7- Fallout III
در آغاز بازی چه اتفاقی می افتد؟
شما متولد میشوید، رشد میکنید، بازی و مطالعه میکنید، دوستانی پیدا میکنید، با قلدران میجنگید و دعوا راه میاندازید، به مدرسه میروید، سعی میکنید مکان خود را در جامعه بیابید، و در کل، شما یک دوران کودکی خارق العاده را بعاده میگذارید.
علت جالب بودن آن چیست؟
در هر بازی نقشآفرینی، پراتوگونیست یک آدم بیعرضه و ناپایدار است که شما باید در طول بازی وی را تقویت کنید و به او قوت، هوش، قدرت، اقبال و... اضافه کنید. سری فالاوت، با دادن این ویژگیها از ابتدای بازی به پراتوگونیست، از پیچیدگی آین امر میکاهد.
آیا میخواید که یک آدم باکردار نیک باشید؟ میتوانید آنرا با اشتراکگذاری هدایای خود با دیگر کودکان و نگاه داشتن ادب در هنگام صحبت با بزرگترها بدست آورید. و آیا میخواهید که کثیفتر باشید؟ میتوانید با گفتن دروغ به معلمین، دعوا با دوستان و دزدی از میز پدر خود آنرا به دست آورید. این بازی به انتخابات شما منعطف است و بعد از خروج از والت و دیدن خورشید، فال اوت 3 دیگر یک بازی نقشآفرینی نیست و به عرصه گذاشتن تجربیات کسب شده در والت است.
6- Chrono Trigger
در آغاز بازی چه اتفاقی می افتد؟
در هزارمین سالگرد قلمروی خود از خواب بیدار میشوید، میروید و از جشن هزاره لذت میبرید، بازیهای جشنواره را بازی میکنید، می نوشید، روی یک مسابقه شرطبندی میکنید و یک نمایش جادویی را نگاه میکنید. آخرین اختراع دوست خود را دیده و با یک دختر مرموز و زیبا ملاقات میکنید. دنیا در صلح و صفاست و زندگی به خوبی جاریست.
علت جالب بودن آن چیست؟
اگر تابحال کرونوتریگر را بازی کرده باشید، میدانید که آن دختر مرموز، فیالحقیقه یک پرنسس بوده و آخرین اختراع دوستتان نیز، یک ماشین زمان است. بعد از یک ساعت گشت و گذار سالم و لذت بردن از آن، شما تصادفا در حال گشت و گذار در اعصار و قرون هستید، در آینده و گذشتهی دنیا که در آن صلح جز رویا نبوده و زندگی به سختی جاریست. در جایی، قلمرو در حال جنگ است، در جای دیگر، قلمرو ویران گردیده است. در تمامی آنها، مردم زجر میکشند.
در حین سفر در گذشته و آینده، خاطرهی آن دوران زیبا در فکر شما میماند. چرا مردم در قرون وسطی نمیتوانند خوشحال باشند، و چرا بازماندگان یک رستاخیز نمیتوانند امیدوار باشند؟ درواقع، آنها در همانجا هستند، اما در زمانی اشتباه، برعکس اول بازی.
با پیشروی در کرونوتریگر، شما درخواهید یافت که جشن اول بازی، تنها شروع بازی نبوده، بلکه الهامگر بازی بوده است.
6- Medal of Honor: Frontline
در آغاز بازی چه اتفاقی می افتد؟
اگر شما یک کتاب تاریخی خوانده باشید، و یا فیلم Saving Private Ryan را دیده باشید، و یا یک بازی جنگجهانیدوم را بازی کرده باشید، خواهید دانست که چه اتفاقی میافتد. ارتش متفقین سواحل نورماندی را بمبباران میکنند، با گلوله و خون و صحنهی آهسته، و موسیقی عالی که جلوهی خاصی به صحنه میبخشند شما در عمق این مسئله فرو میروید.
علت جالب بودن آن چیست؟
تابحال هیچ بازیای به اینگونه، شبیه به یک فیلم نبوده است. هواپیماهایی که روی آسمان در حال پروازند و راه خود را از میان طوفان باز میکنند، سربازانی که با نگرانی با یکدیگر حرف میزنند و ناگهان همه میمیرند، تصادمها، انفجارها، و زیردریاییها، همه و همه که در صحنه های اولیهی Saving Private Ryan دیدهاید را در اول این بازی مشاهده میکنید. تمام چیزهایی که کاراکتر تام هنکس میدید، شما میبینید، البته دراین مورد نباید تعجب کرد چون این مرحله از وسط بازی MoH: Allied Assault بیرون کشیده شده بود که توسط شخص اسپیلبرگ ساخته شده بود.
4- Contra III: Alien Wars
در ابتدای بازی چه اتفاقی می افتد؟
در کمتر از یک ثانیه شما خود را میان رباتهای فضایی و سگهای شیطانی میابید، و سریع با تفنگ خود راه را گشوده و هرچیزی را که میبینید از بین میبرید- دیوارها، ماشینها، ساختمانها، حتی امتیازها- و صفحه از انفجارهای نارنجی برق میزند. یک ثانیه بعد، شما دارید خیابانها را با یک تانک دزدیده شده ویران میکنید، و یک ثانیه بعد از آن، شما خود را در حال جاخالی دادن از یک جت جنگی میابید که عاقبت از صفحهی تلوزیون شما به بیرون پرواز میکند، و قبل از اتمام مرحله، شما یک لاکپشت غول آسا را از پای درآورده اید، و تمام این کارها را در مرحله ی اول انجام داده اید.
علت جالب بودن آن چیست؟
همان ابتدا که شروع به بازی کردن Contra III نمودهاید، میفهمید که چرا SNES کنسولی بهخصوص بود. هنگام عرضهی کنترا سه، هشت ماه از عرضهی کنسول و Super Mario World گذشته بود و این کنسول، جواب خود را پس داده بود، اما کنترا 3 بود که مرزهای تکنولوژی را درهم شکست. عکسهای پیش زمینهی پیچیده و تودرتو، محیط به شدت تخریبپذیر، موسیقی با کیفیت، زوم با مقیاس، چپ و راست کردن صفحه و ماشینهای مسلح، چه چیز بهتر از آن وجود دارد؟
3- Metal Geras Solid 2: Sons of Liberty
در ابتدای بازی چه اتفاقی می افتد؟
سالید اسنیک از یک پل خود را به پایین پرت میکند. وی وارد یک ناو باربر میشود در حالی که جز یک تفنگ بیهوشکننده چیزی در دست ندارد، و با همان اسلحه سالید اسنیک با یک سرباز حاملهی روسی روی کشتی میجنگد و خود را به متال گیر جدید میرساند تا از آن عکس بگیرد...
علت جالب بودن آن چیست؟
تمامی اسامی فوقالذکر در این لیست، مراحلی بودهاند بیهمتا که از خاطر زدوده نخواهند شد، و از میان اینها تا به اینجا، بهترین را Metal Gear Solid 2 داشته است. این بازی خود فروش داشت، و فروش کنسول بستر خود را نیز بالا برد. شاید دلیل موفقیت Ps2 و شکست دریمکست، این بازی باشد. وقتی که بازیکنندگان، برای بار اول مرحلهی آغازین بازی را تجربه نمودند، که به صورت یک دمو در سال 2001 عرضه شده بود، میدانستند که کدام کنسول را بخرند.
گرافیک بازی بسیار جمیل بود. حال و هوای بازی اعجابآمیز بود. وسیلههای اضافه و نشانهگیری بهسازی شده غیرقابلباور بود. ما با خود فکر میکردیم "اگر تنها این شروع بازیست، پس بقیهی آن چگونه خواهد بود."
وقتی بعد از پیشروی در بازی میفهمیدیم که رایدن، پراتوگونیست اصلی بازیست، این چند صحنهی آغازین بازی بیشتر در نظر ما جلوه نمود زیرا 6 سال طول کشید تا دوباره سالید اسنیک را به عنوان شخصیت اول تجربه کنیم.
2- Bioshock
در ابتدای بازی چه اتفاقی می افتد؟
هواپیمای شما، بدون هیچ توضیح اضافه، سقوط میکند. شما خود را شناور در میان اقیانوس اطلس میابید. هوا تاریک و سرد است و تنها هستید. تنها دو گزینه برای فرار دارید، یک هواپیمای سوزان که هر لحظه امکان انفجار آن وجود دارد، و یک فانوس دریایی خوفناک که از دور معلوم است. چقدر شانس برای هرکس در دنیا، وجود دارد که در چنین جایی سقوط کند؟
علت جالب بودن آن چیست؟
در بایوشاک، بازی شما را بزور داخل این فانوس دریایی نمیکند. شما به انتخاب خود وارد آن میشوید. شما خود انتخاب میکنید تا به سمت آن شنا کنید. شما خود انتخاب میکنید که آسانسور را فعال نموده، در حالی که مطلقا در مورد اینکه چه چیز در پیش روی شماست، نظریهای ندارید. در عین حال، شما هیچ جای دیگری را جهت رفتن نداشته، اما بازی شما را به این این مسیر اجبار نمیکند. بازی با سکوت، صبر و تعذب، شما را وادار به تصمیمگیری میکند.
آنچه در تودرتوی رپچر انتظار شما را میکشد، برخورد با اولین اسپلایسر عصبانی است که زیبایی اول بازی از آن نشئت میگیرد. و زیبایی ابتدای بازی را، در انتهای آن درخواهید یافت. زمانی که میفهمید تمام قدمهای شما از قبل برنامهریزی شده بود.
1- Half-Life
در ابتدای بازی چه اتفاقی می افتد؟
در کل، هیچچیز. علامت بازی، روی صفحه برق میزند و سپس شما خود را در نقش یک کارمند، سوار یک قطار برقی مییابید. حال میتوانید که شخصیت اول را کنترل کنید، اما این شخصیت اول یک قهرمان سخت نیست، بلکه یک دانشمند جوانست که به سمت دفتر کار خود روانه است تا اولین روز کاری خود را تجربه نماید و وقتی به آنجا میرسید، خود را در حال گفت و گوی معمولی با همکاران خود، دستور دادن به نگهبانان، گوش دادن به اعلامیهها و گشتن کمدها مییابید. در واقع، یک روز معمولی دیگر.
علت جالب بودن آن چیست؟
شاید که گوردون فریمن، بازی هفلایف را به عنوان یک دانشمند معمولی، در یک روز معمولی شروع نماید، اما این وضعیت معمولی زیاد طول نمیکشد. در حین بازی درمیابید که گوردون فریمن، یک فیزیکداننظری بوده، که در مورد مواد غیرمترقبه تحقیق میکند. که اگر روی این کلمه اندیشه کنید، خواهید دانست که چیز دیگری در انتظار شماست.
زیاد طول نمیکشد که یک موجود آزمایشگاهی عجیب، دریچهای به فضا باز میکند و آدم فضاییها وارد زمین شده و هرچیز که سر راه میبینند را از بین میبرند. طبیعتا، گوردون باید تبدیل به قهرمان شده و این حمله را متوقف سازد. دقیقا همان کاری که از یک شخصیت اول بازی انتظار میرود.
اولین ساعات بازی، اثری قدرتمند بر روی بازیکننده دارد. زیرا شما زندگی قهرمان را، قبل از قهرمان شدن تجربه کردهاید. زیرا قبل از اینکه خارقالعاده به عاده تعارضی نماید، شما وی را در ادارهاش دیدهاید. امروزه اکثر بازیسازان، از این عمل اول بازی هفلایف تقلید میکنند.
در آغاز بازی چه اتفاقی می افتد؟
شما متولد میشوید، رشد میکنید، بازی و مطالعه میکنید، دوستانی پیدا میکنید، با قلدران میجنگید و دعوا راه میاندازید، به مدرسه میروید، سعی میکنید مکان خود را در جامعه بیابید، و در کل، شما یک دوران کودکی خارق العاده را بعاده میگذارید.
علت جالب بودن آن چیست؟
در هر بازی نقشآفرینی، پراتوگونیست یک آدم بیعرضه و ناپایدار است که شما باید در طول بازی وی را تقویت کنید و به او قوت، هوش، قدرت، اقبال و... اضافه کنید. سری فالاوت، با دادن این ویژگیها از ابتدای بازی به پراتوگونیست، از پیچیدگی آین امر میکاهد.
آیا میخواید که یک آدم باکردار نیک باشید؟ میتوانید آنرا با اشتراکگذاری هدایای خود با دیگر کودکان و نگاه داشتن ادب در هنگام صحبت با بزرگترها بدست آورید. و آیا میخواهید که کثیفتر باشید؟ میتوانید با گفتن دروغ به معلمین، دعوا با دوستان و دزدی از میز پدر خود آنرا به دست آورید. این بازی به انتخابات شما منعطف است و بعد از خروج از والت و دیدن خورشید، فال اوت 3 دیگر یک بازی نقشآفرینی نیست و به عرصه گذاشتن تجربیات کسب شده در والت است.
6- Chrono Trigger
در آغاز بازی چه اتفاقی می افتد؟
در هزارمین سالگرد قلمروی خود از خواب بیدار میشوید، میروید و از جشن هزاره لذت میبرید، بازیهای جشنواره را بازی میکنید، می نوشید، روی یک مسابقه شرطبندی میکنید و یک نمایش جادویی را نگاه میکنید. آخرین اختراع دوست خود را دیده و با یک دختر مرموز و زیبا ملاقات میکنید. دنیا در صلح و صفاست و زندگی به خوبی جاریست.
علت جالب بودن آن چیست؟
اگر تابحال کرونوتریگر را بازی کرده باشید، میدانید که آن دختر مرموز، فیالحقیقه یک پرنسس بوده و آخرین اختراع دوستتان نیز، یک ماشین زمان است. بعد از یک ساعت گشت و گذار سالم و لذت بردن از آن، شما تصادفا در حال گشت و گذار در اعصار و قرون هستید، در آینده و گذشتهی دنیا که در آن صلح جز رویا نبوده و زندگی به سختی جاریست. در جایی، قلمرو در حال جنگ است، در جای دیگر، قلمرو ویران گردیده است. در تمامی آنها، مردم زجر میکشند.
در حین سفر در گذشته و آینده، خاطرهی آن دوران زیبا در فکر شما میماند. چرا مردم در قرون وسطی نمیتوانند خوشحال باشند، و چرا بازماندگان یک رستاخیز نمیتوانند امیدوار باشند؟ درواقع، آنها در همانجا هستند، اما در زمانی اشتباه، برعکس اول بازی.
با پیشروی در کرونوتریگر، شما درخواهید یافت که جشن اول بازی، تنها شروع بازی نبوده، بلکه الهامگر بازی بوده است.
6- Medal of Honor: Frontline
در آغاز بازی چه اتفاقی می افتد؟
اگر شما یک کتاب تاریخی خوانده باشید، و یا فیلم Saving Private Ryan را دیده باشید، و یا یک بازی جنگجهانیدوم را بازی کرده باشید، خواهید دانست که چه اتفاقی میافتد. ارتش متفقین سواحل نورماندی را بمبباران میکنند، با گلوله و خون و صحنهی آهسته، و موسیقی عالی که جلوهی خاصی به صحنه میبخشند شما در عمق این مسئله فرو میروید.
علت جالب بودن آن چیست؟
تابحال هیچ بازیای به اینگونه، شبیه به یک فیلم نبوده است. هواپیماهایی که روی آسمان در حال پروازند و راه خود را از میان طوفان باز میکنند، سربازانی که با نگرانی با یکدیگر حرف میزنند و ناگهان همه میمیرند، تصادمها، انفجارها، و زیردریاییها، همه و همه که در صحنه های اولیهی Saving Private Ryan دیدهاید را در اول این بازی مشاهده میکنید. تمام چیزهایی که کاراکتر تام هنکس میدید، شما میبینید، البته دراین مورد نباید تعجب کرد چون این مرحله از وسط بازی MoH: Allied Assault بیرون کشیده شده بود که توسط شخص اسپیلبرگ ساخته شده بود.
4- Contra III: Alien Wars
در ابتدای بازی چه اتفاقی می افتد؟
در کمتر از یک ثانیه شما خود را میان رباتهای فضایی و سگهای شیطانی میابید، و سریع با تفنگ خود راه را گشوده و هرچیزی را که میبینید از بین میبرید- دیوارها، ماشینها، ساختمانها، حتی امتیازها- و صفحه از انفجارهای نارنجی برق میزند. یک ثانیه بعد، شما دارید خیابانها را با یک تانک دزدیده شده ویران میکنید، و یک ثانیه بعد از آن، شما خود را در حال جاخالی دادن از یک جت جنگی میابید که عاقبت از صفحهی تلوزیون شما به بیرون پرواز میکند، و قبل از اتمام مرحله، شما یک لاکپشت غول آسا را از پای درآورده اید، و تمام این کارها را در مرحله ی اول انجام داده اید.
علت جالب بودن آن چیست؟
همان ابتدا که شروع به بازی کردن Contra III نمودهاید، میفهمید که چرا SNES کنسولی بهخصوص بود. هنگام عرضهی کنترا سه، هشت ماه از عرضهی کنسول و Super Mario World گذشته بود و این کنسول، جواب خود را پس داده بود، اما کنترا 3 بود که مرزهای تکنولوژی را درهم شکست. عکسهای پیش زمینهی پیچیده و تودرتو، محیط به شدت تخریبپذیر، موسیقی با کیفیت، زوم با مقیاس، چپ و راست کردن صفحه و ماشینهای مسلح، چه چیز بهتر از آن وجود دارد؟
3- Metal Geras Solid 2: Sons of Liberty
در ابتدای بازی چه اتفاقی می افتد؟
سالید اسنیک از یک پل خود را به پایین پرت میکند. وی وارد یک ناو باربر میشود در حالی که جز یک تفنگ بیهوشکننده چیزی در دست ندارد، و با همان اسلحه سالید اسنیک با یک سرباز حاملهی روسی روی کشتی میجنگد و خود را به متال گیر جدید میرساند تا از آن عکس بگیرد...
علت جالب بودن آن چیست؟
تمامی اسامی فوقالذکر در این لیست، مراحلی بودهاند بیهمتا که از خاطر زدوده نخواهند شد، و از میان اینها تا به اینجا، بهترین را Metal Gear Solid 2 داشته است. این بازی خود فروش داشت، و فروش کنسول بستر خود را نیز بالا برد. شاید دلیل موفقیت Ps2 و شکست دریمکست، این بازی باشد. وقتی که بازیکنندگان، برای بار اول مرحلهی آغازین بازی را تجربه نمودند، که به صورت یک دمو در سال 2001 عرضه شده بود، میدانستند که کدام کنسول را بخرند.
گرافیک بازی بسیار جمیل بود. حال و هوای بازی اعجابآمیز بود. وسیلههای اضافه و نشانهگیری بهسازی شده غیرقابلباور بود. ما با خود فکر میکردیم "اگر تنها این شروع بازیست، پس بقیهی آن چگونه خواهد بود."
وقتی بعد از پیشروی در بازی میفهمیدیم که رایدن، پراتوگونیست اصلی بازیست، این چند صحنهی آغازین بازی بیشتر در نظر ما جلوه نمود زیرا 6 سال طول کشید تا دوباره سالید اسنیک را به عنوان شخصیت اول تجربه کنیم.
2- Bioshock
در ابتدای بازی چه اتفاقی می افتد؟
هواپیمای شما، بدون هیچ توضیح اضافه، سقوط میکند. شما خود را شناور در میان اقیانوس اطلس میابید. هوا تاریک و سرد است و تنها هستید. تنها دو گزینه برای فرار دارید، یک هواپیمای سوزان که هر لحظه امکان انفجار آن وجود دارد، و یک فانوس دریایی خوفناک که از دور معلوم است. چقدر شانس برای هرکس در دنیا، وجود دارد که در چنین جایی سقوط کند؟
در بایوشاک، بازی شما را بزور داخل این فانوس دریایی نمیکند. شما به انتخاب خود وارد آن میشوید. شما خود انتخاب میکنید تا به سمت آن شنا کنید. شما خود انتخاب میکنید که آسانسور را فعال نموده، در حالی که مطلقا در مورد اینکه چه چیز در پیش روی شماست، نظریهای ندارید. در عین حال، شما هیچ جای دیگری را جهت رفتن نداشته، اما بازی شما را به این این مسیر اجبار نمیکند. بازی با سکوت، صبر و تعذب، شما را وادار به تصمیمگیری میکند.
آنچه در تودرتوی رپچر انتظار شما را میکشد، برخورد با اولین اسپلایسر عصبانی است که زیبایی اول بازی از آن نشئت میگیرد. و زیبایی ابتدای بازی را، در انتهای آن درخواهید یافت. زمانی که میفهمید تمام قدمهای شما از قبل برنامهریزی شده بود.
1- Half-Life
در ابتدای بازی چه اتفاقی می افتد؟
در کل، هیچچیز. علامت بازی، روی صفحه برق میزند و سپس شما خود را در نقش یک کارمند، سوار یک قطار برقی مییابید. حال میتوانید که شخصیت اول را کنترل کنید، اما این شخصیت اول یک قهرمان سخت نیست، بلکه یک دانشمند جوانست که به سمت دفتر کار خود روانه است تا اولین روز کاری خود را تجربه نماید و وقتی به آنجا میرسید، خود را در حال گفت و گوی معمولی با همکاران خود، دستور دادن به نگهبانان، گوش دادن به اعلامیهها و گشتن کمدها مییابید. در واقع، یک روز معمولی دیگر.
علت جالب بودن آن چیست؟
شاید که گوردون فریمن، بازی هفلایف را به عنوان یک دانشمند معمولی، در یک روز معمولی شروع نماید، اما این وضعیت معمولی زیاد طول نمیکشد. در حین بازی درمیابید که گوردون فریمن، یک فیزیکداننظری بوده، که در مورد مواد غیرمترقبه تحقیق میکند. که اگر روی این کلمه اندیشه کنید، خواهید دانست که چیز دیگری در انتظار شماست.
زیاد طول نمیکشد که یک موجود آزمایشگاهی عجیب، دریچهای به فضا باز میکند و آدم فضاییها وارد زمین شده و هرچیز که سر راه میبینند را از بین میبرند. طبیعتا، گوردون باید تبدیل به قهرمان شده و این حمله را متوقف سازد. دقیقا همان کاری که از یک شخصیت اول بازی انتظار میرود.
اولین ساعات بازی، اثری قدرتمند بر روی بازیکننده دارد. زیرا شما زندگی قهرمان را، قبل از قهرمان شدن تجربه کردهاید. زیرا قبل از اینکه خارقالعاده به عاده تعارضی نماید، شما وی را در ادارهاش دیدهاید. امروزه اکثر بازیسازان، از این عمل اول بازی هفلایف تقلید میکنند.