1- "اپوکالیپس" به چه معنیست و ریشهی آن از کجاست؟
اپوکالیپس یا Ἀποκάλυψις- به رسمالخط یونانی- را ابتدا باید از لحاظ لغوی مورد تجزیه قرار دهیم و بعد سراغ سبک رسانهای آن برویم، زیرا نام گذاری همواره کلید درک بوده است. ریشه کلمه، همانگونه که در اولین جمله ملاحظه کردید، یونانیست و معنی "ترقیِ شیطانی" را میدهد.
اپوکالیپس در اصل عبارتیست که مطلق میشود به شرح و معرفی شخص یا شیءای که از نظر بنی بشر ساتر و پوشیده است و امروزه بر پایهی همین معناست که به روز قیامت و آخر دنیا اطلاق میشود. اپوکالیپس را یوحنا (Johannine) در آخرین فصل سفر جدید انجیل آورده است که اسلوب کتابت آن تا حدودی رمزی میباشد و همین استفاده از نام اپوکالیپس در انجیل است که باعث استفاده ازین نام بین ادباء و سپس قالبی روی سینما و بازیهای کامپیوتری شده است. توضیح کتاب اپوکالیپس یوحنا کاریست سخت و خارج از موضوع پس به سراغ سبک اپوکالیپس در امروزه میرویم که در صنعت سینما و بازیهای کامپیوتری به شدت جای خود را باز نموده و مورد علاقه ی گیمرها و فرهنگ عامه شده است. از لحاظ لغت فارسی میتوان "رستاخیز" را ترجمهای مناسب برای اپوکالیپس معرفی کرد، که البته Post-Apocalypse را میتوان همارز "پسرستاخیز" معرفی کرد. با اضافه کرد "ی" به آخر دو کلمه، میتوان نام فارسی سبک ادبی آنرا تخمین زد.
2- سبک رستاخیزی(اپوکالیپتیک) و پسرستاخیزی(پست اپوکالیپتیک) چیست؟
از لحاظ تقسیمبندی سبکها، رستاخیزی و پسرستاخیزی زیر مجموعه ایست از داستانهای علمی و تخیلی (Science Fiction) و در حالاتی، زیر مجموعهی "داستانهای زیرپوستی" یا Speculative Fiction قرار میگیرد. دلیل واقعیت دوم اینست که گاهی، نویسنده قصد دارد آیندهی زمین را با این سبک به تصویر بکشد و یا از یک پروژهی علمی انتقادی غیرصریح بکند. در یک محیط رستاخیزی، روایت داستان در هنگام پایان تمدن، شهر و کشور، و یا حتی تشکیلات و ارگانهای کوچک و بزرگ، توسط جنگهای هستهای، آفت و طاعون، و بلایای کلی دیگر که به مشروح خواهد آمد میگذرد. در در پسرستاخیزی، که نسبت به رستاخیزی پرطرفدارتر است، وضعیت بعد از پایان آفت و در حین بدبختیها و بلایای بازماندگان فراموش شدهیِ آفت و سعی و تقلای آنها برای زنده ماندن صورت میگیرد. در واقع سبک پس رستاخیزیست که مد نظر ما در بازیهای کامپیوتری میباشد.
این سبک بعد از جنگ جهانی دوم که استفاده از اسلحهی هستهای بر نوع بشر شروع شد، محبوبیتی عامه به دست اورد اما در هر صورت، اوایل قرن 19ـهم نیز نویسنده گانی در اسناد مکتوب و رمانهایشان به این سبک روی آورده بودند که میتوان به کتاب "آخرین مرد"(The Last man) از ماری شلی منتشره به مورخه ی 1826 مثال آورد. لازم به ذکر است که ماری شلی کتاب دکتر فرنکاشتاین را نیز به تحریر در آورده است که خود آن کتاب یکی از اولین نمونه هاییست در زیر سبک داستانهای علمی تخیلیست که این سبک هم در بین بازیها مورد توجه است.
دومین کتاب در سبک پسرستاخیزی، "بعد لندن"(After London) نوشته ی ریچارد جفریز است که در سال 1885 منتشر شد و حکایتگر قلمروی انگلند در بریتانیا بعد از بلایایی ناگهانیست که بازماندگانی قلیل برجای گذارده و شهر و طبیعت با هم ادغام، خیابانها را از نباتات مملو و حیوانات به زندگی نزدیک انسانها روی آوردهاند و سالها بعد ماجراجوییهایی در این وضعیت به وقوع میپیوندد. این کتاب، ریچارد متسون در سال 1954، در کتاب خود، "من افسانهام"(I Am Legen) ازین موضوع پیروی کرد.
"استفان وِنسان بنه" (Stephen Vincent Benét) نیز کتابی دارد به نام "در کنار آبهای بابل"(By Waters of Babylon) منتشره در 1937 و مشروح ماجراجوییهای جوانی نزدیک به بلوغ است در نیویورک بعد از یک فاجعهی ناگهانی.
حال به جنگ جهانی دوم میرسیم که احساس آفت و بلا هنوز در ملل جنگ زده موج میزد. کوزی کاتاستروفی Cozy Catastrophe اسمیست که به کتب پسرستاخیزی بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود. سبک کوزی کاتاستروفی را اینگونه توضیح میدهند: "به داستان در مورد وضعیتی که در آن همه ی مردم جز بازماندگانی قهرمانمنش کشته شده اند و قهرمانان باید دوباره تمدن بشری را ریشهدوان کنند، اطلاق میشود". البته کوزی کاتستروفی وضعیتی محدود شده دارد و در بازیهای کامپیوتری نیز کمتر از آن استفاده شده است.
آندره نورتون در رمان خویش به اسم "فرزند مرد ستاره"(Star Man's Son) کلنگ شروع سبک را در شیوهی فانتزی را در سال 1952 برزمین زد که حکایتگر جوانی به اسم فُرس (Fors) است که همراه گربهی خویش به جست و جوی "دانشی گمشده"در یک سرزمین ویران شده توسط امواج رادیو اکتیو مشغول است. نورتون 1 میلیون کپی از کتاب خود فروخت.
اینجاست که به جنگ سرد میرسیم که رستاخیزی و پسرستاخیزی به سینما وارد شد. در حین جنگ سرد بین شرق و غرب جهان، جنگ هستهای چیزی معمولی در اذهان مردم در آمد(حال آنکه هرگز اینگونه جنگی اجرا نشده است) و رسانه های کتبی و تصویری، به اسلوبهایی جدید روی آوردند. در این سبک، جانوران جهشیافته و ماشینهای مخوف در ویرانی تمدن بشری دست دارند. ژاپن در سال 1954، با ساخت فیلم گودزیلا یکی از اولین فیلمهای اپوکالیپس توسط جانوران را ساخت. از گودزیلا، بازسازیهای زیادی در لفافهی کامیک بوک، فیلم، و انیمیشن ساختهشده است. همچنین باید ذکر کرد که با انفجار هیروشیما، مردم ژاپن به اپوکالیپتیک و پست اپوکالیپتیک علاقه ی زیادی نشان دادند و در ابتدا انیمیشنهای مانگا و سپس عنیمه، به این سبک پرداختند.
در سنهی 60، استنلی کوبریک با فیلم "دکتر استرنجلاو: چگونه یاد گرفتم که نگران نباشم و بمب را دوست بدارم" علاوه بر تنش جنگ سرد، اپوکالیپتیک را وارد طنز کرد. در این فیلم ژنرال نیروی
هوایی ای سرکش قصد مورد حمله قراردادن چندین هدف اولیه و ثانویه در اتحاد جماهیر شوروی را توسط کلاهکهای هستهای را دارد که یکی از هدفها، روی دستگاهی مخوف به نام "دومزدی" متمرکز شده که سازندگان روسی آن میخواستند آنرا به رهبر اتحاد جماهیر شوروی هدیه کنند و هیچکس از وجود آن تا به امروز خبردار نبوده جز شایعاتی جزئی و در آخر نیز این دستگاه به خاطر انفجار فعال شده ،و مردم آمریکا را مجبود میکند به صورت زیرزمینی زندگی کنند.
در سینما، امروزه رستاخیزی و پس رستاخیزی طرفداران زیادی را به خود اختصاص داده است و مفهومات زیرپوستی نیز به شدت وارد آن شده است. فیلمهای Terminator یک مثال کوچک جهت این مثال رستاخیزی مدرن در سینماست.کامیک بوکها نیز در همین اوان وارد این سبک شدند و فوق قهرمانان یا سوپرهیروها به جنگ با ماشینها و دشمنهای فضایی که قصد ویرانی زمین را دارند، رفتند. در اینجا نباید فراموش کرد که حملات فضایی هم جزء عوامل رستاخیز به شمار میرود.
3- این قالب در بازیهای کامپیوتری
همانطور که گفته شد، به علت علاقه ی عامه به این سبک، رستاخیزی و پس رستاخیزی جزء سبکهای عامه پسند به شمار رفته که سازندگان را وادار گرایش به سمت آن میکند.
یکی از اولین بازیهایی که در قالب پسرستاخیزی ساخته شد، Fallout در سبک. RPG، با شخصیت اصلی سفارشی و ساخته شده و منتشره در سال 1997 به طراحی تیم کین در استدیوی Black Isle بود. البته در قبل ازین بازی، Diablo را نیز میتوان در سبک RPG به حساب آورد که دیابلو، پروردگار سوء قصد و ترور قدرت یافته و موجودات شیطانی همه جا را گرفته اند. فالاوت تا 2 نسخه اصلی ادامه یافت و چندین مشتق سازی نیز از آن منتشر شد.
فالاوت در قرن 22ـم، سال 2161 میگذرد، اما با این حال، میحطی شبیه به بعد از جنگ جهانی را داراست. بعد از یک جنگ هستهای میگذرد. چندی قبل در بازی، در بیست و سوم اکتبر 2077 جنگ به حداعلی مشکلات به بار آورده و همه چیز به هم ریخته است.
Resident Evil 2 دنبالهای خوب برای نسخه ی اولیه آن روی PS2، در سال بعد توانست محیطی خوب از یک شهر پسرستاخیزی را به نمایش بگذارد که در آن به خاطر ویروسی به نام T-Virus مردم شهری به نام راکون سیتی، مغز خود را از دست داده و به خونخواری روی آورده اند.
بازی مهم بعدی، Half-Life از شرکت Valve است که در سبک FPS تهیه گردیده و روایتگر سقوط یک تشکیلات تحقیقی به نام تپهی سیاه است. شخصیت اول بازی، گوردن فریمن 27 ساله، فارغ التحصیل از دانشگاه MiT در رشته دکترای فیزیک تئوری به این تشکیلات رفته تا وی نیز در کاوشها شرکت جوید اما همانروز تشکیلات به خاطر یک آزمایش دچار مشکل شده و همهی مرزهای به وجود آمده بین زمین و فضا به هم میریزد و موجودات فضایی و نمونههای تحقیقاتی، و محققینی که توسط آنها به زامبی تبدیل شدهاند وارد تشکیلات میشوند.
Half-Life چندین سال بعد در نسخه ی دوم خود بیشتر در رستاخیری فرو رفت و اینبار روایتگر سقوط یک شهر به نام "هفده" 14 سال بعد از واقعه ی تپه ی سیاه بود.
Left 4 Dead، عنوان بعدی Vavle است که آن نیز قالبی پس رستاخیزی دارد و شما کنترل نقش چهار بازمانده را به عهده دارید.
S.T.A.L.K.E.R.:The Shadow of Chernobyl، تنها یکی از بازیهای کامپیوتریست که منطقه متروک چرنوبیل را که هنوز از نشت ریاکتورهای هستهای مینالد را محیط خود قرار داده و روایتگر ریشهدوانی جنایت در ویرانههای چرنوبیل با مزدوران و جنایتکاران فراریست.
در دو سال بعد، Gears of War توانست یک شهر پس رستاخیز را، 14 سال بعد از یک انفجار بزرگ به تصویر در آورد.
امروزه بازیهای زیادی در این قالب هستند. Gears of War 2، دنباله ی Fallout، یعنی Fallout 3، بازسازی یکی از عناوین قدیمی کپ کام در نمای سوم شخص یعنی Bionic Commando، یکی از بازی اختصاصی PS3، یعنی Infamus، همگی در شهرهای بلازده میگذرند و مثال خوبی برای سبک رستاخیزی میباشند.
اپوکالیپس یا Ἀποκάλυψις- به رسمالخط یونانی- را ابتدا باید از لحاظ لغوی مورد تجزیه قرار دهیم و بعد سراغ سبک رسانهای آن برویم، زیرا نام گذاری همواره کلید درک بوده است. ریشه کلمه، همانگونه که در اولین جمله ملاحظه کردید، یونانیست و معنی "ترقیِ شیطانی" را میدهد.
اپوکالیپس در اصل عبارتیست که مطلق میشود به شرح و معرفی شخص یا شیءای که از نظر بنی بشر ساتر و پوشیده است و امروزه بر پایهی همین معناست که به روز قیامت و آخر دنیا اطلاق میشود. اپوکالیپس را یوحنا (Johannine) در آخرین فصل سفر جدید انجیل آورده است که اسلوب کتابت آن تا حدودی رمزی میباشد و همین استفاده از نام اپوکالیپس در انجیل است که باعث استفاده ازین نام بین ادباء و سپس قالبی روی سینما و بازیهای کامپیوتری شده است. توضیح کتاب اپوکالیپس یوحنا کاریست سخت و خارج از موضوع پس به سراغ سبک اپوکالیپس در امروزه میرویم که در صنعت سینما و بازیهای کامپیوتری به شدت جای خود را باز نموده و مورد علاقه ی گیمرها و فرهنگ عامه شده است. از لحاظ لغت فارسی میتوان "رستاخیز" را ترجمهای مناسب برای اپوکالیپس معرفی کرد، که البته Post-Apocalypse را میتوان همارز "پسرستاخیز" معرفی کرد. با اضافه کرد "ی" به آخر دو کلمه، میتوان نام فارسی سبک ادبی آنرا تخمین زد.
2- سبک رستاخیزی(اپوکالیپتیک) و پسرستاخیزی(پست اپوکالیپتیک) چیست؟
از لحاظ تقسیمبندی سبکها، رستاخیزی و پسرستاخیزی زیر مجموعه ایست از داستانهای علمی و تخیلی (Science Fiction) و در حالاتی، زیر مجموعهی "داستانهای زیرپوستی" یا Speculative Fiction قرار میگیرد. دلیل واقعیت دوم اینست که گاهی، نویسنده قصد دارد آیندهی زمین را با این سبک به تصویر بکشد و یا از یک پروژهی علمی انتقادی غیرصریح بکند. در یک محیط رستاخیزی، روایت داستان در هنگام پایان تمدن، شهر و کشور، و یا حتی تشکیلات و ارگانهای کوچک و بزرگ، توسط جنگهای هستهای، آفت و طاعون، و بلایای کلی دیگر که به مشروح خواهد آمد میگذرد. در در پسرستاخیزی، که نسبت به رستاخیزی پرطرفدارتر است، وضعیت بعد از پایان آفت و در حین بدبختیها و بلایای بازماندگان فراموش شدهیِ آفت و سعی و تقلای آنها برای زنده ماندن صورت میگیرد. در واقع سبک پس رستاخیزیست که مد نظر ما در بازیهای کامپیوتری میباشد.
این سبک بعد از جنگ جهانی دوم که استفاده از اسلحهی هستهای بر نوع بشر شروع شد، محبوبیتی عامه به دست اورد اما در هر صورت، اوایل قرن 19ـهم نیز نویسنده گانی در اسناد مکتوب و رمانهایشان به این سبک روی آورده بودند که میتوان به کتاب "آخرین مرد"(The Last man) از ماری شلی منتشره به مورخه ی 1826 مثال آورد. لازم به ذکر است که ماری شلی کتاب دکتر فرنکاشتاین را نیز به تحریر در آورده است که خود آن کتاب یکی از اولین نمونه هاییست در زیر سبک داستانهای علمی تخیلیست که این سبک هم در بین بازیها مورد توجه است.
دومین کتاب در سبک پسرستاخیزی، "بعد لندن"(After London) نوشته ی ریچارد جفریز است که در سال 1885 منتشر شد و حکایتگر قلمروی انگلند در بریتانیا بعد از بلایایی ناگهانیست که بازماندگانی قلیل برجای گذارده و شهر و طبیعت با هم ادغام، خیابانها را از نباتات مملو و حیوانات به زندگی نزدیک انسانها روی آوردهاند و سالها بعد ماجراجوییهایی در این وضعیت به وقوع میپیوندد. این کتاب، ریچارد متسون در سال 1954، در کتاب خود، "من افسانهام"(I Am Legen) ازین موضوع پیروی کرد.
"استفان وِنسان بنه" (Stephen Vincent Benét) نیز کتابی دارد به نام "در کنار آبهای بابل"(By Waters of Babylon) منتشره در 1937 و مشروح ماجراجوییهای جوانی نزدیک به بلوغ است در نیویورک بعد از یک فاجعهی ناگهانی.
حال به جنگ جهانی دوم میرسیم که احساس آفت و بلا هنوز در ملل جنگ زده موج میزد. کوزی کاتاستروفی Cozy Catastrophe اسمیست که به کتب پسرستاخیزی بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود. سبک کوزی کاتاستروفی را اینگونه توضیح میدهند: "به داستان در مورد وضعیتی که در آن همه ی مردم جز بازماندگانی قهرمانمنش کشته شده اند و قهرمانان باید دوباره تمدن بشری را ریشهدوان کنند، اطلاق میشود". البته کوزی کاتستروفی وضعیتی محدود شده دارد و در بازیهای کامپیوتری نیز کمتر از آن استفاده شده است.
آندره نورتون در رمان خویش به اسم "فرزند مرد ستاره"(Star Man's Son) کلنگ شروع سبک را در شیوهی فانتزی را در سال 1952 برزمین زد که حکایتگر جوانی به اسم فُرس (Fors) است که همراه گربهی خویش به جست و جوی "دانشی گمشده"در یک سرزمین ویران شده توسط امواج رادیو اکتیو مشغول است. نورتون 1 میلیون کپی از کتاب خود فروخت.
اینجاست که به جنگ سرد میرسیم که رستاخیزی و پسرستاخیزی به سینما وارد شد. در حین جنگ سرد بین شرق و غرب جهان، جنگ هستهای چیزی معمولی در اذهان مردم در آمد(حال آنکه هرگز اینگونه جنگی اجرا نشده است) و رسانه های کتبی و تصویری، به اسلوبهایی جدید روی آوردند. در این سبک، جانوران جهشیافته و ماشینهای مخوف در ویرانی تمدن بشری دست دارند. ژاپن در سال 1954، با ساخت فیلم گودزیلا یکی از اولین فیلمهای اپوکالیپس توسط جانوران را ساخت. از گودزیلا، بازسازیهای زیادی در لفافهی کامیک بوک، فیلم، و انیمیشن ساختهشده است. همچنین باید ذکر کرد که با انفجار هیروشیما، مردم ژاپن به اپوکالیپتیک و پست اپوکالیپتیک علاقه ی زیادی نشان دادند و در ابتدا انیمیشنهای مانگا و سپس عنیمه، به این سبک پرداختند.
در سنهی 60، استنلی کوبریک با فیلم "دکتر استرنجلاو: چگونه یاد گرفتم که نگران نباشم و بمب را دوست بدارم" علاوه بر تنش جنگ سرد، اپوکالیپتیک را وارد طنز کرد. در این فیلم ژنرال نیروی
هوایی ای سرکش قصد مورد حمله قراردادن چندین هدف اولیه و ثانویه در اتحاد جماهیر شوروی را توسط کلاهکهای هستهای را دارد که یکی از هدفها، روی دستگاهی مخوف به نام "دومزدی" متمرکز شده که سازندگان روسی آن میخواستند آنرا به رهبر اتحاد جماهیر شوروی هدیه کنند و هیچکس از وجود آن تا به امروز خبردار نبوده جز شایعاتی جزئی و در آخر نیز این دستگاه به خاطر انفجار فعال شده ،و مردم آمریکا را مجبود میکند به صورت زیرزمینی زندگی کنند.
