طرفداران ارباب حلقه ها Lord Of The Ring یکی از بهترین داستان های تخیلی لذت ببرید.

بهترین داستان تخیلی زیر از نظر شما ؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    29

- EleSsar -

کاربر سایت
سلام

لطفا" پس از نظر دادن پست هم بدهید و دلیل نظرتون رو بگید.

من یکی از میلیون ها طرفدار پروپا قرص فیلم و بازی ارباب حلقه ها هستم و فوقعلاده از داستانش خوشم میاد . جا داره که بگم 25 بار سگانه ی فیلمش رو دیدم و همه ی کتاب هاش رو تموم کردم و هر گونه تحقیقی را جبش دارم کلا" Full هستم . :x:x:x

و امروز این تاپیک رو زدم تا به طرفداراش یه حالی بدم و بشناسمشون. هر سوالی دارید بگید

چون من مضوعات زیادی در باره این داستان دارم هر چیزی راجب قبل و یا بعد داستان و یا حتی داخل داستان میخواید به من بگید تا براتون آماده کنم . و همین اول یک مطلب برای شروع میگذارم تا نظرات و درخواست هاتون رو ببینم. البته اونایی که نسخه ی فارسی فیلم رو دیدن بهتره بگم که نصف داستان نسخه ی سوم فیلم رو نمیدونند.
حلقه ای سه برای پادشاهان الف در زیر گنبد نیلی،
حلقه ای هفت برای فرمانروایان دورف در تالارهای سنگی،
حلقه ای نه برای آدمیان که محکوم اند به مرگ و فانی،
و یکی از برای فرمانروای تاریکی، بر سریر تاریکش، در سرزمین موردور، و سایه های آرمیده اش.
حلقه ای است از برای حکم راندن، حلقه ای است برای یافتن، حلقه ای است از برای آوردن، و در تاریکی به هم پیوستن، در سرزمین موردور و سایه های آرمیده اش.

The-Lord-of-the-Rings-The-One-Ring-3D-Screensaver_1.jpg




---------- نوشته در 11:21 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:09 AM ارسال شده بود ----------

داستان حلقه‌ها



خلاصه تاریخ حلقه‌های قدرت پیش از نابودی
سائورون یه مایار بود.یکی از کسانی که فرشتگان والار برای راهنمایی و کمک به موجودات زمین میانه فرستاده بودند. یعنی اون اولاش خوب بود.

پس از ساخت آردا , لرد سیاه والار - ملکور - با فریفتن سائورون اون رو تبدیل به یکی از قابل اعتمادترین و خطرناکترین خدمتکاراش کرد.

می‌پرسین چرا خطرناکترین؟؟؟ چون سائورون می‌تونست به هر شکلی که بخواد در بیاد. مثلا می‌تونست همیشه زیبا و نجیب به نظر بیاد.اینجوری همه رو گول میزد اما خیلی محتاطانه.

وقتی که مورگوت(همون ملکور) توسط والار به زنجیر کشیده شد,سائورون دوباره به شکلی زیبا و نجیب در اومد و با احترام بسیار با قاصد یکی از فرشتگان والار برخورد کرد و تمام کارهای شیطانیش رو انکار کرد.سائورون اگر هم تا یه حدی خوب بود و میتونست راستشو بگه, اما سقوط مورگوت و خشم عظیم پادشاهان غرب اونو ترسوند.

اما قاصد بهش گفت که باید به آمان برگرده و منتظر دستور و حکم Manwe بمونه.

اونوقت سائورون خیلی غرورش خورد شد چون نمی‌خواست اینجوری تحقیرش کنن و منتظر بمونه تا یه والار بهش دستور بده: این به معنی این بود که مدت زیادی بهشون خدمت کنه تا ثابت بشه که وجود پاکی داره.

واسه همین وقتی قاصد Manwe رفت , سائورون خودشو تو سرزمین میانه مخفی کرد; و دوباره به کارهای شیطانی برگشت.

پس از جنگ عظیم, که بسیاری از سرزمین های آردا از جمله بلریاند به زیر آب‌های دریای بزرگ رفتن, خیلی از اِلدارها (الف ها) تو خلیج لیندون اقامت کردن, به این امید که نابودی بلریاند رو که با زحمت بسیاری ساخته و بارها برایش جنگیده بودن فراموش کنن.

گیل گالاد- پسر فینگون - پادشاه آنها بود. و اِلروند -پسر آرندیل دریانورد- با او همراهی می‌کرد.

در بالای سواحل خلیج لیندون, الف‌ها لنگرگاههای خاکستری رو بنا کردن: جایی که بعدا بسیاری از اِلدارهای از آنجا به والینور درگذشتن.

اِلدارهای دیگه هم در نقاط مختلف سرزمین میانه سکنی گزیدن, کسانی که از کوههای ارد-لوین گذشته و در سرزمین‌های مرکزی زندگی می‌کردن و بهشون teleri میگفتن: آنها الف های سرزمین دوریات بودن که از مرگ نجات یافتن.آنها قلمرو خود را در جنگل و کوه‌های دور از دریا قرار دادن.

و الف‌های نولدور, در میان کوه‌های ارد-لوین سکنی گزیدن که نزدیک عمارت‌های بزرگ دورف‌ها-خزد دوم- بود.و شهر نولدورها تونست تا مرز دروازه غربی خزد-دوم برسه:چونکه اونها با دورف ها دوست بودن,دوستی‌ای که دیگه هیچ‌وقت دیده نشد:دوستی بین دورف‌های صنعتگر و الف‌های آهنگر و جواهرساز.

برای مدتی طولانی تو سرزمین میانه صلح بود.با این حال اکثر زمین‌ها بایر و ویران بودن.

تنها جایی که سالم بود سرزمینی بود که الف‌ها از اونجا آمدن. در cuivenien کنار آبهای Awakening.

و خیلی از الف‌ها هنوز اونجا زندگی می‌کردن: دور از دریا. و بهشون Avariمیگفتن Dark Elf ها.

الف‌هایی که فکر می‌کردن بلریاند یه شایعه است و والینور کلمه‌ایه دست نیافتنی.

و در جنوب, انسانها روز به روز زیادتر می‌شدن. و خیلیاشون به موجودات شیطانی تبدیل شدن.چرا که سائورون به روی کار اومده بود.

پس از خرابی دنیا,سائورون با خودش فکر کرد حالا که والارها مورگوت رو زندانی کردن,حتما دیگه سرزمین میانه یادشون رفته, واسه همین جو جاه‌طلبی گرفتتش.

اون از اِلدارها متنفر بود, و از انسانهای نومه‌نور خیلی وحشت داشت. اما مدتی طولانی نقشه‌های شطانیشو مخفی نیگه داشت.

انسانها راحت‌ترین وسیله برای هدفهای شیطانیش بودن, ولی الف‌ها خیلی محکم بودن و مجبور شد مدت زیادی تلاش کنه که الف‌هارو تحت کنترل بگیره.چون می‌دونست اونها خیلی قدرتمندترن.

اون خیلی بین الف‌ها نفوذ کرد: با اون شکل زیبا و نجیبش به همه سرزمین‌های الفها رفت جز یکیشون: لیندون.

چونکه گیل-گالاد و اِلروند بهش مشکوک بودن و با اینکه ماهیت واقعیشو نمیدونستن ولی راهش نمیدادن.

اما تو بقیه سرزمین‌ها الف‌ها با خوشحالی پذیرفتنش و تعداد کمیشون به هشدارهای الروند و گیل-گالاد توجه کردن:چونکه سائورون با هدیه‌های سخاوتمندانه‌ای که میداد خیلی پرمنفعت بود واسشون.

اونوقت سائورون بهشون می‌گفت:"گیل‌گالاد با این‌که برترین پادشاهه ولی نمی‌خواد ببینه که بقیه سرزمین‌ها به خوشبختی سرزمین خودشن. اما چرا سرزمین میانه ویران باشه وقتی شما الف‌ها میتونین اونو به قشنگی و آبادی والینور بسازین ؟ چرا سرزمین میانه ویران باشه وقتی هوش و قدرت شما بالاتر از هوش الف‌های آن سوی آبهاست ؟؟"

الف‌های نولدور که بسیار در حسرت والینور و الف‌های آنجا بودن, به حرف‌های سائورون گوش دادن و خیلی چیزا ازش یاد گرفتن.

تو این روزها بود که با وسوسه سائورون,الف‌های صنعتگر Ost-in-Edhil تصمیم به ساخت حلقه‌های قدرت گرفتن. و سائورون بر کار کارگرانشون نظارت داشت و از تمام اعمالشون آگاه بود. چونکه آرزو داشت که به الف‌ها مسلط بشه.

حالا الف‌ها حلقه‌های زیادی ساختن,ولی سائورون مخفیانه حلقه‌ای برای حکومــــــت بر تمامی اونا ساخـت,و قدرت تمامی حلقه‌ها تحت پوشش اون بود: که کاملا از حلقـــه یگــــانه حکومت کنن و تا وقتی که حلــــقه یگانه باشه اونها هم بمونن. و همه نیرو و اراده سائورون تو اون حلقــهبود. چون‌که قدرت حلقه‌های الف‌ها زیاد بود و حلقه‌ای که بر اونا حکومت می‌کرد می‌بایست خیلی پرقـــدرت باشه.و سائورون اون رو در کوه‌های آتش در سرزمین سایه ساخت.

و وقتی اون رو دستش می‌کرد میتونست همه چیزایی رو که به وسیله حلقه‌های پست‌تر بوجود می‌اومد رو ببینه . و می‌تونست به تمام کسانی که اون حلقه‌ها رو دستشون می‌کردن افکارش رو القا کنه.

اما الف‌ها خر نبودن! درست تو همون زمان که سائورون حلقه‌ رو ساخت ازش باخبر شدن و ذات واقعی سائورون رو شناختن و فهمیدن که اینجوری سائورون اربابشون میشه. واسه همین خیلی عصبانی و وحشت‌زده شدن و حلقه‌هاشون رو دور نگه داشتن.

اما سائورون که فهمید شکست خورده و الف‌ها فریب نخوردن,خیلی غضبناک شد و بهشون اعلان جنگ داد. و گفت که باید حلقه‌ها رو بهش بدن ,چونکه الف‌های آهنگر بدون آموزش‌ها و راهنمایی‌های اون نمی‌تونستن حلقه‌ها رو بسازن.

اما الف‌ها از دستش فرار کردن و تونستن سه تا از حلقه‌ها رو نگه دارن و مخفیشون کنن...

ولی سارون 15 تا از اون 16 حلقه دیگه رو برای خودش نگه داشت . (یکیشون قبلا توسط کلبریمبور سازنده حلقه ها به دوست دورف صمیمی اش دورین سوم هدیه داده شده بود.)

بعد از اینکه الف ها اون سه حلقه رو تونستن نگه دارن - صاحب اصلی و سازنده حلقه ها‌ کلبریمبور آهنگر اونا رو به برخی از مشهورترین فرمانروایان الف ها که دوستان خودش بودند هدیه کرد : یعنی دوتای آن ها را به گیل-گالاد که والامقام ترین و قابل اعتمادترین فرمانروای الدار بود داد - و یکی را به بانو گالادریال.

بعدها گیل-گالاد یکی از این دو حلقه (ناریا حلقه آتش) را به مورد اعتمادترین دوستش گیردان داد که فرمانروای وود الف و لنگرگاههای خاکستری بود تا حفظش کند و آن یکی را نگه داشت. پس از مرگ گیل-گالاد طبق معمول حلقه باقیمانده Vilya به وارث او الروند رسید.

وقتی که جادوگرها به سرزمین میانه وارد شدند - گیردان دریافت که گندالف از بقیه عاقلتره . پس ناریا حلقه آتش رو به عنوان یه راز به اون سپرد (همونطور که تو فیلم دست گندالف میبینین!)

Vilya, قویترین حلقه ; در آن قدرت "هوا" را دمیدند‌ و قویترین جواهر"‌یاقوت کبود"را روی آن کار گذاشتند. حلقه‌ای که برای شفا دادن غم و غصه‌های دنیوی بود ...

ناریا Narya.در آن قدرت "آتش" را دمیدند و یاقوت سرخ بر آن نهادند.برای افزایش جرئت و نیروی اراده...

آخری, Nenya , ظریف‌ترین حلقه, در آن قدرت "آب" را دمیدند : پاک و زلال. و بر آن الماس نهادند تا زیبایی و عمر الف‌ها جاودانه بماند...

---------- نوشته در 11:31 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:21 AM ارسال شده بود ----------

سائورون Saoron

بی شک یکی از شاخص ترین شخصیت های داستان ارباب حلقه ها سائورون می باشد بطوری که حتی اسم داستان هم از القاب اوست.

نام ها: سائورون (sauron): منفور، گورتائور (Gorthaur): سنگدل، ارباب حلقه ها (Lord Of The Rings)، ارباب تاریکی (Dark Lord)

در ابتدا از مایا های آئوله بود. آن زمان ملکور تازه قدرت گرفته بود و با قدرت خویش سائورون را مجذوب کرد و خادم خویش ساخت. سائورون از دهشتناک ترین موجودات بود زیرا می توانست خود را به هر شکلی دربیاورد. چه چهره ی نیکو، چه چهره ی پلید

او برن و فلاگوند و ده تن از یاران آن ها را دستگیر کرد و یکی یکی آن ها را نابود کرد و وقتی نوبت به برن رسید لوتین مانع شد و از این کار جلوگیری کرد.

پس از برافتادن ملکور در دوران اول که در آن سپاهیان والینور تانگورودریم را در هم شکستند و اغلب نومه نوری ها به غرب رفتند و در ارسیا در محدوده ی دید والینور ساکن شدند.

سائورون که برای اینکه بدلیل جرم هایش مجازات نشود در سرزمین میانه پنهان و در تاریکی قوطه ور شد و به فکر انتقام بود.

پس از مدت ها به نومه نوره (جزیره ی اداین ساکن در غرب) رفت و نومه نوری ها بر علیه والار شوراند و آخرین شاه نومه نوری، آرفارازون، به همراه سپاه پر زرق و برق خویش برای جنگ عازم سواحل والینور شد.اما وقتی رسیدند خشم والار (یا ایلوواتار) زمین را لرزاند و کوه ها برسرشان خراب شدند.

خشم ایلوواتار و والار نومه نور را در برگرفت و به غیر از سائورون و نومه نوری های سیاه و آن دسته از مومنانی که به سردستگی الندیل و پسرانش به سرزمین میانه گریخته بودند نابود شدند.

سائورون پی به قدرت حلقه سازان اره گیون(Ere Geon) برد. او اول سعی در یافتن چگونگی حلقه ساختن اره گیون ها کرد. اره گیون ها برای تمام بزرگان چه از نوع الف و چه از نوع انسان (Men) و یا حتی کوتوله های زیر زمینی (Dwarf)حلقه هایی جادویی ساختند.

سائورون دوباره برگشت تا الف ها را اغوا کند. فریب سائورون این دفعه حلقه های قدرت بود. اره گیون ها به کمک سائورون حلقه های زیادی ساختند که درآن ها اراده و قدرت کافی برای حکومت بر سرزمین ها وجود داشت.اما همه فریب خورده بودند زیرا فرمانروای تاریکی پنهان از چشم الف ها حلقه ای یگانه برای حکومت بر دیگر حلقه ها در آتشفشانی در یک بیابان دور از جنس آتش آن کوه ساخت که بزرگترین و قدرتمند ترین حلقه بین تمام حلقه ها بود که بخش اعظم اراده و قدرت خود را در آن نهفته بود.

ورد هایی که ساورون هنگام ساختن حلقه ی قدرت بر لب راند.

آش نازگ دوربا تولوک
آش نازگ گیمباتول
آش نازگ ثرا کاتولوک اگ بورزوم
ایشی کریمپاتول
آی لوری لانتار لاسی سورین
ینی آنوتیمه و رمار آلدارون
ینی و لینته یولدار وانیر

آن حلقه فقط به او جواب می داد. زیرا آن حلقه همان او بود و او همان حلقه..! او بعد از ساخت حلقه تمام وحشیگری و نفرینها و شرارت و... را در آن حلقه وارد می کند. سپس او توانست قدرت اره گیون ها را از آن خود کند و بدین ترتیب اره گیون ها نابود شدند. در هنگامی که ساورون حلقه را می ساخت تنها یک نفر او را زیر نظر داشت . کلبورن(Kelborn) فرمانروای لورین (Lurin) همسر گالادریل(Gladrill) . کلبورن الندیل فرمانروای انسان ها و پادشاه گاندور (Gondor) شخصی که دادن حلقه به او فراموش شد بود را از قدرت سائورون مطلع کرد.

وقتی الف ها پی به این موضوع بردند سعی کردند حلقه های قدرت خود را از دست فرمانروای تاریکی پنهان کنند ولی فقط موفق شدند تا سه حلقه را دور کنند و بقیه به دست فرمانروای حلقه ها رسید. از حلقه های باقی مانده هفت حلقه به دورف ها و نه حلقه به انسان ها داد اوتوانست ابر قدرت ها یعنی نه پادشاه انسان ها که حلقه را داشتند تحت کنترل خود بگیرد و مردم آنها را سوار سیاه(Nazgûl) خواندند. البته آنها وقتی تحت تسلط او می شدند که او حالت فیزیکی نداشته باشد. (یعنی قدرت برای جنگ کردن نداشته باشد .) ولی سرانجام بزرگترین اتحاد بین انسان ها و الف ها شکل گرفت.

سائورون که اینچنین دید به آن بیابان رفت. ارک ها (Orc) الف هایی بودند که زیر فشارها و جادو های سارون تبدیل به یک موجودی جدید شدند . ارک ها از سائورون می ترسیدند و به همین دلیل با همراه شدند و به آن بیابان رفتند . آتشفشان هنوز می خروشید . او آن آتشفشان را که تنها جای نابودی خود میدانست آن را کوه نابودی (Mount Doom) یا کوه هلاکت نامید.

جادوی او آن سرزمین را سیاه ساخت و به این دلیل او آنجا را سرزمین سیاه مردور (Mordor) نامید. او در آنجا موجوداتی پرنده می دید. ابتدا فکر میکرد شاید عقاب یا شاهین های غول پیکرند ولی بعد متوجه شد آنها نه عقابند نه شاهین بلکه موجوداتی با هیکل فیل بالهایی ده برابر عقاب های غول پیکر و غذای آنها آتش کوه نابودی بود. او فهمید اینها اژدهای باقی مانده از عصر قبل هستند. پس اسم آنها را همان اژدها (Dragon) گذاشت. ارک هایی در مردور بودند که از دل آتش بیرون می آمدند ولی ظاهر همان ارک ها را داشتند. او برای تفرقه نیفتن بین این دو گروه اسم هردو را ارک گذاشت. آنها هر روز زیاد و زیادتر می شدند و بدین ترتیب ارتش سائورون در سرزمین مردور تشکیل شد. ارک ها به روستا ها می رفتند و همه جا را خراب می کردند . تا اینکه الف ها و انسانها دوشادوش هم در برابر ارک ها و سارون به سوی مردور صف کشیدند . جنگ را در پایین کوه نابودی آغاز کردند. سائورون هم برای تحقق آرزوی انتقام به میدان جنگ رفت. پیروزی الف ها و انسانها حتمی بود ولی قدرت سارون و حلقه اش نباید نادیده گرفته می شد . او هر که جلویش بود می کشت که بعد نوبت اندیل رسید.

بعد از اتحاد بین انسان ها و الف ها ارتش متحد در داگور داگورات برای آزادی زمین با نیرو های موردور وارد جنگ شد. پیروزی نزدیک بود ولی سائورون قدرتمندترین مایا بود.
او الندیل و گیل گالاد را نابود کرد و هنگامی که برای نابودی ایزیلدور پسر الندیل پا پیش گذاشت, ایزیلدور شمشیر شکسته ی پدرش را برداشت و انگشت حامل حلقه را از دست سائورون قطع کرد.
روح سائورون جسمش را ترک کرد و حلقه به ایزیلدور رسید. او اگر حلقه را نابود میکرد سائورون هم نابود میشد.ولی چه کسی توان ایستادگی در برابر اراده ی فرمانروای تاریکی را دارد؟
الروند (Elrond) فرمانروای رویندل (Revindel) که از دانا ترین الف ها بود ایزیلدور را به کوه نابودی می برد تا با نابود کردن حلقه برای همیشه سارون را از بین ببرد . ولی قلب ضعیف انسان به راحتی مست قدرت سائورون می شد و او از نابودی حلقه خود داری می کند وحلقه سالیان دراز باقی می ماند.

ایزیلدور حلقه را درون اورودوین,جایی که حلقه ساخته شده بود,نینداخت و اجازه داد تا شیطان زنده بماند.
ایزیلدور هنگام حرکت به سمت قلمرو خویش به دست تعدادی از اورک ها نابود شد و حلقه به درون رودخانه افتاد.

به مدت 500 سال هیچکس از حلقه اطلاعی نداشت تا این که یک روز بر حسب اتفاق دو هابیت(Houbit) با نامهای اسمیگل (Sméagol) و دیگول(Degul) برای ماهی گیری به رودخانه می روند. دیگول برای گرفتن یک ماهی در رودخانه می افتد و بعد در آن اعماق حلقه ی قدرت را می یابد. اسمیگل عاشق آن حلقه می شود و از دیگول می خواهد تا آن را به او بدهد و دیگول قبول نمی کند و آنها با هم جدال می کنند .اسمیگل دوست صمیمی اش را به خاطر یک حلقه می کشد. حلقه او را نفرین می کند .او شروع به تغییر ظاهر می کند .اسمیگل تبدیل به یک موجود وحشی به نام گالم (Galom) می شود او به اعماق کوه های مه آلود رفت و حلقه چندین سال نزد او ماند. عزیز من (My Precious) این نامی بود که گالم حلقه را نامید. ولی بعد از چند سال حلقه از دست گالم رها شده و به و به کوهپایه می افتد. این شانسی بود برای سائورون تا حلقه دست انسانها بیافتد.انسانهای که با قلب ضعیفشان تسلیم حلقه می شوند. ولی بر خلاف میل حلقه یک هابیت دیگر با نام بیلبو بگینز (Bilbo Bagins) حلقه را پیدا می کند. و حلقه به سرزمین هابیت ها یعنی شایر (Shair) می رود.

پس از فشار های گندالف بیلبو راز حلقه را فاش کرد و گندالف تصمیم گرفت تا حلقه را به پسر عموی بیلبو، فرودو، بسپارد که او هم تصمیم گرفت تا حلقه را نابود کند. ولی از شایر تا موردور راه زیادی بود و سارومان، از ایستاری، خیانت کرده بود.
پس از مشقت های بسیار فرودو و سام وایز,خادم فرودو,به موردور رسیدند ولی اراده ی سائورون آن ها را تحت فشار قرار میداد. در آخرین لحظات در دروازه ی کوه نابودی، اورودوین، فرودو حلقه را بدست کرد.
ولی گولوم انگشت فرودو را کند، همانند زمانی که ایزیلدور انگشت ساائورون را برید، و حلقه را گرفت و خوشحالی کرد و به همین دلیل یک قدم اضافه برداشت و خود بهمراه حلقه ی یگانه به درون آتش اورودوین افتاد و نابود شد. چون که حلقه و فرمانروای تاریکی یکی هستند پس زمانی که حلقه نابود شد. سائورون هم نابود شد و روحش برای همیشه جسمش را ترک کرد. و جهان دوباره به آرامش رسید.
 
آخرین ویرایش:
یه چن تا سوال بپرسم ؟؟
اون جونور که آخر فیلم 3 از در موردور اومد بیرون فقط دتدوناش معلوم بود کی بود ؟؟؟
جنس سوارایی که روی اژدها بودن چی بود؟ از چی ساخته شده بودن ؟
سرزمین هابیت ها کجا بود ؟
یه لینکی از کتابهاش به صورت pdf میدی ؟؟فارسی ها . . .

ممنون.
 
آخرین ویرایش:
جواب سوالاتت رو الان بهت میدم.

_1_


زبان سائورون ( نایب برج بارادور و مخوفترین خادم او بعد از فرمانروای نزگول)


Mouth_of_Sauron2.jpg



زبان سائورون (به زبان انگلیسی: ‎The Mouth of Sauron ‏) در اواخر دوران سوم خدمتکار و نماینده سائورون بود. او بعنوان فرمانده برج باراد-دور یکی از وفادارترین خادمان سائورون و از نومه‌نوری های سیاه بود.
فهرست مندرجات
[مخفی شود]

تاریخچه زندگی

زبان سائورون تمام طول زندگی اش در حال خدمت به سائورون بوده و نام خودش را هم بخاطر نمی آورد. مردی با قد و قامت بلند و هم رتبه با دون‌ا‌داین اما سقوط کرده در تاریکی... او در دوران خدمتش به سائورون جادوگری را آموخت و همینطور از بسیاری از تصمیمات ارباب تاریکی مطلع بود.

همانند بقیه نومه‌نوری های سیاه او نیز از بندرگاه اومبار آمد و "بعد از ظهور دوباره برج تاریکی وارد آن شد". برج تاریکی در سال ۲۹۵۱ د.س با شروع دوباره سازی آن برای بار دیگر برپا شد،‌ بنابراین زبان سائورون مدتی بعد از سال ۲۹۵۱ به خدمت سائورون در آمد. اومبار در سال ۲۹۸۰ توسط آراگورن شکست خورد، بنابراین زبان سائورون بعد از این ماجرا به موردور گریخته است.

اگر خدمت او به سائورون در زمان ظهور دوباره برج تاریکی شروع شده باشد، او بمدت ۶۸ سال (تاپایان دوران سوم) در خدمت سائورون بوده است. اما در صورتی که خدمتش از گذشته،‌ بعنوان جوانی فریب خورده که به خدمت ارباب جدیدش سائورون در آمده، آغاز شده باشد، او کاملا حق دارد که نام اصلی اش را به یاد نیاورد.

در شورای الروند، دورفهای اربور از مردی سخن می گفتند که آنها را به پیوستن به نیروهای سائورون فراخوانده است. اگرچه هویت آن مرد مشخص نشده اما به احتمال زیاد همان زبان سائورون بوده است.

زبان سائورون در مقابل ارتش غرب در دشت مورانن، اقدام به مذاکره با گندالف و آراگورن برای منصرف کردن آنها از نبرد،‌ کرد. زمانی که بعنوان پیک سائورون در مقابل آنان قرار گرفت با سخنانی گستاخانه و نشان دادن زره میتریل فرودو،‌ حامل حلقه،‌ سعی بر تضعیف ارتش غرب داشت. زمانی که گاندالف پیشنهاد او را رد کرد،‌ زبان سائورون ارتش باراد-دور را به جنگ با آنها فرستاد.

سرنوشت او در هیچ جا نوشته نشده است. اگر او از جنگ دشت مورانن جان سالم بدر برده باشد،‌ یکی از خدمتکاران سائورون است که بعد از سقوط باراد-دور، منزوی شده اند.

سن زبان سائورون

ممکن است اصطلاح "ظهور دوباره" به قدرت سائورون اشاره داشته باشد، نه برج تاریکی. در این صورت ساختن مجدد باراد-دور در سال ۲۹۵۱ د.س. دومین ظهور سائورون بوده است زیرا اولین "ظهور دوباره" او مدتی پس از ۳۲۲۰ د.د. بوده است. بنابراین زبان سائورون در دوران نبرد حلقه بیشتر از ۳۲۰۰ سال سن دارد. سنی که حتی برای نومه‌نوری ها هم غیرممکن بوده و فقط با اشباح حلقه مطابقت دارد. پس ممکن است که او هم یکی از حاملان حلقه ها باشد که با جادوی سائورون خودش به شبح تبدیل نشده است. شاید او یک حلقه سطح پایین تر داشته که جزء‌ حلقه های قدرت نبوده است. همینطور ممکن است او یکی از هفت حلقه دورفها را داشته باشد، حلقه هایی که اکثرشان دوباره به دست سائورون افتادند.

نام

خود نام "زبان سائورون" با اصل داستان تناقض دارد. زیرا به گفته آراگورن نام "سائورون" (به معنی "منفور")،‌ نامی است که بوسیله دشمنان او استفاده می شده، پس مسلما خود سائورون از این نام استفاده نمی کرده است. از این رو روشن نیست که چرا در نام یا لقب یکی از خدمتکاران سائورون از کلمه "سائورون" استفاده شده است.

---------- نوشته در 12:00 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:54 AM ارسال شده بود ----------

داستان نزگول:

در ابتدا آنها نه پادشاه انسان بودند که سائرون حیله گر به آنها نه حلقه ی قدرت هدیه کرد. اما حلقه های قدرت آنها را ضعیف و آنها را به درون تاریکی کشاند. از این زمان آنها محدود خواسته های سائرون بودند.
این نه تن در میناس مورگول زندگی می کردند و تنها توسط آب آتش و شمشیر های جادویی کشته می شدند. اما بدون سائرون نزگول هم نمی توانستند زنده بماندند. هنگامی که سائرون شکست خورد و حلقه ی یگانه ی او به ایزیلدور رسید آنها نیز برای مدت طولانی ناپدید شدند اما هنگامی که سائرون و حلقه هر دو نابود شدند این نه تن نیز باقی نماندند.


داستان هابیت ها:


اصلیت هابیت ها ناشناخته است. در ابتدا آنها مردمان فراوانی بودند و بیشتر در شمال و شرق سرزمین میانه و دره های رودخانه آندوین می زیستند. بعد از گذشتن هزار سال از عصر سوم به دلیل تاریکی حضور سائورون در سیاه بیشه و دول گولدور هابیت ها به شمال و غرب سرزمین میانه کوچ کردند و در آخر بیشتر آنها در شایر ساکن شدند. اولین هابیت هایی که کوچ کردند و کوه های مه آلود را زیر پا گذاشتند هارفوت ها بودند و فالوهاید ها نیز مدتی بعد با گذشتن کوه های موجود در شمال ریوندل به آنها در اریادور پیوستند ولی استور ها آخرین گروه هابیت ها بودند که به شایر کوچ کردند.

ظهور هابیت ها:
هابیت ها از دورف ها کوچک ترند و قدرت عجیبی در بدون صدا حرکت کردن دارند. زندگی آنها به طرف آرامش سوق داده شد و بیشتر از هر چیزی از خوردن و نوشیدن لذت می بردند (یک هابیت اغلب 6 وعده غذا در یک روز می خورد. ). آنها پیوستگی عجیبی در بین اقوام مختلف خود دارند و تنها علم آنها در میان پدران گذشته ی آنها یافت می شود.

سه نوع متفاوت از هابیت ها وجود دارد: : هارفوت ها, استور ها و فالوهایدها

هارفوت ها: آنها در چهره قهوه ای تر کوچکتر و قد کوتاهتر بی ریش و بی مصرف (!) هستند. دستها و پاهای آنها پاک و چابک است. و آنها بیشتر نقاط کوهستانی و دامنه ی تپه ها را ترجیح می دهند.

استورها: آنها پهن تر هستند و دستها و پاهایشان بزرگتر است و سرزمین های صاف و کنار رودخانه را برای زندگی ترجیح می دهند.

فالوهایدها :آنها در صورت و مو روشن تر هستند قد بلند تر و لاغر تر از باقی. آنها درخت ها را دوست دارند و بیشه زار ها را ترجیح می دهند.

نام های دیگر هابیت ها:
انسان ها آنها را "هافلینگ" و در زبان الف ها آنها "پرییانات" خوانده می شوند. هابیت ها خود را "کُدُک" و در زبان روهیریم ها نیز آنها را "هولبیتلان" می نامند.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: Rhodes
یه چن تا سوال بپرسم ؟؟
اون جونور که آخر فیلم 3 از در موردور اومد بیرون فقط دتدوناش معلوم بود کی بود ؟؟؟
جنس سوارایی که روی اژدها بودن چی بود؟ از چی ساخته شده بودن ؟
سرزمین هابیت ها کجا بود ؟
یه لینکی از کتابهاش به صورت pdf میدی ؟؟فارسی ها . .
اسمش Mouth of Sauron که دقیقا زبان سائورون هست کسی که تمامی فرمان هاشو انجام میداد تو صحنه ای هم که فقط تو نسخه extended میشه دید میاد و خبر مرگ فرودور میده و زرشو نشون میده که آراگورن سرش قطع میکنه الته خیلی Back story جالبی داره که بخوام توضیح بده طول میکشه.
اگه خوب قسمت اول نکاه میکردی تو قسمتی که آراگورن هابیت ها رو تو مسافرخوته پنهان میکنه در مورد سوارهای سیاه توضیح میده که ابتدا پادشاهای بودن طمع کار که به وسیله حلقه های قدرت به تاریکی فرو رفتن این ها همون اژدها سوار ها هستن که قدرتمند ترینشون Witch-king هست.
Shire اسم سرزمن هابیت ها هست که در شمال غربی Middle Earth واقع شده.
 
  • Like
Reactions: Rhodes
دوست عزیز میشه یکم در مورد فیلم جدید پیتر جکسون یعنی هابیت توضیح بدی ؟! ( من متن که گزاشتی نخوندم اگر هست بگو )
هابیت هم مثل The Lord of the Rings بر اساس یکی از رمان های John Ronald Reuel Tolkien هست پیتر جکسون تو این فیلم دو قسمته به عنوان کارگردان و تهیه کننده حضور داره البته تو فیلم نامه نویسی هم نقش داره داستان این فیلم قبل از سه گانه The Lord of the Rings اتفاق میوفته و در واقع نشون میده که چه طور بیلبو حلقه رو پیدا میکنه بازیگر اصلی فیلم Martin Freeman که در نقش بیلبو باگینز ایفای نقش میکنه در ضمن چند تا از بازیگر های معروف The Lord of the Rings تو این دو فیلم هستن مثل Ian McKellen , Orlando Bloom ,Cate Blanchett , Elijah Wood , Hugo Weaving
Evangeline Lilly یکی از بازیگران اصلی سریال LOST هم تو این فیلم حصور داره.
قسمت اول فیلم 14 دسامبر 2012 به نام The Hobbit: An Unexpected Journey ریلیز میشه و قسمت دوم The Hobbit: There And Back Again با فاصله زمانی یک سال 13 دسامبر 2013 ریلیز میشه.
 
سلام من همینایی که شما گفتید با توضیح کامل تو پست دوم گذاشتم میخوام براتون بیو گرافی های داستانشون رو هم بزارم فقط شما اسم شخصیتش رو بگید تا من همچی راجبش براتون بزارم الان میخوام لیستی کامل براتون از آیتم ها شخصیت ها و مکان ها بزارم امیدوارم لذت ببرید و بتونید سوالاتتون رو از رو این لیست مطرح کنید.
 
آخرین ویرایش:
اگر کسی از دوستان لینکه فارسی این کتاب رو داره ممنون میشم واسم بفرسته...
نمیدونستم این سارون هم این همه تاریخچه داشته...

خیلی جالب بود!!!
 
میخوام پست های دیگه بزارم اما هر کاری میکنم ابزار کار با متن و چسبوندن عکس همینایی که باید تو اینجایی که میخوای پست رو تایپ کنی باشه نمیاد تا درستش کنم هیچ تنظیمی نمیشه رو متن اعمال کرد و عکس و اینا گذاشت . صبح که اومدم اینطوری نبود.
 
آقا کسی نیست یه کمکی بکنه قسمت پاسخ سریع دیگه برام باز نمیشه و ابزار های کار روی پست برای اندازه ی فونت و عکس و اینا هیچ کدوم نمیاد من باید چی کار کنم ؟ کارم نیمه کاره مونده هزار تا پست رو دستمه
 
آقا کسی نیست یه کمکی بکنه قسمت پاسخ سریع دیگه برام باز نمیشه و ابزار های کار روی پست برای اندازه ی فونت و عکس و اینا هیچ کدوم نمیاد من باید چی کار کنم ؟ کارم نیمه کاره مونده هزار تا پست رو دستمه

مشکلتو اینجا مطرح کن شاید جواب بگیری.
 
مثل اینکه میخواستن فیلمش رو ولی یه جور دیگه مثل زمان جد آراگورن به بعد از زمان ساخته شدن حلقه و اینا بسازن نمیدونم چی شد. ؟؟؟

به زودی مطاب دیگه براتون میزارم .

---------- نوشته در 05:52 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 05:46 PM ارسال شده بود ----------

گولوم



گولوم یا Gollum یک شخصیت خیالی است که توسط پرفسور ج. آر. آر. تالکین خلق شده است. او ابتدا در کتاب هابیت معرفی شد و سپس در سه گانه‌ی ارباب حلقه‌ها تبدیل به شخصیتی محوری گشت.
*
گولوم هابیتی از نژاد استور است و در منطقه روانیون،در حوالی رود آندوین خروشان به دنیا آمد. نام ابتداییش «اسمیگل» (سمه‌آگول) بود،به دلیل صدایی که از گلویش خارج می‌کرد گولوم نامیده شد. به زبان غربی او را «تراهالد» می خواندند. ادامه ...

تاریخ تولدش نامعلوم است،اما می دانیم که در دوران سوم بوده و تاریخ مرگش،25 مارس 3019 همان دوران بود.طول عمر او به دلیل در اختیار داشتن حلقه‌ی یگانه، بسیار بیشتر از همنژادانش بود. او عاشق حلقه‌ی یگانه بود و حلقه او را بنده خود کرده بود. پس از دست دادن حلقه 76 سال به دنبال یافتن آن آواره شد.
*
پیش از هابیت:
در کتاب یاران حلقه توضیح داده شده است که گولوم ابتدا نامش اسمیگل بوده است، عضوی از یک جامعه منزوی از هابیت‌های استور اولیه. او سال‌های ابتدای زندگی خود را در میان خانواده بزرگ خود،که تحت امر مادربزرگش بود گذراند.
*
در سال 2463 دوران سوم، اسمیگل چهارمین حامل حلقه پس از سائورون (سارون)، ایزیلدور و ده‌آگول (یکی از خویشاوندانش) شد. در روز تولد اسمیگل، او و ده آگول برای ماهی گیری به گِلَدن،واقع در شمال لوتلورین رفتند.در آنجا بود که یک ماهی بزرگ ده آگول را به اعماق آب کشید و او حلقه‌ای طلایی را پیدا کرد.اسمیگل پیشنهاد کرد که ده آگول حلقه را به عنوان هدیه‌ی تولد به او بدهد و پس از مواجه شدن با مخالفت ده آگول، گلویش را فشرد و خفه اش کرد. اسمیگل به سرعت تحت تاثیر حلقه قرار گرفت و از آن برای دزدی و جاسوسی استفاده کرد.او به زودی از خانواده اش طرد شد و مجبور شد که خانه ای در یک غار در کوههای مه آلود بیابد.
*
از تاثیر حلقه، در بدن هابیتی او انحنا به وجود آمد و در افکارش تاثیر گذاشت و عمرش را به طور غیر طبیعی طولانی کرد. او حلقه را عزیز خود و هدیه تولدش می‌خواند. این آخری توجیهی بود بر قتل ده آگول، جنایتی که برای تمام زندگی او را آزار داد.
*
او بیش از 400 سال در کوه‌های مه آلود مخفی شد، با قایق کوچکش ماهی شکار می‌کرد و خام می‌خورد. همچنین اورکهای کودک و نوجوانی که خیلی از خانه دور می‌افتادند را هم شکار می کرد. (احتمال دارد تالکین نظرش در مورد شکار اورک‌ها را بعد از هابیت عوض کرده باشد). او از غذاهای الفی متنفر بود. پس از سالها، چشمان او با تاریکی سازگار شده بود، تاکین چشمان او را به چراغی با نور ضعیف و کم نور تشبیه کرده است که هنگام آرامش زرد رنگند و وقتی هیجان زده شود سبز می شوند.
*
در طول قرن‌هایی که زیر نفوذ حلقه بود، او به موجودی دوشخصیتی بدل شد. اسمیگل طرف مثبت او بود که هنوز خیلی ضعیف چیزهایی مثل دوستی و عشق رو به او یادآوری می کرد. در طرف بد، گولوم قرار داشت که بنده‌ی حلقه بود و هر که را که قصد برداشتن حلقه را داشت می‌کشت. این دو شخصیت متفاوت اغلب با هم به مجادله برمی‌خیزند و گولوم با خودش صحبت می کند. بین خودش و حلقه یک رابطه‌ی عشق/نفرت داشتند.
*
هابیت:
در جولای 2941 دوران سوم،بیلبو بگینز، هابیت سرگردان به دریاچه‌ی محل زندگی گولوم می‌رسد و تصادفاً حلقه را می‌یابد. در واقع بهتر است بگوییم که حلقه خودش گولوم رو ترک کرد. چنان که بعدها گندالف گفت ترک گولوم با تمایل حلقه بوده که سعی می‌کرد خود را دوباره به دست سارون برساند. پس از بازی معروف معما و شکست گولوم با تقلب بیلبو، گولوم(که از دزدیده شدن حلقه خبر نداشت) نقشه کشید که بیلبو را بکشد و راه خروج را به او نشان ندهد (شرط معما بود)، ولی وقتی با جای خالی حلقه مواجه شد،دیوانه‌وار به سمت بیلبو برگشت تا او را بکشد و حلقه اش را باز پس گیرد. اما بیلبو فرار کرد. گولوم می‌گریست و می‌گفت: «دزد! بگینز دزد! ما از اون متنفریم، ما از اون متنفریم، تا ابد از او متنفر خواهیم بود.»
*
در کتاب هابیت نخستین،گولوم مثل ارباب حلقه ها رنجور و ضعیف نبود یا چنان تعلق خاطر شدیدی به حلقه نداشت. اما تالکین در ویرایش‌های بعدی، این توصیفات را تغییر داد و حلقه را دارای قدرت نشان داد.
*
دروغی که بیلبو به دورفها و گندالف گفت در ویرایش‌های بعدی وارد شد.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or