خوب همونطور که از اسم تاپیک مشخصه می خوایم اینجا داستانهای طنز از بازی های مختلف بزاریم ، اگر هم خواستین داستاناتون می تونه مصور باشه
خوب از همین حالا شروع می کنم البته باید در نظر داشته باشین منظور از داستان کمدی بازی ها این نیست که به کراکتر خاصی یا به بازی خاصی یا به طرفدارای بازی بی احترامی و توهین بشه و مورد تمسخر قرار بگیره
از حمایت و نظرات دوستان هم ممنون میشیم از همین حالا کار رو شروع می کنیم
با تشکر
---------- نوشته در 11:05 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 10:59 AM ارسال شده بود ----------
اول از خودم شروع می کنیم ، نمی دونم داستانم می تونه طنز باشه و شما را بخندونه یا نه اما نهایت تلاشمو کردم که بامزه از آب در بیاد حالا دیگه این نظرات شماست که می تونه داستان رو تبدیل به یه طنزی کنه که همه رو می خونده یا انتقادات شما ست که مثلا به من می گه که چقدر خنک و بی مزه ای تو:d
خوب از همین حالا شروع می کنم البته باید در نظر داشته باشین منظور از داستان کمدی بازی ها این نیست که به کراکتر خاصی یا به بازی خاصی یا به طرفدارای بازی بی احترامی و توهین بشه و مورد تمسخر قرار بگیره
از حمایت و نظرات دوستان هم ممنون میشیم از همین حالا کار رو شروع می کنیم
با تشکر
---------- نوشته در 11:05 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 10:59 AM ارسال شده بود ----------
اول از خودم شروع می کنیم ، نمی دونم داستانم می تونه طنز باشه و شما را بخندونه یا نه اما نهایت تلاشمو کردم که بامزه از آب در بیاد حالا دیگه این نظرات شماست که می تونه داستان رو تبدیل به یه طنزی کنه که همه رو می خونده یا انتقادات شما ست که مثلا به من می گه که چقدر خنک و بی مزه ای تو:d
روزی که دانته تریلر New DMC رو می بینه....:dشب ماه June سال 2010 بود که زندگی لیدی ، تریش ، دانته و هزاران طرفدار سری DMC متحول شد. ساعت 12:30 نیمه شب بود زمانیکه تریش و لیدی مشغول چت کردن و سرکار گذاشتن طرفداران سری در یاهو مسنجر بودند. ناگهان متوجه ایجاد لینک جدیدی در
گیم اسپات با نام ( A Trailer of NEW DMC has been published by Ninja Theory) شدند. ابتدا از
مشاهده ی نام نینجا تئوری بسیار تعجب کردند سپس لیدی رو به تریش گفت( ااا نگاه کن
تورو به خدا ، مگه دانته دوباره قرار داد بسته بود واسه دویل جدید.... ببین نامرد چیزی به ما
نگفت... نکنه می خواد مارو قال بزاره...این روزا خیلی مشکوک می زنه... تنها تنها رفته با
نینجا تئوری قرار داد بسته، بی شعور ... گول اون حرفای قشنگشو خوردم، هی به من می
گفت خوشگله تو بهترینی اگه قرار باشه دویلی ساخته بشه اول همه تو رو میارم تو کار مگه DMC
بدون تو میشه...) تریش که خشم وجودش را فرا گرفته بود در جواب لیدی گفت: غلط کرد که به تو گفت خوشگله... پس من اینجا برگه چغندرم... اون خودش به من گفت
فقط تو...خوده تو... (Only u) خودش به من گفت تا حالا هیچوقت دویلی به خوشگلی تو ندیدم... بعد نکبت رفته بدون من قرار داد بسته با این مرتیکه ی اوسکل نینجا تئوری نکبت با اون قیافه ی زاغارتش... (بعد در
حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود ادامه داد) نامرد دانته آخه چرا به من کلک زدی؟!!)لیدی از جاش پرید و در حالیکه سعی داشت موهای تریش رو بکشه گفت : برو گمشو... دانته غلط کرد...تریش هم فورا کلتهاش رو در آورد و همین که خواست به طرف لیدی شلیک کنه یه دفع دستش رفت رو Enter و لینک باز شد. و تصاویری که پخش می شد آن دو را سر جای خود میخکوب کرد ، مردی که در تریلر خود را دانته
معرفی می کرد اصلا دانته نبود!!!!!!!!!!!! تریش فورا کلتهایش را روی زمین انداخت روی صندلی نشست و رو به لیدی گفت: ( وای ... این دیگه کیه؟!!! این که دانته نیست.... یعنی چه؟ مطمئنی این همون دویله جدیده ؟!! اگه دانته اینو ببینه که دیوونه میشه...) لیدی سرش را گرفت و با گریه گفت: ( واسش بمیرم ... گناه داره ، ببین نا مردا چه بلایی سرش اوردن ... دانته ببینه قلبش ضعیفه سکته رو زده...)تریش فورا صفحه رو بست در حالیکه نچ نچ می کرد ادامه داد: این چند وقتا می دیدم که هی کابوس می بینه از جاش می پره ... هی میگه اینا واسم نقشه کشیدن... می خوان منو حذف کنن ، از بین ببرن... فکر میکردم منظورش نیرو و رفیقاشن !!! هی می گفتم بهش بابا آخه نیرو بچه س حالیش نیست ، کاری به کار تو نداره که ، اون بچه الان سرگرم زندیگیشه...چند وقته دیگه هم که صاحب یه بچه ی تپل مپل میشه اصلا فکرش این نیست که بخواد تورو نابودت کنه ، اصلا نمی تونه قدرتشو نداره... تو خودت دست کم نگیر تو پسر اسپاردایی ... سلطانی... آخریشی...هیشکی تو نمیشه... هی می گفت نه ، نیرو رو نمی گم کسای دیگه ای توطئه کردن... تا منو از دور خارج کنن... هی زیر لب می گفت نینجا، نینجا، نینجا... بعد من می گفتم خوب نینجا چی؟ رفتم دم کلوپ سر کوچه گفتم بزار فیلم آمریکن نینجا رو براش بگیرم شاید هوس کرده فیلم ببینه... اما حالا می فهمم منظورش از نینجا ، نینجا تئوری بوده.... آی داد بی داد چه اشتباهی کردم...)در همین لحظه ان دو احساس کردن که کسی پشت در اتاق ایستاده. برای همین ساکت شدند و تریش هم آهسته کلتهاش را در آورد و به طرف در اتاق نشانه رفت . در همین لحظه دانته با زیر شلواری گل گلی داخل شد و گفت: چی کار می کنین؟ تا نصفه شب مردمو گذاشتین سر کار ، پاشین برین بخوابین فردا صبح کار داریم... تریش لبخندی تصنعی زد و رو به لیدی زیر لب گفت : Power رو بزن بریم بخوابیم که اگه بفهمه شر میشه...لیدی هم سری تکان داد و رو به دانته گفت: دانته جون، عزیزم... گلم ..... تو برو بخواب خیالت راحت ما هم پاشدیم... دانته که خسته به نظر می امد به سمت اتاقش رفت و لیدی و تریش از اینکه توانسته بودند تا حدی این مسئله را از دانته مخفی کنند خوشحال به نظر می رسیدند.فردای ان شب صبح زود، خورشید گرم تابستانی مثل همیشه از پنجره ی اتاق داخل را روشن کرده بودو گنجشکها با جیک جیک خود روزی تازه را خبر می دادند. دانته زودتر همه از خواب بیدار شد و چون آن دو را می دید که به نظر در خواب خوشی هستند خود به سمت آشپزخانه رفت و یک فنجان قهوه ی گرم برای خودش درست کرد و از آنجایی که خیلی کنجکاو بود بداند دیشب آندو چه می کردند اهسته به اتاقی که کامپیوتر در آنجا بود رفت و روشن کرد. هیستوری یاهو مسنجر را نگاه کرد و ID کسانی که دیشب با لیدی و تریش چت می کردند را نگاه کرد:1- Feri Palenge_DMC2- Nazi Loves Dante20063- Dante Bites Nero_ Almas4- Delam _ tangete _ Bi kas5- Caption Dante _ Malavane Zebelو..........همین طور اسمها و همچنین PM های آنها را از نظر می گذراند یکی می گفت: دانته عاشقتم... کجایی؟:-*دیگری می گفت: دانته بالاخره مادرتو پیدا کردی؟!!!- دانته خیلی ضایعه ای... Only NERO- دانته ، بالاخره با تریش ازدواج می کنی یا لیدی؟ ببین هر دوشون ضایعن ... خودم هستمنظرات بسیاری بود و خواندن همه ی آنها در آن وقت کم برای دانته میسر نبود و آن چیزی که دانته دنبال آن می گشت مسلما چیزی فراتر از اینها بود. دانته فورا سایت گیم اسپات را باز کرد و لینکی را که بالای صفحه بود مشاهده کرد:A Trailer of NEW DMC has been published by Ninja Theoryبا مشاهده ی این لینک دانته ابتدا این شکلی شد ..... ، دانته روی آن کلیک کرد و در ان لحظه وحشتناکترین صحنه های زندگیشو را مشاهده کرد ، چیزی که بدتر از مرگ مادر ، خیانت برادر و فحشهای پسر بچه ای به اسم نیرو بود. آب سردی را بر هیکل دانته می ریختند. با مشاهده ی جوان معتادی که خود را دانته معرفی می کرد دانته ابتدا این شکلی .... سپس این شکلی...:-o. بعد این شکلی....در نهایت این شکلی شد.)x.. فریادی کشید ، ربلیان را برداشت چشمهایش را بست و چند دور ، دور سرش گرداند تا اینکه سرش گیج رفت. سپس بدون اینکه حرفی بزند کتش را برداشت و به طرف استدیوی کاپکوم دوید. اما زمانیکه به آنجا رسید نفسش بند آمد آن چیزی را که می دید باور نمی کرد ، پارچه ی بزرگی را روی در استدیو زده بودند:با غم و اندوه فراوان ، در گذشت جوان ناکام
(تهیه کننده ی سری DMC ، اسمش یادم نیست):d. را به خانواده و دوستان تسلیت می گویم. دانته روی زمین نشست و چند ساعتی تا می توانست گریه کرد و شیون و زاری نمود. سپس نزدیکای غروب به طرف بار آن طرف خیابان به راه افتاد افسرده بود و دلش از همه چیز و همه کس پر... وارد بار که شد بدون اینکه به اطرافش نگاه کند روی چارپایی نشست و شروع به نوشیدن کرد. در همین لحظه لئون و کریس(Leon.S Kennedy& Chris Redfield) که کمی آن طرف تر نشسته بودند و با هم گپ می زدند متوجه حضور دانته شدند . لئون رو به کریس گفت: این یارو... خیلی آشنا می زنه... یه جایی دیدمش .... نمی دونم... ولی
اینجوری نبود قبلا...) کریس پوز خندی به لئون زد و گفت: ( همین دیگه خنگی... اگه خنگ نبودی که نمی فرستادنت دختر رئیس جمهور رو از اون خراب شده ی نا کجا آباد نجات بدی بیاری... حالیت
نیست... )لئون لیوان را محکم روی میز کوبید و گفت: ( خنگ باباته... حیف کلیر که خواهر توئه.... بزار زنم بشه...ببین منو... منو نگاه کن... من تو رو آدمت می کنم... تو خونه م راهت نمی دم به کلیر هم می گم راهت نده...)کریس تهاجمی به سمت لئون خم شد و گفت: ( روت زیاد شده ... بزار ببینیم این بابا چشه...بعدش بهت می گم ... تا دیگه تو باشی با برادر زنت این جوری صحبت نکنی..) این را گفت و از دانته خواست تا به آنها ملحق شود. دانته کنار لئون نشست و دستش را با حالت غمگینی زیر چانه اش گذاشت و آه عمیقی کشیدو سپس بغضش ترکید و گفت: تریلر جدید DMC رو دیدین... در این حالت لئون زیرلب خندید و آهسته گفت:d: ها ... مشکلت اونه... آره دیدم... کریس در حالیکه سعی داشت لئون را ساکت کند رو به دانته گفت: دلخور نباش... رزیدنت اویل هم ریده شده...دانته شروع به گریه کردن کرد و گفت: خدایا... هیچکدومتون رو تغییر ندادن... اما منو.... آخه چرا چرا؟!!!لئون دستش را روی شانه ی دانته گذاشت و گفت: مرد که گریه نمی کنه... نترس دانته تو تنها نیستی...ما باهاتیم...دانته هم در حالیکه اشک می ریخت گفت: Devil may Cry
ببخشید اگه بی مزه بود
گیم اسپات با نام ( A Trailer of NEW DMC has been published by Ninja Theory) شدند. ابتدا از
مشاهده ی نام نینجا تئوری بسیار تعجب کردند سپس لیدی رو به تریش گفت( ااا نگاه کن
تورو به خدا ، مگه دانته دوباره قرار داد بسته بود واسه دویل جدید.... ببین نامرد چیزی به ما
نگفت... نکنه می خواد مارو قال بزاره...این روزا خیلی مشکوک می زنه... تنها تنها رفته با
نینجا تئوری قرار داد بسته، بی شعور ... گول اون حرفای قشنگشو خوردم، هی به من می
گفت خوشگله تو بهترینی اگه قرار باشه دویلی ساخته بشه اول همه تو رو میارم تو کار مگه DMC
بدون تو میشه...) تریش که خشم وجودش را فرا گرفته بود در جواب لیدی گفت: غلط کرد که به تو گفت خوشگله... پس من اینجا برگه چغندرم... اون خودش به من گفت
فقط تو...خوده تو... (Only u) خودش به من گفت تا حالا هیچوقت دویلی به خوشگلی تو ندیدم... بعد نکبت رفته بدون من قرار داد بسته با این مرتیکه ی اوسکل نینجا تئوری نکبت با اون قیافه ی زاغارتش... (بعد در
حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود ادامه داد) نامرد دانته آخه چرا به من کلک زدی؟!!)لیدی از جاش پرید و در حالیکه سعی داشت موهای تریش رو بکشه گفت : برو گمشو... دانته غلط کرد...تریش هم فورا کلتهاش رو در آورد و همین که خواست به طرف لیدی شلیک کنه یه دفع دستش رفت رو Enter و لینک باز شد. و تصاویری که پخش می شد آن دو را سر جای خود میخکوب کرد ، مردی که در تریلر خود را دانته
معرفی می کرد اصلا دانته نبود!!!!!!!!!!!! تریش فورا کلتهایش را روی زمین انداخت روی صندلی نشست و رو به لیدی گفت: ( وای ... این دیگه کیه؟!!! این که دانته نیست.... یعنی چه؟ مطمئنی این همون دویله جدیده ؟!! اگه دانته اینو ببینه که دیوونه میشه...) لیدی سرش را گرفت و با گریه گفت: ( واسش بمیرم ... گناه داره ، ببین نا مردا چه بلایی سرش اوردن ... دانته ببینه قلبش ضعیفه سکته رو زده...)تریش فورا صفحه رو بست در حالیکه نچ نچ می کرد ادامه داد: این چند وقتا می دیدم که هی کابوس می بینه از جاش می پره ... هی میگه اینا واسم نقشه کشیدن... می خوان منو حذف کنن ، از بین ببرن... فکر میکردم منظورش نیرو و رفیقاشن !!! هی می گفتم بهش بابا آخه نیرو بچه س حالیش نیست ، کاری به کار تو نداره که ، اون بچه الان سرگرم زندیگیشه...چند وقته دیگه هم که صاحب یه بچه ی تپل مپل میشه اصلا فکرش این نیست که بخواد تورو نابودت کنه ، اصلا نمی تونه قدرتشو نداره... تو خودت دست کم نگیر تو پسر اسپاردایی ... سلطانی... آخریشی...هیشکی تو نمیشه... هی می گفت نه ، نیرو رو نمی گم کسای دیگه ای توطئه کردن... تا منو از دور خارج کنن... هی زیر لب می گفت نینجا، نینجا، نینجا... بعد من می گفتم خوب نینجا چی؟ رفتم دم کلوپ سر کوچه گفتم بزار فیلم آمریکن نینجا رو براش بگیرم شاید هوس کرده فیلم ببینه... اما حالا می فهمم منظورش از نینجا ، نینجا تئوری بوده.... آی داد بی داد چه اشتباهی کردم...)در همین لحظه ان دو احساس کردن که کسی پشت در اتاق ایستاده. برای همین ساکت شدند و تریش هم آهسته کلتهاش را در آورد و به طرف در اتاق نشانه رفت . در همین لحظه دانته با زیر شلواری گل گلی داخل شد و گفت: چی کار می کنین؟ تا نصفه شب مردمو گذاشتین سر کار ، پاشین برین بخوابین فردا صبح کار داریم... تریش لبخندی تصنعی زد و رو به لیدی زیر لب گفت : Power رو بزن بریم بخوابیم که اگه بفهمه شر میشه...لیدی هم سری تکان داد و رو به دانته گفت: دانته جون، عزیزم... گلم ..... تو برو بخواب خیالت راحت ما هم پاشدیم... دانته که خسته به نظر می امد به سمت اتاقش رفت و لیدی و تریش از اینکه توانسته بودند تا حدی این مسئله را از دانته مخفی کنند خوشحال به نظر می رسیدند.فردای ان شب صبح زود، خورشید گرم تابستانی مثل همیشه از پنجره ی اتاق داخل را روشن کرده بودو گنجشکها با جیک جیک خود روزی تازه را خبر می دادند. دانته زودتر همه از خواب بیدار شد و چون آن دو را می دید که به نظر در خواب خوشی هستند خود به سمت آشپزخانه رفت و یک فنجان قهوه ی گرم برای خودش درست کرد و از آنجایی که خیلی کنجکاو بود بداند دیشب آندو چه می کردند اهسته به اتاقی که کامپیوتر در آنجا بود رفت و روشن کرد. هیستوری یاهو مسنجر را نگاه کرد و ID کسانی که دیشب با لیدی و تریش چت می کردند را نگاه کرد:1- Feri Palenge_DMC2- Nazi Loves Dante20063- Dante Bites Nero_ Almas4- Delam _ tangete _ Bi kas5- Caption Dante _ Malavane Zebelو..........همین طور اسمها و همچنین PM های آنها را از نظر می گذراند یکی می گفت: دانته عاشقتم... کجایی؟:-*دیگری می گفت: دانته بالاخره مادرتو پیدا کردی؟!!!- دانته خیلی ضایعه ای... Only NERO- دانته ، بالاخره با تریش ازدواج می کنی یا لیدی؟ ببین هر دوشون ضایعن ... خودم هستمنظرات بسیاری بود و خواندن همه ی آنها در آن وقت کم برای دانته میسر نبود و آن چیزی که دانته دنبال آن می گشت مسلما چیزی فراتر از اینها بود. دانته فورا سایت گیم اسپات را باز کرد و لینکی را که بالای صفحه بود مشاهده کرد:A Trailer of NEW DMC has been published by Ninja Theoryبا مشاهده ی این لینک دانته ابتدا این شکلی شد ..... ، دانته روی آن کلیک کرد و در ان لحظه وحشتناکترین صحنه های زندگیشو را مشاهده کرد ، چیزی که بدتر از مرگ مادر ، خیانت برادر و فحشهای پسر بچه ای به اسم نیرو بود. آب سردی را بر هیکل دانته می ریختند. با مشاهده ی جوان معتادی که خود را دانته معرفی می کرد دانته ابتدا این شکلی .... سپس این شکلی...:-o. بعد این شکلی....در نهایت این شکلی شد.)x.. فریادی کشید ، ربلیان را برداشت چشمهایش را بست و چند دور ، دور سرش گرداند تا اینکه سرش گیج رفت. سپس بدون اینکه حرفی بزند کتش را برداشت و به طرف استدیوی کاپکوم دوید. اما زمانیکه به آنجا رسید نفسش بند آمد آن چیزی را که می دید باور نمی کرد ، پارچه ی بزرگی را روی در استدیو زده بودند:با غم و اندوه فراوان ، در گذشت جوان ناکام
(تهیه کننده ی سری DMC ، اسمش یادم نیست):d. را به خانواده و دوستان تسلیت می گویم. دانته روی زمین نشست و چند ساعتی تا می توانست گریه کرد و شیون و زاری نمود. سپس نزدیکای غروب به طرف بار آن طرف خیابان به راه افتاد افسرده بود و دلش از همه چیز و همه کس پر... وارد بار که شد بدون اینکه به اطرافش نگاه کند روی چارپایی نشست و شروع به نوشیدن کرد. در همین لحظه لئون و کریس(Leon.S Kennedy& Chris Redfield) که کمی آن طرف تر نشسته بودند و با هم گپ می زدند متوجه حضور دانته شدند . لئون رو به کریس گفت: این یارو... خیلی آشنا می زنه... یه جایی دیدمش .... نمی دونم... ولی
اینجوری نبود قبلا...) کریس پوز خندی به لئون زد و گفت: ( همین دیگه خنگی... اگه خنگ نبودی که نمی فرستادنت دختر رئیس جمهور رو از اون خراب شده ی نا کجا آباد نجات بدی بیاری... حالیت
نیست... )لئون لیوان را محکم روی میز کوبید و گفت: ( خنگ باباته... حیف کلیر که خواهر توئه.... بزار زنم بشه...ببین منو... منو نگاه کن... من تو رو آدمت می کنم... تو خونه م راهت نمی دم به کلیر هم می گم راهت نده...)کریس تهاجمی به سمت لئون خم شد و گفت: ( روت زیاد شده ... بزار ببینیم این بابا چشه...بعدش بهت می گم ... تا دیگه تو باشی با برادر زنت این جوری صحبت نکنی..) این را گفت و از دانته خواست تا به آنها ملحق شود. دانته کنار لئون نشست و دستش را با حالت غمگینی زیر چانه اش گذاشت و آه عمیقی کشیدو سپس بغضش ترکید و گفت: تریلر جدید DMC رو دیدین... در این حالت لئون زیرلب خندید و آهسته گفت:d: ها ... مشکلت اونه... آره دیدم... کریس در حالیکه سعی داشت لئون را ساکت کند رو به دانته گفت: دلخور نباش... رزیدنت اویل هم ریده شده...دانته شروع به گریه کردن کرد و گفت: خدایا... هیچکدومتون رو تغییر ندادن... اما منو.... آخه چرا چرا؟!!!لئون دستش را روی شانه ی دانته گذاشت و گفت: مرد که گریه نمی کنه... نترس دانته تو تنها نیستی...ما باهاتیم...دانته هم در حالیکه اشک می ریخت گفت: Devil may Cry
ببخشید اگه بی مزه بود
آخرین ویرایش: