ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
گفتگو درباره بازیها و صنعت بازیهای ویدیویی
بازیهای کنسول و کامپیوتر
مجموعه عناوین Paradox Interactive - شماره 1 ـ A EUROPA UNIVERSALIS AAR
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="ashi73" data-source="post: 3695907" data-attributes="member: 34060"><p>آیا یک nerd هستید؟ ایا به تاریخ علاقه دارید؟ آیا شما هم به اعتیاد به بازی های رایانه ای ( گرند استراتژی در این مورد ) دچار شده اید ؟ آیا دیگر توتال وار و تمدن جوابگوی ذهن خمار شما نیستند ؟ نگران نباشید ... داروی شما پیش ماست ! <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /></p><p></p><p></p><p></p><p></p><p>قبل از هرچیز امیدوارم که پست بالایی رو خونده باشید تا یک مقدار ذهنتون برای مطالبی که قراره بنویسم اماده باشه.</p><p></p><p></p><p>مسلماً هر کسی که کوچکترین علاقه ای به تاریخ و بازی های رایانه ای داشته باشه , پتانسیل تبدیل شدن به یک پلیر حرفه ای و متعهد بازی های گرند استراتژی پارادوکس رو هم داره . ماها معمولا از حس اینکه یک امپراطوری رو از ابتدا تا انتها شکل بدیم لذت میبریم ... دوست داریم خودمون رو جای رهبر ها و سیاست مدار ها قرار بدیم و سیر پیشرفت ملتی که رهبری میکنیم رو شاهد باشیم . دوست داریم که با بعضی کشور ها متحد و به بعضی دیگر خیانت کنیم ... دوست داریم طعم ابرقدرت بودن رو بچشیم و ... ; برای ارضای این احساسات هم بازی هایی مثل Total War و Civilization ساخته شده اند که انصافاً خوب هم از پس رسالتشون بر اومدن . کافیه همینجا یک آمار بگیریم که هرکس چه قدر از وقتش رو صرف ساختن امپراطوری و حمله به دیگر کشور ها در بازی های ذکر شده کرده . اون وقت متوجه میشیم که روی هم رفته چه حجم عظیمی از وقتی که میتونست صرف کار های دیگه مثل درس خوندن یا کمک کردن به والدین بشه ( حتما <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /> ) رو صرف اینطور بازی ها کردیم ! </p><p></p><p></p><p>اما همگی هم مواقعی این حس بهمون دست داده که بازی مورد نظر به اندازه کافی واقعی نیست ... از حرکت های احمقانه AI تا مکانیزم های غیر واقعی و ساده بازی ... هممون توی ذهنمون نکاتی رو به بازی مورد نظر اضافه کردیم ( تو خیالمون مادش کردیم مثلا <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /> ) و فقط آرزو داشتیم که یک بار بازی ای رو با این سطح از واقع گرایی تجربه کنیم . خب یه خبر خوب و یه خبر بد براتون دارم ... خبر خوب اینه که همچین بازی هایی با این سطح از واقع گرایی و باوفایی نسبت به تاریخ واقعا وجود دارن ... و خبر بد هم که فقط برای گیمر های بی حوصله بده ، اینه که برای لذت بردن از بازی های پارادکس باید کلی مطالعه داشته باشید یا یک معلم دلسوز که همه مطالب بازی رو بهتون اموزش بده . بنده سعی میکنم تا حد توان و مهارت خودم ، دوستان رو راهنمایی کنم ولی خودتون هم باید تلاش و حوصله خیلی زیادی داشته باشید .</p><p></p><p></p><p>به قول استیو باتس ، منتقد سایت ign در نقد بازی hearts of iron III :</p><p></p><p></p><p>"In the best way possible, Hearts of Iron III is exactly what I thought it would be: an unbelievably massive, obsessively detailed, defiantly hardcore military strategy game. I say "game" but perhaps "simulation" would be a more accurate descriptor. No other game I've played has come as close to modeling the breadth and depth of the decisions made by the political and military commanders during the war, or rendered the tremendously far-reaching consequences of those decisions in as plausible and thorough a manner. Not surprisingly, this makes for an extremely complex and, to some, overly complicated game that requires a high level of focus and study from anyone who hopes to make the most of it."</p><p></p><p></p><p>" به بهترین نحو ممکن ، HOI 3 دقیقا همون چیزیست که فکر میکردم باشه : به شکل باورنکردنی گسترده ، به صورت وسواس گونه ای پر جزئیات ، دقیقاً یک بازی استراتژی جنگی حرفه ای . من گفتم " بازی " اما شاید " شبیه ساز " لفظ بهتری باشه . من هیچ بازی دیگری رو تجربه نکردم که در نشان دادن اثرات تصمیمات رهبران جنگی و سیاسی حین جنگ و اثرات و عواقب آن تصمیمات ، تا این حد عمیق ، بی نقص و واقع گرایانه ، حتی به این بازی نزدیک بشه . عجیب نیست که همچین ساخته ای به یک بازی به شدت پیچیده , و برای بعضی ، بیش از حد پیچیده تبدیل بشه . بازی ای که برای درک ، و بردن بیشترین لذت از آن ، به سطح بالایی از تمرکز و مطالعه نیاز است . "</p><p></p><p></p><p></p><p></p><p>اول اینکه با خوندن متن بالا گمراه نشید و فکر نکنید که همه بازی های پارادکس شبیه ساز های جنگ هستن ... بلکه هر بازی با توجه به بازه زمانی ، بیشتر متمایل به یک موضوع است ... از اقتصاد و انقلاب صنعتی در Victoria گرفته تا جنگ جهانی در HOI .</p><p></p><p></p><p>اول تصمیم داشتم که بازی ها رو به ترتیب زمانی معرفی کنم ولی بعد ایده خیلی بهتری به ذهنم رسید ... اول اینکه ، اولین بازی ای که میریم سراغش Europa Universalis 3 هست . بازی که در بین بازی های پارادکس شاید ساده ترین و آرکید ترین باشه . اما ناامید نشین ... در همین بازی به ظاهر ساده و آرکید هم به قدری جزئیات نهفته است که حتی فکر کردن به مقایسه این بازی ، با بازی هایی مثل توتال وار یا تمدن خنده داره ! این بازی هم مثل دیگر بازی های پارادکس یک شبیه سازه ... منتها در بین دیگر شبیه ساز ها این یکی ساده ترین ( و مفرح ترین ) به نظر میاد . و به دلیل طبیعت ساده ترش و همچنین بازه زمانی طولانی ای که داره بهترین گزینه برای آشنایی با بازی های پارادکس هم همین EU هست .</p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://www.eu3wiki.com/images/f/fd/EU3Chr_Box.png" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p><p>و اما چه طور قراره این بازی رو به شما معرفی کنم ... خب بهترین و صد البته وقت گیر ترین بخش کار همین جاست ... به صورت یک after action report ! حالا میخواید بدونید که aar چیه؟ </p><p></p><p></p><p>توضحش یک مقدار سخته ... اون تاریخی که ما توی بازی خودمون رقم زدیم , مثلا البانی رو تبدیل به یک ابر قدرت کردیم و کلا اتفاقاتی که از سال 1399 یعنی شروع بازی تا 1821 یعنی پایان اون افتاده رو به صورت یک شرح مستند یا داستانی مینویسیم ... aar بوده که طرف یک داستان درام رو توی بازی HOI ـش جا داده !</p><p></p><p></p><p>و خوب بازی رو هم سعی میکنم در خلال همین درس تاریخ توضیح بدم . ( بیشتر به صورت پی نوشت ) ... و در نهایت بعد از پایان این aar سعی میکنم که به صورت کامل تر و دقیق تر مکانیزم های بازی رو هم توضیح بدم . و بعد از همه اینها میریم سراغ بازی بعدی .</p><p></p><p></p><p>در ضمن اگر خودتون مایل به یادگیری جدا هم هستید ، این جا رو همیشه توی ذهن داشته باشید: </p><p></p><p></p><p><a href="http://www.eu3wiki.com/Europa_Universalis_3_Wiki">Europa Universalis 3 Wiki</a></p><p></p><p></p><p></p><p></p><p>و حالا خودتون رو آماده کنید برای داستان کشوری به نام ناپلی در جنوب ایتالیا ! ... </p><p></p><p></p><p></p><p></p><p>پ.ن : عنوان تاپیک با توجه به چیزی که هر بار مشغول نوشتنشم تغییر میکنه.</p><p></p><p><span style="color: silver">- - -ویرایش - - -</span></p><p></p><p>سال 1399 میلادی , سالی که خیلی ها از ان به عنوان نقطه شروع یک تغییر بزرگ نام میبرند . دورانی که در ان اروپا به حکومت های کوچک و چند قدرت بزرگ تقسیم شده بود و سیر حوادث را ابر قدرت هایی چون فرانسه و بوهمیا تعیین میکردند . در این سال بود که در کشور ناپل در بخش جنوبی و مرکزی ایتالیا فردی به نام luis II de valois از تبار valois های فرانسه به قدرت رسید . مردی که صرف نظر از ایتالیایی نبودنش و یا توانایی های کمش در اداره کشور , رویا های بزرگی در سر داشت . مردی که در ان دوران تاریک , رویای یکپارچه سازی ایتالیا ... رویای نظم و اداره هدفمند مملکت را در سر میپروراند . ایتالیایی که به حکومت های کوچک و چموش بسیاری تقسیم شده بود و بد تر از ان اینکه بخش های شمالی ان جزئی از امپراطوری مقدس روم بودند , و کشور های شمال ایتالیا مثل میلان هم از حمایت امپراطور استقبال میکردند ... سگ های ترسو زذل ! لومبارد های خائن و خودفروخته ... در ازای چه چیزی حاضر شدن برده امپراطور باشند ؟! بگذریم ... در عین حال قدرت های بزرگ دیگری چون فرانسه و کاستیل هم بدشان نمی امد که سهمی از شهر های اباد و ثروتمند ایتالیایی داشته باشند ! اینطور که به نظر میاد رویای لوییز از همان ابتدا محکوم به شکست بود...کشور کوچکی چون ناپل یارای مقوامت در برابر قوای امپراطوری را نداشت ... اما لوییز کسی نبود که به سادگی تسلیم شود ! ناپل در ان دوران به چهار ایالتِ napoli , abruzzi , apulia و calabria تقسیم میشد که پایتخت و پرجمعیت ترین شهر هم در ناپولی قرار داشت .</p><p>علاوه بر ان کشور provence هم در یک personal union با ناپل قرار داشت و لوییز شاه provence هم به حساب می امد. (1) </p><p></p><p></p><p></p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://8pic.ir/images/2ails25qom0lnvv25np8.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center">اروپا در ابتدای بازی .</p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><img src="http://8pic.ir/images/il6k36uiri3yexrhvf8d.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center">موقعیت ناپل و provence ...همونطور که میبینید پرونس از دو بخش تشکیل شده , یکی خود ایالت provence در جنوب شرقی فرانسه امروزی و دیگری تقریبا شمال غرب .</p> <p style="text-align: center">اون مناطقی که هاشور سبز روی پس زمینه خاکستری خورده ایالت هاییست که ناپل روی انها core دارد ولی جزئی از کشورش نیست.</p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p><p>لوییز میدانست که اگر با قدرت فعلی اش جنگی را بر علیه امپراطوری اغاز کند , فقط منجر به نابودی کشور کوچکش خواهد شد , پس باید صبر کند , صبر کند و کشورش را قوی سازد ... از هر فرصتی برای گسترش استفاده کند و گوش به رنگ باشد تا در موقع مناسب حمله را اغاز کند .حمله ای که شاید عمر لوییز به ان قد ندهد , ولی حدواقل باید مقدماتش را فراهم سازد ... به هر قیمتی که شده . هیچکس نمیداند دلیل این طرز تفکر لوییز چه بود ... کسی که حتی تبار ایتالیایی هم نداشت , اما بدون شک مرد بزرگی بود .</p><p></p><p></p><p>به هر حال برای شروع حمله لوییز به لشگر بزرگ تری نیاز داشت ... و برای ان هم به جمعیت و ثروت بیشتری . بنابراین تصمیم گرفت قبل از درگیری مستقیم با امپراطور , شهر های دیگری را به خاک خود ضمیمه کند . ناپل به طور قانونی جزیره سیسیل را جزئی از خاک خود میدانست(2) و دلیل لازم برای حمله به ان را داشت(3) ... بازگرداندن سیسیلی ها زیر پرچم کشور واقعیشان ! اما در ان دوران سیسیلی با کشوری قدرمتند به نام aragon متحد بود . بدتر اینکه این یک اتحاد معمولی نبود , بلکه ملکه سیسیلی , خواهر پادشاه اراگون بود ! و این یعنی اینکه احتمال این وجود داشت که سیسیلی به اراگون به ارث رسد ! (4) اما لوییز امید داشت تا قبل از رخ دادن این اتفاق , سیسیلی که حق او و مردم ناپل بود را پس بگیرد ! نقشه و در حقیقت امید او این بود که خود بتواند با اراگون رابطه دوستانه ای برقرار کند , طوری که پادشاه اراگون او را به چشم یک متحد ببیند و در صورت حمله ناپل به سیسیل , در جنگ دخالتی نکند ... احتمال رخ دادن همچین سناریویی کم بود ولی تنها راه به نظر میرسید .</p><p></p><p></p><p>درعین حال ناپلی ها منطقه janina در جنوب شبه جزیره بالکان را نیز متعلق به خود میدانستند ... منطقه ای که ان موقع به عنوان یک کشور مستقل شناخته میشد ... کشوری مستقل اما فقیر و از نظر دیپلماتیک و نظامی در موقعیتی بسیار بد ... ان ها ان قدر تنها بودند که حتی استقلال و تمامیت ارزیشان را نیز خود حکومت ناپل تضمین کرده بود ! (5) لوییز فرصت را مناسب دید و مشغول اماده سازی تدارکات حمله شد . یونانی های بیچاره . همان کشوری بهشان حمله میکند که بیشترین اعتماد را به ان دارند ... اما بهتر است چشمشان را به سوی اینده باز کنند و ببینند که این تغییر سیاسی/جغرافییایی برای شکل گیری رویا های لوییز که به نفع همه است , امری لازم و ضروریست ! لوییز باید سریعتر حمله میکرد ... چون ترک های عثمانی نیز از دیرباز به janina چشم داشتند و این مسئله لوییز را به فکر فرو برد , طی چند روز اینده ترک ها و قدرت روبه رشدشان بخش بزرگی از تفکرات لوییز را به خود اختصاص دادند . به نظر می امد که در صورت گرفتن janina و همسایه شدن با حکومت عثمانی , جنگ بین دو کشور طی سال های اینده اجتناب ناپذیر باشد ... لوییز از قدرت و نفوذ روبه رشد ترک ها میترسید ... انها روز به روز قوی تر میشدند و مسیرشان به قلب اروپا را هموار تر میساختند , با خود فکر کرد که کشور های اروپایی باید اتحادی علیه عثمانی تشکیل دهند , اما ژرمن های مغرور , درگیر جنگ های خودشان بودند و به اینگونه اینده نگری ها اعتقادی نداشتند ... احمق ها ! اسلاو ها هم همگی به خطر بزرگ تری فکر میکردند , کوچ نشینان اردوی ذرین ... مردمانی که قبیله ای زندگی میکردند ... سوارکارانی ماهر و کمان دارانی حاذق که فقط معنای خون یا طلا را میدانستند .(6) لوییز که فعلا خود را در برابر عثمانی تنها میدید زیر لب لبخندی زد و فکرش را به سمت جنگ با janina برگرداند . </p><p></p><p></p><p>ناپل باید متحدی را انتخاب میکرد ... برای بردن جنگی بزرگ , به متحدان بزرگی هم نیاز داشت اما فعلا جنگ بزرگی در پیش نبود ... یک متحد ایتالیایی کافیست ... بنابراین لوییز پیشنهاد اتحاد نظامی به میلان , دیگر قدرت منتطقه ای , در شمال ایتالیا را داد و میلانی ها هم از این اتحاد استقبال کردند ... لویز به فکر اتحاد با اتریش نیز بود , با توجه به قدرت رو به رشد اتریشی ها بعید نبود که در صورت مرگ امپراطور فعلی , شاه اتریش به عناون امپراطور بعدی انتخاب شود و داشتن امپراطور در طرف خودتان میتواند به کلی روند جنگ را تغییر دهد ... اما اتریشی های از خود راضی پیشنهاد لوییز را نپذیرفتند . لوییز کمی عصبانی شد ولی نگذاشت که این عصبانیت منطق را از او دور کند و به جای اتریش به اراگون پیشنهاد اتحاد داد ... این اقدام از دو نظر خوب و مفید بود ... یکی اینکه در جنگ ها , با توجه به موقعیتی که ناپل دارد (از دو طرف با دریا همسایه است) نیروی دریایی قدرتمند اراگون میتواند امنیت ناپل را تضمین کند , و مورد دوم هم نقشه او برای حمله به سیسیل بود ... در عین حال این اقدام کمی ریسک هم داشت چون قدرت های ایبریایی , یعنی پرتقال , کاستیل و اراگون هر سه به دنبال قدرت بیشتر هستند و احتمال درگیریشان در اینده وجود دارد . در صورت وقوع جنگ ناپل باید کنار اراگون به ایستد و این یعنی جنگ با کاستیل و پرتقال که انها هم نیروی دریایی بسیار قوی ای داشتند . در هر حال لوییز این ریسک را پذیرفت و با اراگون متحد شد .</p><p></p><p></p><p>دو مشکل بزرگ دیگر نیز وجود داشتند . یکی فرانسه و دیگری کاستیل ... دو کشوری که هر دو توانایی ان را داشتند که ناپل را با خاک یکسان کنند ! provence که لوییز شاه انجا هم به حساب می امد تشکیل شده از سه ایالت بود که دو تای ان به پایتخت در جنوب شرقی فرانسه راهی نداشتند ... و فرانسوی ها نیز ان دو ایالت را مال خود میدانستند ... لوییز سریعا به دربار فرانسه که از خیشاوندانش بودند پیشنهاد ازدواج سلطنتی داد و انها نیز قبول کردند ... این مسئله تا حدی خطر فرانسه را کم کرد و خیال لوییز از بابت عمو زاده های خویش راحت شد ... او به کاستیل نیز پیشنهاد مشابهی داد و کاستیلی ها که علاقه شان به سرزمین های پر درامد ایتالیایی بر کسی پنهان نبود نیز پیشنهاد را قبول کردند و در نهایت پیشنهاد ازدواج سلتنطی به اراگون که برای نزدیکی دو کشور لازم بود و ان هم با موافقت کاتالان ها مواجه شد . این سیر اتفاقات باعث شد که لوییز بتواند با خیال راحت تمام توجهش را معطوف به شرق و janina کند .</p><p></p><p></p><p>اراگون در ان دوره با باسکی ها (ناوارا) در جنگ بود و از ناپل از دعوت کرد که در این جنگ سهمی داشته باشد ... لازم به ذکره که بگم , نتیجه این جنگ یک طرفه بر همه اشکار بود و باید گفت که باسکی ها هیچ شانسی در برابر دشمن قدرتمند خود نداشتند . لوییز نیز از این دعوت به جنگ تا حدی تعجب کرد ... اخر اراگون برای جنگی بر علیه ناوارا که دقیقا کنار در خانه شان است چه نیازی به ناپل داشت ؟ در هر صورت به خاطر میزان بسیار پایین ریسک , ناپل این دعوت را قبول کرد , اما عملا در جنگ شرکت نکرد و فقط نظاره گر ماجرا بود . چند ماه بیشتر نگذشت که باسکی ها تسلیم شدند و اراگون , ناوارا را vassal خود اعلام کرد(7) .</p><p></p><p></p><p>همان موقع ها بود که توسکانی , کشوری کوچک در قلب ایتالیا , نیز به فکر پیدا کردن متحد افتاد .هر چه باشد همچین کشور کوچکی به تنهایی از پس حفظ امنیت مرز های خود بر نمیاید و ناپل نیز با خوشحالی پیشنهاد انها را قبول کرد . لوییز از اینکه یکی از کشور های امپراطوری به او روی اورده خرسند بود و در ذهن خود نقشه های زیادی برای توسکان ها کشید !</p><p></p><p></p><p>در تاریخ 30 ژانویه سال 1400 لوییز پس از مشورت با مشاور های خود تصمیم گرفت که بازرگانی را به ونیز بفرستد تا ناپلی ها هم سهمی از تجارت منطقه داشته باشند . هر چند که با توجه به سیاست های کلی کشور موفقیت در این امر بعید به نظر میرسید ... اما با توجه به اینکه ناپل عضو لیگ تجاری ونیز بود , لوییز کمی به خودش امید داد (8) . این اقدام با شکست روبرو شد و این شکست نیز باعث شد طی چند سال اینده دربار ناپل , تجارت را از سیاست های خود حذف کند . لوییز میدانست که برای اداره بهتر امور و گذار موفق کشور از یک قدرت منطقه ای به یک کشور بزرگ با کارکردی منظم و حساب شده , باید اصلاحاتی را نیز در مسائل درونی کشور صورت دهد ... اولین قدم این بود که از قدرت کنت ها و دوک ها و حاکمان محلی کم کند و اختیار بیشتری به دولت مرکزی و شخص شاه بدهد . اشراف زادگان زیاد از این اقدام خوشحال نشدند و کشور درگیر تنش شد (9) . بلافاصله پس از پخش خبر تغییرات جدید , شورشی در ایاات کالابریا شکل گرفت که لوییز خود فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت و تمامی اشراف زادگانی که از دستورات , سر باز زده بودند را قلع و قمع کرد ... بلاخره پس از گذشت مدت کوتاهی لوییز توانست کنترل اوضاع را در دست گیرد و ارامش را به ناپل برگرداند ... حالا دیگر وقت حمله به janina بود !</p><p></p><p></p><p>لوییز قبل از اعلان جنگ , همراه نیرو هایش سوار کشتی شد و به سمت سواحل janina حرکت کرد . در اولین ساعات بامداد 27 مارچ 1400 بود که بلافاصله پس از اعلان جنگ همراه نیرو هایش به شهر هجوم برد ... لوییز که این جنگ را یک جنگ راحت و بدون دردسر میدانست , برای حمله از متحدینش , به غیر از provence که خود شاه ان بود , کمکی نخواست . اما پس از اعلام جنگ مشخص شد که janina تنها نخواهد بود ... کشور های ragusa , wallachia و trebizond به کمک janina امدند ... اما باز هم این مسئله باعث نشد که ماهیت یک طرفه و نتیجه مشخص جنگ تغییری بکند به غیر از اینکه لوییز تصمیم گرفت راگوسا که دولت شهری بازرگانی و تجاری در سواحل دریای ادریاتیک بود را نیز ازان خود کند ! (تقصیر خودشون بود <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" />) </p><p></p><p></p><p>نبرد بین 6000 ناپلی و 1000 نفر یونانی اغاز شد و تنها بعد از چند روز بود که تمام لشگر یونانی ها جان باختند ... پس از این بود که لوییز سپاه خود را به دو قسمت 3000 نفری تقسیم کرد و 3000 نفر را با کشتی به سمت راگوسا فرستاد ... انجا نیز سپاه 1000 نفری راگوسا شکست خورد و محاصره شهر اغاز شد . 21 اکتبر بود که بعد از 134 رو محاصره , janina تسلیم شد و نگهبانان شهر از فرط گرسنگی و بیماری خود را تسلیم شاه بحق خود کردند ! به همین ترتیب در 27 اکتبر سال بعد نیز نیرو های راگوسا بعد از تحمل 311 روز محاصره , تسلیم نیرو های ایتالیایی شدند و زمزمه هایی مبنی بر پایان جنگ به گوش رسید ... بلافاصله پس از تسلیم شدن کروات های راگوسا , لوییز راگوسا و janina رو جزئی از خاک ناپل اعلام کرد و wallachia به عنوان رهبر کشور های مدافع در گفت و گو های صلح , که میدانست اگر جنگ به خاک کشورش کشیده شود چیزی جز شکست و تحقیر نسیبش نخواهد شد , شکست را پذیرفت و جنگ با پیروزیی ایتالیایی ها به پایان رسید .</p><p></p><p></p><p></p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://8pic.ir/images/bxa9swzt4fgmbbvekwnl.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center">راگوسا و janina تسلیم شدند ! (هاشور های بنفش رو روی ایالت هاشون ببینید .)</p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><img src="http://8pic.ir/images/ol5rn3dt3c5jejrm7ux9.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center">موقعیت ناپل پس از پایان جنگ .</p> <p style="text-align: center">سبز پررنگ = ناپلی</p> <p style="text-align: center">سبز کمرنگ = provence</p> <p style="text-align: center">فیروزه ای =کشور هایی که باشون ازدواج سلطنتی داریم.</p> <p style="text-align: center">اون رنگی که حقیقتا نمیدونم اسمش چیه ولی اراگون و میلان اون رنگی هستن = متحدان ناپلی .</p> <p style="text-align: center"></p><p></p><p></p><p></p><p></p><p>پی نوشت :</p><p>1- <a href="http://en.wikipedia.org/wiki/Personal_union">Personal union - Wikipedia, the free encyclopedia</a></p><p>در گذشته گاهی اوقات شخصی پادشاه دو کشور میشد ... مثلا هم پادشاه انگلیس بود و هم فرانسه ولی دو کشور رو به دلایل مختلف( اعم از تفاوت های فرهنگی و جلوگیری از شورش و یا حتی نداشتن قدرت کافی ) با هم یکی نمیکرد ... یعنی مثلا پادشاه دانمارک بنا به هر دلیلی , پادشاهی سوئد و نروژ هم بهش میرسید ... اما اون دو کشور قانون و مجلسشون تغییری نمیکرد و به شکلی متفاوت از دانمارک اداره میشدند ... این یعنی عملا دانمارک و سوئد و نروژ سه کشور جدا از هم بودند با قانون ها و مقمامات مختص به خودشون که صرفا شاهشون مشترک بود ... شما توی بازی میتونید به طرق مختلفی , کشوری با کشور خودتون وارد personal union کنید ... مثلا با کشوری که شاهش جانشین قانونی نداره وارد ازدواج سلطنتی بشید و بعد تاج و تختشون رو غصب کنید . (البته این مدل که یجورایی بزور این اتفاق اقتاده هم پیامد های ناگوار خودش رو به همراه داره , مثل اینکه بقیه کشور هایی که باشون وصلت کردید رابطشون با شما 100 واحد کم میشه . ) و یا اینکه بعد از ازدواج سلتنطی , بعد از چند نسل, امیزش دو خاندان جوری بشه که خودبخود شاه فعلی کشوری بمیره جانشینش شاه فعلی کشور شما باشه ... مثلا عموی شما که وارثی هم نداره شاه بوهم باشه و بمیره و اینطوری شما که بردارزاده ایشون هستید و بر فرض مثال شاه اتریش هم هستید , تاج و تخت بوهم رو هم واسه خودتون به ارث میبرید . (برو حالشو ببر <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" />)</p><p>اما به یاد داشته باشید که هنوز دو کشور یکی نشدن ! بعد از این امر که دو کشور شاهشون یکی میشه ... بسته به مواردی مثل رابطه دو کشور با هم , پرستیز کشور اصلی (کشوری که شاه مال اون بوده در ابتدا...مثلا توی مثالی که زدیم اتریش) , بدنامی کشور اصلی , اندازه دو کشور نسبت به همدیگه , دین و فرهنگ دو کشور و ... احتمال این وجود داره که با مرگ شاه فعلی (که شاه هر دو کشور هست) کشور personal union شده به کشور اصلی به ارث برسه(یعنی به کشور اصلی الحاق بشه) , این پیوند به پایان برسه و یا ادامه پیدا کنه.</p><p></p><p></p><p>2- در این بازی ایالت ها برای کشور شما به دو دسته تقسیم میشن ... ایالت ها core و غیر core . ایالت های core ایالت هایی هستن که شما به طور قانونی اونارو مال خودتون میدونید ... حالا ممکنه جزئی از کشور شما باشن و یا نباشن ... مثلا عثمانی رو در نظر بگیرید که به ایران حمله کرد و مثلا ایالت های شمال غرب کشور رو ازش گرفت و به کشور خودش الحاق کرد ... اون ایالت ها , ایالت های به حق ایران هستن و به عناون ایالت های core ایران به حساب میان. (وقتی که بازی شروع میشه ایرانی وجود نداره و تیموریان به ایران حکومت میکنند اما ایالت هایی مثل اصفهان یا خوزستان core ایران هستند , یعنی اگر کشور ایران تحت هر شرایطی ( میتونه شورش نشونالیست های ایرانی باشه یا اینکه کشور دیگه ای تیموریان رو مجبور کنه ایران رو رها کنن) شکل بگیره اون ایالت ها رو قانونا متعلق به خودش میدونه و میتونه برای باز پس گیری اونا , به تیموریان حمله کنه .</p><p>این نکات دونستنشو لازمه :</p><p>اگر طی جنگی ایالتی رو بگیرید که core شما نباشه , تا چند سال احتمال شورش توی اون ایالت بیشتر از بقیه کشورتون هست .</p><p>اگر ایالتی رو بگیرید که core شما نباشه , و تا 50 سال اونجا رو نگه دارید ... core شما هم میشه . (ایالت ها میتونن همزمان core چند کشور باشن .)</p><p>اگر ایالتی رو در جنگ بگیرید که core شما نباشه , باعث بدنامی شما در بین دیگر کشور ها میشه . ( به ازای هر ایالتی که core شما نیست و شما انو به کشور خودتون الحاق میکنید, 4 واحد بدنامی نسیبتون میشه .)</p><p>اگر کشوری روی یک ایالت که جزئئ از ان کشور نیست core داشته باشد , و طی 50 سال برای پس گرفتن ان ایالت هیچ اقدامی نکند اون core از بین میره .(به غیر از حالت پایین)</p><p>هر کشور یک فرهنگ اصلی داره ... مثلا فرهنگ انگلیس english هست و اگر انگلیس روی یک ایالت با فرهنگ خودش core داشته باشه به طور معمول هیچوقت اون core از بین نمیره مگر اینکه توی مذاکرات صلح مجبور بشه از خیر اون ایالت بگذره .</p><p>شما طی بازی به شیوه های مختلفی رو ایالت ها core بدست میارید.از ساده ترین راه که گرفتن به زور اون ایالت و نگه داشتنش برای 50 سال باشه گرفته تا یه سری اتفاقات random .</p><p>ایالت های غیر core شما , سالانه فقط 10 درصد از مالیاتشون رو به شما میپردازن .</p><p></p><p>(توی این مطلب هر جا دیدید گفتم که مثلا فرانسه این ایالت رو میخواد و بهش چشم داره یا فرانسوی ها اینجا رو مال خودشون میدونند یعنی فرانسه روی اون ایالت core داره , یا یک ماموریت مرتبط با اونجا داره که ماموریت هارو در اینده توضیح میدم.)</p><p></p><p></p><p>3- توی این بازی برای حمله به دیگر کشور ها باید دلیل داشته باشید ... اگر بی دلیل به کشوری حمله کنید 3 واحد stability (ثبات) و مقداری هم ligitimacy (حقانیت شاه فعلی به تاج و تخت) از دست میدید . (یادم نیست پرستیژ هم از دست میرفت یا نه .)</p><p>دلایل مختلفی برای جنگ وجود داره ... از دینی گرفته تا اقتصادی و یا صرفا یک توهین ساده !</p><p></p><p></p><p></p><p></p><p>4- به پی نوشت شماره 1 مراجعه شود .</p><p></p><p></p><p>5- شما میتونید استقلال دیگر کشور هارو تضمین کنید ... اینطوری اگر کشوری بهشون حمله کنه شما حق مداخله در جنگ رو دارید . (دقت کنید ... این یعنی شما یک دلیل برای وارد شدن به جنگ دارید . )</p><p></p><p></p><p>6- مکانیزم کشور های مهاجر(nomad) رو بعدا توضیح میدم ... فقط اینو بدونید که اگر باهاشون همسایه شدین , اتوماتیک باشون وارد جنگ میشید تا جایی که یا شما اونارو شکست بدین و یا اونا شمارو شکست بدن .</p><p></p><p></p><p>7- <a href="http://en.wikipedia.org/wiki/Vassal_state">Vassal state - Wikipedia, the free encyclopedia</a></p><p></p><p></p><p>کشوری که vassal باشه , استقلال سیاسی نداره ... مثلا اگر میلان بشه vassal ونیز , دیگه کشوری نمیتونه به صورت مستقیم با دولت میلان تعاملی داشته باشه (تا حدی ) و یه طورایی میشه گفت که اجازه میلان دست ونیز هست . علاوه بر اون vassal ده درصد از درامد سالیانش رو به overlordـش میده . ( overlord به طور غیر مستقیم vassal رو کنترل میکنه . )</p><p>اگر کشوری برای 10 سال vassal شما بوده و رابطتون هم بالای 190 هست میتونید اون کشور رو به کشور خودتون الحاق کنید . (رابطتون با بقیه vassal هاتون 100 واحد کم میشه. )</p><p></p><p></p><p></p><p></p><p>8- مکانزیم های تجارت از بخش های مهم بازی هستن که بعدا راجع بهشون توضیحات مفصلی میدم .</p><p></p><p></p><p></p><p></p><p>ادامه دارد .</p><p>-----</p><p><a href="http://forum.bazicenter.com/thread95812/page2/#post3705128">ل</a>ینک قسمت دوم</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ashi73, post: 3695907, member: 34060"] آیا یک nerd هستید؟ ایا به تاریخ علاقه دارید؟ آیا شما هم به اعتیاد به بازی های رایانه ای ( گرند استراتژی در این مورد ) دچار شده اید ؟ آیا دیگر توتال وار و تمدن جوابگوی ذهن خمار شما نیستند ؟ نگران نباشید ... داروی شما پیش ماست ! :دی قبل از هرچیز امیدوارم که پست بالایی رو خونده باشید تا یک مقدار ذهنتون برای مطالبی که قراره بنویسم اماده باشه. مسلماً هر کسی که کوچکترین علاقه ای به تاریخ و بازی های رایانه ای داشته باشه , پتانسیل تبدیل شدن به یک پلیر حرفه ای و متعهد بازی های گرند استراتژی پارادوکس رو هم داره . ماها معمولا از حس اینکه یک امپراطوری رو از ابتدا تا انتها شکل بدیم لذت میبریم ... دوست داریم خودمون رو جای رهبر ها و سیاست مدار ها قرار بدیم و سیر پیشرفت ملتی که رهبری میکنیم رو شاهد باشیم . دوست داریم که با بعضی کشور ها متحد و به بعضی دیگر خیانت کنیم ... دوست داریم طعم ابرقدرت بودن رو بچشیم و ... ; برای ارضای این احساسات هم بازی هایی مثل Total War و Civilization ساخته شده اند که انصافاً خوب هم از پس رسالتشون بر اومدن . کافیه همینجا یک آمار بگیریم که هرکس چه قدر از وقتش رو صرف ساختن امپراطوری و حمله به دیگر کشور ها در بازی های ذکر شده کرده . اون وقت متوجه میشیم که روی هم رفته چه حجم عظیمی از وقتی که میتونست صرف کار های دیگه مثل درس خوندن یا کمک کردن به والدین بشه ( حتما :دی ) رو صرف اینطور بازی ها کردیم ! اما همگی هم مواقعی این حس بهمون دست داده که بازی مورد نظر به اندازه کافی واقعی نیست ... از حرکت های احمقانه AI تا مکانیزم های غیر واقعی و ساده بازی ... هممون توی ذهنمون نکاتی رو به بازی مورد نظر اضافه کردیم ( تو خیالمون مادش کردیم مثلا :دی ) و فقط آرزو داشتیم که یک بار بازی ای رو با این سطح از واقع گرایی تجربه کنیم . خب یه خبر خوب و یه خبر بد براتون دارم ... خبر خوب اینه که همچین بازی هایی با این سطح از واقع گرایی و باوفایی نسبت به تاریخ واقعا وجود دارن ... و خبر بد هم که فقط برای گیمر های بی حوصله بده ، اینه که برای لذت بردن از بازی های پارادکس باید کلی مطالعه داشته باشید یا یک معلم دلسوز که همه مطالب بازی رو بهتون اموزش بده . بنده سعی میکنم تا حد توان و مهارت خودم ، دوستان رو راهنمایی کنم ولی خودتون هم باید تلاش و حوصله خیلی زیادی داشته باشید . به قول استیو باتس ، منتقد سایت ign در نقد بازی hearts of iron III : "In the best way possible, Hearts of Iron III is exactly what I thought it would be: an unbelievably massive, obsessively detailed, defiantly hardcore military strategy game. I say "game" but perhaps "simulation" would be a more accurate descriptor. No other game I've played has come as close to modeling the breadth and depth of the decisions made by the political and military commanders during the war, or rendered the tremendously far-reaching consequences of those decisions in as plausible and thorough a manner. Not surprisingly, this makes for an extremely complex and, to some, overly complicated game that requires a high level of focus and study from anyone who hopes to make the most of it." " به بهترین نحو ممکن ، HOI 3 دقیقا همون چیزیست که فکر میکردم باشه : به شکل باورنکردنی گسترده ، به صورت وسواس گونه ای پر جزئیات ، دقیقاً یک بازی استراتژی جنگی حرفه ای . من گفتم " بازی " اما شاید " شبیه ساز " لفظ بهتری باشه . من هیچ بازی دیگری رو تجربه نکردم که در نشان دادن اثرات تصمیمات رهبران جنگی و سیاسی حین جنگ و اثرات و عواقب آن تصمیمات ، تا این حد عمیق ، بی نقص و واقع گرایانه ، حتی به این بازی نزدیک بشه . عجیب نیست که همچین ساخته ای به یک بازی به شدت پیچیده , و برای بعضی ، بیش از حد پیچیده تبدیل بشه . بازی ای که برای درک ، و بردن بیشترین لذت از آن ، به سطح بالایی از تمرکز و مطالعه نیاز است . " اول اینکه با خوندن متن بالا گمراه نشید و فکر نکنید که همه بازی های پارادکس شبیه ساز های جنگ هستن ... بلکه هر بازی با توجه به بازه زمانی ، بیشتر متمایل به یک موضوع است ... از اقتصاد و انقلاب صنعتی در Victoria گرفته تا جنگ جهانی در HOI . اول تصمیم داشتم که بازی ها رو به ترتیب زمانی معرفی کنم ولی بعد ایده خیلی بهتری به ذهنم رسید ... اول اینکه ، اولین بازی ای که میریم سراغش Europa Universalis 3 هست . بازی که در بین بازی های پارادکس شاید ساده ترین و آرکید ترین باشه . اما ناامید نشین ... در همین بازی به ظاهر ساده و آرکید هم به قدری جزئیات نهفته است که حتی فکر کردن به مقایسه این بازی ، با بازی هایی مثل توتال وار یا تمدن خنده داره ! این بازی هم مثل دیگر بازی های پارادکس یک شبیه سازه ... منتها در بین دیگر شبیه ساز ها این یکی ساده ترین ( و مفرح ترین ) به نظر میاد . و به دلیل طبیعت ساده ترش و همچنین بازه زمانی طولانی ای که داره بهترین گزینه برای آشنایی با بازی های پارادکس هم همین EU هست . [CENTER][IMG]http://www.eu3wiki.com/images/f/fd/EU3Chr_Box.png[/IMG] [/CENTER] و اما چه طور قراره این بازی رو به شما معرفی کنم ... خب بهترین و صد البته وقت گیر ترین بخش کار همین جاست ... به صورت یک after action report ! حالا میخواید بدونید که aar چیه؟ توضحش یک مقدار سخته ... اون تاریخی که ما توی بازی خودمون رقم زدیم , مثلا البانی رو تبدیل به یک ابر قدرت کردیم و کلا اتفاقاتی که از سال 1399 یعنی شروع بازی تا 1821 یعنی پایان اون افتاده رو به صورت یک شرح مستند یا داستانی مینویسیم ... aar بوده که طرف یک داستان درام رو توی بازی HOI ـش جا داده ! و خوب بازی رو هم سعی میکنم در خلال همین درس تاریخ توضیح بدم . ( بیشتر به صورت پی نوشت ) ... و در نهایت بعد از پایان این aar سعی میکنم که به صورت کامل تر و دقیق تر مکانیزم های بازی رو هم توضیح بدم . و بعد از همه اینها میریم سراغ بازی بعدی . در ضمن اگر خودتون مایل به یادگیری جدا هم هستید ، این جا رو همیشه توی ذهن داشته باشید: [URL="http://www.eu3wiki.com/Europa_Universalis_3_Wiki"]Europa Universalis 3 Wiki[/URL] و حالا خودتون رو آماده کنید برای داستان کشوری به نام ناپلی در جنوب ایتالیا ! ... پ.ن : عنوان تاپیک با توجه به چیزی که هر بار مشغول نوشتنشم تغییر میکنه. [COLOR=silver]- - -ویرایش - - -[/COLOR] سال 1399 میلادی , سالی که خیلی ها از ان به عنوان نقطه شروع یک تغییر بزرگ نام میبرند . دورانی که در ان اروپا به حکومت های کوچک و چند قدرت بزرگ تقسیم شده بود و سیر حوادث را ابر قدرت هایی چون فرانسه و بوهمیا تعیین میکردند . در این سال بود که در کشور ناپل در بخش جنوبی و مرکزی ایتالیا فردی به نام luis II de valois از تبار valois های فرانسه به قدرت رسید . مردی که صرف نظر از ایتالیایی نبودنش و یا توانایی های کمش در اداره کشور , رویا های بزرگی در سر داشت . مردی که در ان دوران تاریک , رویای یکپارچه سازی ایتالیا ... رویای نظم و اداره هدفمند مملکت را در سر میپروراند . ایتالیایی که به حکومت های کوچک و چموش بسیاری تقسیم شده بود و بد تر از ان اینکه بخش های شمالی ان جزئی از امپراطوری مقدس روم بودند , و کشور های شمال ایتالیا مثل میلان هم از حمایت امپراطور استقبال میکردند ... سگ های ترسو زذل ! لومبارد های خائن و خودفروخته ... در ازای چه چیزی حاضر شدن برده امپراطور باشند ؟! بگذریم ... در عین حال قدرت های بزرگ دیگری چون فرانسه و کاستیل هم بدشان نمی امد که سهمی از شهر های اباد و ثروتمند ایتالیایی داشته باشند ! اینطور که به نظر میاد رویای لوییز از همان ابتدا محکوم به شکست بود...کشور کوچکی چون ناپل یارای مقوامت در برابر قوای امپراطوری را نداشت ... اما لوییز کسی نبود که به سادگی تسلیم شود ! ناپل در ان دوران به چهار ایالتِ napoli , abruzzi , apulia و calabria تقسیم میشد که پایتخت و پرجمعیت ترین شهر هم در ناپولی قرار داشت . علاوه بر ان کشور provence هم در یک personal union با ناپل قرار داشت و لوییز شاه provence هم به حساب می امد. (1) [CENTER][IMG]http://8pic.ir/images/2ails25qom0lnvv25np8.jpg[/IMG] اروپا در ابتدای بازی . [IMG]http://8pic.ir/images/il6k36uiri3yexrhvf8d.jpg[/IMG] موقعیت ناپل و provence ...همونطور که میبینید پرونس از دو بخش تشکیل شده , یکی خود ایالت provence در جنوب شرقی فرانسه امروزی و دیگری تقریبا شمال غرب . اون مناطقی که هاشور سبز روی پس زمینه خاکستری خورده ایالت هاییست که ناپل روی انها core دارد ولی جزئی از کشورش نیست. [/CENTER] لوییز میدانست که اگر با قدرت فعلی اش جنگی را بر علیه امپراطوری اغاز کند , فقط منجر به نابودی کشور کوچکش خواهد شد , پس باید صبر کند , صبر کند و کشورش را قوی سازد ... از هر فرصتی برای گسترش استفاده کند و گوش به رنگ باشد تا در موقع مناسب حمله را اغاز کند .حمله ای که شاید عمر لوییز به ان قد ندهد , ولی حدواقل باید مقدماتش را فراهم سازد ... به هر قیمتی که شده . هیچکس نمیداند دلیل این طرز تفکر لوییز چه بود ... کسی که حتی تبار ایتالیایی هم نداشت , اما بدون شک مرد بزرگی بود . به هر حال برای شروع حمله لوییز به لشگر بزرگ تری نیاز داشت ... و برای ان هم به جمعیت و ثروت بیشتری . بنابراین تصمیم گرفت قبل از درگیری مستقیم با امپراطور , شهر های دیگری را به خاک خود ضمیمه کند . ناپل به طور قانونی جزیره سیسیل را جزئی از خاک خود میدانست(2) و دلیل لازم برای حمله به ان را داشت(3) ... بازگرداندن سیسیلی ها زیر پرچم کشور واقعیشان ! اما در ان دوران سیسیلی با کشوری قدرمتند به نام aragon متحد بود . بدتر اینکه این یک اتحاد معمولی نبود , بلکه ملکه سیسیلی , خواهر پادشاه اراگون بود ! و این یعنی اینکه احتمال این وجود داشت که سیسیلی به اراگون به ارث رسد ! (4) اما لوییز امید داشت تا قبل از رخ دادن این اتفاق , سیسیلی که حق او و مردم ناپل بود را پس بگیرد ! نقشه و در حقیقت امید او این بود که خود بتواند با اراگون رابطه دوستانه ای برقرار کند , طوری که پادشاه اراگون او را به چشم یک متحد ببیند و در صورت حمله ناپل به سیسیل , در جنگ دخالتی نکند ... احتمال رخ دادن همچین سناریویی کم بود ولی تنها راه به نظر میرسید . درعین حال ناپلی ها منطقه janina در جنوب شبه جزیره بالکان را نیز متعلق به خود میدانستند ... منطقه ای که ان موقع به عنوان یک کشور مستقل شناخته میشد ... کشوری مستقل اما فقیر و از نظر دیپلماتیک و نظامی در موقعیتی بسیار بد ... ان ها ان قدر تنها بودند که حتی استقلال و تمامیت ارزیشان را نیز خود حکومت ناپل تضمین کرده بود ! (5) لوییز فرصت را مناسب دید و مشغول اماده سازی تدارکات حمله شد . یونانی های بیچاره . همان کشوری بهشان حمله میکند که بیشترین اعتماد را به ان دارند ... اما بهتر است چشمشان را به سوی اینده باز کنند و ببینند که این تغییر سیاسی/جغرافییایی برای شکل گیری رویا های لوییز که به نفع همه است , امری لازم و ضروریست ! لوییز باید سریعتر حمله میکرد ... چون ترک های عثمانی نیز از دیرباز به janina چشم داشتند و این مسئله لوییز را به فکر فرو برد , طی چند روز اینده ترک ها و قدرت روبه رشدشان بخش بزرگی از تفکرات لوییز را به خود اختصاص دادند . به نظر می امد که در صورت گرفتن janina و همسایه شدن با حکومت عثمانی , جنگ بین دو کشور طی سال های اینده اجتناب ناپذیر باشد ... لوییز از قدرت و نفوذ روبه رشد ترک ها میترسید ... انها روز به روز قوی تر میشدند و مسیرشان به قلب اروپا را هموار تر میساختند , با خود فکر کرد که کشور های اروپایی باید اتحادی علیه عثمانی تشکیل دهند , اما ژرمن های مغرور , درگیر جنگ های خودشان بودند و به اینگونه اینده نگری ها اعتقادی نداشتند ... احمق ها ! اسلاو ها هم همگی به خطر بزرگ تری فکر میکردند , کوچ نشینان اردوی ذرین ... مردمانی که قبیله ای زندگی میکردند ... سوارکارانی ماهر و کمان دارانی حاذق که فقط معنای خون یا طلا را میدانستند .