دعوت از متخصصین در رابطه با نوشتن سناریو

Above

کاربر سایت
Aug 11, 2008
144
نام
سینا
سلام دوستان گرامی بنده الان که این ترد ( پست ) رو میزنم حدود 1 سال هست که در حال کار بر روی چند سناریو با عناوین مختلف هستم که پس از گذشت 6 ماه به این نتیجه رسیدم که یک دست صدا نداره پس در این پست از کسانی که میتوانند به صورت حرفه ای در رابطه با نوشتن سناریو برای بازی به بنده کمک کنند در خواست میشه تا اعلام آمادگی کنند در ضمن تنها به 1 نفر نیاز دارم که کاملا بتونه به صورت حرفه ای به من کمک کنه یعنی هم وقتش رو داشته باشه هم تسلط و هم فکر باز پس خواهشا از منحرف کردن تاپیک خوداری کنید

با سپاس

این هم یک پیش در آمد بسیار سبک و خام هست که ادامه آن بسته به توانایی و همچنین
کمک شما عزیزان تغییر میکنه

در نظر داشته باشید که این طرح دیشب و در عرض 1 ساعت نوشته شده و جز طرح های اصلی من نیست اما میتونه باشه

در این داستان خیالی که در کهن ترین دوره سیاره زمین رخ میدهد سیال فرزند ناتروس که جوانی خیال پرداز ودمدمی مزاج بود تصمیم میگیرد که به جنگ عموی ناتنی اش لتروس که به لتروس کبیر مشهور بود برود . عمویش لتروس که از مادر با پدرش تنی بود توسط پدرش ناربون که بسیاری ناتروس پدر سیال را در کودکی و جوانی اذیت نموده بود و یکی از خدمت گزاران ارشد ریون قدرتمند ترین پادشاه دوران بود در کودکی به قصر برده شد و در اسطبل مشغولش نمود. لتروس هیچوقت دلش نمیخواست که در جایی بماند که با او مثل یک حیوان برخورد کنند اما نمیتوانست به دلیل اخلاق بد و ، وحشیانه پدرش کاری کند . لتروس از همان کودکی صفت های بد را از پدرش و جاه طلبی و خشونت را از درباریان یاد گرفت او توانست طی مدت 16 سال از یک پسرک احمق و ترسو به جوانی خشن جاه طلب و حیوان صفت تبدیل شد . او به دلیل قدرت بدنی و همچنین تفکر عجیبش در به کار گیری سلاح های جنگی به فرمانده پنجم سپاه آرتروس منصوب شد ودر بسیاری از کشور گشایی ها سپاه آرتروس را همراهی نمود . در این جنگها لتروس توانست با سپاه آرتروس 8 کشور به نام های - نترانوس با پادشاهی فرون- گیبروس با پادشاهی ارالوس - تیتران با پادشاهی لوبین- تنتون با پادشاهی فلور- نیمیان با پادشاهی سینتوس- میبراس با پادشاهی اکراتوس - ثرابلی با پادشاهی منبار - و لاکمانی با پادشاهی فنتون را فتح و پادشاهان آنها را در کشورهای خود دستگیر و در سیاهچال بلینکر زندانی کند . زمانی که لتروس در آخرین کشور گشایی شرکت کرد به دلیل خشم و جاه طلبی استثنایی که در
خود میدید تصمیم به کاری زشت و پلید گرفت او به تعدادی از مردمان سرزمین ثرابلی قولی داد و به آنها گفت که اگر بتوانند به او در کشتن آنرام فرمانده اول سپاه آرتروس کمک کنند به انها ثروت زیادی خواهد داد این مردمان که در تمام عمرشان حتی نتوانسته بودند از شهر خود خارج شوند گول حرفهای لتروس را خوردند و شباهنگام زمانیکه لتروس به طرف چادر آنرام در اردوگاه در نزدیکی شهر ثرابلی حرکت نمود با بر تن کردن لباس رزم ارتش آرتروس به داخل چادر آنرام رفته و این فرمانده لایق را به قتل رسانده و خودشان هم به دست لتروس کشته شدند پس از این حادثه لتروس که بسیار دانا بود تصمیم گرفت تا این قتل را به گردن موجودی اندازد که دیگر در رابطه با آن نتوان تحقیق نمود پس با داد و فریاد به خارج از چادر آنرام امد و با صدایی بلندگفت وای بر من وای برمن چگونه این اتفاق افتاده است بر خیزید فرمانده بزرگوارمان آنرام به قتل رسیده است ناگهان یربان فرمانده دوم ارتش همراه با تعداد زیادی از سربازان به طرفش آمدند و گفتند چه شده لتروس دوباره حرفهایش را تکرار کرد و در ادامه گفت ببینید ببینید چگونه
آنرام به قتل رسیده یربان خیلی سریع به درون چادر آنرام رفت و تا چشمش به جسد تکه تکه شده آنرام افتاد با صدایی بلند دادی کشید و گفت وای بر ما بیچار شدیم فلیان فرمانده سوم که کمی از یربان عاقل تر بود با صدای بلند از راه دور داد زد و گفت چه خبر است شما با این ترس و سر وصدایی که ایجاد کرده اید تمامی ارتش را به حول و ولا انداختید مگر نمیبینید که هنوز در اردوگاه هستیم. یربان با همان حالت غمناک و بهت زده از چادر آنرام بیرون آمد و با زان بر زمین افتاد دستان خود را به صورتش کید و شروع به گریه کردن نمود. لتروس که اوضاع را بر وفق مراد میدید آرام از آن منطقه دور شد و به طرف چادر خود رفت و پشت سرش آن را پایین انداخت. حال که آنرام مرده بود تنها سه تن مانده بودند که لتروس میبایست برای رسیدن به خاسته هایش آنها را از سر راه بردارد. کشور گشایی انجام شده بود و بعد از به خاکسپاری پیکر آنرام ارتش آرتروس به دست فرماندهان به صف شد تا به کشور باز گردند حدود 3 هفته طول میکشید تا این سپاه از نزدیکی شهر فتح شده یعنی ثرابلی به اورانتان یعنی بزرگترین و قدرتمند ترین شهر آن دوران باز گردد.


 

Above

کاربر سایت
Aug 11, 2008
144
نام
سینا
شما گروه بازی سازی دارید ؟ یا فقط سناریو میزنید ؟ خوشحال میشم پاسخ بدید ... ;)


سلام
خیر دوست گرامی بنده گروه بازی سازی ندارم و فقط سناریو مینویسم در ضمن سناریو هایی که من تا به حال نوشتم کاملا جدید هستد و تا اونجایی که تونستم سعی کردم در نوشتن اونها از اقتباس و تاثیر پذیری از یک عنوان دیگر خوداری کنم در آخر من 2 سناریو نشوتم البته یکی از اونها نیمه کاره هستش که یک جورایی سنت شکنه و ساختش در ایران فکر میکنم غیر ممکن باشه :d

با سپاس ;)
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر