تلخ ترين وشيرين ترين خاطره گیمر ها

شیرین ترین خاطره ی من در بازی Hitman : Codename 47 فکر کنم بود که بعد از 4 ماه بازی کردن در مرحله ی The lee Hong Assassin بالاخرا صندوق درست رو انتخاب کردم و تلخ ترین هم 10 دقیقه ی بعد که برق ها رفت ;)
 
زمانی که یک کامپیوتر گرفتم شیرینترین بود بلافاصله بازی desertstrom 1 رو بازی کردم وبعد تلخ ترین زمانی بود که زمانی که هاردم ترکید مرخص شده جلوی چشمام مثل بمب صدا داد به ملکوت الاپیوست
 
فکر کنم تاپیک کمی تکراری هست ولی منم نظرمو میگم :
mgs3 هم وقتی اسنیک میره بالای قبر boss و سلام نظامی میده در حالی که اشک میریخت خیلی غم ناک بود :((
تو mgs2 هم وقتی اون vampire بی میخ میزنه خواهر otacon رو میکشه در حالی که اسنیک و جک برای نجاتش تلاش میکردند اونجا هم خیلی غم انگیز بود!:((
mgs1 هم وقتی اسنیک میزنه sniper wolf رو میکشه در حالی که otacon عاشقش بوده اون هم صحنه غم انگیزی بود !:((
خداییش هر چی در مورد mgs بگم کم گفتم !

و شیرین ترین صحنه توی DMC3 مرحله اخر وقتی دانته ویرجیل رو شکست داد خداییش خیلی حال کردم:love:

HITMAN 4 هم اخر بازی وقتی هیتمن زنده شد و همه رو ابکش کرد خیلی صحنه ی شیرینی بود :love:
 
من كه مافيا رو تموم كردم تامي رو نكشتن.
ولي هر كي مياد ميگه تامي رو آخرش كشتن :confused:

جدی ؟! حتما نسخه ی شما خارجی بوده :biggrin1: (شوخی)
ولی اگه دمو اخر بازی رو دیده باشی تامی داره باغچه خونشونو اب یاری میکنه که یه ماشین قرمز جلو خونش پارک میکنه و 2 نفر از ماشین پیاده میشن و تامی خیانت کار رو با تفنگ میکشن ;)
 
تلخ ترین لحظه من در تمام بازیهای مورد علاقه ام اینه که میرسم به اخر بازی و بازیم تموم میشه.چون همش توی این فکرم بدون این بازی چیکار کنم!! :baby:
شیرین ترین خاطره ام هم اینه که بعد از دنبال کردن تمام خبرهای god father بالاخره پشت ویترین دیدمش ولی چه بد بود چون اونی که خواستم نبود:punish:
 
چه تلخ من منقلب شدم
بدترین لحظه ی وقتی تو کانتر نایف شدم چون تو این چند سال نایف نشده بودم
بهترین لحظه هم اخر همون بازی که طرف رو اینقدر زدم که خودش از بازی رفت بیرون

اخر هیتمن4 هم خیلی حال داد
 
من بهترين خاطره ی گيمم اينه که pes جدید از راه ميرسه:p :biggrin1:
و بدترينش اينه که نصبش کنم ببينم تو کامپيوترم تيک ميزنه و روون نيست:((
 
میگم اخر هیتمن چهار چی شد میشه بگین من حوصلم نشد تا اخر برم تو همون مرحله ی اول گیر کردم
منم نفهمیدم اون دختره که باهات همکاری میکرد بهت خیانت میکنه و یجورایی می کشتت
بعد نشون میده برات ختم گرفتن و 47 خوابیده و مرده بعد دختره میاد اسلحه های معروف 47 رو میگذاد رو سینه 47 به نشان احترام
بعد تو وقت داری که با زدن دکمه ها بلند شی و همه رو بکشی
سکانس بعدی 47میره به یه خونه و یه مرد چینی یا ژا÷نی رو میبینه و باهاش حرف میزنه
& The End
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or