(6) لوییز که فعلا خود را در برابر عثمانی تنها میدید زیر لب لبخندی زد و فکرش را به سمت جنگ با janina برگرداند . ناپل باید متحدی را انتخاب میکرد ... برای بردن جنگی بزرگ , به متحدان بزرگی هم نیاز داشت اما فعلا جنگ بزرگی در پیش نبود ... یک متحد ایتالیایی کافیست ... بنابراین لوییز پیشنهاد اتحاد نظامی به میلان , دیگر قدرت منتطقه ای , در شمال ایتالیا را داد و میلانی ها هم از این اتحاد استقبال کردند ... لویز به فکر اتحاد با اتریش نیز بود , با توجه به قدرت رو به رشد اتریشی ها بعید نبود که در صورت مرگ امپراطور فعلی , شاه اتریش به عناون امپراطور بعدی انتخاب شود و داشتن امپراطور در طرف خودتان میتواند به کلی روند جنگ را تغییر دهد ... اما اتریشی های از خود راضی پیشنهاد لوییز را نپذیرفتند . لوییز کمی عصبانی شد ولی نگذاشت که این عصبانیت منطق را از او دور کند و به جای اتریش به اراگون پیشنهاد اتحاد داد ... این اقدام از دو نظر خوب و مفید بود ... یکی اینکه در جنگ ها , با توجه به موقعیتی که ناپل دارد (از دو طرف با دریا همسایه است) نیروی دریایی قدرتمند اراگون میتواند امنیت ناپل را تضمین کند , و مورد دوم هم نقشه او برای حمله به سیسیل بود ... در عین حال این اقدام کمی ریسک هم داشت چون قدرت های ایبریایی , یعنی پرتقال , کاستیل و اراگون هر سه به دنبال قدرت بیشتر هستند و احتمال درگیریشان در اینده وجود دارد . در صورت وقوع جنگ ناپل باید کنار اراگون به ایستد و این یعنی جنگ با کاستیل و پرتقال که انها هم نیروی دریایی بسیار قوی ای داشتند . در هر حال لوییز این ریسک را پذیرفت و با اراگون متحد شد . دو مشکل بزرگ دیگر نیز وجود داشتند . یکی فرانسه و دیگری کاستیل ... دو کشوری که هر دو توانایی ان را داشتند که ناپل را با خاک یکسان کنند ! provence که لوییز شاه انجا هم به حساب می امد تشکیل شده از سه ایالت بود که دو تای ان به پایتخت در جنوب شرقی فرانسه راهی نداشتند ... و فرانسوی ها نیز ان دو ایالت را مال خود میدانستند ... لوییز سریعا به دربار فرانسه که از خیشاوندانش بودند پیشنهاد ازدواج سلطنتی داد و انها نیز قبول کردند ... این مسئله تا حدی خطر فرانسه را کم کرد و خیال لوییز از بابت عمو زاده های خویش راحت شد ... او به کاستیل نیز پیشنهاد مشابهی داد و کاستیلی ها که علاقه شان به سرزمین های پر درامد ایتالیایی بر کسی پنهان نبود نیز پیشنهاد را قبول کردند و در نهایت پیشنهاد ازدواج سلتنطی به اراگون که برای نزدیکی دو کشور لازم بود و ان هم با موافقت کاتالان ها مواجه شد . این سیر اتفاقات باعث شد که لوییز بتواند با خیال راحت تمام توجهش را معطوف به شرق و janina کند . اراگون در ان دوره با باسکی ها (ناوارا) در جنگ بود و از ناپل از دعوت کرد که در این جنگ سهمی داشته باشد ... لازم به ذکره که بگم , نتیجه این جنگ یک طرفه بر همه اشکار بود و باید گفت که باسکی ها هیچ شانسی در برابر دشمن قدرتمند خود نداشتند . لوییز نیز از این دعوت به جنگ تا حدی تعجب کرد ... اخر اراگون برای جنگی بر علیه ناوارا که دقیقا کنار در خانه شان است چه نیازی به ناپل داشت ؟ در هر صورت به خاطر میزان بسیار پایین ریسک , ناپل این دعوت را قبول کرد , اما عملا در جنگ شرکت نکرد و فقط نظاره گر ماجرا بود . چند ماه بیشتر نگذشت که باسکی ها تسلیم شدند و اراگون , ناوارا را vassal خود اعلام کرد(7) . همان موقع ها بود که توسکانی , کشوری کوچک در قلب ایتالیا , نیز به فکر پیدا کردن متحد افتاد .هر چه باشد همچین کشور کوچکی به تنهایی از پس حفظ امنیت مرز های خود بر نمیاید و ناپل نیز با خوشحالی پیشنهاد انها را قبول کرد . لوییز از اینکه یکی از کشور های امپراطوری به او روی اورده خرسند بود و در ذهن خود نقشه های زیادی برای توسکان ها کشید ! در تاریخ 30 ژانویه سال 1400 لوییز پس از مشورت با مشاور های خود تصمیم گرفت که بازرگانی را به ونیز بفرستد تا ناپلی ها هم سهمی از تجارت منطقه داشته باشند . هر چند که با توجه به سیاست های کلی کشور موفقیت در این امر بعید به نظر میرسید ... اما با توجه به اینکه ناپل عضو لیگ تجاری ونیز بود , لوییز کمی به خودش امید داد (8) . این اقدام با شکست روبرو شد و این شکست نیز باعث شد طی چند سال اینده دربار ناپل , تجارت را از سیاست های خود حذف کند . لوییز میدانست که برای اداره بهتر امور و گذار موفق کشور از یک قدرت منطقه ای به یک کشور بزرگ با کارکردی منظم و حساب شده , باید اصلاحاتی را نیز در مسائل درونی کشور صورت دهد ... اولین قدم این بود که از قدرت کنت ها و دوک ها و حاکمان محلی کم کند و اختیار بیشتری به دولت مرکزی و شخص شاه بدهد . اشراف زادگان زیاد از این اقدام خوشحال نشدند و کشور درگیر تنش شد (9) . بلافاصله پس از پخش خبر تغییرات جدید , شورشی در ایاات کالابریا شکل گرفت که لوییز خود فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت و تمامی اشراف زادگانی که از دستورات , سر باز زده بودند را قلع و قمع کرد ... بلاخره پس از گذشت مدت کوتاهی لوییز توانست کنترل اوضاع را در دست گیرد و ارامش را به ناپل برگرداند ... حالا دیگر وقت حمله به janina بود ! لوییز قبل از اعلان جنگ , همراه نیرو هایش سوار کشتی شد و به سمت سواحل janina حرکت کرد . در اولین ساعات بامداد 27 مارچ 1400 بود که بلافاصله پس از اعلان جنگ همراه نیرو هایش به شهر هجوم برد ... لوییز که این جنگ را یک جنگ راحت و بدون دردسر میدانست , برای حمله از متحدینش , به غیر از provence که خود شاه ان بود , کمکی نخواست . اما پس از اعلام جنگ مشخص شد که janina تنها نخواهد بود ... کشور های ragusa , wallachia و trebizond به کمک janina امدند ... اما باز هم این مسئله باعث نشد که ماهیت یک طرفه و نتیجه مشخص جنگ تغییری بکند به غیر از اینکه لوییز تصمیم گرفت راگوسا که دولت شهری بازرگانی و تجاری در سواحل دریای ادریاتیک بود را نیز ازان خود کند ! (تقصیر خودشون بود :دی) نبرد بین 6000 ناپلی و 1000 نفر یونانی اغاز شد و تنها بعد از چند روز بود که تمام لشگر یونانی ها جان باختند ... پس از این بود که لوییز سپاه خود را به دو قسمت 3000 نفری تقسیم کرد و 3000 نفر را با کشتی به سمت راگوسا فرستاد ... انجا نیز سپاه 1000 نفری راگوسا شکست خورد و محاصره شهر اغاز شد . 21 اکتبر بود که بعد از 134 رو محاصره , janina تسلیم شد و نگهبانان شهر از فرط گرسنگی و بیماری خود را تسلیم شاه بحق خود کردند ! به همین ترتیب در 27 اکتبر سال بعد نیز نیرو های راگوسا بعد از تحمل 311 روز محاصره , تسلیم نیرو های ایتالیایی شدند و زمزمه هایی مبنی بر پایان جنگ به گوش رسید ... بلافاصله پس از تسلیم شدن کروات های راگوسا , لوییز راگوسا و janina رو جزئی از خاک ناپل اعلام کرد و wallachia به عنوان رهبر کشور های مدافع در گفت و گو های صلح , که میدانست اگر جنگ به خاک کشورش کشیده شود چیزی جز شکست و تحقیر نسیبش نخواهد شد , شکست را پذیرفت و جنگ با پیروزیی ایتالیایی ها به پایان رسید . [CENTER][IMG]http://8pic.ir/images/bxa9swzt4fgmbbvekwnl.jpg[/IMG] راگوسا و janina تسلیم شدند ! (هاشور های بنفش رو روی ایالت هاشون ببینید .) [IMG]http://8pic.ir/images/ol5rn3dt3c5jejrm7ux9.jpg[/IMG] موقعیت ناپل پس از پایان جنگ . سبز پررنگ = ناپلی سبز کمرنگ = provence فیروزه ای =کشور هایی که باشون ازدواج سلطنتی داریم. اون رنگی که حقیقتا نمیدونم اسمش چیه ولی اراگون و میلان اون رنگی هستن = متحدان ناپلی . [/CENTER] پی نوشت : 1- [URL="http://en.wikipedia.org/wiki/Personal_union"]Personal union - Wikipedia, the free encyclopedia[/URL] در گذشته گاهی اوقات شخصی پادشاه دو کشور میشد ... مثلا هم پادشاه انگلیس بود و هم فرانسه ولی دو کشور رو به دلایل مختلف( اعم از تفاوت های فرهنگی و جلوگیری از شورش و یا حتی نداشتن قدرت کافی ) با هم یکی نمیکرد ... یعنی مثلا پادشاه دانمارک بنا به هر دلیلی , پادشاهی سوئد و نروژ هم بهش میرسید ... اما اون دو کشور قانون و مجلسشون تغییری نمیکرد و به شکلی متفاوت از دانمارک اداره میشدند ... این یعنی عملا دانمارک و سوئد و نروژ سه کشور جدا از هم بودند با قانون ها و مقمامات مختص به خودشون که صرفا شاهشون مشترک بود ... شما توی بازی میتونید به طرق مختلفی , کشوری با کشور خودتون وارد personal union کنید ... مثلا با کشوری که شاهش جانشین قانونی نداره وارد ازدواج سلطنتی بشید و بعد تاج و تختشون رو غصب کنید . (البته این مدل که یجورایی بزور این اتفاق اقتاده هم پیامد های ناگوار خودش رو به همراه داره , مثل اینکه بقیه کشور هایی که باشون وصلت کردید رابطشون با شما 100 واحد کم میشه . ) و یا اینکه بعد از ازدواج سلتنطی , بعد از چند نسل, امیزش دو خاندان جوری بشه که خودبخود شاه فعلی کشوری بمیره جانشینش شاه فعلی کشور شما باشه ... مثلا عموی شما که وارثی هم نداره شاه بوهم باشه و بمیره و اینطوری شما که بردارزاده ایشون هستید و بر فرض مثال شاه اتریش هم هستید , تاج و تخت بوهم رو هم واسه خودتون به ارث میبرید . (برو حالشو ببر :دی) اما به یاد داشته باشید که هنوز دو کشور یکی نشدن ! بعد از این امر که دو کشور شاهشون یکی میشه ... بسته به مواردی مثل رابطه دو کشور با هم , پرستیز کشور اصلی (کشوری که شاه مال اون بوده در ابتدا...مثلا توی مثالی که زدیم اتریش) , بدنامی کشور اصلی , اندازه دو کشور نسبت به همدیگه , دین و فرهنگ دو کشور و ... احتمال این وجود داره که با مرگ شاه فعلی (که شاه هر دو کشور هست) کشور personal union شده به کشور اصلی به ارث برسه(یعنی به کشور اصلی الحاق بشه) , این پیوند به پایان برسه و یا ادامه پیدا کنه. 2- در این بازی ایالت ها برای کشور شما به دو دسته تقسیم میشن ... ایالت ها core و غیر core . ایالت های core ایالت هایی هستن که شما به طور قانونی اونارو مال خودتون میدونید ... حالا ممکنه جزئی از کشور شما باشن و یا نباشن ... مثلا عثمانی رو در نظر بگیرید که به ایران حمله کرد و مثلا ایالت های شمال غرب کشور رو ازش گرفت و به کشور خودش الحاق کرد ... اون ایالت ها , ایالت های به حق ایران هستن و به عناون ایالت های core ایران به حساب میان. (وقتی که بازی شروع میشه ایرانی وجود نداره و تیموریان به ایران حکومت میکنند اما ایالت هایی مثل اصفهان یا خوزستان core ایران هستند , یعنی اگر کشور ایران تحت هر شرایطی ( میتونه شورش نشونالیست های ایرانی باشه یا اینکه کشور دیگه ای تیموریان رو مجبور کنه ایران رو رها کنن) شکل بگیره اون ایالت ها رو قانونا متعلق به خودش میدونه و میتونه برای باز پس گیری اونا , به تیموریان حمله کنه . این نکات دونستنشو لازمه : اگر طی جنگی ایالتی رو بگیرید که core شما نباشه , تا چند سال احتمال شورش توی اون ایالت بیشتر از بقیه کشورتون هست . اگر ایالتی رو بگیرید که core شما نباشه , و تا 50 سال اونجا رو نگه دارید ... core شما هم میشه . (ایالت ها میتونن همزمان core چند کشور باشن .) اگر ایالتی رو در جنگ بگیرید که core شما نباشه , باعث بدنامی شما در بین دیگر کشور ها میشه . ( به ازای هر ایالتی که core شما نیست و شما انو به کشور خودتون الحاق میکنید, 4 واحد بدنامی نسیبتون میشه .) اگر کشوری روی یک ایالت که جزئئ از ان کشور نیست core داشته باشد , و طی 50 سال برای پس گرفتن ان ایالت هیچ اقدامی نکند اون core از بین میره .(به غیر از حالت پایین) هر کشور یک فرهنگ اصلی داره ... مثلا فرهنگ انگلیس english هست و اگر انگلیس روی یک ایالت با فرهنگ خودش core داشته باشه به طور معمول هیچوقت اون core از بین نمیره مگر اینکه توی مذاکرات صلح مجبور بشه از خیر اون ایالت بگذره . شما طی بازی به شیوه های مختلفی رو ایالت ها core بدست میارید.از ساده ترین راه که گرفتن به زور اون ایالت و نگه داشتنش برای 50 سال باشه گرفته تا یه سری اتفاقات random . ایالت های غیر core شما , سالانه فقط 10 درصد از مالیاتشون رو به شما میپردازن . (توی این مطلب هر جا دیدید گفتم که مثلا فرانسه این ایالت رو میخواد و بهش چشم داره یا فرانسوی ها اینجا رو مال خودشون میدونند یعنی فرانسه روی اون ایالت core داره , یا یک ماموریت مرتبط با اونجا داره که ماموریت هارو در اینده توضیح میدم.) 3- توی این بازی برای حمله به دیگر کشور ها باید دلیل داشته باشید ... اگر بی دلیل به کشوری حمله کنید 3 واحد stability (ثبات) و مقداری هم ligitimacy (حقانیت شاه فعلی به تاج و تخت) از دست میدید . (یادم نیست پرستیژ هم از دست میرفت یا نه .) دلایل مختلفی برای جنگ وجود داره ... از دینی گرفته تا اقتصادی و یا صرفا یک توهین ساده ! 4- به پی نوشت شماره 1 مراجعه شود . 5- شما میتونید استقلال دیگر کشور هارو تضمین کنید ... اینطوری اگر کشوری بهشون حمله کنه شما حق مداخله در جنگ رو دارید . (دقت کنید ... این یعنی شما یک دلیل برای وارد شدن به جنگ دارید . ) 6- مکانیزم کشور های مهاجر(nomad) رو بعدا توضیح میدم ... فقط اینو بدونید که اگر باهاشون همسایه شدین , اتوماتیک باشون وارد جنگ میشید تا جایی که یا شما اونارو شکست بدین و یا اونا شمارو شکست بدن . 7- [URL="http://en.wikipedia.org/wiki/Vassal_state"]Vassal state - Wikipedia, the free encyclopedia[/URL] کشوری که vassal باشه , استقلال سیاسی نداره ... مثلا اگر میلان بشه vassal ونیز , دیگه کشوری نمیتونه به صورت مستقیم با دولت میلان تعاملی داشته باشه (تا حدی ) و یه طورایی میشه گفت که اجازه میلان دست ونیز هست . علاوه بر اون vassal ده درصد از درامد سالیانش رو به overlordـش میده . ( overlord به طور غیر مستقیم vassal رو کنترل میکنه . ) اگر کشوری برای 10 سال vassal شما بوده و رابطتون هم بالای 190 هست میتونید اون کشور رو به کشور خودتون الحاق کنید . (رابطتون با بقیه vassal هاتون 100 واحد کم میشه. ) 8- مکانزیم های تجارت از بخش های مهم بازی هستن که بعدا راجع بهشون توضیحات مفصلی میدم . ادامه دارد . ----- [URL="http://forum.bazicenter.com/thread95812/page2/#post3705128"]ل[/URL]ینک قسمت دوم [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
گفتگو درباره بازیها و صنعت بازیهای ویدیویی
بازیهای کنسول و کامپیوتر
مجموعه عناوین Paradox Interactive - شماره 1 ـ A EUROPA UNIVERSALIS AAR
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft