگرانی بابت زندگی انسان ها وارد جنگ شده بودند اشتباه است چرا که پشت این حرکت به ظاهر خیرخواهانه دلایل تجاری و منفعت شخصی ابر-شرکت ها وجود داشت. مافیا نیز همانند یک شرکت رقیب هدف های خود را داشت، اما چنین چیزی در دستور کار ابر-شرکت ها نبود. اگر مافیا راضی به همکاری و پیروی از قوانین آن ها نمی شد، جوابشان از سوی ابر-شرکت ها مانند خودشان داده می شد. با رهبری شرکت Arasaka و تجهیزات جنگی و نیروهای ماهرش، موجی از بمب افکنی ها، آدم کشی ها و جنگهای خیابانی علیه نیروهای ناآماده مافیا صورت گرفت و زمانی که آتش جنگ فرو نشست، شرکت ها قدرت مافیا در شهر را کاملا از بین برده بودند. از آن زمان هر گروه مافیایی که قصد تجارتی در شهر داشت باید به ابر-شرکت ها اطمینان می داد که فعالیتش با پیروی از قوانین آن ها پیش می رود.
در پایان جنگ با مافیا، شرکت ها، شهرداری دست نشانده انتخاب کرده و شروع به پاک سازی شهر نمودند. سیاست های سخت گیرانه آن ها به شرایط شدید آوارگی و بی خانمانی دامن زد. اگر فردی سرمایه کافی برای مکان زندگی بازسازی شده خود پس از جنگ نداشت، به زور از آن اخراج می شد و این کار در نهایت موجب بی خانمان شدن هزاران نفر شده و خانه های بازسازی شده آن ها به پایگاه نیروهای شرکت ها به منظور برقراری نظم تبدیل شد.
** Night City در امروز
زخم های این شهر از بدو تولدش همچنان پابرجاست. پلازای شرکت ها مانند همیشه زیبا هستند، نیروهای پلیس به اندازه کافی قدرت دارند تا در طی روزها مرکز شهر را در امنیت کامل نگه دارند. اما نباید این نکته را فراموش کرد که نایت سیتی همانند اکثر شهر های امریکا تبدیل به یک جامعه مسلح شده است. دیدن تفنگ در دست مردم همانند کیف دستی امری معمولی است و با اینکه روزگار آشفتگی به پایان رسیده، خطر همیشه در کمین شهر نشسته است. قوانین مدنی پیش از این بارها سقوط کرده و بعید نیست که مجددا هم این امر اتفاق بیافتد. تاریخ میتواند خودش را تکرار کند. همیشه گروهی خلافکار منتظر فرصت هستند تا به هر قیمتی که شده دوباره به روی کار بیایند.
**Roles**
یک تکاور می تواند قاتل، مزدور و یا بادیگاردی باشد که تنها در ازای دریافت پول کار انجام می دهد. رسیدن به چنین درجه ای آسان نیست و تمرینات بسیاری می خواهد و همین موجب آمادگی کامل این دسته در مواجهه با انواع خطرها و موقعیت های سخت می شود، خطرهایی که جان سالم در بردن از آن کار انسان های عادی نیست.
اسلحه وجود یک تکاور را تشکیل می دهد و جزوی از پوست و گوشت اوست گویی که از بدو تولد باهم بوده اند. یک تکاور هر نقشی که ایفا کند، چه یک قاتل اجیر شده، چه محافظ شخصی یک سرمایه دار و یا نیروی ویژه یک ابر-شرکت، به عنوان حرفه ای ترین ابزار جنگی در دنیای سایبرپانک شناخته می شود.
غالب اشخاص این دسته تعلیمات نظامی دیده اند، عده ای پیشتر جزو ارتش های دولتی بوده اند و عده ای دیگر در گروه های حفاظتی ابر-شرکت ها تعلیم دیده اند. در هر صورت امروزه اشخاصی که در این دسته جای می گیرند به عنوان یک رونین شناخته می شوند (به سامورایی که رئیس نداشته باشد رونین می گویند) و تنها در ازای دریافت پول ماموریت می پذیرند. همانطور که هر روز تجهیزات پیشرفته تر می شود، تکاورها نیز برای پیروزی در عملیات خود نیازمند استفاده از تکنولوژی می باشند و این کار در غالب استفاده از ارگان های مصنوعی تقویت شده، داروهایی تقویتی و تجهیزات سایبری انجام می پذیرد.
برای بهترین بودن باید بهایی پرداخت، بهایی سنگین که تکاورها نیز از این اصل مستثنی نیستند. این افراد به مرور در اثر جراحات و یا حتی به دلیل تقویت خود، بیشتر اعضای ارگانیک خود را از دست داده و جای آن را به اعضای مکانیکی و سایبری می دهند. استفاده و اعتیاد شدید به داروها برای همگام سازی بدن با این تغییرات ارگانی و همچنین مصرف معجون های تقویتی به منظور برتری یافتن در موقیت های پرخطر بر روی ذهن و روان آن ها تاثیرات مخربی می گذارد تا جایی که ممکن است کنترل خود را از دست داده و در یک چشم به هم زدن دست به کشتاری وحشیانه بزنند. این اشخاص به هیچ شخصی نمی توانند اعتماد کنند، حتی خانواده خود! زندگی آن ها فراز و نشیب فراوانی دارد، ممکن است یک شب را در بهترین و گران قیمت ترین هتل ها بگذرانند و فردای آن روز در کوچه های تاریک و دور افتاده شهر. به راستی بهایی که برای تکاور بودن باید پرداخت سنگین است!!
حرفه ای ترین هکرها در دسته نت رانر قرار می گیرند. گاهی این هکرها برای افزایش قابلیت های خود تا تعویض کامل مغز و سیستم عصبی خود پیش می روند و جای آن را به تراشه های سایبری می دهند. زندگی آن ها گشت و گذار در دنیای ارتباطات و اینترنت است و با یافتن اطلاعات و فروش آن مخارج خود را تامین می کنند. دسترسی به اینترنت در این روزگار برای همه مردم امکان پذیر است، اما نت رانرها به این دسترسی ساده قانع نیستند، بلکه آن ها تا اعماق این دنیا نفوذ می کنند و کنترل آن را پیدا و در دست می گیرند. دسترسی به فضایی که منو "Menu" شناخته می شود تنها از عهده این گروه بر می آید و از طریق آن می توانند هرکاری که بخواهند را در شبکه اطلاعات انجام دهند.
عموما این دسته از افراد از دوران کودکی با کامپیوترهای شخصی و شبکه های اینترنتی بزرگ شده و در مدارس دوره های برنامه نویسی را گذرانده اند. البته روحیه جنگ جو و خرابکارانه از همان دوران در این اشخاص وجود داشت، برای مثال هک کردن سیستم ارزیابی مدرسه برای تغییر نمرات خود و یا کمی جلوتر از آن، هک کردن حساب بانکی افراد برای بدست آوردن پول تو جیبی و یا حتی پول های کلان برای انجام عمل های سایبری!
و حال این افراد به درجه ای رسیده اند که ذهنشان با کامپیوتر و دنیای شبکه پیوند خورده است و هیچ چیز نمی تواند این ارتباط را از بین ببرد. گشت و گذار در فضای نت و سرک کشیدن به هر گوشه از آن هم تفریح و هم حرفه آن هاست. نهایت هکر بودن تبدیل به نت رانر شدن است، افرادی که ذهن و مغزشان به پیشرفته ترین تجهیزات شبکه ای گره خورده و از آن ها به عنوان شبح الکترونیک یاد می شود. امرار و معاش این افراد توسط هک و ورود به سخت ترین و حفاظت شده ترین شبکه ها و فروش و تبادل اطلاعات بدست آمده صورت می گیرد.
شاید زندگی روزانه نت رانرها توسط اطلاعات ارزشمندی که بدست می آورند -مانند رازهای مرگبار شرکت ها و یا خیانت های آن ها- بچرخد، اما قلبشان برای کشف یک برنامه جدید، اطلاعات تازه و ابزار شبکه ای نوین می تپد. هر لحظه با پیشرفت تکنولوژی برنامه های ضد هک و نفوذ بهتر و بهتر می شوند و سیستم های تدافعی شبکه ها به دنبال از کار انداختن ذهن و قلب نت رانرها هستند، اما زمان به نفع نت رانرهاست و تا به امروز آن ها پادشاه فضای نت هستند!
تکنسین ها و متخصصان سایبرنتیکی که فعالیت غیرقانونی و زیرزمینی دارند Techie نامیده می شوند. این گروه کسانی هستند که وقتی چیزی خراب میشود آن را تعمیر می کنند، و اگر قفلی بر سر راه قرار گرفته باشد آن را می شکنند و یا برعکس، بر روی چیزی که نیاز به مراقبت دارد قفل گذاری می کنند. در هر حال اگر مسئله مربوط به مدار الکترونیکی باشد و یا نیازمند ابزار باشد و یا نقشه سرهم کردن آن پیچیده باشد، تنها گروهی که از پس آن بر می آیند افراد این دسته هستند. شاید هریک از افراد این گروه در زمینه خاصی مانند اسلحه و یا مدار الکترونیک تخصص داشته باشند، اما در واقع همه آنها می توانند هر آن چیزی که توسط شخصی ساخته شده باشد را تعمیر کنند، بسازند و یا نابود نمایند.
ذهن افراد این گروه همواره درگیر ساخت و ساز و کشفیات است و از هیچ فرصتی برای این امر دریغ نمی کنند. لوازم اولیه کار مانند آچار و چکش را همیشه به همراه خود دارند و در تمامی زمینه ها صاحب نظر هستند. این بی قراری ذهنی موجب می شود که اگر وسیله ای بیش از چند دقیقه کوتاه در کنار آن ها بی استفاده باشد، تغییرات اساسی در آن داده و کاربردی جدید برای آن یابند. درست است که در این دوران تکنولوژی بسیار فراگیر بوده و هرکس از آن سهمی برده است، اما اکثریت مردم با وجود استفاده از وسایل، ساز و کار اساسی آن ها را نمی دانند و تنها این گروه هستند که زندگی خود را به درک بهتر و کشفیات در این زمینه اختصاص داده اند. درآمد این گروه توسط تعمیرات وسایل گوناگون تامین می شود، اما اختصاص زمان زیادی از عمر تنها برای تعمیرات کافی نیست! فعالیت اصلی و پول ساز این گروه در ساخت و یا تعمیر تکنولوژی های اساسی سایبری، ساخت لوازم جاسوسی، بمب و ربات های هوشمند و هر تکنولوژی غیر قانونی است.
مهارت بیشتر در کار به معنی درآمد بیشتر است، که این درآمد نیز صرف خرید ابزار، سخت افزار و اطلاعات می گردد. برای به روز ماندن تقریبا دست به خرید هر وسیله جدیدی می زنند تا بتوانند تک تک اجزا و نحوه کار آن را مورد بررسی قرار دهند. همانگونه که بازار کار موجب یافتن دوستان و آشنایان می گردد، رقابت در این بازار موجب به وجود آمدن دشمنان بسیاری نیز می گردد و به همین دلیل افراد این گروه برای حفاظت از خود دست به طراحی تجهیزات پیشرفته دفاعی می زنند و در نهایت اگر چاره ای برای آن ها باقی نماند، مجبور به استخدام یک تکاور برای حفاظت می گردند.
گروه دیگری نیز تخصصی مانند Techies، اما در زمینه بدن انسان دارند. سر و کار این گروه که Medtechie نام دارند با بدن و اندام های طبیعی و مصنوعی انسان هاست. وجود چنین افرادی در دنیای این روزها طبیعی به نظر می رسد. معمولا افراد به منظور مداوای زخم ها و یا تعویض و نصب قسمت های سایبری غیرقانونی به این گروه مراجعه می کنند.
راکرز (Rockers or Rockerboy)
این گروه متشکل از موزیسینهای سرکشی است که با استفاده از موسیقی و ایجاد تنش ذهنی به جنگ با قدرت میروند. به واسطه شخصیت کاریزماتیکی که دارند و اجرای موسیقی توانایی همراه سازی دسته های زیادی از مردم با خود را دارند. در این روزهای سخت و پر از مشکلات، قطعا مردم به دنبال شخصی و یا چیزی هستند که به آن باور داشته باشند، کسانی که پیامشان امید به زندگی و مقابله با عوامل پشت پرده و شرکتهای طمعکار را تقویت کند. این گروه سرود جنگند، کسانی که جانشان را در کف دستانشان میگیرند تا پیام آزادی را توسط هنر به مردم برسانند، تا آهنگ آزادی را به گوش همگان بنوازند و به آنان بفهمانند هنوز هم زندگی ارزش جنگیدن دارد.
اگر به موسیقی و مخصوصا موسقی راک علاقه دارید، این گروه دقیقا جای شماست. Rockers شاعران خیابان، ضمیر اجتماعی و طغیانگران عصر 2000 هستند. با ظهور استودیوهای قابل حمل دیجیتالی و آموزههای زیرزمینی، هر راکر میتواند پیامش را به راحتی در میان مردم شهر پخش کند.
اکثر اوقات پیام این گروه خلاف خواسته شرکت ها و دولت هاست، خلاف افراد قدرتمندی که افسار دنیا را در دست گرفته اند. اما راکر ها به دنبال چالش و خطر هستند و قدرت هدف آن ها برایشان اهمیتی ندارد. گاهی نیز پیام این اشخاص برای روشنگری و دورسازی ذهن مردم از تبلیغات های دولتی است، دروغ هایی که روزانه از رسانه های رسمی منتشر می شوند. پیشینه این گروه به ستارگان و بزرگانی می رسد که با ساز و هنجره طلایی خود راستی و درستی را فریاد زدند.
یک راکربوی توانایی این را دارد تا موجب قیام مردم شود و با موسیقی خود این به پا خواستن را رهبری کند، می تواند با استعداد خود روی اشخاص تاثیر گذارد و آن ها را از حقایق روزگار مطلع سازد. آهنگ و موسیقی این گروه مانند معجزه می ماند، معجزه ای که ترس را به شجاعت، ضعف را به قدرت و غفلت را به بیداری تبدیل می کند. اسطوره های راکر پیش از این نیز موجب اعتراضات وسیعی علیه شرکت ها و دولت ها شده اند و با اشعارشان بسیاری را به زانو در آورده اند. با وجود خطرهای بسیار، برپایی کنسرت های خیابانی توانایی و اراده بسیاری می طلبد؛ اما یک راکربوی برای این کار همیشه آماده است.
فیکسرها فیکسرها شمشیرکشها، قاچاقچیها و دلالهای اطلاعات بازار سیاه هستند که مشخصه اصلی آن ها ارتباطاتشان است. به دلیل افراد زیادی که می شناسند به راحتی می توانند مکان هر چیزی؛ از یک شخص تا وسیله مورد نظر را در کمترین زمان ممکن پیدا کنند و همچنین برای مخفی کردن رد خود و سرپوش گذاشتن اعمال روش های زیادی بلدند.
افراد این گروه عموما نتوانستند شغلی در شرکت ها برای خود پیدا کنند تا زندگی به ظاهر آرامی داشته باشند، همچنین آنقدر ها هم به قدرت خود اعتماد نداشتند که به تکاور ها بپیوندند، اما دوست و آشنا زیاد داشتند، مشکلات و احتیاجات آن ها را می شناختند و راه های رفع آن ها را می دانستند. پس چه بهتر که از این موقعیت استفاده کرده و سرمایه خود را از این راه بدست آورند. هرچه در این مسیر پیشرفت می کردند، قابلیت و رابطه برای انجام کارهای بزرگتر نیز بدست می آوردند و حال قراردادهای ساده کنار رفته و جای خود را به موارد بزرگ تر داده است. این گروه دست به کارهایی همچون عبور سلاح های کشنده غیر قانونی از مرز، دزدی داروهای ویژه از شرکت ها و فروش آن ها در بازار سیاه، دلالی انسان ها، انجام کارهای افرادی که خود مستقیما نمی خواهند وارد قضیه شوند و ... می زنند. این گروه بسیار به مانند مافیا هستند، در هر مدل کسب و کار، معامله و گروه های سیاسی دست دارند و همه چیز را توسط روابطی که دارند پیش می برند. برای مثال اگر یک کلوپ شبانه در شهر تاسیس شده، بسیاری از معاملات و کارهای آن توسط یک فیکسر انجام شده است و یا اگر سلاح جدیدی در دست نیروهای امنیتی مشاهده شود، احتمالا یکی از آن ها به صورت قاچاق این سلاح را وارد کرده است. این افراد حتی وارد جنگ های میان شرکت ها نیز می شوند و با میانجی گری های خود به دنبال هدفی مشخص هستند.
از همه این کارها پول های کلانی نسیب فیکسرها می شود، اما گاهی بدون دریافت پول نیز کارهایی انجام می دهند، برای مثال اگر شخصی تحت تعقیب بوده و نیازمند کمک باشد به او پناه می دهند، و یا حتی در عملی خیرخواهانه تر از سرمایه خود برای مردم بی خانمان سرپناهی تهیه می کنند و از گشنگی نجاتشان می دهند. البته مشخص است که هدفی پشت این کارها نهفته است و آن نیز پیدا کردن روابط بیشتر، رد پوشانی و رد گم کنی است، زیرا هر شخصی که به او لطف کرده باشند، به آن ها بدهکار است و در زمان نیاز می توانند روی کمکشان حساب باز کنند. در واقع یک روی این افراد مانند رابین هود است و روی دیگر مانند آل کاپون! پیش از این به چنین اشخاصی لقب Crime Lord داده بودند، اما حال با نام فیکسر شناخته می شوند.
خبرنگارهایی که به صورت انفرادی و یا در شبکه های کوچک و به صورت مستقل فعالیت می کنند در این گروه جای دارند. افرادی که به دنبال اخبار حقیقی هستند و در مقابل دروغ های تبلیغاتی رایج قرار می گیرند. این افراد همواره برای حفظ اعتبار خود می کوشند، زیرا به واسطه آن حرفشان همیشه سند خواهد بود، حتی اگر مدرکی برای ارائه نداشته باشند.
شبکههای خبرگزاری شرکتها و دولتی در حال پنهان سازی حقایق هستند و این مدیاها هستند که جلوی آن ها خواهند ایستاد و این مقاومت باید صورت گیرد. شرکتها بر دنیا حکم رانی میکنند، آنها دست به هر جنایتی از فلج کردن اقتصاد مردم، آلوده کردن محیط زندگی و قتل انسانها، بدون هیچ مجازاتی می زنند و تنها اشخاصی که میان اعمال این شرکتها و سلطه آن ها قرار میگیرند خبرنگارهای مستقل هستند.
تنها لوازم مورد نیاز این افراد یک دوربین فیلم برداری، یک کارت خبرنگاری است و شجاعت است! این افراد نماد جهانی هستند که شبانه در شبکه های تلویزیونی میلیون ها بیننده ظاهر می شوند. به دلیل این چهره جهانی و خدماتی که در زمینه انتشار اخبار درست انجام داده اند، طرفداران زیادی بدست آورده اند، گروهک های کوچکی نیز پشت آن ها ایستاده اند و مخالفان نمی توانند به راحتی جلویشان را بگیرند و از صفحه ها محوشان کنند. برای کشف رازهای مخفی شرکت ها و دولت از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند و هرچه راه سخت تر باشد، کوشش بیشتری می کنند تا در نهایت به خواسته خود برسند و زمانی که این رازها را برملا کردند، دولت را مجبور به اقدام می کنند.
ممکن است یک روز سرنخی از انتشار داروهای مخدر و غیرقانونی توسط یکی از شرکت ها کشف کنند و فردای آن روز خبر دزدی افراد و انتقال آن ها به مکان هایی مخفی! و یا حتی مدارکی که نشان از جنگ و خرابکاری شرکت ها در نواحی مختلف شهر و حتی دنیا دارد! هر خبری که مخابره می کنند نسیمی است به سوی آزادی.
در ازای فعالیت و اخباری که منتشر می کنند، طرفداران بیشتری نیز پیدا می کنند و در واقع رتبه و درجه بالاتری بدست می آورند. البته این کار آسان نیست، زیرا حریف آن ها بسیار قدرتمند تر است و دست به هر کاری برای جلوگیری از فعالیتشان می زنند. بسیاری از گزارش های آن ها ضبط قانونی شده و اجازه انتشار پیدا نکردند، تجهیزاتشان گرفته و یا نابود شد، گروهک های کوچکشان نابود شد ولی این گروه دست از کار نکشیدند و با وجود سوء قصدهای فراوان به جانشان با اراده ای قوی پیش می روند و به دنبال رازهای جدید رفته و برای مخابره آن ها جنگیده اند. افرادی که به رتبه های بالا در این گروه می رسند اصولا برای حفاظت از خود یک بادیگارد تکرو استخدام می کنند و برای پیدا کردن سرنخ ها به سراغ بهترین نت رانر ها می روند.
روزگاری کارمند و حقوق بگیر شرکت ها و امروز آواره خرابه های بیرون شهر! سرنوشت نومَدها اینگونه رقم خورده که زندگی را در سخت ترین شرایط پیش ببرند، در مکان هایی که امکاناتی یافت نمی شود، جایی که به تنهایی زندگی تنها چند ساعت ادامه خواهد داشت. در چنین شرایطی تنها راه بقا با هم و در کنار هم بودن است، در کنار افرادی که با خانواده واقعی فرقی ندارند، افرادی که می توان روی حمایت و پشتیبانی آن ها حساب کرد.
افرادی که به نومَد ها پیوستند یا پیش از این کارمندهای رده پایین شرکت ها بودند و یا سال ها پیش در پی تصاحب زمین های کشاورزی توسط شرکت ها از خانه هایشان رانده شدند، امری که بارها صورت گرفت و همچنان هم متوقف نشده است و موجب افزایش روز افزون پیوستن افراد به نومَدها می شود. این افراد و خانواده های بیرون رانده شده برای پیش بردن زندگی با یکدیگر ترکیب شدند و تشکیل گروه های کوچک و بزرگ دادند که گاهی تعداد آن ها از دویست نفر هم می گذرد. افراد هر گروه به دلایل مختلفی با یکدیگر در ارتباط هستند که مهم ترین آن ازدواج و خویشاوندی است.
و حالا این گروه ها در زنجیره های بزرگ خودروها، وَن ها و موتور ها در بزرگ راه های بی انتهای سرزمین میانی آزادانه در حرکت هستند و به دنبال لوازم مورد نیاز برای پیش برد زندگی می گردند. لوازمی که از تمدن های پیشین در سرتاسر این فضای بی کران پراکنده شده است و بدون آن ها زندگی خانواده دوام چندانی نخواهد داشت. تنها خانه باقی مانده گروه است و هیچ مکانی دیگر حکم آن را برای این افراد نخواهد داشت. در هر خانواده ممکن است افرادی همچون معلم، پزشک و مکانیک وجود داشته باشد و در واقع هر گروه شهری است که بر روی چرخ های خودرو سوار است.
گاهی این گروه ها به سمت شهر ها می روند تا منابع مورد نیاز خود را تامین کنند و حتی بعضی اوقات گروهی کامل اجیر می شود تا ماموریت خاصی را انجام دهد. به دلایل واضحی پلیس ها میانه خوبی با نومَد ها ندارند و همیشه وقتی گروهی نزدیک به شهرها می شود برای آن ها دردسر درست می کنند، اما این مورد آنقدر هم مسئله مهمی نیست، زیرا شرایط سخت زندگی نومَدها را همواره آماده چنین شرایطی ساخته است، خودروهای آن ها به خوبی مقابل گلوله ها ایمن است و همچنین به اندازه ای تجهیز شده است تا در صورت نیاز وارد جنگ شوند. تمام افراد این گروه ها از کودکی کار با انواع اسلحه را یاد گرفته اند و هر شخصی حتما و در هر موقعیتی یک چاقوی تیز در جیب خود حمل می کند، به هر حال بی خانمان بودن در این دوران کار ساده ای نیست!
افراد در هر گروه وظایف خاصی را بر عهده دارند که بارزترین آن دیدبان (Scout) است. افرادی با لباس های چرمی بلند، سوار بر موتورهای قدرتمند و یا ماشین های آمریکایی (American Muscle) که وظیفه تشخیص موقعیت، حفاظت از گروه در مقابل حمله های احتمالی و همچنین یافتن مکان های مناسب جهت اتراق را بر عهده دارند. به عنوان یک دیده بان این افراد همواره به دنبال خطرها و مشکلات هستند و اصولا هم با تعداد زیادی از آن مواجه می شوند، از پیدا شدن گروه های رقیب گرفته تا مردان قانون و راهزن ها!
پلیس ها بر اساس قابلیت در دسته های مختلفی قرار می گیرند، از کارگاه های خصوصی گرفته تا پلیس های ضد شورش و افسران وظیفه، اما در هر درجه ای که باشند با استفاده از جایگاه قانونی که دارند می توانند مردم را کنترل کنند و یا آن ها را بهراسانند.
خیابان شهرها این روزها بسیار خشن و بی رحم گشته و مملو از انواع مواد مخدر، اسلحه های متنوع که حتی گاهی M16 پلیس جلوی آن ها مانند اسباب بازی است و باندهای خلاف بسیار خطرناک شده است. قطعا نیروهای امنیتی شهر با چنین شرایطی آشنایی کامل دارند و در همین راستا با خود حداقل 4 اسلحه کاملا اتوماتیک با کالیبر بالا حمل می کنند و برای دفاع جلیقه ضد گلوله ای می پوشند که توانایی دفع قوی ترین تفنگ ها را داشته باشد. با این وجود خطر همیشه این افراد را تهدید می کند و بسیاری اوقات آن ها را غافلگیر می سازد. این گروه وظیفه پاسبانی در دنیایی را دارند که نیمی از خلافکارها را افراد سایبری با سرعت، عکس العمل بالا و قابلیت های ویژه تشکیل می دهند و نیم دیگر را مزدوران اجاره ای شرکت ها که برای پیشبرد سیاست های آن ها در سطح شهر استخدام شده اند.
گروهی از پلیس ها هم در خدمت شرکت ها هستند و وظیفه حفاظت از مناطق امن آن ها را دارند، مناطقی که دردسر زیادی برای افراد ایجاد نمی کند و زندگی این گروه از پلیس ها را آسان و شیرین می نماید. این گروه با بهترین اسلحه ها، لباس ها و وسایل جنگی تجهیز می شوند و تیم پشتیبانی و وسایل نقلیه همیشه در خدمت آن هاست. قسمت هایی از شهر تحت پوشش این افراد است که صاحب آن ها ثروتمندان، دولت مردها و گردن کلفت های شهر هستند و هیچ احمقی حتی فکر انجام خلاف در آن ناحیه را نمی کند، چه برسد که بخواهد با اسلحه وارد آن گردد.
ولی اگر این شانس نصیبشان نگردد، باید در گوشه های خشن شهر گشت زنی کنند، مکانی که خانه ها ویران شده و خودروها به حال خود رها شده اند و هر شب شهر شاهد جنگ و خون ریزی و بمباران های عظیم است، منطقه ای که ساخته شده برای یک مُردن قهرمانانه!
اما اگر زیادی بدشانس باشید و یا اگر عقلتان را از دست دادهاید، این اوج خوشبختی شما خواهد بود و به گروه PsychoSquad راه پیدا میکنید. این گروه ماموریتهای سخت همچون شکار خشنترین مجرمان سایبری که تا دندان مسلح هستند را دریافت میکنند. گرچه شما به اسلحههای خودکار و قوی زیادی دسترسی دارد، اما این دسته از مجرمانهای کله خر سایبری از میان گلوله به گونهای عبور میکنند گویا که وجود ندارند! البته اکثر افراد گروه شما نیز خود تعادل روانی ندارند و دیوانه به شمار میروند و اینجاست که مبارزه بسیار خونین و جالب میشود.
اما گروهی دیگر نیز وجود دارند، گروهی که فرقی با دیوانه ها ندارند و نام PsychoSquad را یدک می کشند، برخی از افراد هستند که اوج خوشبختی خود را عضویت در این گروه می دانند. افراد این جوخه سخت ترین و دیوانه وار ترین ماموریت ها را دریافت می کنند، مانند شکار رییس یک گروه خلاف که خود یک فرد سایبری و تا خرخره مسلح است. این افراد با قوی ترین و بهترین اسلحه ها تجهیز می شوند اما گلوله برای مجرمانی که با آن ها سر و کار دارند معنی خاصی ندارد، تنها راه پیروزی در این ماموریت ها کله خر بودن این افراد است، و همین موجب عدم تعادل روانی نیز می گردد تا جایی که ممکن است به جنون رسیده و یک شهر پر از انسان های بی گناه را همراه هدف خود به خاک و خون بکشند.