همه ی بچه های اینجا از بازینما و بازی رایانه به عنوان بهترین مجلات بازی یاد میکنن اما آیا کسی از بچه ها گل آقا یادش هست؟ متاسفانه بچه ها گل آقا یک هاله ی artfag kid داشت و هرکی میخوندش جز سوسولها حساب میشد اما من اون بخشهاش رو نمیخوندم خوشبختانه.
خوبی مقالات مخصوص بازی بچه ها گل آقا این بود که داستان هم توش چاپ میشد. نه داستانهایی که جایزه ی پولتزر ببرن بلکه داستانهایی که من ۱۰ ساله میفهمیدم و ازش لذت میبردم.
مثلا یک بار یک داستانی چاپ کردن در مورد یک بچه ای که عاشق بازی بود تا اینکه براش یک روانشناس آوردن... و این روانشناس خودش «بازی خور» شد. این برای اولین بار بود که با این اصطلاح آشنا شدم.
بچه ها گل آقا پر بود از کاریکاتورها و مقالات لذت بخش در مورد دنیای بازیها و یادمه حدود ۳۰٪ هر شماره مخصوص بازیها بود.
من خبرنگار افتخاری بودم و براشون هفته ای ۳ تا بسته کاریکاتور زشت و داستان و نامه و... مینوشتم. یک بار علی زراندوز بهم زنگ زد اما بابام زده بود تلفن رو خراب کرده بود نتونستم باهش حرف بزنم. هنوز کد خبرنگاریم یادمه cط1199. حالا شک نکنید بنده جنس مخالف رو میپسندم ولی خدا ندونه یکبار کرمان رفتم میتینگ طرفداران کاریکاتور به نظرم پارک دانشجو بود! من ۱۰ سالم بود پسرهای گنده ای اونجا بودن که ۱۹-۲۰ سالشون بود واقعا نفهمیدم چرا هنوز این مجله رو میخونن.
خلاصه این تاپیک رو زدم تا یادی کنیم از مقالات بازی بچه ها گل آقا.
دبیر بازیهای کامپیوتری بچه ها گل آقا اسمش سورنا بود... فامیلش یادم رفته ولی فامیل خوبی داشت. یک بار عکسش رو چاپ کردن یک آدم فربه بود تیشرت متالیکا پوشیده بود. سال 82 زمانی که تیشرت میپشیدی از دانشگاه پرتت میکردن بیرون.
کس دیگه ای نمیخواد خاطراتش رو با بچهها...گلآقا زنده کنه؟
خوبی مقالات مخصوص بازی بچه ها گل آقا این بود که داستان هم توش چاپ میشد. نه داستانهایی که جایزه ی پولتزر ببرن بلکه داستانهایی که من ۱۰ ساله میفهمیدم و ازش لذت میبردم.
مثلا یک بار یک داستانی چاپ کردن در مورد یک بچه ای که عاشق بازی بود تا اینکه براش یک روانشناس آوردن... و این روانشناس خودش «بازی خور» شد. این برای اولین بار بود که با این اصطلاح آشنا شدم.
بچه ها گل آقا پر بود از کاریکاتورها و مقالات لذت بخش در مورد دنیای بازیها و یادمه حدود ۳۰٪ هر شماره مخصوص بازیها بود.
من خبرنگار افتخاری بودم و براشون هفته ای ۳ تا بسته کاریکاتور زشت و داستان و نامه و... مینوشتم. یک بار علی زراندوز بهم زنگ زد اما بابام زده بود تلفن رو خراب کرده بود نتونستم باهش حرف بزنم. هنوز کد خبرنگاریم یادمه cط1199. حالا شک نکنید بنده جنس مخالف رو میپسندم ولی خدا ندونه یکبار کرمان رفتم میتینگ طرفداران کاریکاتور به نظرم پارک دانشجو بود! من ۱۰ سالم بود پسرهای گنده ای اونجا بودن که ۱۹-۲۰ سالشون بود واقعا نفهمیدم چرا هنوز این مجله رو میخونن.
خلاصه این تاپیک رو زدم تا یادی کنیم از مقالات بازی بچه ها گل آقا.
دبیر بازیهای کامپیوتری بچه ها گل آقا اسمش سورنا بود... فامیلش یادم رفته ولی فامیل خوبی داشت. یک بار عکسش رو چاپ کردن یک آدم فربه بود تیشرت متالیکا پوشیده بود. سال 82 زمانی که تیشرت میپشیدی از دانشگاه پرتت میکردن بیرون.
کس دیگه ای نمیخواد خاطراتش رو با بچهها...گلآقا زنده کنه؟