در سینما، امروزه رستاخیزی و پس رستاخیزی طرفداران زیادی را به خود اختصاص داده است و مفهومات زیرپوستی نیز به شدت وارد آن شده است. فیلمهای Terminator یک مثال کوچک جهت این مثال رستاخیزی مدرن در سینماست.کامیک بوکها نیز در همین اوان وارد این سبک شدند و فوق قهرمانان یا سوپرهیروها به جنگ با ماشینها و دشمنهای فضایی که قصد ویرانی زمین را دارند، رفتند. در اینجا نباید فراموش کرد که حملات فضایی هم جزء عوامل رستاخیز به شمار میرود.
3- این قالب در بازیهای کامپیوتری
همانطور که گفته شد، به علت علاقه ی عامه به این سبک، رستاخیزی و پس رستاخیزی جزء سبکهای عامه پسند به شمار رفته که سازندگان را وادار گرایش به سمت آن میکند.
یکی از اولین بازیهایی که در قالب پسرستاخیزی ساخته شد، Fallout در سبک. RPG، با شخصیت اصلی سفارشی و ساخته شده و منتشره در سال 1997 به طراحی تیم کین در استدیوی Black Isle بود. البته در قبل ازین بازی، Diablo را نیز میتوان در سبک RPG به حساب آورد که دیابلو، پروردگار سوء قصد و ترور قدرت یافته و موجودات شیطانی همه جا را گرفته اند. فالاوت تا 2 نسخه اصلی ادامه یافت و چندین مشتق سازی نیز از آن منتشر شد.
فالاوت در قرن 22ـم، سال 2161 میگذرد، اما با این حال، میحطی شبیه به بعد از جنگ جهانی را داراست. بعد از یک جنگ هستهای میگذرد. چندی قبل در بازی، در بیست و سوم اکتبر 2077 جنگ به حداعلی مشکلات به بار آورده و همه چیز به هم ریخته است.
Resident Evil 2 دنبالهای خوب برای نسخه ی اولیه آن روی PS2، در سال بعد توانست محیطی خوب از یک شهر پسرستاخیزی را به نمایش بگذارد که در آن به خاطر ویروسی به نام T-Virus مردم شهری به نام راکون سیتی، مغز خود را از دست داده و به خونخواری روی آورده اند.
بازی مهم بعدی، Half-Life از شرکت Valve است که در سبک FPS تهیه گردیده و روایتگر سقوط یک تشکیلات تحقیقی به نام تپهی سیاه است. شخصیت اول بازی، گوردن فریمن 27 ساله، فارغ التحصیل از دانشگاه MiT در رشته دکترای فیزیک تئوری به این تشکیلات رفته تا وی نیز در کاوشها شرکت جوید اما همانروز تشکیلات به خاطر یک آزمایش دچار مشکل شده و همهی مرزهای به وجود آمده بین زمین و فضا به هم میریزد و موجودات فضایی و نمونههای تحقیقاتی، و محققینی که توسط آنها به زامبی تبدیل شدهاند وارد تشکیلات میشوند.
Half-Life چندین سال بعد در نسخه ی دوم خود بیشتر در رستاخیری فرو رفت و اینبار روایتگر سقوط یک شهر به نام "هفده" 14 سال بعد از واقعه ی تپه ی سیاه بود.
Left 4 Dead، عنوان بعدی Vavle است که آن نیز قالبی پس رستاخیزی دارد و شما کنترل نقش چهار بازمانده را به عهده دارید.
S.T.A.L.K.E.R.:The Shadow of Chernobyl، تنها یکی از بازیهای کامپیوتریست که منطقه متروک چرنوبیل را که هنوز از نشت ریاکتورهای هستهای مینالد را محیط خود قرار داده و روایتگر ریشهدوانی جنایت در ویرانههای چرنوبیل با مزدوران و جنایتکاران فراریست.
در دو سال بعد، Gears of War توانست یک شهر پس رستاخیز را، 14 سال بعد از یک انفجار بزرگ به تصویر در آورد.
امروزه بازیهای زیادی در این قالب هستند. Gears of War 2، دنباله ی Fallout، یعنی Fallout 3، بازسازی یکی از عناوین قدیمی کپ کام در نمای سوم شخص یعنی Bionic Commando، یکی از بازی اختصاصی PS3، یعنی Infamus، همگی در شهرهای بلازده میگذرند و مثال خوبی برای سبک رستاخیزی میباشند.
آخرین ویرایش: