ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
بيوگرافي devil may cry
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Ehsan" data-source="post: 20644" data-attributes="member: 401"><p><span style="font-size: 12px"><span style="color: #000000"><span style="font-family: 'Times New Roman'">در این بازی نسخه ی سوم قبل از دو نسخه 1 و 2 هست من از 3 شروع میکنم که همه داستا پشت سر هم باشه:</span></span></span></p><p></p><p><span style="font-size: 12px"><span style="color: #000000"><span style="font-family: 'Times New Roman'">سال ها پیش دروازه سرزمین تاریکی بر روی زمین باز شد و موجودات سرزمین تاریکی به رهبری چند موجود قوی تر به زمین و موجوداتش حمله کردند و شروع به نابودی انها نمودندیکی از این دهبران که sparda نام داشت به دفاع از زمینیان برخواست و توانست با پیروزی بر مدعیان خود موجودات سرزمین تاریکی را از زمین بیرون کند و دروازهی ان سرزمین را برای اولین بار ببندد اما دیگر خود جرات بازگشت به ان سرزمین را نداشت پس در زمین مان و با یک زن زمینی ازدواج کرد بعد از مدتی وی صاحب دو پسر دوقلو شد که اسم انها را dante , vergia گذاشت انها شبیه انسان بودند اما قدرت های فوق العاده یی داشتند اسپارتا به هر کدام از انها گردنبندی داد که در اصل این گردنبند ها هر کدام نصف شده گردنبند اصلی خود اسپارتا بودند که اسپارتا بوسیله ان گردنبند توانسته بود در وازه سرزمین تاریکی را ببندد و همین گرئنبند تنها چیزی بود که می توانستد ان دروازه را دوباره باز کند بعد از مرگ پدر کاخ اصلی سرزمین تازیکی دوباره باز میشود اما دروازه ان بسته است ورجیا یکی از پسر های اسپارتا تصمیم میگیرد قدرت بیشتری کسب کند پس بوسیلهی یکی از دوستان خود که کشیشی است که قدرت جادویی فراوانی دارد دانته را به بلند ترین برج</span></span></span></p><p></p><p><span style="font-size: 12px"><span style="color: #000000"><span style="font-family: 'Times New Roman'">ان قلعه دعوت میکند دانته هم به انجا میرود و طی مبارزه ای که دو پسر انجام میدهند ورجیا شکست میخورد و ورجیا نیمهی دوم گردنبند را بدست میاورد و لی دانته بعد از فرار از شکم یک هیولای قول ÷یکر ورجیا را دنبال میکند و طی این مسیر قدرت های خاصی میابد و با موجوداتی که از سرزمین ر قلعه جا مانده بودند مبارزه میکند اما وقتی به ورجیا میرسد او دروازه را باز کرده و از تله پدر رد شده اما دانته مجبور است با سایه پدرش که تله وی برای باز کردن در وازه است مبارزه کند </span></span></span></p><p></p><p><span style="font-size: 12px"><span style="color: #000000"><span style="font-family: 'Times New Roman'">طی ماجرا های زیادی دانته مدت زیادی که از باز شدن دروازه نگذشته بوسیله شمشیر پدر دروازه را میبندد و برای همیشه ان شمشیر را از دست میدهد و طی مبارزه ای که در دنیای ساختگی پدرشان با جادوگر مخصوصش (یعنی همان دوست ورجیا ) میکنند هر دو با همکاری یکدیگر این جادوگر را شکست میدهند و به دنیای عادی بر میگردانند دخترش هم که میخواسته به خاطر مرگ مارش از پدر جادوگر خود انتقام بگیرد </span></span></span></p><p></p><p><span style="font-size: 12px"><span style="color: #000000"><span style="font-family: 'Times New Roman'">و این همه مدت هم دنبال انها بوده پدر خود یعنی جادوگر کشیش را میکشد طی مبارزه اخر بازی که بین دانته و ورجیا صورت میگیرد دانته ورجیا را شکست میدهد اما ورجیا نمیمیرد و به اعماق رودخانه میافتد که میگویند در نسخه چهارم این بازی با ورجیا دو باره مواجه میشویم</span></span></span></p><p></p><p><span style="font-size: 12px"><span style="color: #000000"><span style="font-family: 'Times New Roman'">منتظر بیوگرافی بقیه نسخه ها هم باشید </span></span></span></p><p></p><p><span style="font-size: 12px"><span style="color: #000000"><span style="font-family: 'Times New Roman'">حالا تشکرو برو تو کارش</span></span></span></p><p><span style="font-family: 'Times New Roman'"><span style="font-size: 12px"><span style="color: #000000">اگه خوبه بگين ادامه بدم</span></span></span></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Ehsan, post: 20644, member: 401"] [size=3][color=#000000][font=Times New Roman]در این بازی نسخه ی سوم قبل از دو نسخه 1 و 2 هست من از 3 شروع میکنم که همه داستا پشت سر هم باشه:[/font][/color][/size] [size=3][color=#000000][font=Times New Roman]سال ها پیش دروازه سرزمین تاریکی بر روی زمین باز شد و موجودات سرزمین تاریکی به رهبری چند موجود قوی تر به زمین و موجوداتش حمله کردند و شروع به نابودی انها نمودندیکی از این دهبران که sparda نام داشت به دفاع از زمینیان برخواست و توانست با پیروزی بر مدعیان خود موجودات سرزمین تاریکی را از زمین بیرون کند و دروازهی ان سرزمین را برای اولین بار ببندد اما دیگر خود جرات بازگشت به ان سرزمین را نداشت پس در زمین مان و با یک زن زمینی ازدواج کرد بعد از مدتی وی صاحب دو پسر دوقلو شد که اسم انها را dante , vergia گذاشت انها شبیه انسان بودند اما قدرت های فوق العاده یی داشتند اسپارتا به هر کدام از انها گردنبندی داد که در اصل این گردنبند ها هر کدام نصف شده گردنبند اصلی خود اسپارتا بودند که اسپارتا بوسیله ان گردنبند توانسته بود در وازه سرزمین تاریکی را ببندد و همین گرئنبند تنها چیزی بود که می توانستد ان دروازه را دوباره باز کند بعد از مرگ پدر کاخ اصلی سرزمین تازیکی دوباره باز میشود اما دروازه ان بسته است ورجیا یکی از پسر های اسپارتا تصمیم میگیرد قدرت بیشتری کسب کند پس بوسیلهی یکی از دوستان خود که کشیشی است که قدرت جادویی فراوانی دارد دانته را به بلند ترین برج[/font][/color][/size] [size=3][color=#000000][font=Times New Roman]ان قلعه دعوت میکند دانته هم به انجا میرود و طی مبارزه ای که دو پسر انجام میدهند ورجیا شکست میخورد و ورجیا نیمهی دوم گردنبند را بدست میاورد و لی دانته بعد از فرار از شکم یک هیولای قول ÷یکر ورجیا را دنبال میکند و طی این مسیر قدرت های خاصی میابد و با موجوداتی که از سرزمین ر قلعه جا مانده بودند مبارزه میکند اما وقتی به ورجیا میرسد او دروازه را باز کرده و از تله پدر رد شده اما دانته مجبور است با سایه پدرش که تله وی برای باز کردن در وازه است مبارزه کند [/font][/color][/size] [size=3][color=#000000][font=Times New Roman]طی ماجرا های زیادی دانته مدت زیادی که از باز شدن دروازه نگذشته بوسیله شمشیر پدر دروازه را میبندد و برای همیشه ان شمشیر را از دست میدهد و طی مبارزه ای که در دنیای ساختگی پدرشان با جادوگر مخصوصش (یعنی همان دوست ورجیا ) میکنند هر دو با همکاری یکدیگر این جادوگر را شکست میدهند و به دنیای عادی بر میگردانند دخترش هم که میخواسته به خاطر مرگ مارش از پدر جادوگر خود انتقام بگیرد [/font][/color][/size] [size=3][color=#000000][font=Times New Roman]و این همه مدت هم دنبال انها بوده پدر خود یعنی جادوگر کشیش را میکشد طی مبارزه اخر بازی که بین دانته و ورجیا صورت میگیرد دانته ورجیا را شکست میدهد اما ورجیا نمیمیرد و به اعماق رودخانه میافتد که میگویند در نسخه چهارم این بازی با ورجیا دو باره مواجه میشویم[/font][/color][/size] [size=3][color=#000000][font=Times New Roman]منتظر بیوگرافی بقیه نسخه ها هم باشید [/font][/color][/size] [size=3][color=#000000][font=Times New Roman]حالا تشکرو برو تو کارش[/font][/color][/size] [font=Times New Roman][size=3][color=#000000]اگه خوبه بگين ادامه بدم[/color][/size][/font] [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
بيوگرافي devil may cry
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft