ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
داستان بازی Rule of Rose
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Silent Dream" data-source="post: 2247275" data-attributes="member: 43016"><p style="text-align: center"><img src="http://img4up.com/up2/16497234634563533798.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p><p></p><p>Rule of Rose بازی در سبک Survival Horror میباشد که توسط Punchline ساخته شد و توسط Atlus در سال 2006 برای کنسول PS2 منتشر شد.</p><p>این بازی به خاطر داشتن عناصر ترس روانشناسانه و داستان پیچیده, بیشتر با بازی هایی مانند Silent Hill و Clock Tower مقایسه میشود.</p><p>همچنین بازی از جهاتی شبیه به بازی Haunting Ground میباشد زیرا شخصیت اصلی بازی سگی وفادار به همراه خود دارد که در انجام بسیاری از کارها به او کمک میکند.</p><p>داستان بازی در سال 1930, و در یکی از شهرهای انگلستان به اسم Cardington و کمی قبل از شروع جنگ جهانی دوم به وقوع میپیوندد.</p><p>بازی داستان دختر جوانی را میگوید که مجبور میشود در کلوب Red Crayon Aristocrat Club کار کند, کلوبی بی رحم و لجام گسیخته که توسط کودکان یتیم خانه باغ رز تشکیل شده است.</p><p>در هنگام انتشار, بازی با نقدهایی متفاوت از سوی نشریات مواجه شد. بازی به خاطر داشتن خط داستانی اصیل, جذاب و عمیق و همچنین دارا بودن گرافیکی چشم نواز و موسیقی زیبا مورد تقدیر قرار گرفت. با این حال به خاطر داشتن سیستم مبارزاتی "آزار دهنده" و نقاط داستانی گیج کننده با نقد هایی غیر منصفانه کوبیده شد. این بازی به خاطر داشتن صحنه های خشونت آمیز مانند مورد حمله قرار گرفتن شخصیت جوان بازی از سوی کودکان و صحنه های خشونت جن سی علیه یکی از کارکترهای مونث, باعث بحث برانگیز شدن آن شد تا جایی که در تعدادی از کشورها اجازه انتشار نیافت.</p><p></p><p><strong>خلاصه داستان</strong></p><p>داستان اصلی بازی Rule of Rose در مورد دختری نوجوان به نام جنیفر است, که در حال به یاد آوردن خاطرات دوران کودکی و افرادی است که در یتیم خانه باغ رز با آنها آشنا شده بود. </p><p>از آنجایی که بازی بر اساس خاطرات جنیفر شکل میگیرد, آنچه که در بازی رخ میدهد همیشه واضح نیست به دلیل اینکه ممکن است جنیفر واقعیت را به شکل دیگری یه یاد بیاورد.</p><p>بعد از معرفی شخصیت های بازی, به داستان بازی میپردازیم.<p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p><hr /> <p style="text-align: center"><span style="color: #000080"><span style="font-size: 12px"><strong>شخصیت های بازی</strong></span></span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="color: #a52a2a"><span style="font-family: 'comic sans ms'"><span style="font-size: 12px"><strong>Jennifer</strong></span></span></span></p> <p style="text-align: center"><img src="http://img4up.com/up2/05439131311240107591.png" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p><p>جنیفر شخصیت اصلی بازی Rule of Rose و تنها کارکتر قابل بازی میباشد. او یک خانم جوان ترسو و ملایم است که به نظر ضعیف میرسد و به راحتی از دستورات دیگران اطاعت میکند. با این حال او بسیار مصمم و وظیفه شناس است. بازی در مورد جنیفر و اوقاتی که در یتیم خانه باغ رز سپری میکرده میباشد. بازی بر اساس خاطرات نصف و نیمه جنیفر است که همین موضوع باعث میشود داستان بازی تا حد زیادی پیچیده و گمراه کننده بشود.</p><p></p><p></p><p></p><p><span style="color: #b22222"><strong>شخصیت جنیفر:</strong></span></p><p>وقتی که جنیفر هنوز یک کودک بود, تنها یتیمی بود که از وقایع محیط اطرافش آگاهی داشت. او نسبت به دیگران بسیار دلسوزانه و با ملاحظه رفتار میکرد. حتی زمانی که دیگر یتیمان او را اذیت میکردند, او حالت تدافعی به خود نمیگرفت. او به دوستان خود خیلی وفادار بود, از جمله Wendy و Brown, و یا حتی کسانی که دوستش نداشتند از جمله اعضای Red Crayon Aristocrats و نیز بزرگسالانی که در یتیم خانه کار میکردند. تمام بچه ها به غیر از Wendy, او را "کثافت" میخواندند و یا حتی او را به اسم "جنیفر کثافت" صدا میزدند. آقای هافمن, به این توهین ها اهمیتی نمیداد و حتی خود او هم زمانی که جنیفر را در دفترش سرزنش میکرد, او را "بدبخت کثافت" میخواند. علت این که آقای هافمن, جنیفر را دوست نداشت, به احتمال زیاد به خاطر این واقعیت بود که او بیشتر اوقات دیر میکرد و اهمیتی به تنبیه شدن </p><p>خود به خاطر انجام ندادن کارهای سخت روزمره نمیداد. در سن 19 سالگی جنیفر تبدیل به یک خانم جوان خجالتی و افسرده شده بود که در خاطرات تیره و تار خود به دام افتاده بود و به خاطر ظلمی که دیگر کودکان نسبت به او روا داشتند و حماقت بزرگسالان, او را تبدیل به یک انسان بسیار غمگین و ضعیف کرده بود.</p><p></p><p><span style="color: #b22222"><strong>جنیفر در مبارزات</strong></span>:</p><p>در بازی, سلاح های جنیفر معمولاََ وسایلی است که در خانه نگهداری میشوند مانند چاقوی آشپزخانه و یا وسایل باغبانی. این نوع سلاح های موقت هستند. تنها "سلاح واقعی" تفنگ Gregory است که در اواخر بازی Wendy آن را به جنیفر میدهد. جنیفر به خاطر داشتن اندامی لاغر و ضعیف و همچنین داشتن شخصیتی ترسو, در مبارزات قدرتمند نیست. حملات ضعیف او باعث سخت شدن مبارزات با Imp ها و Boss Fight های بازی میشود. Brown (سگ همراه او) در هنگام مبارزات میتواند کمک بسیار خوبی باشد, او با پارس کردن موجب حواس پرتی دشمنان میشود و یا موقع فرار کردن میتواند به جنیفر کمک کند.</p><p><span style="color: #b22222"></span></p><p><span style="color: #b22222"><strong>روابط جنیفر با دیگران:</strong></span></p><p></p><p><span style="color: #696969"><strong>Gregory</strong>:</span></p><p>Gregory M. Wilson. جنیفر را در حادثه سقوط کشتی هوایی پیدا کرد. مرد او را برای مدت زیادی اسیر خود کرد بود و فکر میکرد که او, پسرش است, و به همین دلیل جنیفر را Joshua صدا میکرد. این نشان میدهد بعد از مرگ "جاشوا" واقعی, Gregory در توهمات بی نهایت خود غرق میشود و همین امر باعث شده است تا هر کودکی را شبیه به پسر مرحومش ببیند و در واقع فکر میکند جنیفر, "جاشوا" است. عشق او نسبت به فرزندش گرم و قوی است, اما با این حال بیش از حد محافظ است. در پایان, در طول وحشی گری که در یتیم خانه به راه انداخته بود از کشتن جنیفر منصرف میشود. وقتی که او حواسش دوباره برمیگردد از جنیفر (همچنان فکر میکند او جاشوا است) معذرت خواهی میکند و با استفاده از تفنگش, خودکشی میکند.</p><p></p><p><span style="color: #696969"><strong>Wendy</strong>:</span></p><p>بعد از اینکه جنیفر از دست Gregory M. Wilson فرار میکند, Wendy تبدیل به یکی از بهترین دوستان جنیفر میشود و در واقع نقشه فرار جنیفر, ایده Wendy بوده است. به نظر میرسد روابط آنها شکننده نباشد, اما هنگامی که Wendy میفهمد جنیفر به سگی به اسم Brown علاقه دارد و او را پیش خود نگه میدارد, به شدت خشمگین و عقده ای میشود. با وجود اینکه او از جنیفر متنفر بود, اما بر این باور بود که جنیفر پیش او بر خواهد گشت. اما از بدشانسی Wendy, جنفیر هرگز چنین کاری را انجام نداد و Wendy در مقابل همه با کشتن Brown باعث رنجش جنیفر شد. Wendy که بسیار آشفته و پریشان بود, با تحت تاثیر قرار دادن Gregory(سگ ولگرد), او را مجاب کرد که افراد داخل یتیم خانه را به قتل برساند. بعد از اینکه فهمید چه کاری انجام داده است, قبل از این که توسط Gregory به خانه کشیده شود و کشته بشود از جنیفر معذرت خواهی کرد.</p><p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><img src="http://img4up.com/up2/13319914327136164228.png" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"><em>جنیفر و وندی دست در دستان هم دیگر</em></p> <p style="text-align: center"></p><p></p><p><span style="color: #696969"><strong>Brown</strong></span><span style="color: #696969"><strong>(سگ وفادار):</strong></span></p><p>هنگامی که جنیفر Brown را پیدا میکند, دلش به حال او میسوزد و تصمیم میگیرد تا از او محافظت کند. جنیفر از این که کسی به غیر از وندی, اشتیاق به محافظت از او را دارد احساس خوشحالی میکرد. Brown نسبت به جنیفر بسیار وفادار بود به خاطر اینکه او را از طناب های محکمی که به او بسته شده بود, آزاد کرد. Brown به دنبال تشکر بود و برای همین میخواست از جنیفر محافظت کند و از دستوراتش اطاعت کند. Brown عاشق جنیفر بود و در هر شرایطی از او محافظت میکرد. در طول بازی, Brown به عنوان راهنما برای جنیفر عمل میکند, به او نشان میدهد که کجا باید برود و چیزهایی را که به یاد آوری خاطرات جنیفر کمک میکند را پیدا میکند.<p style="text-align: center"><img src="http://img4up.com/up2/06288215756895893184.png" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"><em>جنیفر, براون را در آغوش گرفته است</em></p> <p style="text-align: center"></p><p>=======================================================================================================================</p><p style="text-align: center"><span style="color: #b22222"><span style="font-size: 12px"><strong>Wendy</strong></span></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: #b22222"><span style="font-size: 12px"><strong></strong></span></span><img src="http://img4up.com/up2/68462044956122770978.png" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p><p>Wendy, که همچنین با نام "پرنسس تنها" و "پرنسس رز قرمز" نیز شناخته میشود, اصلی ترین شخصیت منفی بازی Rule of Rose میباشد. جنیفر قبل از اینکه به یتیم خانه باغ رز برود و هنگامی که در خانه Gregory M. Wilson اسیر شده بود با Wendy ملاقات میکند و توسط او از آن خانه فرار میکند و سپس تبدیل بهترین دوستان یکدیگر میشوند. Wendy کودکی نحیف و بیمار است که در اوایل بازی بسیار دوست داشتنی و دلسوز دیده میشود و تنها کسی است که از دید جنیفر عالی به نظر میرسد. اگر چه او شخصیت تند و زننده دیگری هم دارد و زمانی که جنیفر به Brown اهمیت میدهد به او حسودی میکند.</p><p></p><p></p><p><span style="color: #a52a2a"><strong>سرگذشت Wendy:</strong></span></p><p>Wendy به عنوان "دختری که همیشه در بستر است" و برای جنیفر به عنوان "پرنسس تنها" شناخته میشود. او به خاطر بیماریش اغلب سرفه میکند و برای اولین بار هنگامی که در حال غذا دادن به خرگوشی است, دیده میشود. مراقبت از خرگوش ها ممکن است یکی از کارهایی باشد که توسط Martha Carol به او داده میشود و یا شاید هم این کار یکی از سرگرمی های مورد علاقه اش باشد. احتمالا زمانی که Wendy در حال گشت و گذار روستا بوده, خانه Gingerbread House جایی که Gregory زندگی میکند را پیدا میکند. او احتمالاََ پنجره بازی را مشاهده کرده است که به طرف زیرزمینی راه داشته است, در داخل زیرزمین او کسی را میبیند که شبیه به پسری است که در واقع همان جنیفر میباشد که لباس "جاشوا" را به تن کرده است. او شروع به انداختن یادداشت از طریق پنجره کرد, و در نهایت جنیفر خودش را نشان میدهد. او و Wendy تبدیل به دوستانی صمیمی برای هم شدن و برای خودشان نام مستعار "شاهزاده و شاهزاده خانم" را انتخاب کردند, برای جنیفر مهم نبود که نام مستعارش "شاهزاده" است.</p><p></p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://img4up.com/up2/27817546436605670633.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"><em>Wendy در بستر بیماری</em></p> <p style="text-align: center"></p><p></p><p>Wendy به جنیفر کمک میکند تا از آن خانه فرار کند و او را به یتیم خانه میبرد, همچنین به جنیفر کمک میکند تا به گروه Red Crayon Aristocracy بپیوندد. Wendy دختری بود که شایعاتی پیرامون سگ ولگرد(نام مستعار Gregory M. Wilson) را آغاز کرد. پس از این که او جنیفر را نجات میدهد, در یتیم خانه به همه شایعاتی را میگوید که چگونه آن سگ ولگرد بچه ها را میدزد. به علت ترس و کنجکاوی بچه ها, آنها به Wendy اجازه میدهند که او به مقام "شاهزاده خانم رز قرمز" در آید. </p><p></p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://img4up.com/up2/44872747025724984755.png" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"><em>Wendy در مقام شاهزاده خانم رز قرمز</em></p> <p style="text-align: center"></p><p></p><p>به علت اینکه Wendy بیشتر اوقات در بستر بیماری بود, در صندلی که جایگاه او بود, عروسکی قرار داده میشد که بسیار شبیه او بود و به نوعی نمادی از او محسوب میشد. در نهایت جنیفر, توله سگ تنهایی را پیدا میکند که بعدها نام او را Brown میگذارد. Wendy به این موضوع حسادت میورزد. و در یک جا از روی خشم, از تمام بچه های یتیم خانه میخواهد تا جنیفر را تحقیر کنند و با او بد رفتاری کنند به طوری که در نهایت جنیفر, Brown را فراموش کند و به سمت او باز گردد. این نوع رفتار کار نمیدهد و Wendy به عنوان آخرین راه حل از آنها میخواهد تا Brown را بکشند. </p><p></p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://img4up.com/up2/87929248136850520321.png" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><em>عروسکی که به عنوان نماد Wendy محسوب میشد</em></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p><p>هنگامی که Brown کشته شد و Wendy خودش را به عنوان شاهزاده خانم رز به جنیفر نشان داد, جنیفر او را به زمین میاندازد و به او میگوید که "گم شو" و قسم میخورد که هرگز او را نبخشد. Wendy دل شکسته و تحقیر شده, گریه کنان از اتاق بیرون میرود. مدتی بعد, احتمالاََ یک ماه یا بیشتر, Wendy در لباس مبدل به عنوان "جاشوا" بر میگردد. همه بچه های یتیم خانه Wendy را میبینند و از خانه بیرون میایند تا احتمالاََ او را مسخره کنند. هرچند Wendy به دنبال خودش Gregory M. Wilson (سگ ولگرد) را دارد. Wendy او را طوری تحت تاثیر قرار داده که مانند یک حیوان از دستوراتش اطاعت میکند. او به Gregory دستور میدهد تا تمام بچه های یتیم خانه به استثنای جنیفر که هنوز در داخل خانه است را بکشد. بعد از اینکه جنیفر از دست سگ ولگرد فرار کرد و به بیرون از خانه رفت, Wendy را دید که گریان است و از جنیفر معذرت خواهی میکند و سپس او به جنیفر تفنگی را میدهد که از خانه Gregory برداشته بود. بعد از آن, Gregory متوجه میشود که Wendy پسرش نیست, و سپس او را به خانه میکشد و به قتل میرساند. در مرحله Once Upon a Time, به نظر میرسد که جنیفر به حال Wendy تاسف میخورد و میگوید که "او همیشه تنها بود". در نهایت, او Wendy را به خاطراتش میسپارد, همچنان که Brown و بقیه بچه های یتیم خانه را به خاطراتش سپرد و او را به خاطره لحظات خوبی که داشتند به یاد میاورد نه به خاطر عملکرد نادرستش.</p><p></p><p><span style="font-size: 10px"><strong></strong></span></p><p><span style="font-size: 10px"><strong><span style="color: #a52a2a">شخصیت </span></strong></span><span style="font-size: 10px"><strong><span style="color: #a52a2a">Wendy:</span></strong></span></p><p>Wendy تنها کودکی بود که با جنیفر خوب بود- حداقل برای مدتی. او به خاطر ظاهر آرام و ضعیفش مظلوم به نظر میرسد, با این حال او طرف تاریکی هم دارد که باعث میشود او تبدیل به یک فرد بی رحم و مرموز مرموز بشود. Wendy و جنیفر دوستان بسیار صمیمی با هم بودند. Wendy به خاطر بیماریش بیشتر اوقات در تخت بود و به همین علت است که او بشتر اوقات تنها بود و دوستان کمی داشت. و از همین رو, باعث شد که او شیفته تنها دوستش یعنی جنیفر بشود و نسبت به او وسواس نشان بدهد تا جایی که او اصلاََ مایل نبود جنیفر به کسی غیر از خود او توجه کند.</p><p>Wendy کسی است که به عنوان یک آدم ترسناک و حسود معرفی میشود. این نوع حالات زمانی مشخص میشود که جنیفر, Brown را به او معرفی میکند. Wendy خشم و حسادت خودت را از این موضوع پنهان میکند و به جای آن, این موضوع را موقتاََ میپذیرد. با وجود حسادتی که باعث تباهی وی شده است, از نظر بسیاری از فن ها, او یک دختر گیج, سریش و کسی که از چیزی که دارد به شدت محافظت میکند است تا یک انسان حسود که واقعاََ بد است. این رفتار او شاید به خاطر این باشد که او در گذشته چیز مهمی را از دست داده است و دیگر نیمخواهد جیزی مانند او را دوباره از دست بدهد.</p><p></p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://img4up.com/up2/45508614037292716761.png" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><em>وندی در خاطرات جنیفر</em></p><p>=======================================================================================================================</p><p></p><p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px"><span style="color: #A52A2A"><strong>Gregory M. Wilson</strong></span></span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px"><span style="color: #A52A2A"><strong></strong></span></span><img src="http://img4up.com/up2/71025947297900628231.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p><p>Gregory M. Wilson که بعدها در بازی با نام "سگ وحشی" نیز شناخته میشود, یکی از کلیدی ترین شخصیت های بازی Rule of Rose میباشد.</p><p>او آخرین boss بازی نیز میباشد.</p><p></p><p><span style="color: #a52a2a"><strong>داستان Gregory:</strong></span></p><p>Gregory M. Wilson در روستایی در کنار شهر Cardington و در خانه با اسم Gingerbread زندگی میکرد. Gregory نسبت به پسرش "جاشوا" که بر اثر بیماری فوت کرده است (مشخص نیست که آیا بر اثر بیماری فوت کرده است یا دزدیده شده است), مهربان بود. Gregory پس از اینکه پسرش را از دست میدهد افسرده میشود و کم کم دیوانه میشود. روزی او دختری به نام جنیفر را پیدا میکند که پدر و مادرش</p><p>در حادثه بالون هوایی کشته شده بودن, او دخترک را میدزد تا جای خالی "جاشوا" را برای او پر کند.</p><p></p><p><strong><span style="color: #a52a2a">شخصیت Gregory:</span></strong></p><p>ظاهر Gregory بسیار ساده و آشفته است که انعکاس دهنده زندگی یک کشاورز فقیر است. Gregory پسرش جاشوا را خیلی دوست میداشت.</p><p>او در حالی که فقیر بود اما تمام تلاشش را میکرد تا زندگی فوق العاده ای را برای پسرش به وجود آورد, او تمام تلاشش را میکرد تا با پسرش روابط صمیمی داشته باشد, همچنین تلاش میکرد جاشوا را از خانه به بیرون بیاورد تا با او بازی کند و یا در کشاورزی به او کمک کند. اما زمانی که جاشوا از فرط بیماری توان برخیزیدن از تخت خوابش را نداشت, Gregory تمام تلاشش را میکرد تا از او مراقبت کند. در طول زمانی که جاشوا در بستر بیماری بود, Gregory برای او داستان مینوشت و میخواند. جاشوا نیز به داستان هایی که پدرش برای او تعریف میکرد, علاقمند بود. بعد از این که جاشوا بر اثر بیماری فوت میکند(مشخص نیست که فوت میکند یا گم میشود), Gregory دل شکسته میشود و شروع به خوردن نوشیدنی های الکلی میکند. بعد از گذشت مدتی, Gregory دختری به اسم جنیفر را پیدا میکند, جنیفر تنها بازمانده حادثه سقوط بالون بود. او به خوبی از جنیفر مراقبت میکرد و جنیفر نیز او را یک فرد دوست داشتنی یافت. هرچند که Gregory او را مانند پسرش جاشوا میدید و به او لباس هایی پسرانه پوشاند.</p><p>Gregory که دیگر سلامت عقل نداشت و تحت تاثیر مشروبات الکلی و رفتار Wendy قرار گرفته بود, تبدیل به سگ ولگرد (لقب) شد و ابزاری بر ابراز خشم نسبت به یتیمان.</p><p></p><p><span style="color: #a52a2a"><strong>ادامه دارد....</strong></span></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Silent Dream, post: 2247275, member: 43016"] [CENTER][IMG]http://img4up.com/up2/16497234634563533798.jpg[/IMG] [/CENTER] Rule of Rose بازی در سبک Survival Horror میباشد که توسط Punchline ساخته شد و توسط Atlus در سال 2006 برای کنسول PS2 منتشر شد. این بازی به خاطر داشتن عناصر ترس روانشناسانه و داستان پیچیده, بیشتر با بازی هایی مانند Silent Hill و Clock Tower مقایسه میشود. همچنین بازی از جهاتی شبیه به بازی Haunting Ground میباشد زیرا شخصیت اصلی بازی سگی وفادار به همراه خود دارد که در انجام بسیاری از کارها به او کمک میکند. داستان بازی در سال 1930, و در یکی از شهرهای انگلستان به اسم Cardington و کمی قبل از شروع جنگ جهانی دوم به وقوع میپیوندد. بازی داستان دختر جوانی را میگوید که مجبور میشود در کلوب Red Crayon Aristocrat Club کار کند, کلوبی بی رحم و لجام گسیخته که توسط کودکان یتیم خانه باغ رز تشکیل شده است. در هنگام انتشار, بازی با نقدهایی متفاوت از سوی نشریات مواجه شد. بازی به خاطر داشتن خط داستانی اصیل, جذاب و عمیق و همچنین دارا بودن گرافیکی چشم نواز و موسیقی زیبا مورد تقدیر قرار گرفت. با این حال به خاطر داشتن سیستم مبارزاتی "آزار دهنده" و نقاط داستانی گیج کننده با نقد هایی غیر منصفانه کوبیده شد. این بازی به خاطر داشتن صحنه های خشونت آمیز مانند مورد حمله قرار گرفتن شخصیت جوان بازی از سوی کودکان و صحنه های خشونت جن سی علیه یکی از کارکترهای مونث, باعث بحث برانگیز شدن آن شد تا جایی که در تعدادی از کشورها اجازه انتشار نیافت. [B]خلاصه داستان[/B] داستان اصلی بازی Rule of Rose در مورد دختری نوجوان به نام جنیفر است, که در حال به یاد آوردن خاطرات دوران کودکی و افرادی است که در یتیم خانه باغ رز با آنها آشنا شده بود. از آنجایی که بازی بر اساس خاطرات جنیفر شکل میگیرد, آنچه که در بازی رخ میدهد همیشه واضح نیست به دلیل اینکه ممکن است جنیفر واقعیت را به شکل دیگری یه یاد بیاورد. بعد از معرفی شخصیت های بازی, به داستان بازی میپردازیم.[CENTER] [/CENTER] [HR][/HR][CENTER][COLOR=#000080][SIZE=3][B]شخصیت های بازی[/B][/SIZE][/COLOR] [COLOR=#a52a2a][FONT=comic sans ms][SIZE=3][B]Jennifer[/B][/SIZE][/FONT][/COLOR] [IMG]http://img4up.com/up2/05439131311240107591.png[/IMG] [/CENTER] جنیفر شخصیت اصلی بازی Rule of Rose و تنها کارکتر قابل بازی میباشد. او یک خانم جوان ترسو و ملایم است که به نظر ضعیف میرسد و به راحتی از دستورات دیگران اطاعت میکند. با این حال او بسیار مصمم و وظیفه شناس است. بازی در مورد جنیفر و اوقاتی که در یتیم خانه باغ رز سپری میکرده میباشد. بازی بر اساس خاطرات نصف و نیمه جنیفر است که همین موضوع باعث میشود داستان بازی تا حد زیادی پیچیده و گمراه کننده بشود. [COLOR=#b22222][B]شخصیت جنیفر:[/B][/COLOR] وقتی که جنیفر هنوز یک کودک بود, تنها یتیمی بود که از وقایع محیط اطرافش آگاهی داشت. او نسبت به دیگران بسیار دلسوزانه و با ملاحظه رفتار میکرد. حتی زمانی که دیگر یتیمان او را اذیت میکردند, او حالت تدافعی به خود نمیگرفت. او به دوستان خود خیلی وفادار بود, از جمله Wendy و Brown, و یا حتی کسانی که دوستش نداشتند از جمله اعضای Red Crayon Aristocrats و نیز بزرگسالانی که در یتیم خانه کار میکردند. تمام بچه ها به غیر از Wendy, او را "کثافت" میخواندند و یا حتی او را به اسم "جنیفر کثافت" صدا میزدند. آقای هافمن, به این توهین ها اهمیتی نمیداد و حتی خود او هم زمانی که جنیفر را در دفترش سرزنش میکرد, او را "بدبخت کثافت" میخواند. علت این که آقای هافمن, جنیفر را دوست نداشت, به احتمال زیاد به خاطر این واقعیت بود که او بیشتر اوقات دیر میکرد و اهمیتی به تنبیه شدن خود به خاطر انجام ندادن کارهای سخت روزمره نمیداد. در سن 19 سالگی جنیفر تبدیل به یک خانم جوان خجالتی و افسرده شده بود که در خاطرات تیره و تار خود به دام افتاده بود و به خاطر ظلمی که دیگر کودکان نسبت به او روا داشتند و حماقت بزرگسالان, او را تبدیل به یک انسان بسیار غمگین و ضعیف کرده بود. [COLOR=#b22222][B]جنیفر در مبارزات[/B][/COLOR]: در بازی, سلاح های جنیفر معمولاََ وسایلی است که در خانه نگهداری میشوند مانند چاقوی آشپزخانه و یا وسایل باغبانی. این نوع سلاح های موقت هستند. تنها "سلاح واقعی" تفنگ Gregory است که در اواخر بازی Wendy آن را به جنیفر میدهد. جنیفر به خاطر داشتن اندامی لاغر و ضعیف و همچنین داشتن شخصیتی ترسو, در مبارزات قدرتمند نیست. حملات ضعیف او باعث سخت شدن مبارزات با Imp ها و Boss Fight های بازی میشود. Brown (سگ همراه او) در هنگام مبارزات میتواند کمک بسیار خوبی باشد, او با پارس کردن موجب حواس پرتی دشمنان میشود و یا موقع فرار کردن میتواند به جنیفر کمک کند. [COLOR=#b22222] [B]روابط جنیفر با دیگران:[/B][/COLOR] [COLOR=#696969][B]Gregory[/B]:[/COLOR] Gregory M. Wilson. جنیفر را در حادثه سقوط کشتی هوایی پیدا کرد. مرد او را برای مدت زیادی اسیر خود کرد بود و فکر میکرد که او, پسرش است, و به همین دلیل جنیفر را Joshua صدا میکرد. این نشان میدهد بعد از مرگ "جاشوا" واقعی, Gregory در توهمات بی نهایت خود غرق میشود و همین امر باعث شده است تا هر کودکی را شبیه به پسر مرحومش ببیند و در واقع فکر میکند جنیفر, "جاشوا" است. عشق او نسبت به فرزندش گرم و قوی است, اما با این حال بیش از حد محافظ است. در پایان, در طول وحشی گری که در یتیم خانه به راه انداخته بود از کشتن جنیفر منصرف میشود. وقتی که او حواسش دوباره برمیگردد از جنیفر (همچنان فکر میکند او جاشوا است) معذرت خواهی میکند و با استفاده از تفنگش, خودکشی میکند. [COLOR=#696969][B]Wendy[/B]:[/COLOR] بعد از اینکه جنیفر از دست Gregory M. Wilson فرار میکند, Wendy تبدیل به یکی از بهترین دوستان جنیفر میشود و در واقع نقشه فرار جنیفر, ایده Wendy بوده است. به نظر میرسد روابط آنها شکننده نباشد, اما هنگامی که Wendy میفهمد جنیفر به سگی به اسم Brown علاقه دارد و او را پیش خود نگه میدارد, به شدت خشمگین و عقده ای میشود. با وجود اینکه او از جنیفر متنفر بود, اما بر این باور بود که جنیفر پیش او بر خواهد گشت. اما از بدشانسی Wendy, جنفیر هرگز چنین کاری را انجام نداد و Wendy در مقابل همه با کشتن Brown باعث رنجش جنیفر شد. Wendy که بسیار آشفته و پریشان بود, با تحت تاثیر قرار دادن Gregory(سگ ولگرد), او را مجاب کرد که افراد داخل یتیم خانه را به قتل برساند. بعد از اینکه فهمید چه کاری انجام داده است, قبل از این که توسط Gregory به خانه کشیده شود و کشته بشود از جنیفر معذرت خواهی کرد. [CENTER] [IMG]http://img4up.com/up2/13319914327136164228.png[/IMG] [I]جنیفر و وندی دست در دستان هم دیگر[/I] [/CENTER] [COLOR=#696969][B]Brown[/B][/COLOR][COLOR=#696969][B](سگ وفادار):[/B][/COLOR] هنگامی که جنیفر Brown را پیدا میکند, دلش به حال او میسوزد و تصمیم میگیرد تا از او محافظت کند. جنیفر از این که کسی به غیر از وندی, اشتیاق به محافظت از او را دارد احساس خوشحالی میکرد. Brown نسبت به جنیفر بسیار وفادار بود به خاطر اینکه او را از طناب های محکمی که به او بسته شده بود, آزاد کرد. Brown به دنبال تشکر بود و برای همین میخواست از جنیفر محافظت کند و از دستوراتش اطاعت کند. Brown عاشق جنیفر بود و در هر شرایطی از او محافظت میکرد. در طول بازی, Brown به عنوان راهنما برای جنیفر عمل میکند, به او نشان میدهد که کجا باید برود و چیزهایی را که به یاد آوری خاطرات جنیفر کمک میکند را پیدا میکند.[CENTER][IMG]http://img4up.com/up2/06288215756895893184.png[/IMG] [I]جنیفر, براون را در آغوش گرفته است[/I] [/CENTER] ======================================================================================================================= [CENTER][COLOR=#b22222][SIZE=3][B]Wendy [/B][/SIZE][/COLOR][IMG]http://img4up.com/up2/68462044956122770978.png[/IMG] [/CENTER] Wendy, که همچنین با نام "پرنسس تنها" و "پرنسس رز قرمز" نیز شناخته میشود, اصلی ترین شخصیت منفی بازی Rule of Rose میباشد. جنیفر قبل از اینکه به یتیم خانه باغ رز برود و هنگامی که در خانه Gregory M. Wilson اسیر شده بود با Wendy ملاقات میکند و توسط او از آن خانه فرار میکند و سپس تبدیل بهترین دوستان یکدیگر میشوند. Wendy کودکی نحیف و بیمار است که در اوایل بازی بسیار دوست داشتنی و دلسوز دیده میشود و تنها کسی است که از دید جنیفر عالی به نظر میرسد. اگر چه او شخصیت تند و زننده دیگری هم دارد و زمانی که جنیفر به Brown اهمیت میدهد به او حسودی میکند. [COLOR=#a52a2a][B]سرگذشت Wendy:[/B][/COLOR] Wendy به عنوان "دختری که همیشه در بستر است" و برای جنیفر به عنوان "پرنسس تنها" شناخته میشود. او به خاطر بیماریش اغلب سرفه میکند و برای اولین بار هنگامی که در حال غذا دادن به خرگوشی است, دیده میشود. مراقبت از خرگوش ها ممکن است یکی از کارهایی باشد که توسط Martha Carol به او داده میشود و یا شاید هم این کار یکی از سرگرمی های مورد علاقه اش باشد. احتمالا زمانی که Wendy در حال گشت و گذار روستا بوده, خانه Gingerbread House جایی که Gregory زندگی میکند را پیدا میکند. او احتمالاََ پنجره بازی را مشاهده کرده است که به طرف زیرزمینی راه داشته است, در داخل زیرزمین او کسی را میبیند که شبیه به پسری است که در واقع همان جنیفر میباشد که لباس "جاشوا" را به تن کرده است. او شروع به انداختن یادداشت از طریق پنجره کرد, و در نهایت جنیفر خودش را نشان میدهد. او و Wendy تبدیل به دوستانی صمیمی برای هم شدن و برای خودشان نام مستعار "شاهزاده و شاهزاده خانم" را انتخاب کردند, برای جنیفر مهم نبود که نام مستعارش "شاهزاده" است. [CENTER][IMG]http://img4up.com/up2/27817546436605670633.jpg[/IMG] [I]Wendy در بستر بیماری[/I] [/CENTER] Wendy به جنیفر کمک میکند تا از آن خانه فرار کند و او را به یتیم خانه میبرد, همچنین به جنیفر کمک میکند تا به گروه Red Crayon Aristocracy بپیوندد. Wendy دختری بود که شایعاتی پیرامون سگ ولگرد(نام مستعار Gregory M. Wilson) را آغاز کرد. پس از این که او جنیفر را نجات میدهد, در یتیم خانه به همه شایعاتی را میگوید که چگونه آن سگ ولگرد بچه ها را میدزد. به علت ترس و کنجکاوی بچه ها, آنها به Wendy اجازه میدهند که او به مقام "شاهزاده خانم رز قرمز" در آید. [CENTER][IMG]http://img4up.com/up2/44872747025724984755.png[/IMG] [I]Wendy در مقام شاهزاده خانم رز قرمز[/I] [/CENTER] به علت اینکه Wendy بیشتر اوقات در بستر بیماری بود, در صندلی که جایگاه او بود, عروسکی قرار داده میشد که بسیار شبیه او بود و به نوعی نمادی از او محسوب میشد. در نهایت جنیفر, توله سگ تنهایی را پیدا میکند که بعدها نام او را Brown میگذارد. Wendy به این موضوع حسادت میورزد. و در یک جا از روی خشم, از تمام بچه های یتیم خانه میخواهد تا جنیفر را تحقیر کنند و با او بد رفتاری کنند به طوری که در نهایت جنیفر, Brown را فراموش کند و به سمت او باز گردد. این نوع رفتار کار نمیدهد و Wendy به عنوان آخرین راه حل از آنها میخواهد تا Brown را بکشند. [CENTER][IMG]http://img4up.com/up2/87929248136850520321.png[/IMG] [I]عروسکی که به عنوان نماد Wendy محسوب میشد[/I] [/CENTER] هنگامی که Brown کشته شد و Wendy خودش را به عنوان شاهزاده خانم رز به جنیفر نشان داد, جنیفر او را به زمین میاندازد و به او میگوید که "گم شو" و قسم میخورد که هرگز او را نبخشد. Wendy دل شکسته و تحقیر شده, گریه کنان از اتاق بیرون میرود. مدتی بعد, احتمالاََ یک ماه یا بیشتر, Wendy در لباس مبدل به عنوان "جاشوا" بر میگردد. همه بچه های یتیم خانه Wendy را میبینند و از خانه بیرون میایند تا احتمالاََ او را مسخره کنند. هرچند Wendy به دنبال خودش Gregory M. Wilson (سگ ولگرد) را دارد. Wendy او را طوری تحت تاثیر قرار داده که مانند یک حیوان از دستوراتش اطاعت میکند. او به Gregory دستور میدهد تا تمام بچه های یتیم خانه به استثنای جنیفر که هنوز در داخل خانه است را بکشد. بعد از اینکه جنیفر از دست سگ ولگرد فرار کرد و به بیرون از خانه رفت, Wendy را دید که گریان است و از جنیفر معذرت خواهی میکند و سپس او به جنیفر تفنگی را میدهد که از خانه Gregory برداشته بود. بعد از آن, Gregory متوجه میشود که Wendy پسرش نیست, و سپس او را به خانه میکشد و به قتل میرساند. در مرحله Once Upon a Time, به نظر میرسد که جنیفر به حال Wendy تاسف میخورد و میگوید که "او همیشه تنها بود". در نهایت, او Wendy را به خاطراتش میسپارد, همچنان که Brown و بقیه بچه های یتیم خانه را به خاطراتش سپرد و او را به خاطره لحظات خوبی که داشتند به یاد میاورد نه به خاطر عملکرد نادرستش. [SIZE=2][B] [COLOR=#a52a2a]شخصیت [/COLOR][/B][/SIZE][SIZE=2][B][COLOR=#a52a2a]Wendy:[/COLOR][/B][/SIZE] Wendy تنها کودکی بود که با جنیفر خوب بود- حداقل برای مدتی. او به خاطر ظاهر آرام و ضعیفش مظلوم به نظر میرسد, با این حال او طرف تاریکی هم دارد که باعث میشود او تبدیل به یک فرد بی رحم و مرموز مرموز بشود. Wendy و جنیفر دوستان بسیار صمیمی با هم بودند. Wendy به خاطر بیماریش بیشتر اوقات در تخت بود و به همین علت است که او بشتر اوقات تنها بود و دوستان کمی داشت. و از همین رو, باعث شد که او شیفته تنها دوستش یعنی جنیفر بشود و نسبت به او وسواس نشان بدهد تا جایی که او اصلاََ مایل نبود جنیفر به کسی غیر از خود او توجه کند. Wendy کسی است که به عنوان یک آدم ترسناک و حسود معرفی میشود. این نوع حالات زمانی مشخص میشود که جنیفر, Brown را به او معرفی میکند. Wendy خشم و حسادت خودت را از این موضوع پنهان میکند و به جای آن, این موضوع را موقتاََ میپذیرد. با وجود حسادتی که باعث تباهی وی شده است, از نظر بسیاری از فن ها, او یک دختر گیج, سریش و کسی که از چیزی که دارد به شدت محافظت میکند است تا یک انسان حسود که واقعاََ بد است. این رفتار او شاید به خاطر این باشد که او در گذشته چیز مهمی را از دست داده است و دیگر نیمخواهد جیزی مانند او را دوباره از دست بدهد. [CENTER][IMG]http://img4up.com/up2/45508614037292716761.png[/IMG] [I]وندی در خاطرات جنیفر[/I][/CENTER] ======================================================================================================================= [CENTER][SIZE=3][COLOR=#A52A2A][B]Gregory M. Wilson [/B][/COLOR][/SIZE][IMG]http://img4up.com/up2/71025947297900628231.jpg[/IMG] [/CENTER] Gregory M. Wilson که بعدها در بازی با نام "سگ وحشی" نیز شناخته میشود, یکی از کلیدی ترین شخصیت های بازی Rule of Rose میباشد. او آخرین boss بازی نیز میباشد. [COLOR=#a52a2a][B]داستان Gregory:[/B][/COLOR] Gregory M. Wilson در روستایی در کنار شهر Cardington و در خانه با اسم Gingerbread زندگی میکرد. Gregory نسبت به پسرش "جاشوا" که بر اثر بیماری فوت کرده است (مشخص نیست که آیا بر اثر بیماری فوت کرده است یا دزدیده شده است), مهربان بود. Gregory پس از اینکه پسرش را از دست میدهد افسرده میشود و کم کم دیوانه میشود. روزی او دختری به نام جنیفر را پیدا میکند که پدر و مادرش در حادثه بالون هوایی کشته شده بودن, او دخترک را میدزد تا جای خالی "جاشوا" را برای او پر کند. [B][COLOR=#a52a2a]شخصیت Gregory:[/COLOR][/B] ظاهر Gregory بسیار ساده و آشفته است که انعکاس دهنده زندگی یک کشاورز فقیر است. Gregory پسرش جاشوا را خیلی دوست میداشت. او در حالی که فقیر بود اما تمام تلاشش را میکرد تا زندگی فوق العاده ای را برای پسرش به وجود آورد, او تمام تلاشش را میکرد تا با پسرش روابط صمیمی داشته باشد, همچنین تلاش میکرد جاشوا را از خانه به بیرون بیاورد تا با او بازی کند و یا در کشاورزی به او کمک کند. اما زمانی که جاشوا از فرط بیماری توان برخیزیدن از تخت خوابش را نداشت, Gregory تمام تلاشش را میکرد تا از او مراقبت کند. در طول زمانی که جاشوا در بستر بیماری بود, Gregory برای او داستان مینوشت و میخواند. جاشوا نیز به داستان هایی که پدرش برای او تعریف میکرد, علاقمند بود. بعد از این که جاشوا بر اثر بیماری فوت میکند(مشخص نیست که فوت میکند یا گم میشود), Gregory دل شکسته میشود و شروع به خوردن نوشیدنی های الکلی میکند. بعد از گذشت مدتی, Gregory دختری به اسم جنیفر را پیدا میکند, جنیفر تنها بازمانده حادثه سقوط بالون بود. او به خوبی از جنیفر مراقبت میکرد و جنیفر نیز او را یک فرد دوست داشتنی یافت. هرچند که Gregory او را مانند پسرش جاشوا میدید و به او لباس هایی پسرانه پوشاند. Gregory که دیگر سلامت عقل نداشت و تحت تاثیر مشروبات الکلی و رفتار Wendy قرار گرفته بود, تبدیل به سگ ولگرد (لقب) شد و ابزاری بر ابراز خشم نسبت به یتیمان. [COLOR=#a52a2a][B]ادامه دارد....[/B][/COLOR] [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
داستان بازی Rule of Rose
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft