کلا یه کم داستانش مبهم بود.یهو کول رفت دمه در خونه ی زن آلمانیه.چی شد یهو از زن و زندگی کند رفت دنبال او زنه معلوم نشد.
آخرش هم خیلی بی احساس تموم شد.اصلا حال نداد.
کلا یه کم داستانش مبهم بود.یهو کول رفت دمه در خونه ی زن آلمانیه.چی شد یهو از زن و زندگی کند رفت دنبال او زنه معلوم نشد.
آخرش هم خیلی بی احساس تموم شد.اصلا حال نداد.
اره قضیه اون زن آلمانیه تنها چیز مسخره داستان بود کلا کول رو خراب کرد
تغیر شخصیت کول به نظر من از بهترین نقاط قوت بازی بود.شما اول فکر میکنی کول یه قهرمان جنگ خانواده دوسته که برای خدمت به کشورش توی نیروی پلیس کار میکنه.اما بعد متوجه میشی نه تنها قهرمان جنگ نیست بلکه یه دروغ گو و خیانت کار هست که برای جبران اشتباهاتش به نیروی پلیس خدمت میکنه.
باید نشون میدادن که اون یارو زنه تو باند خلافکاراست و کول هم بدون اطلاع به پلیس داره خودش این باند رو اعضاش رو دستگیر میکنه و در اخر این معلوم میشد و وقتی پلیسای دیگه یهو می فهمیدن و میرفتن جای اون بانده می دیدن که کول در حال درگیریه و در همونجا کشته بشه
تغیر شخصیت کول به نظر من از بهترین نقاط قوت بازی بود.شما اول فکر میکنی کول یه قهرمان جنگ خانواده دوسته که برای خدمت به کشورش توی نیروی پلیس کار میکنه.اما بعد متوجه میشی نه تنها قهرمان جنگ نیست بلکه یه دروغ گو و خیانت کار هست که برای جبران اشتباهاتش به نیروی پلیس خدمت میکنه.
نه دیگه ببین یه شب که تنهایی میره توی کلاب جاز آبی و اگه دقت کنی فرداش روی ارل میپرسه که دیشب چرا خونه نرفتی همه چیو برملا میکنه اما من با اصل قضیه مشکل دارم که چرا یه قهرمان جنگ اینطوری خودشو خراب میکنه و حاظرم نیست برگرده پیش خانواده اش اصلا خیلی ترور شخصیتیه ای کاش بجای کول فلپس جک کلسو کارآگاه بود خیلی بهتر بود یا اصلا آخرش معلوم میشد که خبری نبوده